نه کرکوک شهری ویران شده است، نه کردهای کرکوکی خانههایشان را رها کرده و گریختهاند و نه اینجا کسی ایران را عامل بدبختی خود میداند. این تصویر که لحظه به لحظه توسط تلویزیونهای ضد ایرانی مخابره میشود و آن را به تصمیمات کنگره امریکا گره میزند، در همان ورودی شهر، فرو میریزد و ناپدید میشود. انگار نه انگار از سلیمانیه خارج شدهایم؛ عکس شهدای پیشمرگه و بنرهای بزرگ مام جلال با همان جملات کردی همه جا دیده میشود: «نه کوه سفین از جا کنده میشود و نه تو از یاد میروی.»
محمد عبدالرحمان که در خیابان «اطلس» ادکلن یا به قول خودش «رایحه» میفروشد، از جمله کردهای کرکوکی است که وضعیت این شهر را عادی توصیف میکند: «من روز اول تحت تأثیر رسانهها با خانوادهام از کرکوک فرار کردیم اما بعد دیدیم، نه تنها اتفاق عجیبی نیفتاده بلکه راحتتر از قبل میتوانیم به زندگی و کار و کاسبی ادامه دهیم. برای همین خیلی زود برگشتیم.»
این جمله را چند بار دیگر هم شنیدهام که در کرکوک جنگی صورت نگرفت، بلکه جنگ در تلویزیونها اتفاق افتاد و این رسانهها بودند که بسیاری از کردهای کرکوک را فراری دادند نه سپاه عراق یا سپاه حشدالشعبی اما حالا خود کرکوکیها برایم توضیح میدهند که حتی صدای یک گلوله را هم نشنیدهاند. عبدالله بشیر چای فروش دم بازار بزرگ کرکوک میگوید: «من اصلاً خبر نداشتم درگیری شده و نیروهای اقلیم رفتهاند، صبح شنیدم. غروب فردا هم مثل همین الان که میبینی شهر چقدر شلوغ است، همه بیرون بودند و دنبال کار و کاسبی خودشان. این دعوای احزاب است و به من ترکمان و این برادر کردم ربطی ندارد. اینجا هیچ ترکمانی پیدا نمیکنید که فامیل کرد نداشته باشد و هیچ کردی هم پیدا نمیکنید که فامیل ترکمان یا عرب نداشته باشد. همسر خود من کرد است.»
عبدالله ترکمان است اما کردی حرف میزند و یکی از مشتریهای کردش که دوست نزدیک اوست، ترکمانی. در کرکوک تشخیص اینکه چه کسی ترکمان است یا عرب یا کرد، کمی دشوار است، چون هر سه قوم به هر سه زبان حرف میزنند و البته گاهی فارسی دست و پا شکسته. جودت مسئول تبلیغات حشدالشعبی در شمال عراق، وقتی ما را به یک نظامی متولد ایران معرفی میکند، میگوید: «پیش بیا اینها هم مثل خودت خسته نباشید هستند!»
جوان خوش لهجه که فارسی را بینقص حرف میزند، میگوید: «به صدا و سیماییها هم بگویید اینجا سری بزنند!» منظورش روستای ویران شده «بشیر» است که به قول او پس از صدام تازه دارد نفس میکشد. روزی صدام، روزی امریکاییها، یک روز داعش و در نهایت درگیری با پیشمرگههای وابسته به حزب دموکرات کردستان. عبدالله که درست کنار قبرستان اعدامیهای صدام و ویرانههای مسجد و مدرسه به دست داعش درحال آبپاشی جلوی خانه است. میگوید: «داریم زندگی میکنیم. انگار دو سه روز است از مادر متولد شدهایم.»
بسیاری از مسئولان و شهروندان کرکوکی میگویند، بارزانی تلاش کرد ترکیب جمعیتی این شهر را به نفع کردها به هم بزند. به همین دلیل به بسیاری از کردهای ترکیه و ایران در مقابل هواداری از حزب کردستان عراق یا «پارتی» شهروندی کرکوک اعطا شد و در عوض همه حقوق ترکمانان و اعراب از بین رفت تا جایی که یک ترکمان حتی نمیتوانست به راحتی خانهای برای خود بسازد.
