به گزارش دیپلماسی ایرانی، اهمیت منطقه دیرالزور و رقه از این جهت است که تنها منطقه باقی مانده در سیطره داعش است و زمانی که این منطقه کاملا آزاد شود، داعش در هیچ نقطه ای از عراق، سوریه و منطقه دارای جغرافیا و تعریف ژئوپولتیکی نیست، مشابه این وضعیت را برای عراق پس از آزادسازی شهر قائم نیز می توان متصور بود. از طرف دیگر از آنجایی که فعلا تنها مرز ارتباطی داعش با جهان خارج، مرز اردن بود، عملیات دیرالزور ارتباط خارجی این منطقه را کاملا قطع کرد و اکنون داعش در یک وضعیت محاصره کامل قرار دارد. این شرایط سبب شده که شهر البوکمال سوریه و مناطق اطراف آن به بزرگترین مرکز تجمع داعشی ها تبدیل شود. دیده بان حقوق بشر سوریه نیز اعلام کرد که احتمالا یش از یک هزار داعشی در این منطقه مستقر شده اند که آزادسازی این منطقه می تواند ورق خوردن آخرین صفحه کتاب مبارزه با تررویسم در سوریه و عراق باشد. دیپلماسی ایرانی برای تحلیل دقیق تاثیرات بازپس گیری دو شهر راهبردی قائم در عراق ودیرالزور در سوریه گفت و گویی را با اصغر زارعی، پژوهشگر روابط بین الملل و کارشناس مسائل خاورمیانه ترتیب داده که در ادامه می خوانید:
جمعه هفته گذشته شاهد ازادسازی شهر دیرالزور سوریه و هم زمان با آن شهر قائم عراق بودیم. تاثیر آزادسازی این دو شهر بر روند مبارزه با تروریسم در این دو کشور را چگونه برآورد می کنید؟ آیا می توان گفت پرونده مبارزه نظامی با تروریسم در این دو کشور در حال پایان است؟
ما در دو هفته اخیر شاهد تحولات و اقدامات مهمی علیه تروریسم در سوریه و عراق بودیم. حشد الشعبی و ارتش عراق توانستند با آزادسازی قائم آخرین مرکز تجمع تروریست ها را در شمال شرق کشور نابود کنند و خود را به مرزهای مشترک با سوریه برسانند. از طرف مقابل دولت سوریه موفق شد حساس ترین و مهمترین پایگاه گروه های تروریستی را در استان دیرالزور در کنار رود فرات آزاد کند؛ نکته اینجاست که آزادسازی این دو شهر در نزدیکی مرزهای دو کشور سبب همجواری پررنگ تر نیروهای دو کشور در نقطه مرزی شده و می تواند به عنوان برنامه ای برای پاک سازی بازماندگان نیروهای تروریستی در مناطق مشترک تلقی شود. اما پس از آزاد سازی این دو شهر راهبردی در آینده ای نزدیک نیروهای دو کشور تمرکز خود را بر شهر البوکمال که به نوعی آخرین مقر نیروهای تروریستی است خواهند داشت. به موازات این مسئله این منطقه که مشرف به مرز دو کشور عراق و سوریه است، از یک طرف با حضور نیروهای آمریکایی در نزدیکی شهر البوکمال و همین طور گروه های کرد دموکراتیک در شهر رقه که در نزدیکی البوکمال (فاصله ۶۰ – ۷۰ کیلوکتری) واقع است به نوعی حساسیت و اهمیت این نقطه مرزی را بیشتر کرده است، به طوری که نگرانی آمریکا از پیوند نیروی مبارز سوریه و عراق در مرز دو کشور و احتمال اتصال نیروهای حشد الشعبی و ارتش عراق در پشت مرزهای سوریه سبب جولان این نیروهای نظامی شده است چرا که با این اتصال نیروهای دو کشور عراق و سوریه معادله نظامی در این دو کشور و حتی کل منطقه خاورمیانه دگرگون خواهد شد.
