امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، در تلاش است سکان رهبری اتحادیه اروپا را در دست بگیرد؛ این استدلالی است که این روزها تحلیلهای فراوانی درباره آن مطرح شده است. حقیقت آن است که فرانسه یکی از بنیانگذاران اصلی اتحادیه اروپا در سال ۱۹۴۷ است و هماکنون نیز تلاش میکند در قامت رهبر این نهاد منطقهای وظیفه سیاستگذاری را انجام دهد.
تا زمانی که بریتانیا عزمش را برای خروج از اتحادیه اروپا جزم نکرده و ماجرای برگزیت رخ نداده بود، رهبری این نهاد منطقهای بر عهده مثلث آلمان- فرانسه و بریتانیا بود، اما سیاستهای نادرست بریتانیا که گاه از آن تحت عنوان بدرفتاریهای لندن یاد میکنند از یک طرف زمینه را برای خروج این بازیگر از اتحادیه اروپا فراهم کرد و از طرف دیگر موجب شد این نهاد منطقهای مستقلتر از گذشته فعالیت کند.
بریتانیا تا پیش از ماجرای برگزیت؛ یعنی زمانیکه در قامت یکی از اعضای اتحادیه اروپا فعالیت میکرد، تابع سیاستهای عمومی ایالات متحده بود، اما در شرایط کنونی که مقدمات خروج بریتانیا از این نهاد منطقهای فراهم شده است، طبیعتا اروپا عملکرد مستقلتری خواهد داشت.
از منظری دیگر باید گفت خروج بریتانیا و چالشهای سیاسی حاکم بر آلمان برای رهبران فرانسه فرصتساز شد تا بستر را برای عهدهداری رهبری اروپا فراهم کنند. از همین رو شاهد آن هستیم که دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، درباره برخی از سیاستهایش که نتایج حاصل از آن به نوعی به اتحادیه اروپا مربوط میشود با رئیسجمهوری جوان فرانسه مشورت میکند. سیاستهای امانوئل مکرون هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بینالمللی انتقادهایی را به همراه داشته است، اما محبوبیت رئیسجمهوری جوان را کاهش نداده و هماکنون مکرون جوان میان ۶۵ درصد شهروندان فرانسوی محبوب است.
در این میان نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد، گسلهایی است که میان آمریکا و اتحادیه اروپا ایجاد شده و هر روز هم تعداد این گسلها افزایش پیدا میکند و هم شکافها عمیقتر میشود. بهعنوان نمونه در ارتباط با موضوع توافق هستهای با ایران (برجام) شاهد تقابل نسبی میان ایالات متحده و اتحادیه اروپا هستیم؛ مخالفت بازیگران اروپایی با سیاستهای آمریکا در این زمینه موجب شد دونالد ترامپ در آخرین موضعگیریاش درباره برجام از مواضع خود عقبنشینی کرده و بار دیگر تعلیق تحریمها را تأیید کند، چرایی این تقابل را باید در اختلافهای میان دو قاره قلمداد کرد که هر روز دامنهاش گستردهتر میشود.
در ارتباط با بحث رهبری اتحادیه اروپا مسئله دیگری که مطرح شده، تاکتیکهای متفاوت رؤسایی است که رهبری کشورهای این قاره را عهدهدار میشوند؛ بهعنوان نمونه خانم مرکل سیاستی محافظهکارانه داشت، درحالیکه امانوئل مکرون از تاکتیک متفاوتی پیروی میکند.
همچنین دیدار رؤسای جمهوری ترکیه و فرانسه و سفر امانوئل مکرون به چین نشان از سیاست جدید اتحادیه اروپا دارد. اتحادیه اروپا در شرایط کنونی با چالشهای جدی و فراوانی دست به گریبان است، چرایی آن را باید در نحوه مدیریت ۲۸ کشور با شرایط متنوع اقتصادی- سیاسی و اجتماعی متفاوت دانست. با این حال این نهاد منطقهای در تلاش است در برابر ایالات متحده بهعنوان یک قدرت و وزنه جهانی مستقل عمل کند.
استقلال عمل بریتانیا برای آمریکا موضوع خوشایندی نخواهد بود و از همین رو بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا از حمایت آمریکایی برخوردار است. با این حال بهرغم حمایتهای واشنگتن، خروج از اتحادیه اروپا برای بریتانیا هزینههایی را ایجاد کرده است؛ بریتانیا سالانه ۳۰ میلیارد دلار موازنه تجاری با بازارهای اروپایی داشت که هماکنون به واسطه برگزیت آن را از دست داده است و از همین رو شاید بتوان بخشی از همگامی و همصدایی بریتانیا با کشورهای اتحادیه اروپا در ارتباط با برجام و مسائل مشابه را از این منظر توجیه کرد.
همین مسئله موجب عمیقتر شدن شکاف میان ایالات متحده و بریتانیا در شرایط کنونی شده است. در مجموع باید گفت در حال حاضر شاهد رقابت نسبی میان فرانسه و آلمان برای عهدهدار شدن رهبری اتحادیه اروپا هستیم؛ با این همه این رقابت زمینه را برای تنش و اختلاف میان دو بازیگر ایجاد نخواهد کرد؛ چراکه موجودیت اتحادیه اروپا برای فرانسه و آلمان در اولویت قرار دارد و هر دو کشور در تلاشند برای خروج از بنبستهای حاکم و حل چالشهای کنونی همگام با یکدیگر تصمیمسازی کنند. اتحادیه اروپا میکوشد خود را برای شرایط جدید آماده کند؛ شرایطی که در جریان آن این نهاد منطقهای میبایست بهطور مستقل و بدون برخورداری از حمایتهای مالی کشوری چون ایالات متحده فعالیت کند.
- 12
- 5