چهارشنبه ۰۷ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۰۰ - ۰۶ آذر ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۹۰۵۳۴
خاورمیانه

بحران اقتصادی در لبنان منجر به حملات مسلحانه برای برداشت پول از حساب‏های شخصی شده است

اقتصاد لبنان,حمله به بانکهای لبنان

آخرین برداشت نقدی بسام حسین نسبتا غیرعادی بود. او تقریبا نیم میلیون پوند لبنان را برای ۱۵لیتر بنزین خرج کرد و سپس آن را در بطری‏های کوچک ریخت. بسام پیش‏تر از قبل تفنگی ساچمه‏ای و مهمات در خانه داشت. این مربی فیتنس ۴۲ساله در صبح ۱۱آگوست همه آن چیزها را با خود به شعبه بانک فدرال در محله مرکزی بیروت برد. او چند دقیقه بیرون از بانک منتظر ماند و سپس با وسایلی که همراهش آورده بود، به داخل بانک رفت. با یک دستش تفنگ را گرفته و انگشتش روی ماشه بود و با دست دیگرش روی میزهای داخل بانک، بنزین می‏ریخت و فریاد می‏زد: «یا پولم را می‏گیرم یا می‏میرم!»

پاسخ مدیر شعبه این بود: «بسیار خوب بسام. این ماه ۴۰۰دلار را دریافت می‏کنی.» بسام با موهای ژولیده و ریش بلند و زیرپیراهنی، نقش یک دزد بانک را ایفا می‏کرد. با این تفاوت که او قصد سرقت از بانک را نداشت؛ فقط سعی داشت از حساب بانکی خودش پول برداشت کند. با عصبانیت به مدیر شعبه گفت: «فکر می‏کنی من احمقم؟ من همه پولم را می‏خواهم. تمام پس‏اندازم ۲۱۰ هزار دلار است!» پولی که بسام، بیشترِ آن را از فروش خانه پدر و مادرش به‌دست آورده. مدیر شعبه دوباره پاسخ داد که آنها دیگر هیچ دلاری در بانک ندارند و فقط پوند لبنان باقی مانده: «ما باید پولی که می‏خواهید را تهیه کنیم» و اضافه کرد که تهیه کردن این پول، مدتی طول می‏کشد. بسام سریع واکنش نشان داد و گفت: «با این حساب، شب طولانی‏ای را خواهیم داشت.»

بسام که این داستان را هفته‏ها بعد در خانه‏اش در حومه شهری با منظره‏ای از دریا و باند فرودگاه نقل می‏کند، می‏گوید: «ممکن بود او را هم کتک بزنم. اما وقتی به گذشته نگاه می‏کنم، از این بابت متاسفم. اما او هفته‏ها بود که من را سر دوانده بود و به من دروغ می‏گفت و حتی همان ۴۰۰ دلار در ماه را که اجازه برداشت داشتم، پرداخت نکرده بود. من برای مراقبت پزشکی پدرم به پول نیاز داشتم.» پدر بسام، آلزایمر شدید داشت.

تسلیم نشو!

بسام حسین ساعت ۸:۳۰ صبح وارد بانک شد و بلافاصله پس از آن، پلیس و ارتش در بیرون موضع گرفتند. یکی از مشتریان زن داخل بانک از حال رفت و او را بیرون بردند و بسام هم اعلام کرد که همه، به‏جز مدیر شعبه می‏توانند بروند. با این حال، دو کارمند دیگر و یکی از مشتریان تصمیم به ماندن گرفتند. بسام به خاطر می‏آورد: «مدیر شعبه گفت ۶ میلیون پوند در حسابش مسدود شده و او هم مثل من می‏خواهد پولش را بیرون بیاورد.»

اما دلارها نرسید. ساعت‏ها گذشت تا اینکه در ساعت ۲ بعدازظهر، بانک به بسام پنج هزار دلار پیشنهاد داد. بسام اما در مقابل چه کرد؟ «من سعی کردم با قنداق تفنگم یک پنجره را بشکنم، اما نشد. شیشه، تقویت شده بود.» بسام عصبانی شد. فیلم‏های دوربین‏های امنیتی نشان می‏دهد، او دوباره شروع کرد به ریختن بنزین و تفنگ خود را که برای شکار خریده بود، هم به سمت خود و هم به سمت دیگران گرفت.

درحالی‌که یک واحد رزمی ویژه، بیرون ایستاده بود و بعدها آنها ادعا کردند که آماده می‏شدند که به شعبه هجوم بیاورند، گروهی از تماشاگران با بلندگو شروع کردند به تشویق بسام: «تسلیم نشو! بجنگ! ما با تو هستیم!» رستوران معروف «ة مربوطه» (T-Marbouta) با بانک تماس گرفت تا برای همه کسانی که در داخل بانک هستند، غذای گرم بفرستد.