افزون بر آن، پیوند و اتصال نیروهای مقاومت در مرزهای مشترک باعث از میان رفتن اهداف و مقاصد واشنگتن با نابودی نیروهای همسو با آمریکا در منطقه خواهد شد، چون به موازات این نابودی، پیوست مقاومت به بحرین، سوریه، عراق و لبنان اکنون به دست خود آمریکایی ها در حال وقوع است؛ البته نزدیکی به پایان مبارزات مسلحانه و بحران در سوریه و عراق احتمال تحقق این امر را بیش از پیش ممکن ساخته است. لذا این روزها به روزهای پایان عمر تروریسم در دو کشور تعبیر می شود. تنها نگرانی دولت سوریه اکنون از ناحیه استان ادلب است که دولت ترکیه با تحرکاتی در این استان با توجه به مذاکرات آستانه از این مساله سوءاستفاده کرده و بخشی از نیروهای نظامی خود را به سوریه وارد کرده است و سبب شده تا بسترسازی برای ایحاد نوعی هماهنگی بین ارتش ترکیه با نیروهای احرار الشام و استقرار کامل این نیرو در این منطقه از سوریه شکل بگیرد که این مسئله می تواند در آینده برای استقرار امنیت در کل خاک سوریه و تمامیت ارضی این کشور چالش هایی را ایجاد کند. هر چند که تا کنون مناطق جنوب و جنوب شرقی سوریه به طور کامل از حضور تروریسم پاک شده، اما اخباری در دست است که شهر البوکمال به عنوان آخرین مقر حضور تروریسم داعش که اشراف کامل ارتش و حشد الشعبی عراق و نیز نیروی مقاومت سوریه به صورت کامل برآن وجود دارد این نگرانی را برای آمریکا ایجاد کرده که پس از بازپس گیری البوکمال معادلات نظامی در این کشور بر خلاف منافعش رقم بخورد از همین رو طی اخبار واصله واشنگتن سعی کرده است با هلی برد کردن بخشی از این نیروهای تروریستی، بخشی از داعش را از محاصره شهر البوکمال خارج کند. نکاتی که مطرح شد شرایطی است که اکنون بر سوریه و عراق حاکم است. اما آن چه بیش از هر چیزی در صحنه میدانی و دیپلماتیکی منطقه خاورمیانه اهمیت دارد این است که موفقیت های بغداد و دمشق در مبارزه با تروریسم و پایان دادن به عمر آن در این دو منطقه سبب شده تا هر دو کشور در یک تغییر ماهیت اکنون خود را به عنوان بازیگران تاثیرگذار در خاورمیانه معرفی کنند.
آیا این مسائل به معنای دوران پساداعش در سوریه و عراق خواهد بود؟
در این خصوص باید گفت که هر چند تا رسیدن به نقطه پایانی واقعی مبارزه نظامی و شرع دوران پساداعش هنوز فاصله ای هرچند کوتاه باقی مانده است. اما مهمترین نکته این است که نمی توان گفت نابودی داعش به معنای از میان رفتن مبارزه خواهد بود بلکه فرم مبارزه از حالت مبارزه مسلحانه گسترده به فرم امنیتی تغییر خواهد یافت، لذا سوریه و عراق باید برای دوران پساداعش و مقابله با آن در حوزه های امنیتی برنامه و استراتژی های خود را داشته باشند، چرا که پایان عمر داعش در مبارزه نظامی به معنای پایان حضور این گروه ها در سوریه و عراق و کل منطقه خاورمیانه نیست و در آینده یا باید منتظر حضور گروه های تروریستی جدید باشیم یا این که واشنگتن با حمایت از تروریست ها و چنین گروه هایی قطعا ناامنی را از فاز نظامی و مبارزه گسترده مسلحانه به فاز امنیتی خواهد برد. چرا که پیروزی های مقاومت در مقابل تروریسم به عنوان اصلی ترین تهدید برای امنیت اسرائیل به شمار می رود و امنیت اسرائیل تنها خط قرمزی است که ایالات متحده آمریکا به عنوان اولین اصل سیاسیت خارجی خود از آن چشم پوشی نخواهد کرد. لذا در دوران پساداعش با حمایت از گروه های تروریستی برای ادامه ناامنی و نیز ظرفیت سازی و بسترسازی برای ایجاد گروه های تروریستی جدید به فکر افزایش امنیت تل آویو با درگیر کردن نیروهای مقاومت خواهد بود. چرا که با توجه به ۷ سال درگیری خانمان سوز در سوریه و قبل تر از آن حضور طالبان و القاعده ما شاهد ۳ دهه ناامنی و خشونت در خاورمیانه بوده ایم، در صورتی که می توانست این توان و انرژی در طول این مدت صرف آبادانی، تقویت و رشد و توسعه خاورمیانه شود و این مسئله می توانست باعث شکل گیری نیروی یکپارچه علیه تهدید واقعی منطقه خاورمیانه یعنی رژیم صهیونیستی شود و در نهایت نابودی رژیم صهیونیستی را در پی داشته باشد که متاسفانه این درگیری ها سبب صرف انرژی و نیروی بسیار مسلمانان و آورارگی و نابودی زیرساخت های سوریه و عراق شد. بنابراین آمریکا در این راستا تمایلی به بازگشت امنیت به منطقه خاورمیانه ندارد.
