به گزارش شفقنا از نیویورکتایمز؛ در این میان احتمالات دیگری از جمله برنده شدن ترامپ نیز وجود دارد. این اتفاق هم در یک روند عادی میتواند رخ دهد؛ و هم به این شکل که او مانند انتخابات چهار سال پیش، به رغم تعداد آرای مردمی کمتر، در نهایت به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شود. نیویورکتایمز برای توضیح این مساله مقاله- و ویدئویی مفصل درباره «سیستم الکترال کالج» منتشر کرده و این موضوع را بهطور مفصل مورد بررسی قرار داده که ترامپ چگونه در عین باخت، میتواند برنده انتخابات لقب بگیرد.
مقاله- ویدئوی «جسی وگمن» اینگونه آغاز میشود:
دموکراسی، در هسته اصلی آن روشی عادلانه است و البته در ظاهر منصفانه: هر فرد یک رای. اما در آمریکا این قاعده بعضی وقتها کاربرد ندارد و اگر شما یکی از رایدهندگان آمریکا باشید، احتمال بسیار زیادی وجود دارد که رای شما آنگونه که فکر میکنید شمرده نشود. چرا؟ چون با این که دموکراسی آمریکایی اهداف و کارکردهای قابل ستایشی دارد، در عین حال ضعفهای گرد و غبار گرفتهای نیز دارد که از زمان تأسیس آن در دو قرن پیش وجود داشته است. یکی از این ضعفها سیستم الکترال کالج برای انتخاب رییس جمهور است، سیستمی پیچیده و منسوخ که در عین حال دموکراتیک نیز نیست.
در سال ۲۰۱۶ دانالد ترامپ انتخابات را برد و به کاخ سفید رفت، در حالی که هیلاری کلینتون سه میلیون رای بیشتر داشت. این اولین بار، حتی دومین بار و باز حتی چهارمین بار نبود که یک رئیسجمهور در عین باخت در انتخابات به کاخ سفید راه مییافت. در واقع میتوان گفت که تاکنون در تاریخ آمریکا چند بار کسانی که انتخابات را بردهاند، در واقع باخته بودند. امسال هم شاید این اتفاق بیفتد، کسی چه میداند؟!
من در طول پنج سال گذشته به نحو وسواسگونهای درباره سیستم الکترال کالج تحقیق کردهام و سعی کردهام دغدغههای بنیانگذاران آمریکا را هم در گنجاندن این بند در قانون اساسی آمریکا درک کنم. در این راه تک تک انتخابات را بررسی کردهام و چند کتاب هم نوشتهام. تنها چیزی که از این تحقیقات دستگیرم شده این است که این سیستم نباید به کار گرفته شود و تمام دلایلی که موافقان سیستم الکترال کالج درباره ضروری بودن آن میگویند، از سر تا پا اشتباه است. دلایلی که آنها را میتوان در سه خرافه بزرگ که در مورد این سیستم وجود دارد، خلاصه کرد.
خرافه شماره یک:
دموکراتها در انتخابات عادی (بدون سیستم الکترال) همواره برنده خواهند شد.
بسیاری از مردم به خاطر این عقیده حتی فکر تغییر سیستم الکترال کالج را هم به ذهنشان راه نمیدهند. بهخصوص جمهوریخواهان هم نگران باخت همیشگی به رقبا و برهم خوردن توازن حزبشان هستند.
البته درست است که در آخرین دو باری که الکترال کالج باعث ورود یک بازنده به کاخ سفید شده، جمهوریخواهان از این روند سود بردهاند. منظورم انتخاب دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ و جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۰ است. اما فراموش نکنیم که چهار سال بعد، بوش آرای مردمی را هم با سه میلیون رای بیشتر به خود اختصاص داد. در کل ، از سال ۱۹۳۲ تا ۲۰۰۸ تعداد آرایی که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در صندوق ریخته شده، یک و نیم میلیارد رای بوده. در این میان بعضی وقتها دموکراتها و بعضی وقتها هم جمهوریخواهان برنده بودهاند و این امر را میتوان در چرخههای متوالی مشاهده کرد. اما در کل تقریبا هر دو حزب مساوی بودهاند. پس این یک خرافه است که دموکراتها از حذف سیستم الکترال کالج و استفاده از آرای مردمی سود خواهند برد و حتی با در نظر گرفتن ترکیب جدید جمعیتی آمریکا نیز نمیتوان به چنین نتیجهای رسید.
خرافه شماره دو:
قانونگذاران آمریکا این شیوه را میخواستند.
قانونگذاران آمریکا این شیوه را میخواستند و به همین خاطر این بند را در قانون اساسی تعبیه کردند. اما این اشتباه است. قانونگذاران در زمینه روشهای انتخاب رئیس جمهور مثل سگ و گریه با هم جنگیدند. آنها به هیچ وجهی با هم به به توافق نرسیده بودند، تا این که در آخرین لحظه مذاکرات به راه حل نهایی رسیدند.
