زمانی که ملتی حکمران یا هیات حاکمهای را برمیگزینند که خدمتگزارشان باشد، وظیفهی حکمران یا هیات حاکمه جستوجو برای تامین منافع ملی موکلان و تامین آسایش، نظم و رفاه مادی است تا در بستر آن خلاقیت، فرهنگ و تمدن ملت شکوفا شود؛
اما اگر حکمرانی بیتوجه به این اصول در پی تئوریهای بیسرانجام، رویایی و آرمان خواهیها با هدف تکرار رویا برای رسیدن به قلههایی باشد که هیچگاه موعد آن فرا نمیرسد و دربین نظرات گذشتگان سرگردان شود، بیشک به فساد، تباهی و اقتدارگرایی گرفتارخواهدشد و تنها منافع شبکهی حامیان او تامین میشود. اکنون نیکلاس مادورو چنین سرنوشتی یافته است.
پیروی مطلق از تئوریهای چپ رادیکال آموزههای انباشته شده از انواع سوسیالیسمی که مشخص نیست خط مشی حکومت ونزوئلا چاوز تا او تابع کدام یک از آنان است. آنچه مسلم است شاید هوگوچاوز بیشتر تمایل به نوع مدل وصفی هربرت مارکوزه داشته است که در مارکسیسم مدرن به گروههای حاشیهای مانند دانشجویان، اقلیتها و طبقات فرودست اهمیت میداد، لکن آنچه نتیجه داد نه معیار فلسفی و رویایی یک آرمان شهر بیطبقه و آسایش یافته بلکه سوسیالیسم دولتی مطابق خط مشی ولادیمیر ایلیچ اولیانف لنین بود که اینک ونزوئلا را صحنه آزمون و خطای مکرر تاریخ کرده و به فقر مبتلا کرده است. مخالفان سیستمهای برنامهریزی (PLANNING)استدلال مشخص و تبیین شدهای دارند (سیاست: آندرو هیوود) که مصداق نسبتا خوبی برای سوژه ونزوئلاست:۱- برنامهریزی نمیتواند از عهده پیچیدگیهای اقتصادی صنعتی جدید برآید. (اعتصاب کارکنان و پاکسازی در شرکت نفت- عدم نوسازی تجهیزات و پالایشگاهها-ناتوانی در سرمایهگذاریهای جدید) ۲-به طور ضمنی یا آشکار اقتدارگراست، زیرا به کارگزاریهای مرکزی اجازه میدهداقتصاد را کنترل کنند.
(کنترل همهجانبه و سیستماتیک دولت و نظارت و کارکرد کانونهای بولیوار سراسری بر همهی شئون اقتصاد به عنوان ناظران دولتی) ۳-به جای پاسخ دادن به تقاضای مصرف کنندگان، عقاید نخبگان را برتودهها تحمیل میکند. (آشکارترین نقد بر دولت سوسیالیست در تحمیل نظر سوسیالیستها بر تمام مردم) ۵ –نمیتواند بنگاه اقتصادی را تشویق کند یا به آن پاداش دهد، بنابراین به رکود بوروکراتیک میانجامد. (فقدان توانایی در تغییرات داخلی متناسب با درآمدها، فقدان تغییر در سیاست خارجی) درمجموع نیکلاس سرسخت، در کارکرد نتوانست مدیریت شایستهای در چاویسم به نفع همهی ملتش –بیتبعیض-اعمال کند.
تدبیرهای مشابه برادران کاسترو در کوبا و لولا داسیلوا-که به جرم فساد۲۵سال در زندان خواهدبود-و روسف مدبرانه تر بوده است. تحلیل محتوای مصاحبه نیکلاس مادورو با شبکهی یورونیوز در ۱۶ فوریه ۲۰۱۹ شاید یکی از بهترین ماخذهایی باشد که نشان میدهد او چگونه با عدم تمرکز و ذهنی مغشوش بافرافکنی به عادت تمام اقتدارگرایان تاریخ، ناتوان از مدیریت شایسته بر یک جامعه ۳۰میلیون نفری با ۳۰۰میلیاردبشکه ذخائر نفت و زمینهای حاصلخیز کشاورزی بوده است. دراین مصاحبه از همه چیزسخن رفته است، به جز طلب راههایی برای کاستن از آلام مردم.