پیوند و اتصال نیروهای مقاومت در مرزهای مشترک باعث از میان رفتن اهداف و مقاصد واشنگتن با نابودی نیروهای همسو با آمریکا در منطقه خواهد شد، چون به موازات این نابودی، پیوست مقاومت به بحرین، سوریه، عراق و لبنان اکنون به دست خود آمریکایی ها در حال وقوع است؛ البته نزدیکی به پایان مبارزات مسلحانه و بحران در سوریه و عراق احتمال تحقق این امر را بیش از پیش ممکن ساخته است.
با توجه به این که پس از آزادسازی قائم و دیرالزور اکنون آزادسازی شهر البوکمال می تواند صفحه پایانی مبارزه با تروریسم در این دو کشور تلاقی شود، در بستر حضور نیروهای بین المللی و آمریکایی و نیز نیروهای کرد در آینده نزدیک، البوکمال آبستن چه تحولاتی خواهد بود؟ آیا با چنین شرایط حساسی می توان بازپس گیری این منطقه را هم توسط نیروهای عراق و سوریه متصور بود؟
با توجه به قدرت گرفتن نیروهای مبارز عراقی و سوری پس از آزادسازی دیرالزور و قائم به نظر می آید که شهر البوکمال نیز سرنوشت القائم و دیرورالزور را پیدا خواهد کرد و احتمال می رود تا قبل از پایان سال ۲۰۱۸ میلادی این منطقه هم پاک سازی شده و سبب اتصال نیروهای عراقی و سوریه در مرز دو کشور شود. اما چیزی که در این میان باعث نگرانی است، عملکرد نیروهای نظامی آمریکایی است که ممکن است در البوکمال شرایط سختی را برای جبهه مقاومت رقم بزنند. چرا که در این راستا احتمال دارد واشنگتن با انتقال بخشی از تروریست های تحت محاصره در البوکمال هم از جانب حشد الشعبی و هم ارتش سوریه در دو طرف مرز به سایر مناطق مشکلاتی را برای مبارزه در شهر البوکمال ایجاد کرده یا روند آن را کند کند.
نکته دیگر به سخنان سخنگوی نظامی گردان های حزب الله عراق پس از بازپس گیری قائم باز می گردد. جعفر الحسینی در گفت وگو سوم نوامبر با شبکه خبری المیادین در سخنانی اعلام کرد که حزب الله عراق برای اولین بار در خاک سوریه برای مبارزه با گروه های تروریستی حضور خواهد یافت. آیا این مساله با توجه به این که حزب الله عراق جزء نیروهای حشد الشعبی این کشور محسوب می شود، می تواند چه تاثیراتی را در بستر حساسیت های آمریکا روی این نیرو داشته باشد. آیا حضور فرامرزی و برون مرزی حشد الشعبی می تواند سبب مبارزه جدی واشنگتن برای محدود کردن این نیروها شود؟
با توجه به مساله همه پرسی کردستان عراق و اهمیت کرکوک، ایالات متحده قبلا هم تهدیدات و هشدارهای خود را درباره عدم حضور حشد الشعبی در کرکوک داده بود، اما نوع عملکرد، قدرت و توان حشد الشعبی سبب شد تا آمریکا نتواند نیروی لازم را در مقابل حشد الشعبی داشته باشد. لذا بر آیند توان حشد الشعبی در عراق و نیز نیروهای مقاومت در سوریه سبب خواهد شد تا با اتصال این نیروها در مناطق مرزی و نیز حضور برون مرزی جهت همکاری برای مقابله و پایان دادن به عمر تروریسم شرایط به گونه ای رقم بخورد که واشنگتن اساسا نخواهد توانست از وقوع این تحولات و واقعیت های میدانی جلوگیری کند. از سوی دیگر ما شاهد بودیم در طی ۷ سال جنگ سوریه، ترکیه به کرات تمامیت ارضی سوریه را نقض کرده و بارها وارد خاک این کشور شده است که آخرین مورد آن حضور در مرزها و مناطقی است که اکنون در اختیار نیروهای کرد سوریه قرار دارد یا در موازات آن اسرائیل بارها و بارها از زمین و هوا حملاتی را به داخل خاک سوریه داشته است که در مقابل این رفتارها واشنگتن سکوت کرده بود اما یقینا در بستر توان و نیروی بالای حشد الشعبی آن چه که اتفاق خواهد افتاد حضور حزب الله عراق در خاک سوریه خواهد بود و آمریکا نخواهد توانست مانع جدی در سر راه این حضور باشد، همان طور که نتوانست مانع جدی برای حضور مستشاران ایرانی در سوریه و عراق باشد. البته شرایط و وضعیت آمریکا چه در دوران اوباما و چه در دوران ترامپ به گونه ای نیست که بتواند تاثیرگذاری جدی در این خصوص داشته باشد.
