حزب کمونیست چین در نوزدهمین کنگره خود روز چهارشنبه شیجیپینگ را برای بار دوم بهعنوان رئیسجمهور انتخاب میکند.
شیجی پینگ دو هفته پس از نوامبر ۲۰۱۲ که قدرت را در دست گرفت، به نظر میرسید که خود را برای یک عکاسی باشکوه آماده کرده است. او رهبران ارشد را به موزه ملی چین که بازسازی شده بود، برد و سرچشمههای نابی از قدرت اصیل چینی را به آنها نشان داد مانند سربازان ترا-کوتا از عصر شیان، مجسمههای شیشهای از سلسله تانگ و مجسمههای برنزی نادر از سلسله شانگ.
به نوشته روزنامه نیویورکتایمز، اما شیجی پینگ یک مسیر مبهمتر و تاریکتر برای راه خود آماده کرده بود: جاده جوانسازی. این داستان چگونگی سقوط چین در قرن نوزدهم و بیستم است که توسط خارجیها رقم خورد اما هماینک این کشور مجددا در مسیر بازگشت به دوران با شکوهش قرار گرفته است.
«تجسم تسلط چین»؛ این رویای رئیسجمهوری چین بوده و در این زمینه شیجی پینگ اعلام کرده بود که رویای او این است که این کار مقدس را تکمیل کند. این برنامه اما به زودی به نام برنامه «رویای چینی» معروف شد و برنامهکاری وی براساس این رویا تعریف شد.
با توجه به اینکه شیجی پینگ در آیندهای نزدیک (روز چهارشنبه) که کنگره حزب کمونیست آغاز به کار خواهد کرد، مجددا برای یک دوره ۵ ساله دیگر برای ریاستجمهوری انتخاب خواهد شد، بد نیست که سفر پینگ را از آغاز تا انتهای ۵ ساله اول مرور کنیم. بسیاری از موفقیتهای بهدست آمده و طرحهای احتمالی او برای آینده دارای بنیان ایدهآلیستی است که از ۲۰۰ سال پیش برنامههای این کشور را تحت الشعاع خود قرار داده بود اما حالا شیجی پینگ ماموریتش این است که چین را در مرکز تحولات جهانی قرار دهد. برای خارجیها، این به آن معنا است که چین بهدنبال قویتر و مدعیتر شدن در عرصه جهانی است. اگر رئیسجمهوری چین موفق شود، پکن میتواند یک مدل موفق از اقتدارگرایی در عصر دیجیتال را در سراسر جهان به نمایش بگذارد، درحالیکه اگر این الگو شکست بخورد میتواند به بازنگری عاقلانهتری برساند تا ثابت شود نوسازی از بالا پاسخگو نیست.
چین جدید بهدنبال ایفای نقش در عرصه جهانی است. برای دههها، واشنگتن از پکن میخواست که بیشتر در عرصه جهانی درگیر شود. معمولا این درخواست به معنای این بود که چین در کنار آمریکا به حل بحرانهای بینالمللی اقدام کند و به اصطلاح علمای سیاست خارجی در این عرصه به یک «ذینفع» تبدیل شود. اما در میان تعجب، چین که نقشی منفعل در عرصه بینالملل داشت حالا تبدیل به یک بازیگر فعال شده است. چین حالا بهطرزی تند و تیز شک و تردیدهای تاریخی را در مورد مرزهای آبی و هوایی خود به اجرا در آورده و عرصه آبی و هوایی خود را براساس این خیال گسترش داده است. ساخت جزایر مصنوعی و طرح ادعاهای عجیب و غریبی که در مورد مناطق اقتصادی در اطراف آبهای چین دارد از جمله طرحهای بلندپروازانه چین است. این در شرایطی است که بسیاری از ادعاهای چین بر خلاف قوانین بینالمللی است.
چین همچنین از طریق طرح توسعه زیرساختی «یک کمربند، یک جاده»، کشورهای کوچک پیرامونش را وارد حلقه خود کرده است و کشورهایی مانند تایلند، کامبوج و میانمار را بیش از پیش به دور شدن از دموکراسی سوق میدهد. این سیاستهای بلندپروازانه برای تسلط بر منطقه، همپای اقدامات سختگیرانه در داخل خانه صورت میگیرد. برای ۵ سال رئیسجمهوری چین دست به یک مبارزه شدید با فساد در داخل کشورش زد که مسلما این فسادها بزرگترین تهدید برای حکمرانی طولانیمدت حزب کمونیست چین بهحساب میآید. با این حال او استفاده دوگانه از این برنامه را در نظر دارد و به این طریق مخالفان خود را هم در داخل کشور سرکوب میکند.
