تحولات اخیر منطقه نشان می دهد که خاورمیانه جدیدی در حال شکل گیری است. پس از پایان داعش، تحولات یمن افت و خیز دوباره ای به خود می بیند و در این میان درگیری انصارالله و نیروهای منسوب به عبدالله صالح باعث کشته شدن او می شود؛ موضوعی که می تواند باعث تغییراتی در موازنه قوای در منطقه گردد. اما موازنه قوا در خاورمیانه به چه صورتی تعریف می شود؟ آیا قدرتهای منطقه ای خاورمیانه دارای قدرت ذاتی برای بروز و ظهور در این زمینه هستند و می توان امیدوار بود در این منطقه توازن نسبی برای ایجاد صلح دائمی شکل گیرد؟ چه کسی قصد دارد توازن و ثبات خاورمیانه را بهم بزند؟ ایران یا عربستان؟ در این باره با حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل بین المللی گفت و گو کرده ایم که در ادامه می آید:
روند تحولات یمن فضای پیچیده ای را در منطقه نوید می دهد. در ابتدا بفرمایید، کشته شدن علی عبدالله صالح چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟
بدون شک حذف علی عبدالله صالح از موازنه قدرت در یمن ضربه مهمی به نقش آفرینی قبیله حاشد در سیاست یمن است که در چهل سال اخیر فعال بوده و به احتمال زیاد فرزندان او قادر نخواهند بود جای او را در آینده قدرت در یمن پر کنند.
به نظر شما موازنه قوا در خاورمیانه قابل تعریف است؟ ایران متهم به این است که با رفتارهای ثبات زدا و نفوذ در عراق و سوریه این توازن را به هم میزند؟ آیا ایران چنین فضایی را دنبال می کند؟ یا قدرتهای بزرگ با حضور خود در این منطقه اجازه تعریف طبیعی از توازن قوا در این منظقه را نمی دهند؟
باید گفت که این قدرتهای سلطهگر هستند که در ایجاد موازنه های قدرت در منطقه نقش داشته و خواهند داشت. اینطور نبوده که کشورهای منطقه به تنهایی و با ابتکارهای خود این موازنه را به وجود بیاورند. ما در دنیای امروز با واقعیتهایی روبرو هستیم که توسط قدرتهای بینالمللی به دیگران تحمیل می شود.
در واقعیت امروز جهان ما با سه سطح از قدرت روبرویم؛ سطح ملی، سطح منطقه ای و سطح جهانی. در سطح بینالمللی ما یکسری بازیگرانی داریم که این بازیگران قوانینی را به وجود آوردهاند که از ۴۰۰ سال پیش شکل گرفته است و جدید نیست. یکسری توافقها و قراردادها به حالت عادی شکل گرفته و بعدها در اثر جنگها، رقابتها و برخوردها، موازنهای را تشکیل دادند که در دوران قبل از جنگ سرد، نظام و سیستمی را تشکیل دادند که به نام نظام دوقطبی معروف شد و بعد از فروپاشی شوروی، دنیا به سمت نظام تکقطبی رفت که بعضیها میگویند نظام بیقطبی، بعضیها هم میگویند چندجانبهگرایی؛ یعنی دیگر قطب از بین رفته، ولی اتحادیهها و سازمانهای منطقهای و بینالمللی نقشآفرین شده اند.
در منطقه استراتژیک در سطح دنیا توازن موجود قابل بررسی است. یکی از آنها آسیای غربی یا خاورمیانه است که این موازنه بر اساس نقشآفرینی کشورهای منطقه، یعنی همان کشورهای تاثیرگذار آسیای غربی و نظام بینالمللی قدرت به وجود آمده است. نه ایران این موازنه را به وجود آورده و نه میتواند برهمزننده این موازنه باشد، اما میتواند یک بازیگر بسیار فعال و تاثیرگذار در تداوم این موازنه باشد، همانطور که الان است.