با پایان یافتن بحران سوریه و جنگ علیه تروریسم تعامل با کردها چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ آیا با افزایش نیرو و توان ارتش این مساله سبب ایجاد منازعه و رویارویی دولت سوریه با کردهای این کشور بر سر بازپس گیری مناطق تحت کنترل آنها خواهد شد؟ از یک منظر کلی اساسا چه آینده ای را برای کردهای سوریه متصورید، آیا کردهای سوریه حاضر به واگذاری مناطق تحت کنترل خود به دولت سوریه خواهند شد؟
همان طور که پروژه همه پرسی در کردستان عراق شکست خورد. از تقریبا ۲ سال پیش هم پروژه خود مختاری در کردستان سوریه نیز مطرح شد و کردهای این کشور تمایل به شکل دادن یکی فدرالیسم و خودمختاری در سوریه شبیه به مدل اقلیم عراق بوده و هستند که تا کنون هیچ گونه استقبالی از جانب دولت از این موضوع صورت نگرفته و این مواضع از جانب سوریه در گذشته در شرایطی بود که به مراتب ضعیف تر از سوریه کنونی بوده است، اما امروز با افزایش توان و نیروی خود قطعا مانع از چنین برنامه ای درسوریه خواهد شد. بنابراین اعتقاد دارم تنها چیزی که در آینده امکان وقوع آن در خصوص کردهای سوریه وجود دارد، تعریف برخی حقوق و مطالبات و تعریف آن در قانون اساسی سوریه مشابه با عراق است، به گونه ای که شاید دولت سوریه در سایه یک قانون اساسی، منطقه خودگردان و نه فدرالی و کنفدرالی با نظارت و همکاری دولت مرکزی در شرق کشور به کردهای خود اعطا کند.
در اوایل نوامبر (ماه جاری میلادی) ما برای اولین بار شاهد دیدار نماینده آمریکا با با "علی مملوک"، رئیس نهاد امنیت ملی سوریه در دمشق هستیم، هر چند که روزنامه لبنانی "الاخبار" اعلام کرد که این مقام آمریکایی پیرامون موضوعات امنیتی از جمله آمریکائیان مفقود شده در سوریه با مقامات دمشق گفت وگو کرده است، اما نفس و ذات این دیدار و مساله مذاکره بر سر مفقودین آمریکایی در سوریه می تواند به معنای پذیرش واقعیات میدانی در این کشور از جانب آمریکا به ویژه در خصوص حضور و بقای حکومت بشار تلقی شود؟
شرایط سوریه و واقعیت های میدانی در این کشور اکنون به گونه ای رقم خورده که همه کشورها و بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای حساس تر از گذشته موفقیت های دولت و ارتش سوریه را رصد می کنند و در بستر این فضای کنونی نمی توانند این موفقیت ها را کتمان کنند. چرا که این واقعیت ها به خصوص به بازیگران معارض و حامیان آنان در مقابل جبهه مقاومت سوریه اجازه مانور روی مواضع پیشین خود را نخواهد داد. لذا این واقعیات میدانی آمریکا را نیز متوجه این امر کرده که نمی تواند روی اهداف و مواضع پیشین خود اصرار داشته باشد. از همین رو واشنگتن و جامعه جهانی امروز حضور و استمرار حکومت اسد را به عنوان یک واقعیت میدانی پذیرفته است و احتمال دارد در آینده کشورهای عربی و اتحادیه عرب نیز به این واقعیت تن دهند. در پس ۷ سال جنگ، امروز واقعیات میدانی به مذاق کشورهای عربی منطقه با محوریت عربستان در کنار آمریکا و اسرائیل نیست اما بر اساس خواسته و مطالبه عمومی جهانی این بازیگران نیز مجبور به عقب نشینی از مواضع خود هستند. بنابراین چاره ای جز کنار آمدن با دولت بشار بر سر مساله سوریه ندارند. بنابراین هر اتفاقی در میدان سوریه باید با همراهی و هماهنگی دولت قانونی در این کشور روی دهد، لذا دیدار نماینده آمریکا با نماینده دولت بشار نشان از پذیرش این واقعیت دارد که اساسا نمی توان در بستر تحولات میدانی امروز بدون هماهنگی با دولت قانونی این کشور کاری از پیش برد.