با این حال بسیاری از آنها از این راه حل راضی نبودند. شماری از مهمترین قانونگذاران آمریکا مانند جیمز مدیسون و جیمز ویلسون میخواستند در قانون اساسی آمریکا، آرای مردمی رئیس جمهور را تعیین کند، اما تنها به یک دلیل بازنده شدند: بردهداری.
بردگان نمیتوانستند رای دهند، اما جمعیت آنها همچنان در تعداد نمایندگان ایالتها در کنگره حساب میشد و برای همین هم این راه حل ایجاد شد. این به معنای قدرت بیشتر برای آن ایالتها تحت سیستم الکترال کالج یا کالج انتخاباتی بود و ایالتهای بردهدار نمیخواستند از این قدرت صرفنظر کنند و بنابراین از سیستم الکترال کالج دست نکشیدند. این تنها یکی از واقعیاتی است که نشان میدهد میراث بردهداری در سیاست آمریکا هنوز زنده است. اما این را باید بدانیم که کارکرد و ساختار الکترال کالج در انتخابات امروز، حتی طبق اصول قانون اساسی هم نیست.
نحوه اجرای الکترال کالج نتیجه دهها قانون ایالتی است که با گذشت زمان و استقرار کشور در یک سیستم دو حزبی تکامل یافتهاند. این باعث شده ایالتها همواره جز تبعیت از سیستم دو حزبی آمریکا راه دیگری نداشته باشند. به عبارت دیگر، آرای کالج انتخاباتی مقدس نیست و هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوان عملکرد آن را تغییر داد. یا: سیستم الکترال کالج باید از میان برداشته شود.
خرافه شماره سه:
الکترال کالج از آرای ایالتهای کوچک محافظت میکند.
در مدرسه آموختهایم که در نبود الکترال کالج ایالتهای بزرگی مانند نیویورک و کالیفرنیا حرف اصلی را در انتخابات خواهند زد و ایالتهای کوچک مانند رودآیلند و میامی صداشان شنیده نخواهد شد. ولی حقیقت این است که الان نه صدای ایالتهای بزرگ شنیده میشود، نه کوچک. و تنها صدای جاهایی مانند فلوریدا، پنسیلوانیا، میشیگان شنیده میشود که نه ایالتهای بزرگ و نه کوچک به شمار میآییند و تنها در ادبیات رسانهای آمریکا به ایالتهای چرخشی معروف هستند.
تمرکز کاندیداها روی این ایالتهای چرخشی به این دلیل است که برنده شدن در این ایالتها باعث برنده شدن در انتخابات به روش الکترال کالج خواهد شد. به عبارت بهتر، کاندیداها در تلاشند با برنده شدن در این ایالتها تمام آرای الکترال آنها را به خود اختصاص دهند. پس جای تعجب نیست که کاندیداها سیاستهاشان را بر مبنای منافع گروههای خاصی در ایالتهای چرخشی تنظیم میکنند، مثلا در ایالتهایی مانند پنسیلوانیا، یا در کالیفرنیا. اما در عین حال درباره مسایلی که برای میلیون ها نفر از مردم ایالتهای غیرچرخشی اهمیت دارند، حرفی زده نمیشود، مثلا درباره حملونقل عمومی در ایالت دموکرات نیویورک، یا تغییرات اقلیمی در کالیفرنیا. در دوران اوج کرونا، دونالد ترامپ با بسته شددن ایالتهایی مانند مخالف بود. اما ایالتهای چرخشی باعث تغییر در اولویتهای کشور میشوند، حتی اگر برنده انتخابات برنده آرای مردمی هم باشد.
آنچه باعث شد باراک اوباما آنهمه پول صرف احیای کمپانیهای خودروسازی کند، این بود که اتومبیلسازان در ایالتهای چرخشی مانند میشیگان، اوهایو قرار دارند. ایالتهایی که آرای الکترالشان برای برنده شدن در انتخابات لازم است.
دلیل تمرکز روی ایالتهای چرخشی این است که تقریبا تمام آرای آن ایالتها برای انتخاب رئیس جمهور سیستم لازم است. اگر کاندیدایی آرای مردمی را برنده شود، حتی با یک رای اضافه، تمام آرای الکترال آن ایالتها را به خود اختصاص خواهد داد. این یعنی که در هر انتخابات، هشتاد درصد از رایدهندگان آمریکایی که حدود صد میلیون نفر هستند، نادیده گرفته میشوند. به این فکر کنید که اگر در ایالتی زندگی میکنید که از نظر سیاسی در اقلیت هستند، آرای شما نادیده گرفته خواهد شد.