مصاحبهی او بازتاب دهندهی ادبیات چپ گرایی بسیار رادیکالی در زنجیرهای از سوسیالیستهایی است که علی رغم به دست داشتن قدرت سیاسی کماکان گمان میکنند در فضای نظریات اردوگاه شرق به سر میبرند. او با ذهنیت خود تصویر روشنی از ایده هایش ارائه میدهد. مادورو در سراسر مصاحبه به کلید واژههایی چون نبرد جهانی، جنبشهای اجتماعی، سلطه، رابطه نواستعماری، دشمن، کودتای تحمیلی، تصاویرسازی رسانهای جعلی از مهاجرت مردم ونزوئلا، به قربانی شدن و سلطه ترامپ اشاره میکند.
او از متحدان قوی خود در آمریکا، آسیا، چین، روسیه و ترکیه میگوید. به گفتوگوهای خود با اپوزیسیون در سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۶، ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ اشاره میکند که هیچ یک از آنها با اشاره و تصمیم مخالف دولت ترامپ به نتیجه نرسیده است. سرانجام برخلاف منطق تجدیدنظرطلبان باز با پناه بردن به مناسبات جهانی به قانون اساسی ونزوئلا و پایمال کردن قواعد منشور سازمان ملل درباره عدم مداخله اشاره دارد. سپس به فرافکنی مشکلات کشورهای همسایه میپردازد، مانند اینکه در کلمبیا ۷۰ درصد زیر خط فقرند، ۳۰ درصد در فقر شدید به سر میبرند و ۱۵ میلیون کلمبیایی مهاجرت کردهاند درحالی که هیچ کشوری از کلمبیا به نام یک کشور ناقض حقوق بشر نام نمیبرد.
او از خدمات خود گفته است و اینکه ازتسلیم وطن و زانو زدن در برابر استعمار نهی میکند و سرانجام پاسخ روشنی به خبرنگار نمیدهد که چرا با ۲ هزار بولیوار میتوان یک فنجان قهوه خرید یا دستمال کاغذی بستهای ۱۳ هزار بولیوار است. این منطق یک اقتدار گرای سوسیالیست است که به بن بست در ناتوانی حل مشکلات مردم رسیده است. دراین مصاحبه مانند همیشه همهی راهها به توطئهی ایالات متحده آمریکا باز میگردد.درست است، آمریکاییها استاد ربودن فرصتها به ویژه در حکومتهای ضعیف و شکست خورده و همچنین ماهر در تصویرسازی رسانههای یکسویه هستند، اما بیشک ضعف مادورو و شکست سوسیالستها موجب شده است تا گامهای آمریکاییها برای جابجایی قدرت قوی تر شود.
جان بولتون درجمع آمریکاییهای ونزوئلاییتباردردانشگاه فلوریدا اعلام کرد که در نوامبر به اینجا آمدم تا از هرج ومرج و سه مثلث مستبد کوبا-ونزوئلا و نیکاراگوئه سخن بگویم وسه ماه بعد کاراکاس نخستین ضلع این مثلث فروریخت و ترامپ پس از ۳۰ دقیقه از اعلام ریاستجمهوری گوایدو او را به رسمیت شناخت!وبدیهی است اکنون واژه سوسیالیسم کلید اصلی ترامپ برای حمله به مخالفان درداخل و خارج شده است.درمقابل خوان گوایدو نیز در گفتوگویی با یورونیوز اظهارکردآنهایی که میگویند کشوری هست که میخواهد مداخله کند و تمام منابع ونزوئلا را ببرد، این دیدگاه جهل و نادانی است، آمریکا مشتری اول ما و هند مشتری دوم است.
در مجموع تحلیلهای مختلفی دربارهی مسائل این کشورشده است، از ارتباط ناآرامیها به انتخابات مجدد ۲۰۲۰ایالات متحده در چالش دموکراتها و جمهوریخواهان و تاثیر برایالت پراهمیت فلوریدا تا براندازی با طرح توطئه کمپانیهای نفتی و تسلیحاتی، اما هر تحلیلی داشته باشیم دولت ضعیف مهمترین مولفه برای تبیین رفتار این نوع حاکمان است. برای موشکافی بیشتر مسالهی ونزوئلا لازم است به کلیدی ترین حوادث مرتبط پرداخته شود. ونزوئلا از ژانویه ۲۰۱۹ با مراسم معرفی مادورو به عنوان رئیسجمهور برای دوره دوم تا تصدی ۲۰۲۵و پس از برگزاری انتخاباتی با حریفان ضعیف و سرکوب شده و اپوزیسیونی که مشروعیت انتخابات را به شدت مورد پرسش قرار داد، وارد مرحله جدیدی از مناقشات بسیار شدید سیاسی شده است.