اهمیت منطقه دیرالزور و رقه از این جهت است که تنها منطقه باقی مانده در سیطره داعش است و زمانی که این منطقه کاملا آزاد شود، داعش در هیچ نقطه ای از عراق، سوریه و منطقه دارای جغرافیا و تعریف ژئوپولتیکی نیست، مشابه این وضعیت را برای عراق پس از آزادسازی شهر قائم نیز می توان متصور بود. از طرف دیگر از آنجایی که فعلا تنها مرز ارتباطی داعش با جهان خارج، مرز اردن بود، عملیات دیرالزور ارتباط خارجی این منطقه را کاملا قطع کرد و اکنون داعش در یک وضعیت محاصره کامل قرار دارد. این شرایط سبب شده که شهر البوکمال سوریه و مناطق اطراف آن به بزرگترین مرکز تجمع داعشی ها تبدیل شود. دیده بان حقوق بشر سوریه نیز اعلام کرد که احتمالا یش از یک هزار داعشی در این منطقه مستقر شده اند که آزادسازی این منطقه می تواند ورق خوردن آخرین صفحه کتاب مبارزه با تررویسم در سوریه و عراق باشد. دیپلماسی ایرانی برای تحلیل دقیق تاثیرات بازپس گیری دو شهر راهبردی قائم در عراق ودیرالزور در سوریه گفت و گویی را با اصغر زارعی، پژوهشگر روابط بین الملل و کارشناس مسائل خاورمیانه ترتیب داده که در ادامه می خوانید:
جمعه هفته گذشته شاهد ازادسازی شهر دیرالزور سوریه و هم زمان با آن شهر قائم عراق بودیم. تاثیر آزادسازی این دو شهر بر روند مبارزه با تروریسم در این دو کشور را چگونه برآورد می کنید؟ آیا می توان گفت پرونده مبارزه نظامی با تروریسم در این دو کشور در حال پایان است؟
ما در دو هفته اخیر شاهد تحولات و اقدامات مهمی علیه تروریسم در سوریه و عراق بودیم. حشد الشعبی و ارتش عراق توانستند با آزادسازی قائم آخرین مرکز تجمع تروریست ها را در شمال شرق کشور نابود کنند و خود را به مرزهای مشترک با سوریه برسانند. از طرف مقابل دولت سوریه موفق شد حساس ترین و مهمترین پایگاه گروه های تروریستی را در استان دیرالزور در کنار رود فرات آزاد کند؛ نکته اینجاست که آزادسازی این دو شهر در نزدیکی مرزهای دو کشور سبب همجواری پررنگ تر نیروهای دو کشور در نقطه مرزی شده و می تواند به عنوان برنامه ای برای پاک سازی بازماندگان نیروهای تروریستی در مناطق مشترک تلقی شود. اما پس از آزاد سازی این دو شهر راهبردی در آینده ای نزدیک نیروهای دو کشور تمرکز خود را بر شهر البوکمال که به نوعی آخرین مقر نیروهای تروریستی است خواهند داشت. به موازات این مسئله این منطقه که مشرف به مرز دو کشور عراق و سوریه است، از یک طرف با حضور نیروهای آمریکایی در نزدیکی شهر البوکمال و همین طور گروه های کرد دموکراتیک در شهر رقه که در نزدیکی البوکمال (فاصله ۶۰ – ۷۰ کیلوکتری) واقع است به نوعی حساسیت و اهمیت این نقطه مرزی را بیشتر کرده است، به طوری که نگرانی آمریکا از پیوند نیروی مبارز سوریه و عراق در مرز دو کشور و احتمال اتصال نیروهای حشد الشعبی و ارتش عراق در پشت مرزهای سوریه سبب جولان این نیروهای نظامی شده است چرا که با این اتصال نیروهای دو کشور عراق و سوریه معادله نظامی در این دو کشور و حتی کل منطقه خاورمیانه دگرگون خواهد شد.
