ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از آغاز فعالیت انتخاباتی اش، قرارداد هسته ای ایران را شدیدا محکوم کرده است. بارها گفته است اگر او مسئول آن بود، از همان ابتدا برجام را رد می کرد.
با این وجود، دولت او از ماه ژانویه تا کنون چهار بار تایید کرده که ایران به قرارداد هسته ای پایبند بوده، نباید تحریم ها بار دیگر اعمال شوند، واین توافقنامه در راستای منافع ملی ایالات متحده است. اما ترامپ از این الزامات خسته شده و به اعضای دولت خود دستور داده راهی برای اعلام عدم پایبندی ایران پیدا کنند.
ترامپ اخیرا در سازمان ملل متحد، از برجام به عنوان قراردادی مایه شرمندگی نام برده است که باید آن را پاره کرد. نه تنها ۶ کشور، برجام را امضا کرده اند، بلکه این توافقنامه در قطعنامه شورای امنیت نیز آورده شده است که به آن اعتباری در حد یک قانون بین المللی می بخشد. زمانی که رئیس جمهور آمریکا، آن را مایه شرمندگی دانسته و آن را رد می کند، یعنی تمام طرفین امضا را خوار و کوچک شمرده است.
بنابراین، اگر هدف تغییر شرایط قرارداد باشد، ترامپ دقیقا قصد تغییر کدام قسمت را دارد؟ بر اساس بیانیه های خود ترامپ و اطرافیان او سه موضوع اصلی وجود دارند: یک: تاریخی که محدودیت های کنونی برداشته می شوند . دو: توانایی ایران در توسعه موشک بالستیک؛ و سه: این واقعیت که ایران به صورت کلی توانایی غنی سازی اورانیوم را دارد.
احتمال دارد که آمریکا فقط قصد دارد توجه جهانیان را به این مسئله جلب کند که نگرانی هایی در خصوص ایران دارد و بقیه کشورها باید به او توجه کنند. برخی از کشورهای اروپایی اشاره کرده اند که شاید علاقه داشته باشند این مسئله را بار دیگر مورد ارزیابی قرار دهند. پس شاید ترامپ در این کار موفق شده باشد. اما از جنبه های دیگر، کار به این سادگی نیست.
فدریکا موگرینی، نماینده عالی رتبه اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی، که ریاست جلسه اخیر دولت های طرف امضای برجام در نیویورک را به عهده داشت، در یک پیام واضح اعلام کرد که برجام دقیقا همان طور که باید، پیش رفته است و نباید لغو شود. طیف وسیعی از مسائل دیگر مربوط به ایران را می توان از راه های دیگر و در مکان های دیگر مورد خطاب قرار داد.
اگر این موضع رسمی دیگر امضاکنندگان توافقنامه نیز باشد، ترامپ گزینه های محدودی خواهد داشت. او می تواند مذاکرات چندجانبه جدیدی با ایران آغاز کند و در این راه از کشورهایی که علاقه دارند دنباله روی این کشور باشند، استفاده کند. یا اینکه می تواند یک روند دوجانبه میان ایالات متحده و ایران با استفاده از ترکیبی از تهدید، فشار و مذاکرات آغاز کند.
در نهایت احتمال دارد ترامپ از قدرت نفوذ آمریکا استفاده کرده و عرصه را بر ایران تنگ کند و باعث شود خود این کشور از توافقنامه عقب نشینی کند. مثلا از قدرت مالی خود استفاده کند و مانع هرگونه قرارداد اقتصادی کشورها با ایران شود. گزینه سوم ساده ترین راه برای ترامپ است.
هر گزینه ای که از سوی ایالات متحده انتخاب شود، چند واقعیت غیر قابل اجتناب دارد که باید با آن روبه رو شود. اول، ایالات متحده باید چیزی برای ارائه روی میز داشته باشد. هیچ کشوری آماده پذیرفتن چنین مذاکراتی بدون داشتن نفع برای آن نیست.
دوم، حتی اگر ایالات متحده قصد داشته باشد به تنهایی وارد مذاکرات شود، باید انگیزه ای برای ایران برای باز کردن چنین بحث های وسیعی فراهم کند.
سوم، ایالات متحده هر گزینه ای را که انتخاب کند، خود را به عنوان مذاکره کننده اصلی معرفی خواهد کرد. بنابراین باید بتواند مجموعه ای از اهداف قانع کننده ارائه دهد که همه از جمله ایران، حاضر شوند در آن شرکت کنند. اما ایالات متحده یا متحدان آن در خاورمیانه هرگز مسائل اساسی را در نظر نگرفته اند.
یکی از واقعیت های موجود، این است که آمریکا اگر بخواهد یکی از این گرینه ها را انتخاب کند، باید حمایت و رضایت بیشتر متحدانش را جلب کند. اما تا کنون دولت ترامپ، دلیلی برای اطمینان به اعتبار و قابل اعتماد بودن این کشور ارائه نداده است.
همچنین هرگونه پیشرفت در این راستا نیازمند مداخله مستقیم ایران در آن است. تحریک ایران از راه دور استراتژی موثری در ایجاد مذاکراتی پربار نیست.
ترامپ خود را درگیر یک برنامه بلند پروازانه برای تغییر برجام و تاثیر بر تغییر رفتار ایران کرده که تا کنون هیچ کدام از رویکردهای او موثر واقع نشده است. وی هنوز تا ۱۵ اکتبر زمان دارد تا نشان دهد معامله گر خوبی است.
گری سیک
- 19
- 5