خوان گوایدو رئیس پارلمان که مخالف دولت است و تنشهای سیاسی گستردهای را با دولت داشته است، چند روز پس از معارفه مجدد نیکلاس مادورو، در اجتماعی مردمی، خود را رئیسجمهور موقت دورهگذار ونزوئلا خواند. او با منطقی آگاهانه درعمل نوعی حاکمیت دوگانه ایجاد کردو درفضای سیاسی دقیقا با نقش رئیسجمهوری اقدام به انجام وظایف حاکمیتی مربوط به قوه مجریه کرد.این حاکمیت دوگانه شرایط دشواری را برای کشور رقم زد.
خوان گوایدو به عنوان رئیس مجمع نمایندگان ونزوئلا که اپوزیسیون مستقیم مادورو محسوب میشود در این فرآیند موفق شد حمایتهای بینالمللی و منطقهای ۶۰کشور جهان را کسب کند. به علاوه کمکهای بشردوستانه، بلوک حسابهای کشور، تحریم افراد و شرکت دولتی نفت به عنوان شریان اصلی اقتصاد و تعهد یکصدمیلیون دلاری کشورها برای کمک به او از جمله موفقیتهای اقتصادی او بوده است، درمقابل مادورو برای ایجاد تعادل در ذخائر و جلوگیری از بحران بیشتر به شکل گسترده اقدام به صدور طلای کشور به برخی کشورها از جمله امارات متحده عربی؛ترکیه و احتمالا روسیه کرده است. اکنون شکلگیری حاکمیت دوگانه در ونزوئلا را میتوان وابسته به چند عامل داخلی، منطقهای و بینالمللی دانست:
۱.در بحت داخلی شکست برنامههای سوسیالیستی اقتصادی چاوز و مادورو، ناکامی در بحت نوسازی صنعت نفت، اعتصاب و پاکسازی شرکت نفت از عناصر متخصص، دولتی کردن آن، پایین آمدن بهای نفت به عنوان کشور تکمحصولی که به شدت تمام برنامههای سنگین رفاه اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده است که به گواهی مادورو ۶ میلیون خانوار یارانه دریافت میکنندو طیف گستردهای خدمات نسبتا رایگان بهداشتی و آموزشی داشتهاند، حمایتهای منطقهای ازمتحدان سوسیالیست منطقه به ویژه دربارهی کوبا با دریافت خدمات پزشکی و سایر مشاورهها، پیگیری و استمرار بدون منطق برنامههای سوسیالیستی بدون توجه به مدلهای اقتصادی مختلط، مهاجرتهای گسترده، میزان بالای نرخ جرم و جنایت در کشور و همهی مسائل داخلی که منجر به تقسیم بندی کشور به دو قطب اپوزیسیون و موافقان دولت که همهی بحثهای داخلی منجر به نابودی جامعه مدنی و سرکوب اپوزیسیون شده است و به ناچار دوقطبی بسیار شدیدی در کشور شکل گرفته است.مسائل داخلی منجر به ایجاد جامعهی ضعیف(به تعریف باری بوزان)شده است که قوی ترین مولفه در بررسی هاست.