افزون بر آن، پیوند و اتصال نیروهای مقاومت در مرزهای مشترک باعث از میان رفتن اهداف و مقاصد واشنگتن با نابودی نیروهای همسو با آمریکا در منطقه خواهد شد، چون به موازات این نابودی، پیوست مقاومت به بحرین، سوریه، عراق و لبنان اکنون به دست خود آمریکایی ها در حال وقوع است؛ البته نزدیکی به پایان مبارزات مسلحانه و بحران در سوریه و عراق احتمال تحقق این امر را بیش از پیش ممکن ساخته است. لذا این روزها به روزهای پایان عمر تروریسم در دو کشور تعبیر می شود. تنها نگرانی دولت سوریه اکنون از ناحیه استان ادلب است که دولت ترکیه با تحرکاتی در این استان با توجه به مذاکرات آستانه از این مساله سوءاستفاده کرده و بخشی از نیروهای نظامی خود را به سوریه وارد کرده است و سبب شده تا بسترسازی برای ایحاد نوعی هماهنگی بین ارتش ترکیه با نیروهای احرار الشام و استقرار کامل این نیرو در این منطقه از سوریه شکل بگیرد که این مسئله می تواند در آینده برای استقرار امنیت در کل خاک سوریه و تمامیت ارضی این کشور چالش هایی را ایجاد کند. هر چند که تا کنون مناطق جنوب و جنوب شرقی سوریه به طور کامل از حضور تروریسم پاک شده، اما اخباری در دست است که شهر البوکمال به عنوان آخرین مقر حضور تروریسم داعش که اشراف کامل ارتش و حشد الشعبی عراق و نیز نیروی مقاومت سوریه به صورت کامل برآن وجود دارد این نگرانی را برای آمریکا ایجاد کرده که پس از بازپس گیری البوکمال معادلات نظامی در این کشور بر خلاف منافعش رقم بخورد از همین رو طی اخبار واصله واشنگتن سعی کرده است با هلی برد کردن بخشی از این نیروهای تروریستی، بخشی از داعش را از محاصره شهر البوکمال خارج کند. نکاتی که مطرح شد شرایطی است که اکنون بر سوریه و عراق حاکم است. اما آن چه بیش از هر چیزی در صحنه میدانی و دیپلماتیکی منطقه خاورمیانه اهمیت دارد این است که موفقیت های بغداد و دمشق در مبارزه با تروریسم و پایان دادن به عمر آن در این دو منطقه سبب شده تا هر دو کشور در یک تغییر ماهیت اکنون خود را به عنوان بازیگران تاثیرگذار در خاورمیانه معرفی کنند.
آیا این مسائل به معنای دوران پساداعش در سوریه و عراق خواهد بود؟
در این خصوص باید گفت که هر چند تا رسیدن به نقطه پایانی واقعی مبارزه نظامی و شرع دوران پساداعش هنوز فاصله ای هرچند کوتاه باقی مانده است. اما مهمترین نکته این است که نمی توان گفت نابودی داعش به معنای از میان رفتن مبارزه خواهد بود بلکه فرم مبارزه از حالت مبارزه مسلحانه گسترده به فرم امنیتی تغییر خواهد یافت، لذا سوریه و عراق باید برای دوران پساداعش و مقابله با آن در حوزه های امنیتی برنامه و استراتژی های خود را داشته باشند، چرا که پایان عمر داعش در مبارزه نظامی به معنای پایان حضور این گروه ها در سوریه و عراق و کل منطقه خاورمیانه نیست و در آینده یا باید منتظر حضور گروه های تروریستی جدید باشیم یا این که واشنگتن با حمایت از تروریست ها و چنین گروه هایی قطعا ناامنی را از فاز نظامی و مبارزه گسترده مسلحانه به فاز امنیتی خواهد برد. چرا که پیروزی های مقاومت در مقابل تروریسم به عنوان اصلی ترین تهدید برای امنیت اسرائیل به شمار می رود و امنیت اسرائیل تنها خط قرمزی است که ایالات متحده آمریکا به عنوان اولین اصل سیاسیت خارجی خود از آن چشم پوشی نخواهد کرد. لذا در دوران پساداعش با حمایت از گروه های تروریستی برای ادامه ناامنی و نیز ظرفیت سازی و بسترسازی برای ایجاد گروه های تروریستی جدید به فکر افزایش امنیت تل آویو با درگیر کردن نیروهای مقاومت خواهد بود. چرا که با توجه به ۷ سال درگیری خانمان سوز در سوریه و قبل تر از آن حضور طالبان و القاعده ما شاهد ۳ دهه ناامنی و خشونت در خاورمیانه بوده ایم، در صورتی که می توانست این توان و انرژی در طول این مدت صرف آبادانی، تقویت و رشد و توسعه خاورمیانه شود و این مسئله می توانست باعث شکل گیری نیروی یکپارچه علیه تهدید واقعی منطقه خاورمیانه یعنی رژیم صهیونیستی شود و در نهایت نابودی رژیم صهیونیستی را در پی داشته باشد که متاسفانه این درگیری ها سبب صرف انرژی و نیروی بسیار مسلمانان و آورارگی و نابودی زیرساخت های سوریه و عراق شد. بنابراین آمریکا در این راستا تمایلی به بازگشت امنیت به منطقه خاورمیانه ندارد.