این سیاست ادامه سیاست شیعه زدایی از منطقه با جابهجایی خانوادهها توسط صدام بود. اما شنیدن این حرفها از زبان یک کرد کرکوکی مهر تأیید مهمی است. محمد عبدالرحمان میگوید: «کرکوک متعلق به کرکوکیهاست؛ نه کرد و عرب و ترکمان. آنهایی که دررفتند و دیگر برنگشتند - که بسیار هم کم بودند- هواداران غیر کرکوکی بارزانی بودند که از حکومت حقوق میگرفتند. اینجا حتی در حق پیشمرگههای کرد هم ظلم میشد. حتی پیشمرگهها هم چند ماه چند ماه حقوق نمیگرفتند. ما از نفت فقط اسمش را شنیدهایم. هرچه میفروختند صاف میرفت جیب خانواده بارزانی و هوادارانش.»
بساط ادکلن یا رایحه کنار دست او متعلق به محند، دوست عرب اوست. محند میگوید: «زندگی خیلی بهتر شده، درواقع زندگی به این شهر برگشت. کرد و ترکمان و عرب مشکلی باهم نداریم. این تلویزیونها هستند که میخواهند بین ما اختلاف درست کنند. ما پول نفت را هم نمیخواهیم فقط بین ما دعوا راه نیندازند و اجازه بدهند در امنیت زندگی کنیم، راضی هستیم.»
طبق قانون استانداری کرکوک متعلق به کردهای هوادار اتحادیه میهنی است اما استاندار وقت، با این پرچم بر کرسی نشست و آرام آرام به سمت حزب دموکرات کردستان یا «پارتی» لغزید. یک پلیس راهنمایی و رانندگی برای اینکه عمق تبعیض قومی و حزبی حاکم بر این شهر را برایم توضیح دهد میگوید: «چند بار اتفاق افتاد که اتومبیل متخلفی را جریمه کردم و بعد مورد بازجویی قرار گرفتم که به چه حقی ماشین یک کرد را جریمه کردهام! آنها اجازه نمیدادند ما درجه بگیریم ولی دیده بودم یک واکسی را یک شبه سرهنگ کردند.»
براساس قانون عراق و اقلیم کردستان، کرکوک و چند شهر کردنشین دیگر، جزو کردستان عراق نیستند و حکومت خودمختار اقلیم، نمیتواند آن را مدیریت کند اما در کوران جنگ داعش و تلاش پیشمرگههای کرد، برای آزادسازی این مناطق و نیز ضعف دولت مرکزی، عملاً مدیریت بسیاری از این شهرها و روستاها به دست اقلیم افتاد و پس از آن راضی به عقبنشینی نشد. کردها به این مناطق میگویند «ناکوک» یا مناطق مورد مناقشه. یکی از ناکوکترین شهرها از نظر مسئولان اقلیم، کرکوک است که ارتش عراق به کمک نیروهای حشدالشعبی با ترکیبی از ترکمانان سنی، ترکمانان شیعه، کردها و اعراب، این شهر را از اقلیم بازپس گرفت.
دکتر حوال ابوبکر معاون حزب گوران و رئیس انجمن استانداری سلیمانیه، در انتقاد به عملکرد سران اقلیم در این زمینه به «ایران» میگوید: «ما یک مرز سیاسی مشخص داریم که مرز سیاسی عراق است و بنابر قانون اساسی مرز فدرالی کردستان عراق. این ۲ جغرافیا که یکی جغرافیای کوچکتر در دل جغرافیای بزرگتری است و نه دو جغرافیای مجزا، چه از نظر سیاسی و چه از نظر فرهنگی و اقتصادی در قانون، حدود مشخصی دارد و تا زمانی که باز قانون تغییری در این وضعیت ایجاد نکرده، میبایست به آن وفادار بمانیم و برای آشتی و آرامش تلاش کنیم. در جنگ داعش، پیشمرگههای ما در این مناطق پیشروی کردند و بعد مدعی شدند که این نواحی چون کردنشین هستند، باید بخشی از اقلیم کردستان باشند؛ اختلاف از اینجا شروع شد. درواقع ما توانستیم داعش را شکست دهیم اما نتوانستیم همزیستی کردها را به نمایش بگذاریم. مسئولان ما تکروانه عمل کردند و به ارتش عراق اطمینان و ضمانت ندادند.»
از دکتر حوال در ساختمان حزب گوران در سلیمانیه، میپرسم بسیاری از کردها تحت تأثیر رسانهها احساس غم و اندوه دارند. به آنها تلقین شده که ارتش عراق کرکوک را بر سر کردها ویران کرد. دکتر حوال میگوید:
«قبل از تلویزیونها و رسانهها، مسئولانی که شکست سیاسی خوردهاند این ناامیدی را در روح و جان مردم تزریق میکنند. پیشمرگه و مردم نیستند که شکست خوردهاند. این مسئولان اقلیم کردستان هستند که شکست خوردهاند. وقتی ما قانون داریم و وقتی قانون حدود را مشخص کرده، چرا باید پا از گلیمت فراتر بگذاری و آنجا را به میدان جنگ تبدیل کنی؟ چرا باعث میشوی همولایتیهایت به دست دیگر همولایتیهای عراقیات کشته شوند؟ برای چه جنگ را به یک جنگ مذهبی تبدیل میکنی؟ برای چه جنگ را تبدیل میکنی به جنگ کرد و عرب، جنگ سنی و شیعه؟»
همه پرسی خطای بزرگی بود
در کرکوک تقریباً با همه شهروندان ترکمان و کرد و عربی که همصحبت شدم، معتقد بودند مسعود بارزانی نه برای آزادسازی اطراف کرکوک از دست داعش که برای دستیابی به چاههای نفت وارد این استان شد. مصطفی، ترکمان سنی است. او میگوید: «امیدوارم حالا که نفت دست دولت مرکزی افتاده، حقوق ما را بدهد و برای بهبود اقتصاد تلاش کند. تا حالا که جز ترکیه و داعش و خانواده بارزانی، کسی پول نفت را ندیده.»
رعد، ترکمان شیعه است و در خیابان بغداد ذرت و شیره انگور و ارده میفروشد. این شهروند کرکوکی هم معتقد است بارزانی برای بیرون راندن داعش به کرکوک نیامده بود بلکه برای نفت آمده بود: «شکر خدا وضعیت خیلی خوب است. هیچ امتیازی به ما ندادهاند، حتی زمینهای ما را که به زور گرفته بودند، پس داده نشده، اما احساس آزادی و سبکی داریم.» این احساس را سالار اربیل رئیس شعبه شمال عراق حزب ترکمان،
این طور برایم توضیح میدهد: «همه پرسی خطای بزرگی بود اما در این خطای بزرگ، مردم ترکمان فرصتی پیدا کردند که نفس بکشند. چیزی تحقق پیدا نکرده اما موانع زیادی برداشته شده. نظر ما این است که مدیریت ۳۲ درصد کرکوک دست ترکمانها، ۳۲ درصد دست کردها، ۳۲ درصد دست عربها و ۴ درصد هم دست مسیحیها باشد. تا به حال ۹۰ درصد دست کردها و ۱۰ درصد دست بقیه بوده. کرکوک اسمی وابسته به بغداد بود ولی عملاً از طرف اقلیم مدیریت میشد. نفت از طریق اقلیم فروخته میشد و حقوق کارکنان از طرف اقلیم پرداخت میشد. حتی استاندار که نماینده اقلیم بود کارمند دولت عراق را به دلخواه خودش عوض میکرد.»
او را در خیابان «تهران» اربیل ملاقات میکنم. کسی که معتقد است در اربیل نه میهمان بلکه صاحبخانه است. اربیل خطای بزرگ بارزانی را این گونه تشریح میکند: «رفراندوم باید به شکلی قانونی در مجلس عراق پیگیری میشد. از این گذشته اقلیم مرزهای قانونی مشخصی دارد که نباید از آن عبور میکردند. در جغرافیای اقلیم، کرکوک نیست، موصل نیست، مخمور نیست، خانقین نیست و چه میدانم کجا و کجا نیست. شما میگویید نه اینها همه حق من است؟ قبول، اما با کدام قانون؟ اینکه یکطرفه تصمیم بگیرید و عمل کنید، که نمیشود. آدم خیلی چیزهای دیگر را هم دوست دارد.»
اربیل میگوید شخصاً به وزارت پیشمرگه رفته و از وزیر درخواست کرده که دو تیپ از ترکمانان را هم به عنوان پیشمرگه تجهیز کنند تا در امنیت کرکوک سهیم باشند و او نپذیرفته و حالا از جمهوری اسلامی ایران ممنون است که آنها را در قالب حشدالشعبی تجهیز کرده و مدیریت این نیروی مردمی را هم به خود آنها واگذار کرده است. در کرکوک به ملاقات عبدالحسین محمد ابومصطفی امامی قائم مقام حشدالشعبی محور شمال عراق میروم تا داستان کرکوک را از زبان او بشنوم. در راه با «بلند» راننده کرد آشنا میشوم. بلند میگوید: «مردم این شهر سالهاست روی خوش ندیدهاند اول صدام، بعد داعش و بعد هم هواداران حزب دموکرات کردستان بدبختمان کردند. الان مردم کرکوک از خوشحالی شب تا دیروقت خانه نمیروند. هیچ وقت این همه آزادی و امنیت نداشتهایم.»
صحبتهای «بلند» را برای ابومصطفی تعریف میکنم و اینکه چرا باید یک کرد از حضور حشدالشعبی خرسند باشد. او میگوید: «برای اینکه در کرکوک دولت و حاکمیت و قانونی وجود نداشت که از بین رفته باشد. مگر مشکل کرکوک قوم کرد بودند که بترسند یا ناراحت باشند؟ این سیاست غلط اقلیم کردستان بود که همه را ناراضی کرده بود. طبعاً کردها هم ناراضی بودند و الان خوشحالاند. ما به وحدت عراق ایمان داریم و میخواهیم حکومت قانون برگردد. مسعود بارزانی عملاً قانون اساسی را کنار گذاشته بود. این چیزی نیست که حتی یک شهروند کرد از آن خوشحال شود. به همین دلیل حزب اتحادیه میهنی کردستان هم با ما هم نظر است.
چون آنها هم به وحدت عراق اعتقاد دارند.» او به روز درگیری اشاره میکند و اینکه شهروندان کرد کرکوکی، به هواداران حزب، اجازه ندادند به ترکمانها و اعراب تعدی کنند: «کردهای اینجا هم مثل کردهای سلیمانیه یا اربیل خیلی خوشحالاند که نفت دست دولت مرکزی افتاده چون هیچ کسی جز خانواده بارزانی، از این ثروت ملی خیری ندیده. آنها حتی حقوق پیشمرگهها را هم نمیدادند و هر ۴ ماه ونیم حقوق میگرفتند. پول نفت برای کرد هم نبود. گمرک هم دست بارزانی بود و به کردها چیزی نمیرسید.»
او بارها از جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم سلیمانی تشکر میکند و میگوید: «ما ترکمانها در طول تاریخ هیچ وقت چنین روزی را فراموش نمیکنیم. ما در دوره صدام تحت فشار بودیم اما از ۲۰۰۳ به بعد که آقایان در منطقه مسلط شدند بدتر عمل کردند. خیلیها مجبور به ترک منطقه شدند و زمین و خانه شان به هواداران داده شد. وقتی نیروهای ایرانی با سلاح و تجهیزات در جنگ با داعش به کمک ما آمدند، ترکمانها برای نخستین بار بود که میدیدند یک نیروی مجهز جنگی به آنها کمک میکند.»
با ابومصطفی و جودت ناهار میخوریم و قرار میشود، جودت ما را به «بشیر» و «تازه خرماتو» ببرد. در راه پل «تازه» را نشانم میدهد که چند روز پیش جنگ سختی آنجا درگرفت. میگوید تانکها و نفربرهایی را که ارتش عراق برای جنگ با داعش در اختیارشان گذاشته بود، گرفتیم و تحویل ارتش دادیم همان طور که چاههای نفت را. در تازه خرماتو دو بچه را نشانم میدهد که جلوی خانه بازی میکنند. میگوید: «اینها بچههای شهید علی یغمور هستند؛ نخستین شهید.» دو سه جوان درحال دوچرخه سواریاند و آن طرفتر جوانان دیگری با اسلحه درحال نگهبانی. به کرکوک برمیگردیم. شهر با پیاده روهای شلوغ و بازاری پر هیاهو، زنده و شاداب زیر آسمانی غبارآلود، تلاش میکند زخمهای گذشته را از یاد ببرد.
- 17
- 1