۲. در بحت منطقهای منازعه با کلمبیا به عنوان متحد ایالات متحده یکی از کلیدی ترین مولفههای منطقهای است.روابط با کلمبیا نیاز به مطالعات گسترده منطقهای دارد.اما سابقهی روابط دوجانبه به دهههای گذشته و تاریخ گذشته از تاسیس باز میگردد.دوکشور ار ۱۸۳۰ در مرز ۲۲۱۹کیلومتری در حوزه ارضی در بخش مالکیت بر خلیج (COQUIBACOA)درمساله استخراج و اکتشاف نفت و سپس مشکلات ناشی از ناهمخوانی معیارهای سرزمینی تشکیل دوکشورو تعیین مرز اختلاف داشتهاند.در مسائل اقتصادی و سیاسی این اختلافات از ۱۹۹۸با قدرت گرفتن چپهای انقلابی و تجدیدنظر طلب تشدید شده است. کلمبیا دولت سوسیالیست را متهم به حمایت از شورشیان فارک میکردو در منطق امنیت ملی ونزوئلا کشور کلمبیا به عنوان تهدیدی فراملی و امنیتی بالقوه محسوب میشود.و در بحران اخیر از منظر مادورو کلمبیا نقطهی راهبردی برای مداخلهی احتمالی نظامی از سوی این کشور با حمایت ایالات متحده محسوب میشود که رئیسجمهور این کشور بنا به ارزیابی مادورو بازیگر اصلی برای تغییر وناآرامی در کشور است.مساله حمایتهای بشردوستانه از مرز با کلمبیا صورت میگیرد.خوان گوایدو طرحی در دست اجرا دارد تا یک میلیون نفر از شهروندان را برای ایجاد راه دسترسی با سپر انسانی وارد مرز نمایدو مادورو هم پیشنهاد تهیه و تدارک بستههای غذایی برای مردم یک روستادر کلمبیا کرده است. این مناطق مرزی اکنون مستعد ایجاد تنش تصاعدی در روابط است.
۳-چرخش به راستگرایی در برزیل و حضور بولسونارو به عنوان یک چرخش منطقهای، بهبود روابط کوبا با ایالات متحده و تغییر فضای کشورهای آمریکای جنوبی به سمت راست گرایی از سایر مولفههای منطقهای ایجاد فشار به دولت است.
۴- در بحت بینالمللی اکنون ونزوئلا صحنه رقابتهای قدرتهای جهانی شده است، ایالات متحده در رقابتی استراتژیک با چین و روسیه قرارگرفته است، مضافا ایجاد پایگاه نظامی روسها در ونزوئلا منجر به تشدید رقابتهای بینالمللی شده است.
سرانجام اینکه ۴مولفه فوق به تشدید رقابتهای داخلی منجر شده است و خوان گوایدو با اعتبار حمایتهای بینالمللی حاکمیت دوگانه را به شدت و با قاطعیت برای رسیدن به پیروزی دنبال میکند.
در مسالهی قطع شریان تنفس دولت مادورو، وزارت خزانه داری ایالات متحده در اقدامی کاملا هماهنگ به تحریم شرکت دولتی نفت ونزوئلا و بلوکه کردن اموال این کشور اقدام کرده است. کشورهای اروپایی نسبت به بلوکه کردن اموال نقدی و یا طلای ونزوئلا اقدام کردهاند و طرحهایی در دست است که اموال بلوکه شده به نحوی به اپوزیسیون تعلق بگیرد. بخشهایی از کمکهای بشردوستانه با هدایت و رهبری خوان گوایدو با هدف مدیریت اقتصادی کشورهزینه خواهد شد. مادورو با استدلال اینکه کمکهای بشردوستانه به نوعی آلوده و سرطان زاست قصد ممانعت از رسیدن کمکها را کرده است که نحوهی مقابله با آن توضیح داده شد. خوان گوایدو و ایالات متحده کماکان تلاش دارند ارتش را به عنوان تنها حامی نیکلاس مادورو به سمت خود جذب کنند. برنامه پیگیری مسئولیتهای دولت گام به گام از سوی گوایدو در حال پیگیری است. برخی از سران معدودارتش وفاداری خود را به خوان گوایدو اعلام کردهاند.
خوان گوایدو این فرصت را به ارتش داده است تا تصمیم خود را برای کمکهای بشر دوستانه یا میزان وفاداری به دولت او اعلام نمایندو همزمان هم ترامپ ۲راه برای سران ارتش پیشنهاد داده یا پذیرش حمایت از گوایدو ومشمول عفو شدن یا پذیرش عواقب حمایت از مادورو. در این فضای سیاسی پر از منازعه اقدامات مادورو به ترتب عبارتند از: تلاش همهجانبه برای کمک گرفتن از روسیه و چین در بحث رقابتهای استراتژیک قدرتهای جهانی، تلاش همهجانبه برای بسیج مردمی و استمرار بسیج موازی با مخالفان، بالا بردن حجم حضور در رسانههای بینالمللی برای اثبات حقانیت خود، احتمال اقدام به فرافکنی از طریق حملات نظامی به کلمبیا، آمادگی بخشی از ازتش برای دفاع از کشور در صورت حمله نظامی ایالات متحده، برگزاری انتخابات زودهنگام مجلس برای ممانعت از ورود مجدد اپوزیسیون و ترور خوان گوایدو.