میلیونها جمهوریخواه در ایالتهای آبی (دموکرات) مانند ماساچوست و کالیفرنیا وجود دارند که تحت این سیستم آرایشان دیده نمیشود. این مشکل اصلی سیستم الکترال کالج است. نباید فراموش کنیم که این سیستم باید اصلاح شود. به یاد بیاورید که در خرافه شماره دو گفتیم: «کارکرد الکترال کالج امروز مطابق با قانون اساسی نیست». اینکه برنده یک ایالت تمام آرای آن ایالت را برنده شود، از نظر قانون اساسی قانونی نیست. چرا که در قانون اساسی آمده که «ایالتها این قدرت را دارند که آرای الکترال خود را به هر که دلشان میخواهد اختصاص دهند». این یعنی برنده شدن در انتخابات بر اساس سیستم الکترال کالج مبتنی بر اصول قانون اساسی آمریکا نیست.
در واقع ایالتهای زیادی در حال حاضر کمپینی را دنبال میکنند که معتقد است آرای الکترال ایالتها باید به کاندیدایی اختصاص یابد که در سطح ملی آرای مردمی بیشتری داشته باشد. اگر ایالتهای بیشتری این خواسته را داشته باشند، این برنده شدن به این معنا خواهد بود که برنده آرای از این پس مردمی رئیس جمهور خواهد شد.
تاکنون پانزده ایالت به این کمپین پیوستهاند، که دارای ۱۹۶ رای الکترال هستند، و اگر تنها ۷۰ راای الکترال دیگر به این جنبش بپیوندد، ناگهان خواهیم دید که تک تک آرا بدون توجه به محل زندگی رایدهندگان به حساب خواهند آمد. این البته اتفاق عجیبی هم نیست. به هر حال این منطقی است که برنده انتخابات باید کسی باشد که بیشترین آرا را دارد. جالب این که در ایالات متحده آمریکا این قاعده منطقی در تمام انتخابات کاربرد دارد، جز مهمترین انتخابات کشور. این اوج بیانصافی است. پس بیایید این قدرت را به دست آوریم که رئیس جمهور توسط تک تک آرای مردم انتخاب شود.
روزنامه شرق :رمانتیک فکر نکنیم، قرار نیست انتخاب بایدن برای ما معجزه کند
روزنامه شرق نوشت:درست در زمانی که بیشتر ناظران سرگرم تحلیل نحوه اطلاعرسانی چگونگی عملیات ترور اسامه بن لادن و ابوبکر بغدادی از سوی دو رئیسجمهور ایالات متحده بودند و در میان واژهها و ادبیات استفادهشده از سوی اوباما و ترامپ در پی اثبات تفاوتشان و شخصیت متفاوت دو رئیسجمهور میگشتند، مهمترین اصلی که فراموش شده بود، اصالت اتفاق بود؛ عملیات ترور.
جدا از محکومیت تندروی و رفتارهای بنیادگرایانه رهبران گروههای تروریستی، اتخاذ یک تصمیم واحد در قبال یک امر (تهدید امنیت ملی آمریکا) از سوی هر دو طیف سیاسی مبین وحدت رویه در این چارچوب بود. این امر قطعا تعمیمپذیر به سایر موارد هم هست.تفاوت صرفا در نحوه ارائه و کاربرد کلمات است.
این روزها هرچه به موعد انتخابات رئیسجمهوری آمریکا نزدیکتر میشویم، تنور این کارزار انتخاباتی نهتنها در ایالت متحده بلکه در ایران هم گرمتر میشود، تاجاییکه برخی تحلیلگران و نخبگان در ساعات نخستین بامداد بادقت و هیجان به تماشای مناظره دو نامزد ریاستجمهوری آمریکا مشغول میشوند و چنان از اثرات این انتخابات در شرایط آتی کشور صحبت میکنند که گویی سکان هدایت و اداره کشور در دستان رئیسجمهوری آینده آمریکا قرار خواهد گرفت.
مسئله مهمتر در اینجا شرطیکردن یا شرطیشدن دوباره جامعه است. ایجاد انتظارات معجزهوار، سابق بر این در ماجرای برجام ضربات سنگینی به بخش اقتصادی کشور وارد کرده است. آنچه مسلم است اگر فرض را بر مطلوب برخی جریانها یا افراد، مبتنی بر انتخاب بایدن قرار دهیم، باید این پرسش اساسی را یادآور شویم که طبق کدام محاسبه و تضمین باید اینقدر خوشبینانه به حل مشکلات امیدوار باشیم. مگر نه آنکه مشاوران بایدن صراحتا از پیششرطهایی مانند حضور ایران در منطقه و بهویژه سوریه و توسعه تسلیحاتی – موشکی بهعنوان اصلی مهم و تغییرناپذیر در مذاکره صحبت کردهاند و دقیقا هر دو موضوع جزء خطوط قرمز غیرقابل مذاکره از سوی مقام معظم رهبری اعلامشده است.