به نظرتان این بازیگری فعالی که از سوی ایران شکل گرفته و گفته می شود که در عراق و سوریه فعال است و همچنین به نوعی متهم می شود که در یمن نقش جنگ نیابتی را با عربستان انجام میدهد، این نقش فعال را میتوانیم بهعنوان یک برهمزننده موازنه قلمداد کنیم؟ با عنایت به اینکه عربستان احساس میکند نقش خودش را از دست داده و میخواهد فضای موجود را با یک جنگ و تنش پیش ببرد؟
باید گفت که اینها تبلیغات غربیهاست. رسانههای غربی درباره ایران یک واژهای درست کردند به نام بیثبات سازی. میگویند که ایران عامل بیثبات سازی در منطقه خاورمیانه است. حالا چرا ایران منطقه را بی ثبات می کند ؟ میگویند ایران با برنامه موشکی خود این توازن را برهم می زند.
باید از غربیها پرسید وقتی شما میلیاردها دلار سلاح به عربستان سعودی میفروشید و انواع موشکهای چینی در اختیار عربستان گذاشته می شود آیا این اقدام ها توازن را به هم نمیزند؟ آیا رژیم صهیونیستی که حداقل ۲۰۰ تا ۳۰۰ کلاهک هستهای دارد و آمریکا انواع و اقسام سلاحهای مدرن و پیشرفته را به اسرائیل میفروشد، آیا این موازنه را به هم نمیزند؟ میگویند نه، در موازنهای که ما تعریف میکنیم، این اقدام ها توازن موجود را برهم نمی زند. پس چه کسی موازنه را به هم میزند؟ اتفاقا اینکه ایران میآید برای دفاع ازخود موشک تولید میکند، توازن موجود تثبیت می شود . باید توجه کرد موازنه را چه کسی تعریف می کند. غربی ها می گویند موازنه را ما یعنی قدرتهای بینالمللی ازجمله آمریکا به وجود میآوریم، و خود ما تعریف می کنیم که ایران این توازن را برهم می زند.
در حدود یک سال و نیم است که در تبلیغاتشان مرتب آنرا تکرار می کنند. قانون کاتسا را هم به همین بهانه در کنگره آمریکا تصویب کردند که به اصطلاح با بیثباتسازی ایران مقابله کنند.
در این قانون ضد ایرانی اتهام حمایت از تروریستها، بحث ساختن موشکهای بالستیکی و ادعای نقض حقوق بشر و از این دست را در این ظرف وارد کردند و با یک کلمه بیثباتسازی تعریف کردهاند. بنابراین ما باید حواسمان باشد چه مفهومی را و چگونه تعریف میکنیم. اگر ما هم بگوییم ایران در یمن به دنبال جنگ نیابتی است و موازنه را به هم میزند، یعنی چه؟ یعنی همان حرفی که غربیها میزنند.
اتفاقا ایران از مردم مظلومی که زیر بمب باران نیروهای متجاوز عربستانی و اماراتی که سلاحشان را آمریکا، انگلیس و فرانسه تامین می کند، قرار دارند، حمایت میکند. مردم یمن که صدای سازمان ملل هم از این همه خشونت و تجاوز به آنها درآمده است. مردمی که با وبا، دیفتری، انواع و اقسام بیماریهای مسری دیگر دست و پنجه نرم می کنند و در فقر و فلاکت قرار گرفته اند. اما نمیخواهند بپذیرند یک کشور دیگری بیاید برای آنها تعیین تکلیف کند. ایران دارد از چنین مردم مقاومی حمایت می کند.
حالا جالب است که در این میان علی عبدالله صالح رئیس جمهوری که سی سال دیکتاتور یمن یوده اما در برابر تجاوز عربستان به جبهه حوثی ها پیوسته بود بعد از آنکه فریب وعده های عربستان را خورد و به نیروهای مردمی پشت کرد و عازم مارب شد. در یک توطئه ای که مشخص نیست پشت آن چه کسانی قرار دارند، کشته می شود. با وجود آنکه مشخص نیست دقیقا چه کسانی او را به قتل رساندند اما بی شک کشته شدن او به نفع عربستان و عبد ربه منصور رئیس جمهور برکنار شده یمن است.