درحالی‌که آنها در میان بوی تند بنزین، ساندویچ‏های شاوارمه، سیب‏زمینی‏های سیردار و سالاد می‏خوردند، هر ساعت پیشنهادهای جدیدی از مدیریت بانک می‏رسید: ۱۰ هزار دلار، ۱۵ هزار دلار، ۲۰ هزار دلار. خورشید غروب کرد. حوالی ساعت ۶:۳۰ بعدازظهر، یکی از مذاکره ‏کننده‏ها پیشنهاد ۳۵هزار دلاری را به بسام داد، در صورتی که او فورا بانک را ترک کند و به خانه برگردد: «این پول را بگیر! در غیر این صورت، نیروهای ویژه به ساختمان بانک حمله خواهند کرد.»

بسام فحشی به بانک داد، اسلحه را به سمت خودش گرفت و این پیشنهاد را پذیرفت. او می‏گوید، فقط در آن لحظه بود که کاملا متوجه شد که اقدام او می‏تواند به حمام خون ختم شود. امروز با صدایی آرام می‏گوید: «آره، واقعا کار خیلی خطرناکی کردم. اما واقعا مجبور شدم این کار را انجام دهم». به محض اینکه برادرش با ۳۵ هزار دلار و به سلامت به خانه رسید، بسام، آخرین گروگان خود را که مدیر شعبه بانک بود، آزاد و خود را هم تسلیم کرد.

مجرمان واقعی

بسام حسین اولین کسی نبود که در لبنان سعی می‏کرد از این راه، به پس‏انداز خودش دسترسی پیدا کند و بی‏شک آخرین نفر هم نخواهد بود که این کار را می‏کند. در ماه ژانویه، یک صاحب مغازه از «دره بقاع»، پس از اینکه مدیر بانک از صدور چک با مبلغی مجاز، امتناع کرد، او تهدید کرد که خود و بانک را به آتش می‏کشد. حتی اگر آن چک را می‏گرفت فقط می‏توانست چک را به حساب مسدود‏شده دیگری واریز کند یا آن را در بازار سیاه با قیمت یک‌پنجم ارزش واقعی‏اش مبادله کند.

در ماه سپتامبر، زنی که طراح داخلی بود، در بیروت با تپانچه‏ای اسباب‏بازی به شعبه بانک‏اش حمله کرد تا بتواند به پول مورد نیاز برای درمان سرطان خواهرش دسترسی پیدا کند. در اوایل نوامبر، یک بازنشسته معلول، پس از آنکه در تلاش برای برداشت پول جهت تحصیل پسرش، خلع سلاح شد، چند هفته بعد، دوباره به بانک حمله کرد.

نزدیک به ۲۰ مورد دیگر وجود دارد که یا ناموفق بوده یا گزارش نشده است. به‏طور معجزه‏آسایی، تاکنون به کسی آسیبی نرسیده است. در این میان، عاملان این جرائم در افکار عمومی به قهرمانان تبدیل شده‏اند. اشپیگل با چهار تن از شناخته‏شده‏ترین سپرده‏گذاران مسلح بانک ملاقات کرد. همه آنها تاکید می‏کنند که آنها نه‏تنها مجرم نیستند بلکه در واقع قربانیانی هستند که صرفا تلاش کرده بودند تا پول خود را که پیش‏تر سپرده‏گذاری کرده بودند، پس بگیرند.

از زمانی که طرح مجرمانه اقتصادی پانزی (Ponzi) در اکتبر ۲۰۱۹ فروپاشید، نخبگان متشکل از جنگ‏سالاران سابق، رهبران مذهبی و ریاض سلامه، رئیس بانک مرکزی که زمانی به عنوان یک متفکر اقتصادی مورد ستایش قرار می‏گرفت، جلوی همه تلاش‏ها برای نجات کشور از سقوط بیشتر را گرفتند.