سال گذشته بسیاری از کسانی که به بهانه فساد دستگیر و بازداشت شدند در واقع گرفتار یک «توطئه سیاسی» شدند. یک برنامه پیچیده نظارت داخلی بخشی از این استراتژی است. دولت استانها را تشویق کرده است تا یک سیستم «اعتبار اجتماعی» را آزمایش کند. بر این اساس به چگونگی رفتار افراد رتبه داده میشود تا از این طریق افراد را مجازات مالی کنند یا اینکه به آزادی متخلفان منجر شود. بهعنوان مثال برخی افراد از سفر با قطار محروم میشوند و برخی دیگر از سفرهای هوایی. سباستین هایلمن، دانشمند علوم اجتماعی این خطمشی را «لنینیسم دیجیتالی» مینامد. در سطح ملی، این سیاست جدید پالایش یافته اجباری، مخالفت عمومی را ریشهکن کرده است. رهبران پیشین دیدگاههای جایگزین را دوست نداشتند اما به برخی از کتابفروشیهای کوچک، روزنامههای منطقهای، اتاق فکرها و بعضی اوقات به رسانههای اجتماعی آزادی محدودی میدادند. اما حالا در چین به رهبری پینگ، همه این کانالها بسته شدهاند.
برای ۵ سال گذشته، چندین جلسه پرسش و پاسخ با روشنفکران چینی (نه مخالفان سیاسی) ترتیب داده شد. کسانی که در پی اصلاح امور و تغییرات جزئی هستند و همگی اذعان داشتند که فضا در این ۵ سال بهشدت بسته شده است و یک سکوت فراگیر در فضای سیاسی و اجتماعی این کشور حاکم شده است. هر چند در این ۵ سال افراد کمی دستگیر شدهاند اما حکومت با مسدود کردن دسترسی افراد به رسانهها و برخی حق و حقوق، افراد را تحت کنترل خود دارد. البته همه این برنامه با شیجی پینگ، رئیسجمهوری چین پا نگرفته است.
بهعنوان مثال ارتقای نظامی چین، از جمله دو ناو هواپیمابر جدید، از دههها پیش در راستای نوسازی مدنظر چینیها بوده است. تعطیل کردن حسابهای کاربری رسانههای اجتماعی نیز پیش از دوران شیجی پینگ آغاز شده بود و همچنین ایجاد دفاتر «نگهدارندگان ثبات» در کشور نیز به قبل از دوران رئیسجمهوری فعلی چین بازمیگردد. این دفاتر در سرکوب مخالفان کمک بزرگی برای حکومت بهحساب میآید. البته آخرین آرمان چینیها، یعنی ثروتمندتر و قدرتمندتر شدن تنها مختص به رهبر فعلی چین نیست و هر رهبری در این کشور بهدنبال آن بوده است. اما کاری که شیجی پینگ کرده این بوده است که غلظت این موارد را بالا برده است. همچنین وی در تحقق نگرش حزب کمونیست در باب یکپارچگی ایدئولوژیک از رهبران پیشین چین بسیار موفقتر عمل کرده است و راه را نسبت به گذشگان درستتر پیموده است.
داشتن ارتش نوسازی شده یک چیز است و استفاده از آن چیز دیگر. به همین ترتیب، شدت سرکوب مخالفان هم نشاندهنده رویکرد سختتر شیجی پینگ بوده است. در این راستا میتوان به بیتفاوتی دولت چین در آزادی لیو شیابائو، برنده جایزه صلح نوبل اشاره کرد که در نهایت در زندان مرد. پیشتر، چین اصلاحات زیرپوستی داشت اما حالا این اصلاحات درحال خشک شدن است.
پینگ خود را بهعنوان نجاتدهنده فرهنگ چینی همراه با اظهارات عجیب و غریب مطرح کرده است. براساس پروپاگاندای شیجی پینگ، او قوانین دیپلماسی را بازنویسی کرده و حالا رئیسجمهوری چین جزو رهبران معروف جهان بهحساب میآید. این شیوه شاید برای رهبرانی مانند ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون همخوانی داشته باشد اما تاکنون از رهبران چین، چنین شیوهای دیده نشده بود. از فردای پایان حکومت مائو در سال ۱۹۷۶، افرادی که چین را اداره کردند خودشان را بهعنوان افرادی میانهرو و البته دلالان پشت صحنه شناسانده بودند. شاید این تصادفی نبود که در دوران مدیریت کسلآور این افراد، موفقیتهای چین اندک بوده است. چین از دورانی که با استفاده از تکنوکراتهای ضعیف خود را مسوول ثبات در دنیای صلحآمیز معرفی میکرد، گذشته و حالا وارد فاز دیگری شدهاست: عصر شکوهمند.
- 17
- 3