رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، یک سفر دورهای را از پایان هفته پیش به آرژانتین، مکزیک و جاماییکا شروع کرد. سفر رکس تیلرسون، چند محور اساسی دارد و چند کانون اساسی. نخستین مسئلهای که تیلرسون را نسبت به آمریکای لاتین حساس کرده، احساس خطر از نفوذ چین است.
تا بهحال بحثهایی که راجع به جمهوری اسلامی مطرح بوده، حتی واکنش کمتری داشته، اما افزایش گزارشها از بهبود و گسترش روابط چین با آمریکای لاتین، موضوعی است که بهشدت ایالات متحده را نگران کرده؛ بهویژه اینکه استراتژی اخیر امنیت ملی ترامپ و گزارش مکرر وزارت خارجه ایالات متحده، بیشتر حول محور مقابله با نفوذ چین و روسیه است.
به نظر میآید آمریکاییها بهویژه آقای دونالد ترامپ در استراتژی امنیت ملی جدید خودشان بیشتر این دو کشور را بهعنوان دو بازیگر اصلی طرف حساب خود تلقی کرده و بقیه را احتمالا بهنوعی کشورهای حاشیهای محاسبه کرده که از اهمیت چندانی برخوردار نیستند.
برای اینکه بخواهیم حوزه روابط چین و ایالات متحده را بررسی کنیم، باید نگاهی به رابطه چین و آمریکای لاتین داشته باشیم. ما با دوره متفاوتی در روابط چینیها با حوزه آمریکای لاتین مواجه هستیم.
نخستین اقداماتی که چینیها برای گسترش فعالیتهای خودشان شروع کردند، در دوره دوم ریاستجمهوری جیانگ زمین بود که روابط از آنجا شروع شد. چینیها بهدنبال راهبرد تعمیق روابط برد - برد بهطور گسترده بودند که این را در دستور کار خودشان قرار دادند. بخش اصلی این رویکرد چینیها، بیشتر بحثهای توسعه و صلح، چندجانبهگرایی، رویکردهای اقتصادی و مبادلات اقتصادی بود.
مسئلهای را که باید در این حوزه به آن توجه کنیم، این است که چینیها در مسائل سیاست خارجی خودشان، بهویژه حوزه آمریکای لاتین، اصلا وارد مباحث سختافزاری نظامی نشدند یا اگر هم در حوزه نظامی بوده یا قرار بوده روابطی داشته باشند، در آنها هم بحثهای اقتصادی میگنجد. اینگونه است که چینیها یک سیاست نرم را شروع کردند و بیشتر به خاطر این بوده که حساسیت آمریکاییها نسبت به این روابط کمتر شود.
اگر به تجارت چین با منطقه آمریکای لاتین نگاهی داشته باشیم، مجموع تجارت چین در این منطقه در سال ۱۹۹۹ بالغ بر ۲/۸ میلیارد دلار بوده که در سال ۲۰۰۷ این مبلغ به ۶۱/۱۰۲ میلیارد دلار رسیده است و در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ بهترتیب به ۱۳۰ میلیارد دلار و ۲۴۱میلیارد دلار رسیده که این نشان میدهد هر سال در روابط اقتصادی چین با حوزه آمریکای لاتین، سیر صعودی را پشت سر گذاشته است.
اگر بخواهیم به تکتک کشورها توجه کنیم، چین با همه این کشورها پرونده تجاری و صادرات و واردات دارد. مثلا در استراتژی کلان خود یک سرمایهگذاری ۱۰ ساله در حوزههای مختلف اقتصادی را در آرژانتین شروع کرده است. با شیلی در بخش مس، مبادلات گستردهای را ایجاد کرده، با برزیل نیز درباره انتقال گاز روابطی را ایجاد کرده، با اکوادور درباره اکتشاف و میادین نفتی و با همه این کشورها قرارداد تجارت آزاد دارد. با ونزوئلا مدتهاست که بهخاطر آن نزدیکیهای ایدئولوژیک، روابط خاصی دارد.
یک سرمایهگذاری گسترده هم برای ساخت پالایشگاه مشترک شروع شده و اینها همه، نشان میدهد که چینیها یک راهبرد وسیع و کلان درباره حوزه آمریکای لاتین دارند که نشان میدهد کشورهای آمریکای لاتین برای پکن جذاب هستند. بههرحال آمریکای لاتین منطقهای با ۵۶۰ میلیون جمعیت و ۳۰ کشور است که بازار بسیار جذابی برای چینیهاست و همه این عوامل اقتصادی و روابطی که چینیها با این حوزه ایجاد کردند، در مجموع باعث نگرانی جدی ایالات متحده شده است.
میدانیم که بههرحال چینیها در داخل کشورشان حزب کمونیست را دارند که به صورت تک حزبی اداره میشود، ولی در روابط خارجیشان بسیار بازتر وخیلی راحت عمل میکنند و از احساسات ایدئولوژیک یا مسائلی که به روابط تجاری لطمه بزند، جدا پرهیز میکنند و این نشان میدهد که ایالات متحده با تمام این عواملی که در حال حاضر در جریان است، بهشدت از حضور چین در منطقه نگران شده و یکی از اهداف اصلی سفر تیلرسون، همین قضیه است.