آنها بودند که در وهله اول سیستمی را ایجاد کردند که براساس آن، بانک‏ها با وعده‏های پرداخت نرخ سود ۱۰ درصدی یا بالاتر، سپرده‌گذاران را جذب کردند، ارز پرقدرت را با همان نرخ‏های بالا به دولت وام می‏دادند و به‏طور مصنوعی نرخ ارز را از سال ۱۹۹۷ به نسبت ۱۵۰۰ به ۱، ثابت نگه داشته بودند (هر دلار آمریکا، معادل ۱۵۰۰ پوند لبنان). آن‏ها این سیستم را تا زمانی که بدهی‏های دولتی به سطوح بی‏سابقه‏ای رسید، اعتماد سرمایه‏گذاران از بین رفت و ورود سپرده‏های جدید متوقف شد، حفظ کردند. اما در نهایت، حباب ترکید. از سال ۲۰۱۹، بانک‏ها دارایی‏های سپرده‏گذاران را مسدود کرده و فقط اجازه برداشت‏های کوچک را می‏دهند که البته این برداشت هم معمولا به پوند لبنان است و با نرخ‏های مبادله‏ای منسوخ‏شده، به این معنی که هر پرداخت، فقط بخشی از ارزش دلاری آن است.

رکود عمدی

اما رهبران لبنان همچنان اصلاحات را رد و از حسابرسی بانک مرکزی خودداری می‏کنند و همچنین قصد دارند مذاکرات با صندوق بین‏المللی پول، بانک جهانی و سایر دولت‏ها را نیز تضعیف کنند. پس از اینکه صدها میلیون دلار از حساب‏های بانک مرکزی به یک شرکت صوری ثبت‏شده در جزایر ویرجین بریتانیا که گمان می‏رود برادر سلامه در آن دخیل است، واریز شد، دولت‏های سوئیس، فرانسه و آلمان همگی تحقیقاتی را علیه ریاض سلامه آغاز کردند.

زمانی که یک قاضی شجاع لبنانی دستور بازرسی دفتر برادر ریاض سلامه را صادر کرد، نخست‌وزیر لبنان شخصا وارد عمل شد تا تحقیقات را متوقف کند. در اوایل امسال، بانک جهانی که عموما به اغراق‏گویی معروف نیست، به‏طوری انتقادآمیز اعلام کرد: «رکود عمدی لبنان توسط نخبگان این کشور که مدت‏هاست دولت را تسخیر کرده و با رانت‏های اقتصادی، زندگی می‏کنند، ایجاد شده است.»

شاید کسی فکر کند که چنین وضعیتی می‏تواند دلیلی کافی برای جمعیت فقرزده‏ای باشد که رهبران لبنان را سرنگون کنند. اما مسئله قدرت تاکنون مانع از چنین تلاشی از سوی مردم شده است. حتی درحالی‌که نخبگان لبنان به‏طور دسته‏جمعی مانند یک کارتل، کشور را غارت می‏کنند، آنها به‌خوبی مطمئن هستند که مردم چنددسته باقی می‏مانند. در لبنان چندین گروه وجود دارد که هرکدام‌شان به دیگر گروه‏ها بی‏اعتماد است و ترس از جنگ داخلی دیگری، همه‏چیز را تحت‏الشعاع قرار داده است. این سیستمی است که می‏تواند به‏طور کامل کشور را ویران کند و ثروت‌اش را از بین ببرد. «سالی حفیظ» که در ماه سپتامبر با یک تپانچه اسباب‏بازی متعلق به برادرزاده‏اش به شعبه بانک خود در مرکز بیروت وارد شده بود، می‏گوید: «من دنبال آشوب و هرج‏ومرج نیستم.» او ماه‏ها به مدیر شعبه التماس می‏کرد که بتواند از حسابش پول خارج کند تا هزینه درمان خواهرش را که از سرطان رنج می‏بُرد، بدهد.

تمام فرایندهای مراقبت‏های بهداشتی در لبنان باید بلافاصله با دلار پرداخت شود و بیماران مسئول خرید داروها، حتی داروهای شیمی‏درمانی، از قبل هستند. بسیاری از داروخانه‏ها شیشه‏های جلوی خود را با نرده‏های فولادی پوشانده‏اند و داروها را فقط از طریق یک دریچه کوچک توزیع می‏کنند. سالی حفیظ می‏گوید: «ما ۱۰۰ هزار دلار در حساب خود داریم و برای عمل ۲۰هزار دلار نیاز داریم. بانک ۵۰ دلار پیشنهاد داده است. وقتی دیدم خواهرم وصیت‏نامه نوشته و در آن گفته که باید وظیفه دارم مواظب دختر کوچکش باشم، مجبور شدم کاری انجام دهم.»

جمعیت حمایت ‏کننده

سالی حفیظ، طراح داخلی با پوشیدن دمپایی‏های مشکی تزئین‏شده با مرواریدهای پلاستیکی سفید، در دفتر یکی از دوستانش نشسته است و با آرامش داستان خود را تعریف می‏کند: «با سه‏تا از دوستانم به بانک رفتم، با یک بطری پر از آب با کمی بنزین و یک تپانچه اسباب‏بازی. آنها دلارهای زیادی در آنجا داشتند. اگر مردم را ترساندم متاسفم، اما دیگر نمی‏توانیم اجازه دهیم همه چیزمان را از ما بگیرند.»