پیوند و اتصال نیروهای مقاومت در مرزهای مشترک باعث از میان رفتن اهداف و مقاصد واشنگتن با نابودی نیروهای همسو با آمریکا در منطقه خواهد شد، چون به موازات این نابودی، پیوست مقاومت به بحرین، سوریه، عراق و لبنان اکنون به دست خود آمریکایی ها در حال وقوع است؛ البته نزدیکی به پایان مبارزات مسلحانه و بحران در سوریه و عراق احتمال تحقق این امر را بیش از پیش ممکن ساخته است.
با توجه به این که پس از آزادسازی قائم و دیرالزور اکنون آزادسازی شهر البوکمال می تواند صفحه پایانی مبارزه با تروریسم در این دو کشور تلاقی شود، در بستر حضور نیروهای بین المللی و آمریکایی و نیز نیروهای کرد در آینده نزدیک، البوکمال آبستن چه تحولاتی خواهد بود؟ آیا با چنین شرایط حساسی می توان بازپس گیری این منطقه را هم توسط نیروهای عراق و سوریه متصور بود؟
با توجه به قدرت گرفتن نیروهای مبارز عراقی و سوری پس از آزادسازی دیرالزور و قائم به نظر می آید که شهر البوکمال نیز سرنوشت القائم و دیرورالزور را پیدا خواهد کرد و احتمال می رود تا قبل از پایان سال ۲۰۱۸ میلادی این منطقه هم پاک سازی شده و سبب اتصال نیروهای عراقی و سوریه در مرز دو کشور شود. اما چیزی که در این میان باعث نگرانی است، عملکرد نیروهای نظامی آمریکایی است که ممکن است در البوکمال شرایط سختی را برای جبهه مقاومت رقم بزنند. چرا که در این راستا احتمال دارد واشنگتن با انتقال بخشی از تروریست های تحت محاصره در البوکمال هم از جانب حشد الشعبی و هم ارتش سوریه در دو طرف مرز به سایر مناطق مشکلاتی را برای مبارزه در شهر البوکمال ایجاد کرده یا روند آن را کند کند.
نکته دیگر به سخنان سخنگوی نظامی گردان های حزب الله عراق پس از بازپس گیری قائم باز می گردد. جعفر الحسینی در گفت وگو سوم نوامبر با شبکه خبری المیادین در سخنانی اعلام کرد که حزب الله عراق برای اولین بار در خاک سوریه برای مبارزه با گروه های تروریستی حضور خواهد یافت. آیا این مساله با توجه به این که حزب الله عراق جزء نیروهای حشد الشعبی این کشور محسوب می شود، می تواند چه تاثیراتی را در بستر حساسیت های آمریکا روی این نیرو داشته باشد. آیا حضور فرامرزی و برون مرزی حشد الشعبی می تواند سبب مبارزه جدی واشنگتن برای محدود کردن این نیروها شود؟
با توجه به مساله همه پرسی کردستان عراق و اهمیت کرکوک، ایالات متحده قبلا هم تهدیدات و هشدارهای خود را درباره عدم حضور حشد الشعبی در کرکوک داده بود، اما نوع عملکرد، قدرت و توان حشد الشعبی سبب شد تا آمریکا نتواند نیروی لازم را در مقابل حشد الشعبی داشته باشد. لذا بر آیند توان حشد الشعبی در عراق و نیز نیروهای مقاومت در سوریه سبب خواهد شد تا با اتصال این نیروها در مناطق مرزی و نیز حضور برون مرزی جهت همکاری برای مقابله و پایان دادن به عمر تروریسم شرایط به گونه ای رقم بخورد که واشنگتن اساسا نخواهد توانست از وقوع این تحولات و واقعیت های میدانی جلوگیری کند. از سوی دیگر ما شاهد بودیم در طی ۷ سال جنگ سوریه، ترکیه به کرات تمامیت ارضی سوریه را نقض کرده و بارها وارد خاک این کشور شده است که آخرین مورد آن حضور در مرزها و مناطقی است که اکنون در اختیار نیروهای کرد سوریه قرار دارد یا در موازات آن اسرائیل بارها و بارها از زمین و هوا حملاتی را به داخل خاک سوریه داشته است که در مقابل این رفتارها واشنگتن سکوت کرده بود اما یقینا در بستر توان و نیروی بالای حشد الشعبی آن چه که اتفاق خواهد افتاد حضور حزب الله عراق در خاک سوریه خواهد بود و آمریکا نخواهد توانست مانع جدی در سر راه این حضور باشد، همان طور که نتوانست مانع جدی برای حضور مستشاران ایرانی در سوریه و عراق باشد. البته شرایط و وضعیت آمریکا چه در دوران اوباما و چه در دوران ترامپ به گونه ای نیست که بتواند تاثیرگذاری جدی در این خصوص داشته باشد.
