سرزمين فلسطين پس از پايان جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني تحت قيموميت امپراتوري بريتانيا قرار گرفت و در سال ١٩٤٨ و پس از پايان جنگ جهاني دوم بريتانيا تلاش كرد خود را به نوعي از بند حضور مستقيم در بحرانهاي خاورميانه خلاص كند و آن را با تمام دردسرهاي موجود رها كند. از همين رو بريتانيا به منظور فرار از دردسري جديد تلاش كرد موضعي ميانه را در قبال بحران مهاجرت صهيونيستها به فلسطين اتخاذ كند تا بدينترتيب هنگام خروج نه از سمت اعراب با مشكل مواجه شود نه از سوي صهيونيستها مورد حمله قرار بگيرد.
بريتانيا حتي در رايگيري موجوديت اسراييل در سازمان ملل متحد نيز راي ممتنع داد تا از هرگونه تنش دور بماند و تا به امروز نيز تلاش كرده فاصله خود را با اين بحران بينالمللي حفظ كند.
اما به تازگي نامهاي از شاهزاده چارلز، وليعهد بريتانيا منتشر شده كه نشان ميدهد خانواده سلطنتي بريتانيا چندان نسبت به موضوع بيطرف نبوده است. او در نامهاي كه تاريخ آن به سال ١٩٨٦ بازميگردد، از ايالات متحده خواسته است تا به لابيهاي يهودي براي ممانعت از هجوم مهاجران صهيونيست به منطقه خاورميانه فشار وارد كند. وي دراين نامه آنها را متهم به بيثباتي و ناآرامي در خاورميانه كرده است.
در نامهاي كه «ديليميل» آن را منتشر كرده ميتوان نگاه پرنس چارلز به يكي از چالشبرانگيزترين بحرانهاي جهان كه چند دهه است ادامه دارد را متوجه شد. وليعهد بريتانيا اين نامه را در سال ١٩٨٦ به يكي از نزديكترين دوستان خود يعني لورنسوندر پست، ارسال ميكند كه در آن نشان از يك ارزيابي جالب توجه از بحرانهاي اعراب و اسراييل به چشم ميخورد.
او در اين نامه عنوان كرده است كه حركت يهوديان اروپايي در اواسط قرن بيستم به سمت فلسطين باعث ايجاد مشكلات بسيار بزرگ در منطقه شده است. چارلز در اين نامه تاكيد كرده است كه تروريسم در منطقه تنها زماني به پايان ميرسد كه علل آن حذف شوند. وي همچنين در بخشهايي از اين نامه مينويسد كه رييسجمهور ايالات متحده بايد در برابر لابيهاي يهودي شجاعت و جسارت لازم را پيدا كند.
به نظر ميرسد لابيهاي يهودي، اشاره به يهوديان ثروتمند ايالات متحده بوده است كه در پشت صحنه سياست امريكا نفوذ بينظيري دارند و بر سياستهاي هر دولتي در امريكا تاثيرگذار هستند. عبارت «لابي يهودي» در غرب چندان مصطلح نيست و هر سياستمداري از اين اصطلاح استفاده كرده مورد انتقاد قرار گرفته است.
استفان پولارد، يكي از سردبيران رسانههاي يهودي در اين باره به ديلي ميل گفت: براي من نشانههاي نامه پرنس چارلز بسيار عجيب است چرا كه او از لفظ «لابي يهودي» كه يكي از الفاظ ضديهودي است، استفاده كرده است.
استفاده از اين عبارت ناخودآگاه اين مساله را به ذهن متبادر ميكند كه آنها به حدي قدرتمند هستند كه سياست خارجي، رسانهها، بانكها يا هر نهاد ديگري را تحت كنترل خود دارند.
بولارد اين نامه را يك حقيقت تكاندهنده توصيف كرد. با اين حال هرچند نامه، ادبياتي انتقاد آميز دارد و افكار ضد صهيونيستي پرنس چارلز را نشان ميدهد اما در زندگي شخصي وي هيچ نشانهاي از ضديهودي ديده نشده است.
پرنس چارلز دوستان يهودي بسيار زيادي دارد كه حتي در مراسمهاي سلطنتي نيز حضور پيدا ميكنند. در گذشته نيز گزارشهايي مطرح شده بود كه پرنس چارلز در محافل خصوصي از سياستهاي ايالات متحده در خاورميانه انتقاد كرده و يك منبع ديپلماتيك نيز وي را متهم كرده كه ديدگاههاي متفاوتي نسبت به اسراييل دارد. با اين وجود وليعهد بريتانيا رابطه بسيار نزديكي با جامعه يهوديان بريتانيا داشته است.
پرنس چارلز در دورهاي كه اين نامه منتشر شده از جمله افرادي بود كه به عنوان مدافع اسلام شناخته ميشد.اهميت اين مساله در اين حقيقت نهفته است كه در آن مقطع زماني هيچ شخصيت غربي ديگري در جهان از منافع اسلام و مسلمانان حمايت نميكرد. همچنين گفته ميشود كه پرنس چارلز يكي از حاميان فلسطينيان بوده است كه اين نامه نيز ميتواند بر آن ادعا صحه بگذارد.
به گزارش ديلي ميل، هنگامي كه پرنس چارلز ٣٨ سال سن داشته است در تاريخ ٢٤ نوامبر ١٩٨٦ و بلافاصله پس از سفر به عربستان سعودي، بحرين و قطر اين نامه را ارسال ميكند. او در اين نامه اشاره ميكند كه سفر فوق، تور بسيار جذابي بوده و در مورد خاورميانه و آينده جهان عرب نكات بسيار زيادي را آموخته است.
وي در بخشهاي ديگري از اين نامه نوشته است: در اين سفر سعي كردم بخشي از قرآن را بياموزم و مسلمانان نيز به من درباره نحوه تامل و تعمق در قرآن كمك كردند. با اين حال من فكر نميكنم آنها (مسلمانان) ما را از طريق خواندن كتاب مقدس درك كنند. اكنون بهتر است كه ديدگاه اعراب نسبت به اسراييل را بهتر درك كنم.
وي در اين نامه اضافه ميكند كه اعراب و يهوديان همگي مردم سامي (عرب-اسراييلي) هستند و اين هجوم يهوديان خارجي و اروپايي (مخصوصا از لهستان) به ايجاد مشكلات بزرگ در منطقه منتهي شده است. وي در ادامه اين نامه نوشته بود: من ميدانم كه مسائل پيچيده بسياري وجود دارد، اما چگونه ميتوان به تروريسم پايان داد، بدون آنكه ريشههاي اصلي آن را از بين برد. مطمئنا برخي از روساي جمهور امريكا شجاعت ايستادن در برابر لابي يهوديان را خواهند داشت. البته شايد هم من در اينباره سادهلوح هستم.
لازم به ذكر است ژنرال جورج براون، يكي از افسران ارتش ايالات متحده و رييس ستاد مشترك امريكا در سال ١٩٧٤ پس از آنكه مدعي شد لابي يهودي كنگره امريكا را كنترل ميكند از كار بركنار شد. نايجل فاراژ، رهبر حزب يوكيپ بريتانيا نيز پس از آنكه عنوان كرد لابي يهودي در امريكا بسيار قدرتمند است بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت.
در سال ٢٠٠٦ نيز كريس ديويس، رهبر پيشين حزب ليبرال دموكرات بريتانيا پس از استفاده از عبارت لابي يهودي مجبور به استعفا شد. كشيش دزموند توتو نيز هنگامي كه از اين عبارت در يك مقاله طي سال ٢٠٠٢ استفاده كرد از رياست كليساي انگليكان كنار گذاشته شد.
با اين حال موضوعي كه باعث ناراحتي پرنس چارلز شده هجوم يهوديان به سمت خاورميانه است اما اين روشن نيست كه از مهاجرت كدام بخش از يهوديان به سرزمين فلسطين صحبت ميكند. چرا كه بخشي از يهوديان پيش از جنگ جهاني دوم خود را به فلسطين رساندند و موج بزرگ مهاجرت پس از جنگ جهاني دوم ايجاد شد.
به گزارش ديليميل، پولارد معتقد است كه اشراف بريتانيا اعتقاد داشتند يهوديان افرادي خارجي در فلسطين محسوب ميشدند تا زماني كه ما تصميم گرفتيم براي آنها كشوري بسازيم.
يك منبع ديپلماتيك اسراييلي به ديليميل گفت: چارلز هنگام نوشتن نامه به كشورهاي حاشيه خليج فارس سفر كرد و سالها نيز تفكرات ضد اسراييلي داشت. گفتني است اوايل ماه جاري ميلادي نيز مراسم يكصدمين سال اعلاميه بالفور كه تبديل به سندي براي اشغالگري در فلسطين شد در بريتانيا با حضور ترزا مي، نخستوزير بريتانيا و بنيامين نتانياهو نخستوزير رژيم اسراييل برگزار شد كه در آنجا پرنس چارلز اعلام كرد: اگر قرار باشد صلحي مستمر و پايدار براي اسراييل و همسايگانش برقرار شود، بايد يك معامله بزرگ نيز انجام شود.
با اين وجود در نامه چارلز اسلام بهشدت تحسين شده است و به ويژه در مورد مهماننوازي اعراب نيز صحبت به ميان آمده است. او حتي در سال ١٩٩٣ سخنراني درباره اسلام داشت و در آن گفت: اسلام امروز به جهان مسيحيت ميآموزد كه چگونه با فقرا رفتار كند. جهان اسلام و غرب در كنار يكديگر قرار دارند و ما نبايد اجازه دهيم آنها از هم جدا شوند.
براساس گزارشي كه در سال ٢٠٠٣ منتشر شد پرنس چارلز به مدت شش سال در شوراي مشاورين سياست خارجي به دليل انتقاد از سياستهاي ايالات متحده در خاورميانه حضور پيدا نكرد. به گفته يك منبع ديپلماتيك، چارلز سياست امريكا در خاورميانه را يك جنون كامل خوانده بود.
لازم به ذكر است خانواده سلطنتي و شخص پرنس چارلز هيچگاه در قالب ديدار رسمي به سرزمينهاي اشغالي سفر نكردهاند. آخرين بار در سال ٢٠١٧ برنامهريزي براي اين سفر انجام شد اما به دليل نگراني از عصباني شدن اعراب از اين موضوع، اصل سفر نيز لغو شد و انجام نگرفت.
ميثم سليماني
- 19
- 3