در عرض چند دقیقه، جمعیتی در مقابل شعبه بانک تجمع کردند، از جمله بسام حسین که در آن زمان آزاد شده بود. بسام می‏گوید که برای «حمایت معنوی» با عجله به آنجا رفته است. در داخل، کارمندان بانک به سالی حفیظ ۱۴ هزار دلار و برگه برداشت وجه را به او دادند و او هم به سوی هرج‏ومرج بیرون فرار کرد. در حالی که پلیس همچنان در جست‌وجوی او بود، او به صورت زنده با تلویزیون خصوصی «نیو تی‏وی» صحبت کرد و گفت که او مجرم نیست و این طبقه حاکم سیاسی است که کشور را غارت می‏کند. سالی بعدها گفت هیچ‏گاه نام برتولت برشت، شاعر و نویسنده آلمانی را نشنیده، جمله‏ای شبیه جمله برشت گفت و پرسید: «سرقت از بانک، در مقابل تاسیس یک بانک جدید چه اهمیتی دارد؟». برتولت برشت در کتاب «اپرای سه‏پولی» نوشته بود: «سرقت از بانک کار دزدهای آماتور است؛ دزدان حرفه‏ای بانک تاسیس می‏کنند!»

سلسله برداشت‏های نقدی مسلحانه با اقدام عبدالله الساعی، مالک مغازه‏ای در کفریا آغاز شد؛ مردی که نیمی از عمر خود را پیش از بازگشت به لبنان در ونزوئلا و کلمبیا گذرانده بود. او می‏گوید که مدیر بانک، برای اینکه چرا نمی‏تواند اجازه برداشت پولش را به او بدهد، مدام بهانه‏های جدیدی می‏آورد: «در مقطعی، تمام پس‏انداز من خیلی سریع تمام شد. به‏علاوه، من به یک عمده‏فروش محصولات، بدهکار بودم و پیش از آن هم در ساخت یک کارواش، سرمایه‏گذاری کرده بودم.»

بنابراین او وارد شعبه بانک خود در شهر «جب جنین» شد؛ او در شعبه‏ای که همه او را می‏شناختند، به کارکنان سلام کرد و شروع کرد به ریختن بنزینی که با خود آورده بود. عبدالله فندک خود را در دست گرفت و به مدیر بانک گفت که می‏خواهد ۵۰ هزار دلار پول نقد را که قبلا اجازه برداشت آن را نداشت، از حسابش بیرون بکشد. معاون مدیر گفت: «مشکلی نیست. فورا برای شما چک صادر می‏کنیم.» عبدالله پاسخ داد: «برای چک خیلی دیر شده؛ ۵۰ هزار دلار نقد می‏خواهم وگرنه همه‏چیز را آتش می‏زنم.» درحالی‌که عبدالله سیگاری الکتریکی را در پشت دستش در مقابل صورتش قایم کرده بود و دود اندکی را بیرون می‏داد، معاون مدیر با پلیس تماس گرفت: «یه کاری بکنید! او کاملا دیوانه شده است! همه‏جا بنزین ریخته و حالا دارد سیگار می‏کشد!» عبدالله سرانجام با اصرار برای دریافت برگه برداشت و پول از حساب خود، ۵۰ هزار دلار خود را دریافت کرد.

سپس در میان هرج‏ومرج، موفق شد آن پول را به همسرش بدهد و همسرش نیز بدون هیچ مشکلی، بانک را ترک کرد. عبدالله هم سپس خود را تسلیم کرد و پلیس هم او را با احترام به ایستگاه پلیس هدایت کرد. او به یاد می‏آورد که یکی از افسران پلیس به او گفت: «تو یک قهرمان هستی» و پلیس دیگری مدام به خاطر بردن آنکه او را به زندان می‏برد، عذرخواهی می‏کرد: «به خدا قسم اگر این یونیفورم را نپوشیده بودم، هرگز به تو دستبند نمی‏زدم!»

چندین تظاهرات برای او برگزار شد و امام جمعه محل نیز در نماز جمعه از او تجلیل کرد و پس از ۱۷ روز عبدالله السایی بدون هیچ‏گونه اتهامی آزاد شد. او فقط مجبور شد وثیقه‏ای به اندازه ۲۰۰ هزار پوند لبنان بگذارد که البته ارزش آن در آن زمان فقط ۱۰ دلار بود. اکنون، فقط ۵ دلار ارزش دارد.

