شناسایی رسمی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل از سوی دونالد ترامپ، و آمادگی آن برای انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس، مشکلات زیادی در سرتاسر خاورمیانه و فراتر از آن ایجاد کرده است. در آینده نزدیک شاهد پاسخ های دیپلماتیک، افزایش خشونت و به احتمال زیاد، حمله های تروریستی خواهیم بود.
به نظر نمی آید این اقدام نتیجه مثبتی در پی داشته باشد. جالب است که علیرغم اینکه رئیس جمهور خود را "معامله گر" می خواند، اما در ازای این تصمیم، چیزی از اسرائیل طلب نکرده است. شاید ترامپ فکر کند که تصمیم وی روند صلح میان اسرائیل و فلسطین را تسریع می کند، اما وی جزء اندک افراد انگشت شماری است که چنین عقیده ای دارند.
در حال حاضر بحث های زیادی در مورد تاثیر اقدام رئیس جمهور صورت می گیرد. با این حال، اکنون زمان مناسبی برای بازبینی زمینه های اصلی علاقه شدید و طولانی مدت ایالات متحده به خاورمیانه است.
مبانی قدرت و نفوذ ملی
از زمان پایان جنگ سرد، ایالات متحده در تحلیل سیاست خارجی خود عقب افتاده است. ایالات متحده تجزیه و تحلیل اولیه مورد نیاز در حد استرانژی های بزرگ را به خوبی انجام نداده و تنها به مفهوم "تعادل دوباره" در شرق آسیا و چه کنم چه کنم در رابطه با افزایش قدرت چین، اکتفا کرده است.
دولت ترامپ به ابزار ارتش متوسل شده و آن را به طور پیوسته قوی تر می کند، اما جالب است که روز به روز قدرت ارتش در شکل دادن به دنیای امروزی کاهش می یابد. در همین حال، دولت ترامپ ابزارهای دیپلماتیک و توسعه را که ایالات متحده به طور فزاینده ای به آن وابسته است، کاهش می دهد. این کار بزرگترین اشتباه ممکن است؛ چرا که ظرفیت کلی ایالات متحده را به طور مؤثر در خارج از کشور تضعیف می کند.
انحراف در اولویت بندی، یعنی اولویت قائل شدن برای ابزار نظامی در مقابل ابزار دیپلماتیک و اقتصادی، در خاورمیانه و دیگر نقاط مشهود است و آمریکا نتیجه آن را با نبود یکپارچگی در سیاست های محلی و کم شدن احترام لازم به آن برای تأمین منافع ملی، می بیند.
بازبینی منافع ایالات متحده در خاورمیانه
برای اولیت بندی منافع آمریکا باید به این سوال پاسخ داد که منافع آمریکا در خاورمیانه چیست و دولت ترامپ برای مرتفع کردن آن باید چه کاری انجام دهد.
اول، مشخصاً منافع ایالات متحده در منطقه نسبت به یک چهارم قرن پیش به طور چشمگیری تفاوت پیدا کرده است.
دوم، تمامی دولت های آمریکا از دهه ۱۹۵۰ تا کنون برای تأمین امنیت اسرائیل تلاش کرده اند. اما امروز در سایه پیمان صلح مصر و اسرائیل (۱۹۷۹) و برجام (۲۰۱۵)، اسرائیل نسبت به تمامی دوران های گذشته، امنیت بیشتری دارد. ولی ترامپ در مقابل تمامی مواضع اسرائیل، از جمله جاه طلبیهای فراتر از الزامات امنیتی معقول آن، کرنش می کند. اقدام هفته گذشته ترامپ، بدون حل هیچ گونه مسئله امنیتی اسرائیل، یا پیش بردن روند صلح، مشکلات آمریکا را تشدید کرد.
سوم، مشخصاً افغانستان، جزء منافع استراتژیکی خوب آمریکا به شمار نمی آید و حمله به آن در سال ۲۰۰۱، بیشتر به خاطر انتقام در مقابل حمله ۱۱ سپتامبر بوده و در راستای منافع آمریکا نبود.
چهارم، نگرانی هایی در خصوص آرمان های ایران در منطقه وجود دارد، اما آمریکا نباید خود را درگیر آن کند چرا که ایران به عنوان یک کشور شیعه، نمی تواند بر کشورهای عرب سنی نشین با جمعیت بالا، برتری پیدا کند. همچنین ایران یک کشور در حال مدرن شدن با جریان آزاد اطلاعات است که نشان می دهد اظهارات رکس تیلرسون در خصوص اینکه حکومت ایران دیکتاتوری است، به شدت غلط بود.
پنجم، منافع دیگر آمریکا بر به پایان رساندن مأموریت حمله به داعش و مخالفت با تمامی گروه های تروریست متکی است. اما آمریکا به دروغ تأکید دارد که ایران مهم ترین منشاء تروریسم است در حالی که اکثر گروه های افراطی و تروریسم از کشورهای سنی و عرب نشین منطقه سرچشمه گرفته اند.
علاوه بر این، با منفعل بودن در مقابل گسترش تروریسم مبتنی بر وهابیت، تأمین منابع لازم برای حمایت از عربستان سعودی در جنگ یمن، و حمایت از اسرائیل در تمامی زمینه ها، به خصوص شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، اعتبار ایالات متحده در میان مردم کشورهای مسلمان به شدت کاهش می یابد. این روند نزولی، به دلیل فرمان ممنوعیت سفر از کشورهای عمدتا مسلمان، تسریع شده است. اگر آمریکا نتواند اولویت بندی درستی در این زمینه ها داشته باشد، نفوذ و اعتبار آن در مسائل سیاست خارجی، به شدت کاهش خواهد یافت.
- 16
- 1