اقدامات خوان گوایدو عبارتند از: تلاش برای جذب ارتش بهعنوان تنها حامی باقیمانده مادورو، ایجاد شکاف بین سوسیالیستهای هوادار مادورو، استمرار بحث کمکهای بشر دوستانه، بسیج مردمی گسترده و بسیج اپوزیسیون حول محور خود. گوایدو درآخرین اقدام خود با کمک بخشی از ارتش موفق شد علیرغم بسته بودن مرز با کلمبیا برای واردکردن کمکهای بشردوستانه و شرکت در کنسرت جمع آوری کمک وارد کلمبیا شود و این مساله نشانگر ایجادشکاف در بخشهایی از ارتش است. نکتهی پایانی اینکه ما در جهان پراز هیجان توسعه و در تکاپوی توسعه نیاز به انصافی جدید در ارزیابی عملکرد خود داریم که تا چه حد به مناسبات داخلی و مردم خود پرداخته ایم و تا چه حد به مناسبات بینالمللی توجه کردهایم.
ملت ونزوئلا از ۱۹۹۸ تا کنون به مدت ۲۰ سال عرصه قدرت را همراه با منابع عظیم نفت در اختیار سوسیالیستها قرار دادند، اگر قرار بود سوسیالیسم به نتیجه و شکوفایی برسددراین مدت باید بارقههایی از امید، وفاداری، یکپارچگی و انسجام و کاهش فقر و خشونت پدیدار میشد، واگر نشده است سوسیالیستها و مادورو تا ۲۰۲۵ قادر خواهند بود این پروژه را به انجام برسانند تامردم یکپارچه به جانشین او رای دهند؟این پرسش انحرافی است. یقینا چنین امری ممکن نیست.امروزه هیچ عقل سلیمی-حتی سوسیالیستها که درادبیات خود به بلوغ رسیده و متفکران بزرگی دارند-در شرایط جهان درحال تغییربه خود اجازه نمیدهد بنای سوسیالیسم را برپایه منافع پایان پذیر نفتی و پراز نوسان قیمت آن بنانهد، چنین بنایی قطعا فروربختنی است و درکشورهای نفتی حاکمان باید بپذیرند که مردم بایددر چگونگی خرج کردن عواید نفت نظردهند.
۲ ماده قانونی که گوایدو بر مبنای آن خود را رئیس جمهور خواند
ماده ۲۳۳: رئیسجمهوری ونزوئلا اگر به واسطه دلایلی چون «مرگ، استعفا، کنارهگیری به واسطه تصمیم دادگاه عالی، اختلال جسمی یا روانی» مهمی که باید توسط هیأت پزشکی منتخب دیوان عالی تأیید شود و توسط مجلس ملی تصویب شود»، واگذاری سمتش، به خواست و تصویب مجلس ملی و با رأی مردم نتواند به فعالیتش ادامه دهد، یا اینکه رئیسجمهور منتخب پیش از آغاز فعالیتش در دسترس نباشد، آن زمان براساس قانون اساسی انتخاباتی جدید با رأی عمومی و مخفی ظرف مدت ۳۰روز برگزار خواهد شد، تا زمان برگزاری انتخابات و شروع به کار رئیسجمهوری جدید، رئیس مجلس ملی مسئولیت رئیسجمهور را عهدهدار خواهد بود. زمانیکه به دلایل ذکر شده در قانون اساسی رئیسجمهور نتواند به ریاستش ادامه دهد تا زمان برگزاری انتخابات جدید و آغاز به کار رئیسجمهوری معاون رئیسجمهوری میتواند مسئولیتهای او را عهده دار شود. در مواردی که بدان اشاره شد رئیسجمهوری جدید باید به شروط قانون اساسی پایبند باشد.
ماده ۳۳۳: اجرای مفاد قانون اساسی اجباری است و باید به شکلی موثر اجرا شود، مگر آنکه خلافش ثابت شود، در چنین مواردی هرکدام از شهروندان حتی آن گروهی که سمتی در ساختار دولتی ندارند وظیفه دارند که زمینه را برای تأثیرگذاری مفاد قانون اساسی فراهم کنند.
هادی اعلمی فریمان، کارشناس آمریکای لاتین / منتشر شده در روزنامه سازندگی
- 12
- 5