سال ۲۰۱۸ که فرا برسد، بیستمین سالی خواهد بود که من کتاب «انقلاب را به خانه بیاور» را منتشر کردم. در آن روزها در دهه دوم زندگی ام بودم و آن نوشته ها مقاله ای آرامان گرایانه بود که به قیام آمریکا در سال های ۱۷۷۶ و به دنبال آن در سال ۱۷۸۷ می پرداخت. قیامی عیله نظام حکومتی بریتانیایی. انقلاب آمریکا آن طور که من استدلال می کردم میراث ما و بخشی از دستاورد ما بود که در سراسر اقیانوس اطلس گسترش پیدا کرد. از قانون اساسی نگاشته شده برای کنار گذاشتن سیستم سلطنتی تا انتخاب رئیس دولت بر اساس رای، در آن زمان صفحه ای انقلابی نگاشته شد که پایه گذار آمریکا بود.
در یک زمان بندی بی عیب و نقص، کتاب ستایش بار من از قانون اساسی ایالات متحده دقیقا زمانی به چاپ رسید که قانون اساسی ما با بحران ناشی از اتهامات بیل کلینتون برای رابطه با مونیکا لوینسکی منشی کاخ سفید روبهرو شده بود. یک مصاحبه کننده پرسیده بود: «پس تو از ما می خواهی در رویای آمریکایی زندگی کنیم؟» خب حالا کمی با کابوس روبه رو هستیم، اینطور نیست؟
مشکلاتی این چنینی در فواصل زمانی مختلف روی داده است. اما سال اخیر اگر بدترین زشتی اتفاق افتاده در آمریکا نباشد بی شک به مانند تیراندازی به جان آمریکاست؛ انتخاب مردی که با رایی کمتر به ریاست جمهوری رسید و ایده هایی در برابر ارزش های امریکایی دارد. معمولا در برابر چالش هایی این چنینی به همانچه در کتابم نوشته بودم مراجعه می کردم. اما اینک زمانی است که باید به هسته ایده هایم شک کنم. ایده ای درباره تحسین قانون اساسی ایالات متحده و شیوه حکومت کشور اما امسال در آغاز کار دونالد ترامپ به عنوان ریاست جمهوری، دو نقص در مدلی دیده شد که به سادگی قابل رفع و رجوع نیست.
آمریکا سال ها «لب مرز» بوده و حالا صرف نظر از نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ وضعیت اش دیگر شباهتی به یک دموکراسی کامل ندارد. شاخص دموکراسی می گوید کاهش اعتماد عمومی به نهادهای سیاسی در آمریکا، این نهادها را با «بحران مشروعیت» مواجه کرده است.
سقوط آمریکا از دهه ۱۹۶۰ و با جنگ ویتنام، جنبش حقوق مدنی، ترور مارتین لوتر کینگ و رابرت کندی و رسوایی «واترگیت» آغاز شده و در دهه گذشته در پی جنگ هایی که این کشور در خاورمیانه به راه انداخته و بحران اقتصادی کمرشکنی که پشت سر گذاشته و بن بست های پیاپی سیاسی که در واشنگتن رخ نموده، اوضاع وخیم تر شده و حالا در پی همه این ها ترامپ ظهور کرده است؛ رئیس جمهوری که از هر سو با اتهامات جدی نژادپرستی، بیگانه ستیزی، زن ستیزی، اسلام هراسی و دشمنی با رسانه ها روبه رو است.
نقص دوم را می توان در فضای مجازی جستجو کرد. موسسه نایت فرست امندمنت می گوید که علیه هر دو حساب توییتری رسمی و شخصی ترامپ می توان شکایتی یکسان طرح کرد. حساب رسمی توییتر رئیس جمهورهای آمریکا @POTUS است که ترامپ از آن نیز استفاده می کند. کارشناسان تا کنون بارها محتوای توییتر ترامپ را از لحاظ حقوقی غیرقابل دفاع خوانده اند.
هولی ارایلی، ترانه سرا، پیش از این گفته بود: «تمام دنیا مثل پاپ که از دیدار با ترامپ معذب بوده، در ارتباط با ترامپ معذب اند.» این توییت به مسدود شدن دسترسی او منجر شد. سایت جوزف ام. پاپ، نویسنده و دوچرخه سوار حرفه ای، نیز تنها به این خاطر مسدود شد که ترامپ را "رهبر جعلی" خواند. جعلی عنوانی است که ترامپ عموما برای اخبار و گزارش های مخالف خود به کار می برد.
با توجه به سوابق دونالد ترامپ به عنوان کسی که دارای دیدگاه های سیاسی تند و افراطی بوده و نیزکارنامه سیاسی روشن و سوابق اجرایی در دستگاه های دولتی آمریکا نداشته است، به خوبی می توان دریافت که این دیدگاه های وی درباره ایران بیشتر حالت شعاری دارد؛ چرا که مساله حائز اهمیت در قانون اساسی ایالات متحده منافع ملی این کشور بوده و به همین علت روسای جمهور و هر مقام ذیربط و مسئول در این کشور باید در همین راستا گام برداشته و سیاست هایش را با آن تطبیق دهد.
از سویی گرچه شاهد تغییرات نرم افزاری و سخت افزاری در سیاست خارجی آمریکا نسبت به مسائل خاورمیانه به ویژه سوریه و در منطقه و اوکراین در اروپای شرقی خواهیم بود، اما با این وجود رئیس جمهور آینده آمریکا باید از قانون اساسی این کشور تبعیت کرده و در همان مسیر نیز حرکت کند.
ترامپ هیچ گونه سابقه سیاسی ندارد و موضع گیری هایی که انجام می دهد عوام فریبانه و پوپولیستی است.ترامپ عنوان می کند آمریکا در حال سقوط است و من آمریکا را دوباره به جایگاه خود برمی گردانم. از سوی دیگر ترامپ عنوان می کند در دوران ریاست جمهوری وی آمریکا دیگر دنباله رو اتحادیه اروپا نخواهد بود. وی حتی با موضع گیری های نامناسب خود مسلمانان و دیگر اقلیت های مذهبی و قومیتی مانند مکزیکی ها را نیز تحریک کرده است.
همه این مسائل چشم انداز مناسبی را برای ترامپ مشخص نمی کند و باعث می شود نگرانی هایی در این زمینه وجود داشته باشد. موضع گیری های ترامپ نشان می دهد که وی یک سیاستمدار ناشی است و به همین دلیل ممکن است جامعه آمریکا را با خطرهای جدیدی مواجه کند. ترامپ بیش از آنکه تلاش کند از هوش سیاسی خود استفاده کند از ثروت هنگفت خود برای اقناع افکار عمومی استفاده می کند.
ترامپ به صورت مرتب از تغییر وضع موجود صحبت می کند. این در حالی است که مردم به صورت طبیعی و ذاتی از تغییر وضعیت موجود حتی اگر هیچ دلیلی نیز نداشته باشد استقبال می کنند. با این وجود سخنان ترامپ بیشتر در بین افکار عمومی ایجاد توهم و جهل می کند. سخنان ترامپ به هیچ عنوان پایه علمی و منطقی ندارد و بیشتر مصرف تبلیغاتی دارد. بدون شک ظهور ترامپ ضربات مهمی به دموکراسی آمریکا خواهد زد.
روزبه آرش
- 18
- 6