در هیچ‏یک از موارد برداشت وجه مسلحانه، به دولت حق پیگرد قانونی داده نشده است. هنگامی که سالی حفیظ در دادگاه حاضر شد، قاضی به او اجازه داد تا فقط پس از ۱۰ دقیقه در ازای پولی معادل ۲۵ دلار آزاد شود. در حال رفتن، یکی از همکاران قاضی با لبخند به سالی گفت: «من هم در بانک پول دارم، اگر آن رابیرون بیاوری، نیمی از آن را به تو می‏دهم.» فرمانده یگان نیروی انتظامی که برای یورش به بانک آماده شده بود هم به بسام حسین تبریک گفت: «تو کار درستی را انجام دادی.» بسام هم فقط پس از پنج روز بدون هیچ‏گونه اتهامی آزاد شد.

دیگر چه کاری از ما برمی‏آید؟

هریک از پلیس‏های کشور، هر یک از قاضی‏ها و هر یک از مدعی‏العموم‏ها نیز یک حساب بانکی دارند و حقوق آنها نیز به‏اندازه یک باک بنزین کاهش یافته است. همه آنها کاملا انگیزه برداشت‏های مسلحانه از حساب را درک می‏کنند و هیچ‏کس علاقه‏ای به محکوم کردن علنی این افراد ندارد. بانک‏ها سکوت کرده‏اند و حتی امین سلام، وزیر اقتصاد نیز در اظهارنظرهایی به بی‏بی‏سی با سالی حفیظ ابراز همدردی کرده است. لبنان دیکتاتوری نیست. در شرایطی که همه از دیگری می‏ترسند، صاحبان قدرت نیز از هل دادن افراد درمانده در ناامیدی کامل، حذر می‏کنند.

آشکار است که لبنانی‏ها قادر به سرنگونی نظام ورشکسته کشور خود نیستند. اما آنها می‏توانند کارایی نظام را به صفر برسانند. پس از هر حمله مسلحانه، بانک‏ها برای چند روز بسته می‏شوند، سپس دوباره وقتی باز می‏شوند، برداشت مسلحانه بعدی اتفاق می‏افتد. فواد دبس، وکیل دادگستری که در تاسیس اتحادیه سپرده‏گذاران که نمایندگی هزاران نفر را برعهده دارد، به وکلای دیگر پیوسته است، می‏گوید: «هیچ‌کس جرات مجازات این افراد را ندارد.»

این وکیل دادگستری در ادامه می‏گوید: «اینها دزدان بانک نیستند؛ آنها فقط دارند قانون را با دست خود اجرا می‏کنند. وسایلی که استفاده می‏کنند، تخلفات جزئی است. ما باید کسانی را که کشور را در این موقعیت قرار داده‏اند، به دست عدالت بسپاریم.» همینطور که او در دفتر حقوقی‏ای که پدرش تاسیس کرده صحبت می‏کند، ناگهان برق قطع می‏شود. در فضایی نیمه‏تاریک، او به صحبت خود ادامه می‏دهد: «ما به یک حسابرسی کامل، یک بازسازی عادلانه بانک‏ها و نیز کل کشور نیاز داریم.» کمی مکث می‏کند و باز ادامه می‏دهد: «می‏دانم اینها چیزهای غیرممکنی است که ما می‏خواهیم؛ اما چه کار دیگری می‏توانیم بکنیم؟»

هنگامی که بسام حسین اجازه خروج از دادگاه را پیدا کرد، تلفن او از جعبه‏ای که تفنگ شکاری‏اش در آن قرار داشت، به او تحویل داده شد. بسام پرسید که آیا می‏تواند اسلحه‏اش را هم پس بگیرد. افسر پلیس پاسخ داد: «می‏دانید، اکنون این تفنگ برای پلیس شناخته شده است. باید آن را ثبت کنید.»

بسام به خاطر می‏آورد که افسر پلیس به او گفت با توجه به وضعیت بوروکراسی لبنان، ممکن است چندین ماه یا حتی چند سال طول بکشد تا بتواند تفنگ‌اش را پس بگیرد و همچنین گرفتن آن تفنگ، دست‏کم ۵۰۰ دلار هزینه دارد و بسام باید یک وکیل هم بگیرد. توصیه دوستانه پلیس این بود: «از دردسر خودداری کن. برای خود یک تفنگ جدید از بازار سیاه بخر.»

مجتبی پارسا

hammihanonline.ir
  • 17
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش