به گزارش دنیای اقتصاد، این روزها دماسنج خاورمیانه درجه حرارت بالا را نشان میدهد. برخی خاورمیانه را به انسانی تبدار تشبیه میکنند که از سوزش تب در درد خود میسوزد؛ گویی «در این منطقه ناآرامی، بیثباتی، عصبیت، خشونت و حتی جنگ نهادینه شده است.» خاورمیانه امروز بسیار متفاوت تر از خاورمیانه سالها یا دهههای قبل است.
مختصات این تفاوت این است که اول، نیروهای شبهدولتی (حزبالله، حشدالشعبی، انصارالله) دست برتر را در برابر دولتها یافتهاند. دوم، برخی دولتها با ائتلافهای بدشگون عملا نظم منطقهای را زیرسوال برده و درصدد در انداختن طرحی نو هستند. در این رابطه، برای اولین بار ائتلاف سعودی- اسرائیلی عیان شده و رسما کشور(های) دیگری را به جنگ فرا میخوانند.
اگرچه در خاورمیانه جدید جنگ مستقیم میان «دولتها» هم «محتمل» و هم «بعید» است و این بسته به محاسبه «هزینه- فایده» طرفهای درگیر است اما درگیریهای نیابتی احتمالا شدت بیشتری میگیرد. برخی معتقدند از دل تحولات خاورمیانه فعلی احتمالا یک قرارداد «وستفالی» بیرون آید که نظم منطقهای را برقرار سازد. برخی هم معتقدند ممکن است یک سایکس- پیکوی جدید شکل گیرد اما این بار نه بر مبنای مرزکشیهای جغرافیایی میان کشورها بلکه براساس تعیین حوزه نفوذ کشورها.
الف) زمینه چینی برای انتقال قدرت: بیتردید سرنخ برخی بحرانهای اخیر منطقهای را باید در عربستان جست. از یکسو، تحولات داخلی این کشور و بگیر و ببندهای روزهای اخیر نشان میدهد عربستان برای اصلاحات عجله دارد. توماس فریدمن، تحلیلگر نیویورکتایمز، در یادداشت هفتم نوامبر خود در این روزنامه، به چند نکته اشاره کرده و مینویسد عربستان فعلی «عربستان سعودی» نیست بلکه «عربستان سلمان» است.
او معتقد است محمد بنسلمان یک جوان جویای نام و بسیار عجول است؛ عجول از این جهت که حدود ۷۰ درصد جمعیت عربستان را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند و ۲۵ درصد آنها بیکارند. ۲۰۰ هزار جوان سعودی هم در خارج از کشور مشغول تحصیل هستند که حدود ۳۵ هزار نفر از آنها اعم از مرد و زن همه ساله به کشور خود باز میگردند البته با دستانی پر و کاملا مجرب و آموزش دیده و دارای مدارج عالی دانشگاهی که بهدنبال یک کار مناسب میگردند.
آنها بهدنبال فروشگاه و بقالی و مسجد نیستند. فریدمن میافزاید نظام سعودی با آن نظم «خانواده محور» نومیدانه میکوشد تا مشاغلی خارج از حوزه نفت ایجاد کند. فریدمن مینویسد اگر در شرایط فعلی فردی مانند محمد روی کار نمیآمد، دولت سعودی مجبور بود فردی مانند او را بتراشد.
کشوری که پیشتر براساس «اجماع» اداره میشد اکنون در مسیر «اقتدارگرایی فردی» قرار گرفته است.کارشناسان میگویند محمد در نظر دارد تا ساختار و قالب «خانوادگی» را بر هم زده و ساختاری «فردمحور» تشکیل دهد.
فریدمن میافزاید فردی که میخواهد دست به اصلاحات بنیادین در کشورش بزند باید دست پاک باشد نه اینکه خود متهم به فساد مالی باشد. وقتی محمد سال گذشته برای تعطیلات به جنوب فرانسه رفته بود، یک فروند قایق رویایی به قیمت۵۵۰میلیون دلار از یک روسی خرید.
آیا محمد پول این قایق را از قلک خودش پرداخت کرده بود؟ یا پس اندازش بود که از دکه لیموناد فروشیاش در ریاض بهدست آورده بود؟ محمد اکنون دست به یک جراحی در داخل زده تا به این وسیله «نظمی فرد محور» را شکل دهد و نظام حکومتی را به تعبیر فریدمن «به کلی زیر و رو» کند.
چنین است که برخی معتقدند تحولات داخلی عربستان «درد زایمان انتقال قدرت از پدر به پسر است.» پایگاه اینترنتی «الوقت» در گزارش پنجشنبه ۹ نوامبر این فرضیه را تقویت کرده و مینویسد احتمالا «طی چند شب» آینده روند انتقال قدرت از پدر به پسر اعلام خواهد شد. این پایگاه مینویسد: تحولات داخلی در این کشور برای محک زدن واکنش افکار عمومی نسبت به این تغییر قدرت است.
این گزارش معتقد است محمد با اعمال کنترل بر نهادهای امنیتی میکوشد تا مانع وقوع کودتای احتمالی در داخل شود. با این حال، اگر سنبه او پر زور نباشد و نتواند برنامه خود را تا آخر ادامه دهد ممکن است عربستان به سوی فروپاشی پیش برود. چنین است که فریدمن از «عربستان سلمان» سخن به میان میآورد و مینویسد: «عربستان دیگر سعودی نیست بلکه عربستان سلمان است.»
ب) برقراری نظم سعودی محور: مداخله نظامی در یمن در ۲۵ مارس ۲۰۱۵ میلادی برابر ۶ فروردین ۱۳۹۴ شروع شد و هنوز به پایان خود نرسیده است. در آن زمان برخی از «ویتنام سعودی» سخن به میان آورده و پیشبینی میکردند که جنگ یمن احتمالا زمینهساز سقوط یا دستکم بحران جدی در عربستان خواهد شد. «هیو نیلر»، در گزارشی مورخ ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵، در واشنگتنپست نوشت که عربستان وارد یک درگیری ویرانگر و طولانی شده که نتیجه آن وخامت در روابط با متحدانش، تشدید کشمکش قدرت در عرصه داخلی و رقابت با رقبای خارجی شده است.
«نیلر» در این گزارش نوشت ائتلاف عربی نمیتواند راهی برای پایان این جنگ پرهزینه بیابد. «فاری المسلم»، تحلیلگر یمنی در موسسه کارنگی در بیروت، معتقد است: «این جنگ موجب خشک شدن ذخایر مالی، نظامی، سیاسی و استراتژیک عربستان شده است. مشکل این است که آنها در اینجا غرق شده اند.» گزارشگر مذکور یمن را به ویتنام عربستان تشبیه کرده که در نهایت میتواند زمینهساز زوال پادشاهی سعودی شود. فریدمن معتقد است صدور تفکر وهابیت به سرتاسر جهان مقدمه ظهور جنبشهای جهادی نظیر القاعده و داعش بود.
اینک شاهزادهای درعربستان ظاهرشده و میگوید که قسم خورده است یک اسلام سعودی میانه رو را به جهانیان معرفی کند. در این راستا محمد میخواهد وهابیت را از ساختار دینی- حکومتی خارج سازد. در واقع، او میخواهد ملی گرایی سعودی را در برابر اندیشه وهابیت قرار دهد. به این ترتیب، هر آنچه رنگ و بوی ایرانی- شیعی دارد، در سیبل تفکرش قرار میگیرد.
در راستای همین اندیشه بود که حریری به لبنان فراخوانده شد تا نطفه یک بحران دیگر در منطقه بسته شود. محمد برای اینکه نشان دهد کشورش فقط یک «قدرت اقتصادی» نیست و کارش «شیردهی به کشورهای دیگر» نیست تلاش دارد تا قدرت نظامی خود را هم به رخ بکشد. به این ترتیب، به گفته برخی کارشناسان، محمد تلاش دارد برای سرپوش گذاشتن بر بحران یمن، وارد یک جنگ دیگر شود اما این بار درصدد جلب حمایت و کسب تضمین جدی آمریکا- اسرائیل است.
ج) لبنان، دماسنج خاورمیانه: یک دیدگاه بر این باور است که ترامپ «برحسب غریزه» بهدنبال برقراری نظمی جدید در منطقه است. «مارک لندر» در گزارش یکم مه۲۰۱۷، در نیویورک تایمز معتقد است تصمیمات ترامپ بر حسب غریزه و پول است. به این ترتیب، اگرچه رویکرد ترامپ عدول از سیاست موازنه قوای اوباماست اما او نیز بدش نمیآید که عربستان و اسرائیل وارد جنگی منطقهای شوند اما بدون حمایت مالی یا نظامی آمریکا.
در واقع، براساس دیدگاه ترامپ، هزینه این جنگ را فقط خودشان بپردازند اما آمریکا به حمایت بسنده کند. به این ترتیب، هم ممکن است جیب سازندگان تسلیحات در آمریکا پر شود و هم به نوعی شاخ ریاض- تلآویو شکسته شود و وارد درگیریهایی شوند تا از تورم مالی- تسلیحاتی آنها جلوگیری شود.
به این ترتیب، لبنان میتواند کانون بحران منطقهای باشد. به گزارش الجزیره، کشورهای حاشیه خلیجفارس به شهروندان خود در لبنان هشدار دادهاند که فورا از این کشور خارج شوند.
همچنین به آن دسته از شهروندان خود که تبادلاتی با لبنان دارند هشدار دادهاند تا اطلاع ثانوی به این کشور سفر نکنند. اگرچه به نوشته دویچه وله، عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهوری مصر اعلام کرد که مخالف حمله به ایران یا حزبالله است اما تاکید کرد که «من به رهبری هوشیارانه و قاطعانه عربستان سعودی اعتماد دارم.»
السیسی خاطرنشان کرد که درحالحاضر در منطقه به اندازه کافی هرجومرج وجود دارد و نیازی به افزایش چالشها و تنشها نیست. در مقابل، امانوئل ماکرون شامگاه پنجشنبه (۹ نوامبر/ ۱۸ آبان) در اقدامی از پیش برنامهریزینشده به عربستان سعودی رفت. رئیسجمهوری فرانسه پیش از سفر به عربستان در دبی گفته بود: «معتقدم مهم است که برای تامین ثبات در منطقه و مبارزه با تروریسم با عربستان سعودی همکاری کنیم.»
ماکرون همچنین در دیدار با مقامهای سعودی بر ثبات لبنان تاکید داشت. امانوئل ماکرون از دیدار با ملکسلمان، پادشاه عربستان سعودی سخنی به میان نیاورده بود. دویچهوله به نقل از آسوشیتد پرس مینویسد: «این میتواند نشانه آن باشد که فرانسه معتقد است اکنون شاهزاده محمد بنسلمان ارکان قدرت را در اختیار دارد؛ با توجه به اینکه شایعاتی هم درباره کنارهگیری ملکسلمان مطرح شده است.»
الجزیره در گزارش ۱۱ نوامبر ۲۰۱۷ خود مینویسد از مکان حریری خبری در دست نیست؛ شاید یا حبس خانگی باشد یا در جایی در عربستان زندانی شده باشد. روزنامه هاآرتص، در گزارشی به قلم «آموس هارل» در ۹ نوامبر ۲۰۱۷ مینویسد عربستان با بهانه کردن حمله موشکی انصارالله و استعفای حریری میخواهد جبهه جدیدی در منطقه علیه ایران بگشاید. او مینویسد: «عربستان از اسرائیل میخواهد در این کار کثیف مشارکت کند.»
او معتقد است دولت سعودی در نظر دارد میدان نبرد را ازسوریه و عراق به لبنان بکشاند و این خود موجب واکنشهای زنجیرهوار خواهد شد. این گزارش میافزاید: عربستان شکستهای زیادی- از جمله در یمن- خورده است. پافشاری عربستان برای رهبری منطقه برعکس حرکت تعیینشده، این کشور را به بنبست کشانده است و محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان مجبور خواهد شد ثابت کند که عربستان تنها صاحب قدرت اقتصادی نیست.
او مینویسد تحولات لبنان به هر حال به نفع اسرائیل است چون این کشور بدون درگیری از اوضاع این کشور نفع میبرد. یکی از مزایای آشوب در لبنان برای اسرائیل این است که حزبالله سرگرم اوضاع داخلی میشود.
مجله فرانسوی لوموند در گزارشی به قلم «بنیامین بارت» در ۱۰ نوامبر ۲۰۱۷، سوالاتی مطرح کرده و میپرسد حریری کجاست؟ آیا او به میل خود استعفا داده؟ آیا آزاد است که به بیروت بازگردد؟ او معتقد است شاید بازنگشتن حریری به لبنان نشانه خوبی نباشد و اثباتکننده این باشد که او احتمالا در عربستان در حبس است یا به زور آنجا نگه داشته شده است. این فرضیه از آنجا قوت مییابد که برخی رسانههای عربی اعلام کردند که ممکن است حریری به لبنان برود و استعفای خود را تقدیم کند و بلافاصله به عربستان بازگردد. در این مدت، خانوادهاش در ریاض تحت نظر خواهند بود تا او بازگردد.
اما احتمال دیگری هم مطرح است: الکساندر زاسیپکین، سفیر روسیه در لبنان در گفتوگو با شبکه لبنانی «البیسی» تصریح کرد که در صورت ادامه ابهام درخصوص وضعیت استعفای سعد حریری پرونده وی را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع میدهد. به این ترتیب، یک دیدگاه «محتمل» که مطرح شده این است که در صورتی که روسیه احساس کند اوضاع لبنان به سوی بحران میرود ممکن است –همچون سوریه- بخشی از نیروهای خود را به لبنان منتقل کند تا بهعنوان نیرویی بازدارنده در برابر حملات احتمالی اسرائیل و عربستان به لبنان عمل کنند.
از آنجا که ترکیه هم اکنون چند هزار نیرو در قطر مستقر کرده «ممکن است» به نمایندگی از ناتو در لبنان نیز حضور یابد تا مانع درگیریهای احتمالی شود. در مورد تحولات لبنان فرضیهها و احتمالات بسیاری مطرح شده است. با این حال، برخی کارشناسان معتقدند زمامداران سعودی با گشودن جبهه جدید چند هدف دارند:
۱- حمله نظامی به یمن بیش از قبل مشروع جلوه کند.
۲- جانی تازه به کالبد ضعیف شده ائتلاف عربی و حمایت غربی دمیده شود.
۳- توجهات داخلی و بینالمللی نسبت به اتفاقاتی را که در صحنه سیاسی عربستان در جریان است به بیرون از مرزهای آن معطوف کنند.
۴- موج روانی سنگینی را علیه ایران و متحد اصلی منطقهایاش یعنی حزبالله لبنان بسیج کنند و زمینه فشارهای سیاسی و اقتصادی بیشتر علیه این رقیب منطقهای اصلی خود را فراهم کنند.
«فریده قتیس»، گزارشگر سیانان در گزارش ۸ نوامبر ۲۰۱۷، معتقد است از وقتی محمد بنسلمان روی کار آمده دشمنهای زیادی برای خود ساخته است. او معتقد است تحولات داخلی این کشور بیربط به بحرانسازیهای خارجی آن نیست.
او یا باید تحولات را قدرتمندانه و با بیرحمی به جلو ببرد و یک پادشاهی قدرتمند مبتنی بر فرد برقرار سازد یا منتظر فاجعههای غیرقابل پیشبینی باشد. با این همه دشمن داخلی، محمد باید هم یک چشمانداز داخلی مطلوب ارائه دهد و هم بهدنبال تنش خارجی باشد تا توجهات را از داخل منحرف و با اجماعسازی حول یک بحران خارجی، هم توجهات را از داخل منحرف سازد و هم در راستای برخورد با بحران خارجی، به مشروعیتسازی و اجماعسازی داخلی روی آورد.
- 9
- 1