چرا به این قسمت ماجرا نگاه نکنیم که اگر با دولت دموکرات نتوانیم به نقطهای از تفاهم برای معاهده جامع قابل اتکا برسیم، اروپا را هم از دست میدهیم. انتخاب بایدن قطعا به تنشزدایی بین ایالات متحده و اروپا و ترمیم شکافهای ایجادشده از دوره ترامپ منجر خواهد شد. اجماع اروپا و ایالات متحده در صورت آمدن بایدن بهمراتب امکانپذیرتر و عواقبش برای ایران خطرناکتر خواهد بود. بایدن نسبت به تغییر رویکرد در تقابل تجاری – سیاسی با چین وعدههایی را داده که اگر در این مسیر قدم بگذارد، جمهوری خلق چین را که بزرگترین شریک تجاری جمهوری اسلامی است، قطعا به خود نزدیکتر خواهد کرد که این نیز در نوع خود مشکلاتی را برای ایران به وجود خواهد آورد.
از سویی دیگر شکل سنتی حزب دموکرات همواره بهدلیل مانیفست سیاسی خود نسبت به مسائل حقوق بشری حساسیت و موضعگیری داشته و سابق بر این نیز در همین حوزه مناقشاتی جدی با ایران داشته است. پس بعید نیست بهانههای حقوقبشری هم در صورت انتخاب بایدن به مناقشه بین ایران و آمریکا، جدیتر از دوره ترامپ اضافه شود. شاید حضور بایدن در کوتاهمدت و تنها به علت اثرات روانی ناشی از رفتن ترامپ تأثیر سطحی و گذرا در بخشی شاخصهای اقتصادی بگذارد اما به محض جدیشدن موضوع مذاکره و رسیدن به شرایط آچمز، سرخوردگی و سقوطی بهمراتب بدتر از دوره ترامپ شکل میگیرد. همچنین باید در نظر داشت که دولت روحانی و تیم دیپلماسی ظریف هم تا مردادماه آینده بیشتر میهمان پاستور نیستند و آنچه از شواهد و قرائن پیداست مستأجر آینده دولت به احتمال قریببهیقین نگاهی متفاوت به موضوعات بینالمللی خواهد داشت.
اگر کمی از رمانتیسیسم بکاهیم و به محاسبهگری بیفزاییم، شاید راحتتر بپذیریم که رئیسجمهوری ایالات متحده در ساختار کلی سیاسی آن کشور مسئولیت حفظ منافع کشور متبوع خود را دارد و هیچ تعهدی برای حل مشکلات داخلی سایر کشورها برای خود متصور نیست. این رویکرد در اظهارنظر پوتین در سخنرانی اخیرش در تلویزیون دولتی روسیه کاملا قابل رؤیت بود که حساب صحبتها و وعدههای کارزارهای انتخاباتی را از اصل و سیاست رسمی آمریکا متفاوت میداند؛ چراکه در واکنش به اظهارات ضد روسی بایدن گفته بود ما به لفاظی انتخاباتی دموکراتها عادت داریم و درعینحال نیز به امکان همکاری با بایدن خوشبین هستم!
نکته دیگر اینکه در دکترین سیاست خارجی آمریکا در حوزه خاورمیانه یک اصل ثابت و همیشگی به نام حفظ امنیت اسرائیل وجود دارد. وقتی ما به دو پیششرط تبیینشده بایدن برای بازگشت به برجام، نگاه میکنیم (خروج از منطقه بهویژه سوریه و توقف توسعه موشکی)، این یعنی الصاق به همین سیاست تعیینشده. دموکراتها به شکل سنتی بسیار به حفظ منافع اسرائیل در منطقه مؤمن بودهاند. اگر در این میان فکر میکنیم سیاستهای حمایتی ترامپ در ارتباط با اسرائیل در این چهار سال نمود بیشتری داشته، باید گفت که اینها بیشتر تاکتیکی بوده تا استراتژیک یا به عبارتی مانند رفتار و شخصیت خود ترامپ شوآف بیشتری داشته است، همین. بر این مبنا باید گفت هیچوقت در کارزارهای انتخاباتی دموکراتها فردی مانند سندرز که انتقادهای اساسی به اسرائیل دارد، شانسی برای برندهشدن پیدا نمیکند. همه اینها نشان میدهد که سیاستهای کلی آمریکا در منطقه با رفتن یک جمهوریخواه یا آمدن یک دموکرات تغییری نخواهد کرد.
- 16
- 6