با پایان یافتن بحران سوریه و جنگ علیه تروریسم تعامل با کردها چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ آیا با افزایش نیرو و توان ارتش این مساله سبب ایجاد منازعه و رویارویی دولت سوریه با کردهای این کشور بر سر بازپس گیری مناطق تحت کنترل آنها خواهد شد؟ از یک منظر کلی اساسا چه آینده ای را برای کردهای سوریه متصورید، آیا کردهای سوریه حاضر به واگذاری مناطق تحت کنترل خود به دولت سوریه خواهند شد؟
همان طور که پروژه همه پرسی در کردستان عراق شکست خورد. از تقریبا ۲ سال پیش هم پروژه خود مختاری در کردستان سوریه نیز مطرح شد و کردهای این کشور تمایل به شکل دادن یکی فدرالیسم و خودمختاری در سوریه شبیه به مدل اقلیم عراق بوده و هستند که تا کنون هیچ گونه استقبالی از جانب دولت از این موضوع صورت نگرفته و این مواضع از جانب سوریه در گذشته در شرایطی بود که به مراتب ضعیف تر از سوریه کنونی بوده است، اما امروز با افزایش توان و نیروی خود قطعا مانع از چنین برنامه ای درسوریه خواهد شد. بنابراین اعتقاد دارم تنها چیزی که در آینده امکان وقوع آن در خصوص کردهای سوریه وجود دارد، تعریف برخی حقوق و مطالبات و تعریف آن در قانون اساسی سوریه مشابه با عراق است، به گونه ای که شاید دولت سوریه در سایه یک قانون اساسی، منطقه خودگردان و نه فدرالی و کنفدرالی با نظارت و همکاری دولت مرکزی در شرق کشور به کردهای خود اعطا کند.
در اوایل نوامبر (ماه جاری میلادی) ما برای اولین بار شاهد دیدار نماینده آمریکا با با "علی مملوک"، رئیس نهاد امنیت ملی سوریه در دمشق هستیم، هر چند که روزنامه لبنانی "الاخبار" اعلام کرد که این مقام آمریکایی پیرامون موضوعات امنیتی از جمله آمریکائیان مفقود شده در سوریه با مقامات دمشق گفت وگو کرده است، اما نفس و ذات این دیدار و مساله مذاکره بر سر مفقودین آمریکایی در سوریه می تواند به معنای پذیرش واقعیات میدانی در این کشور از جانب آمریکا به ویژه در خصوص حضور و بقای حکومت بشار تلقی شود؟
شرایط سوریه و واقعیت های میدانی در این کشور اکنون به گونه ای رقم خورده که همه کشورها و بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای حساس تر از گذشته موفقیت های دولت و ارتش سوریه را رصد می کنند و در بستر این فضای کنونی نمی توانند این موفقیت ها را کتمان کنند. چرا که این واقعیت ها به خصوص به بازیگران معارض و حامیان آنان در مقابل جبهه مقاومت سوریه اجازه مانور روی مواضع پیشین خود را نخواهد داد. لذا این واقعیات میدانی آمریکا را نیز متوجه این امر کرده که نمی تواند روی اهداف و مواضع پیشین خود اصرار داشته باشد. از همین رو واشنگتن و جامعه جهانی امروز حضور و استمرار حکومت اسد را به عنوان یک واقعیت میدانی پذیرفته است و احتمال دارد در آینده کشورهای عربی و اتحادیه عرب نیز به این واقعیت تن دهند. در پس ۷ سال جنگ، امروز واقعیات میدانی به مذاق کشورهای عربی منطقه با محوریت عربستان در کنار آمریکا و اسرائیل نیست اما بر اساس خواسته و مطالبه عمومی جهانی این بازیگران نیز مجبور به عقب نشینی از مواضع خود هستند. بنابراین چاره ای جز کنار آمدن با دولت بشار بر سر مساله سوریه ندارند. بنابراین هر اتفاقی در میدان سوریه باید با همراهی و هماهنگی دولت قانونی در این کشور روی دهد، لذا دیدار نماینده آمریکا با نماینده دولت بشار نشان از پذیرش این واقعیت دارد که اساسا نمی توان در بستر تحولات میدانی امروز بدون هماهنگی با دولت قانونی این کشور کاری از پیش برد.
- 9
- 3