آن بحثهایی که دونالد ترامپ درباره بحث توقف نفتا و بستن کارخانهها در مکزیک مطرح کرده، به این معناست که اگر بخواهد نفتا را متوقف کند، مطمئنا چینیها جای او را پر خواهند کرد. در سال ۲۰۱۶ صادرات ایالات متحده به مکزیک تقریبا ۳۰۳ میلیارد دلار بوده؛ یعنی اگر آمریکاییها این اقدام را انجام دهند و بخواهند از نفتا خارج شوند، بدون اینکه جایگزینی هم برایش متصور شوند، چینیها بهسرعت جای آنها را پر میکنند.
این قضایا در مجموع موجب شده آمریکاییها احساس کنند بازی را در حوزه آمریکای لاتین باختهاند و سعی میکنند دوباره بازارهای منطقه را بهدست بیاورند. از نخستین اهداف آمریکاییها، مقابله با نفوذ اقتصادی چین است که متوجه شدند در صورت بیتوجهی، بازارها را از دست خواهند داد. مسئله دوم، مسئله آرژانتین است که تیلرسون با همتای خود در آرژانتین مذاکرات متعددی داشت. در این حوزه مسائل مهمی در جریان است؛ در استراتژیهای امنیت ملی آمریکا به سوی مهار این کشورها پیش رفته و دو مسئله را در آرژانتین پیگیری میکنند و سعی دارند پرونده آمیا را دوباره پیگیری کنند که از آن طریق بتوانند به جمهوری اسلامی ایران فشار آورند.
دومین مسئله، در ارتباط با حزبالله تعریف میشود؛ یعنی آمریکاییها احساس میکنند در موضوع حزبالله میتوانند بر لبنان فشار آوردند. آمریکا قصد دارد از طریق آرژانتین و دیگر کشورهای آمریکای لاتین گردشهای مالی مرتبط با حزبالله را مسدود کند.
مسئله محوریای که تیلرسون به دنبال آن است، بحث ونزوئلاست. ونزوئلا در ماههای اخیر بعد از سرکوبی اپوزیسیون از سوی مادورو و بحثهای حقوق بشری مورد توجه قرار گرفته است. در ماه اخیر اتحادیه اروپا چند نفر از مقامات ونزوئلا را تحریم کرد و اکنون نیز همزمان با آن، آمریکاییها به دنبال تغییر رژیم در این کشور اقدام میکنند. چون آنها احساس میکنند با مادورو، قادر به اجرای برنامههای خود نیستند و تحت هیچ فرایندی نمیتوانند با حزب سوسیالیست وارد مذاکره شوند.
در چنین شرایطی بحث تحریمها مطرح میشود. فکر میکنم در مجموع بحث تغییر رژیم در آنجا مطرح است. آمریکاییها به دنبال حمایت از اپوزیسیون بوده و به دنبال تعطیلکردن همه برنامههای حزب سوسیالیست هستند. ونزوئلا در حال حاضر وضعیت وخیمی را پشت سر میگذارد؛ تورم گسترده و بدهیای که ونزوئلا به پیمانکاران نفتی دارد از جمله بحرانهای حاضر است.
نزوئلا حدود ۶۰میلیارد دلار به پیمانکاران و تأمینکنندگان تخصصی و شرکتهای مختلف بدهی دارد، چون ۹۵ درصد صادرات ونزوئلا از نفت است، طبق گزارش اوپک در ماه دسامبر، ۲۹ درصد کل تولید نفت این کشور کاهش پیدا کرده است، ولی چینیها به دنبال پر کردن خلأ حضور آمریکاییها هستند، از سوی دیگر آمریکاییها ترجیح میدهند که ونزوئلا را تحریم کنند؛ بنابراین به نظر میرسد اگر آمریکاییها وارد مباحث تحریم شوند، چینیها به احتمال قوی در بسیاری از حوزهها تا حدی عقبنشینی خواهند کرد، چون مسئله ونزوئلا و ایالات متحده، مسئلهای سیاسی است که آمریکاییها بهدنبال تغییر رژیم این کشور هستند.
مسئله چهارم که مسئله کانونی است، موضوع روابط کلی با مکزیک است که آمریکاییها برای گرفتن امتیاز بیشتر احتمالا بحث نفتا را در آن کشور مطرح خواهند کرد؛ مسائل مرزی هم مثل دیوار مرزی نیز بار دیگر مطرح خواهد شد؛ بحث مهاجرت و مواد مخدر قطعا از مهمترین مباحث فیمابین است، چرا که مواد مخدر، بحث دیرینهای است که از ابتدای تشکیل دو کشور، همزمان با بحث مهاجرت از موضوعات حلنشدنی میان آنها بوده است. در مجموع به نظر میرسد آمریکاییها به دنبال بازسازی سیاست خارجی خود در آمریکای لاتین هستند. این اقدام با هدف کسب بازارهای این منطقه و مقابله با نفوذ کشورهایی که به نظر آنها بیگانه هستند صورت میگیرد.
استدلالی که ترامپ مطرح میکند، این است که کشورهای آمریکای لاتین کمکهای آنها را بهصورت مرتب دریافت کرده و در واقع آنها را مسخره میکنند. بنابراین بهدنبال احیای نفوذ واشنگتن در حوزه آمریکای لاتین حرکت میکنند.
- 18
- 5