در عالم سياست هيچ چيز بدتر از جرزني نيست يا حداقل اينكه جرزني يكي از موارد زشت در سياست است.سياستمداراني كه شكست ميخورند، سپس تقصير را گردن ديگران مياندازند، مصداق آن ضربالمثل ميشوند كه ميگويند طرف بلد نبود برقصد ميگفت زمين كج است!
قضيه آقاي بارزاني نيز از اين نوع است. كسي كه آرمان مردم كُرد را بازيچه منافع و وضعيت خود قرار داد و به جاي آنكه آنان را در مسير توسعه و ترقي بيشتر قرار دهد، وارد منازعهاي بيحاصل كرد و اكنون كه دوران خوشحالي او به كمتر از سه هفته نرسيده و استان كركوك و مناطق نفتي را تحويل داد و رفت، شروع به جرزني كرده و از يكسو ديگر احزاب كُرد را متهم به خيانت كرده، سپس صداي خود در اعتراض به نسلكشي كُردها از سوی دولت عراق را بلند كرده و از همه بدتر اينكه ايران را برنامهريز يا مداخلهگر وضعيت كنوني در كركوك دانسته است، درحالي كه وي فراموش كرده پس از ديدار با سردار سليماني چه جملاتي گفت، ولی وي اكنون کارش به جایی رسیده که باید مواظب باشد معاونش بازداشت نشود.
لذا گفته است که «بگذارید مسئولان بغداد آزاد باشند و هر دستوری میخواهند صادر کنند اما باید بدانند که هرگز نمیتوانند کوسرت رسول، معاونم و مبارزان دیگر را بازداشت کنند.» و بدتر اینکه دولت عراق را متهم به نقض قانون اساسی میکند که پیش از این، از آن خارج شده است!
مشكل اين است كه به قول رویترز: «ایده مسعود بارزانی برای برگزاری همه پرسی جدایی اقلیم کردستان عراق، قماری بود که رویای او برای استقلال را دستنیافتنیتر از همیشه کرد.» وقتي كسي قمار ميكند، بايد فكر همه چيز ازجمله باخت را هم بكند. مسعود بارزاني حق نداشت كليت سرنوشت كُردها را براي تحکیم قدرت خودش به قمار بگذارد و امروز انواع و اقسام توجيهات را براي شكست خود بتراشد.
اين گزاره براي همه سياست مداران صادق است. هيچ سياستمداري حق ندارد به هزينه مردم خود، اهداف خيالي و بلندپروازانهاي را در دستور کار قرار دهد. از همان ابتدا نيز معلوم بود كه «سنگ بزرگ علامت نزدن است».
كسي كه چنين هدف مهمي را انتخاب ميكند تا خود را قهرمان كُردها معرفي كند و احتمالا پس از صلاحالدين ايوبي به مهمترين رهبر تاريخي كردستان تبديل شود، بايد متوجه ميشد كه قدرت لازم را براي مقابله با مخالفان اين سياست ميداشت.
يكي از رهبران احزاب مخالف بارزاني در اين مورد واقعیت ماجرا را توضيح ميدهد كه بارزاني چگونه به نصايح و توصيههاي ديگران توجه نكرد: «در آخرین روزها (منتهی به همهپرسی) برت مکگورگ (نماینده ویژه آمریکا در ائتلاف ضدداعش) و فرانک بیکر (سفیر انگلیس در عراق)، پیشنهادی به ما ارایه دادند که ما را محافظت میکرد.
این امتیاز شرافتمندانهای بود که با آن کسی نمیباخت، ما کرکوک را حفظ میکردیم و این تراژدی که برای مردم کُرد پیش آمده، پیش نمیآمد اما متاسفانه باز هم رهبران کردستان نتوانستند تصمیم درستی بگیرند، حتی در نبرد کرکوک هم فرصتی وجود داشت، حتی در زمانی که نیروهای عراقی در راه کرکوک بودند، حیدرالعبادی تلاش کرد تا دست خود را به سوی ما دراز کند و مصالحهای شرفتمندانه را به ما پیشنهاد کرد. این پیشنهاد به ما میگفت اگر با بغداد مذاکره کنیم، ظرف ۲سال برگزاری همهپرسی را برای ما تضمین میکند.»
با اين ملاحظه فرض كنيم كه هر سه ادعاي بارزاني درست باشد؛ هر چند این ادعاها فقط يك فرض است. يعني ايران دخالت كرده ارتش عراق اقدام به پاكسازي قومی كرده، ديگر احزاب كُردي نيز به بارزاني خيانت كردهاند. ظاهرا بهترين حالت براي بارزاني اين است كه اين ادعاها منطبق بر واقعيت باشد.
در اين صورت از او بايد پرسيد مگر تو سياستمدار نيستي؟ چرا پيش از همهپرسي استقلال اين موارد را پيشبيني نكرده بودي؟ اصولا چرا احزابي كه با زور همراه همهپرسي شدهاند، بايد در ادامه نيز به تو متعهد باشند؟ چرا دولت عراق بايد دست روي دست بگذارد و کارهای تو را نظاره کند؟ چرا ايران يا تركيه بايد سكوت كنند تا آقاي بارزاني در رسيدن به اهداف جاهطلبانه و غيرواقعي خود موفق شود؟
اين مثل آن است كه يك تيم حمله كند و انتظار داشته باشد كه طرف مقابل دفاع نكند يا دست به ضدحمله نزند و آنان با خيال راحت گل بزنند و گلي نيز دريافت نكنند! و اگر آن تیم مقابل دفاع كرد و گل نخورد يا در ضدحمله گل زد، تقصير شكست خود را به عهده تيم حریف بيندازیم!
به نظر ميرسد كه آقاي بارزاني تا اين حد فهم و شعور سياسي داشته است كه اقدام به همهپرسی نتیجهبخش نيست، ولي با توجه به مشكلات داخلي اقليم و ضرورت كناررفتن از قدرت يك قمار بزرگ كرده و تيري را در تاريكي انداخته است كه از دو حال خارج نيست؛
يا آنكه موفق ميشود، که در این صورت مسعود بارزاني برتر از صلاحالدين ايوبي خواهد شد يا ناموفق ميشود، كه خود را شهيد راه استقلال كردستان معرفي خواهد كرد. در هر دو صورت او به صفت فردي برنده ماجراست. هرچند قرباني واقعي این ماجراجویی، توسعه اقليم كردستان و درد و رنج كرد است كه ظاهرا تمامشدني نيست.
- 14
- 4