در چنین شرایطی که مردم یمن علیه کشور متجاوز و متحدانش میجنگند و فقط ایران به آنها کمک میکند، متهم به راه اندازی جنگ نیابتی می شود چرا؟ به خاطر اینکه بیش از دوسال است مانع از به نتیجه رسیدن تجاوز آنها به یمن شده است.
متاسفانه رسانه های دنیا موضوعها را برعکس به افکار عمومی القاء میکنند و تلاش می کنند متجاوز را مجری قانون و اعاده کننده حاکمیت قانون در یمن معرفی کنند، از آن طرف حوثی ها را ترویست و ارتش مقاوم یمن را که به ریاض و ابوظبی موشک می زند ماجراجو می دانند.
یک کشور خارجی به نام عربستان با تشکیل یک ائتلاف در جهت اهداف توسعه طلبانه غرب و طمع خود به یمن تجاوز کرده و بیش از دو سال است که همه گونه آسیبی به مردم یمن رسانده است. بزرگترین جرم ایران این است که به این مردم درمانده می خواهد کمک انسانی برساند. این کجایش بیثباتسازی است؟ آنها دارند این تعریف را میکنند. کجایش موازنه را بر هم میزند؟ یعنی در واقع آنها دارند یک چیزی را به یک ملتی تحمیل میکنند؛ با جنگ، با تجاوز آشکار، دنیا هم سکوت کرده یا دارد تایید میکند، آن موقع خودمان میآییم و این را باور میکنیم. واقعیتش این است که موازنههای قدرت در سطح بینالمللی، در سطح منطقهای به وسیله قدرتها به وجود آمده و به تدریج هم به وجود آمده و یکدفعه شکل نگرفته و بعد کشوری مثل ایران بیثباتکننده این موازنه نیست، بلکه آنهایی هستند که با صدور اسلحه، با ایجاد جنگ و ناامنی، عملا تجاوزگری را در منطقه تعریف میکنند و عملا کمک میکنند به کشورهایی که میخواهند در امور کشورهای دیگر دخالت کنند. باید به آنها این موضوعها را گفت و از دیدگاه من آنها عامل بیثباتکننده هستند.
نظرتان این است که تنشی که بین ایران و عربستان است، برآمده از منازعه و تضاد ذاتی بین ایران و عربستان نیست، بلکه چیزی است که ازخارج منطقه خاورمیانه به این منطقه تزریق و تحمیل میشود و این تنش محصول آن است؟
ما در تحلیل خود باید چندجانبهنگر باشیم، یعنی جنبههای مختلف یک موضوع را با هم ببینیم. یک جنبهاش مداخلات قدرتهای بزرگ هستند، مثل آمریکا، اسرائیل و منافعی که آنها دارند. دامنزدن به اختلافات بین ایران و عربستان به نفع آمریکا و اسرائیل است و بهرهبرداری آن را میکنند. ولی این یک جنبه داستان است و در جنبه دیگر داستان حتما ما باید توجه داشته باشیم که بالاخره ایران و عربستان بهعنوان دو قدرت مهم بازیگر در منطقه با هم چالش دارند و خودشان هم باعث و بانی یکسری مسائل شدند.
اینطور نیست که ما بگوییم ایران و عربستان اصلا هیچ نقشی ندارند و این قدرتهای بزرگ مثل آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و سایر کشورها هستند که در اینجا دارند این مشکلات را به وجود میآورند؛ نه. یک بخشی از این مربوط میشود به آمریکا، روسیه و سایر کشورهای بازیگر و از آن طرف دیگر یک بخشی دیگر مربوط میشود به خود کشورهایی مثل ایران، عربستان سعودی، مصر، ترکیه، پاکستان؛ اینها همه کشورهایی هستند که در منطقه تاثیرگذار هستند و سیاستهایشان هم تحولات منطقه را تحت تاثیر قرار میدهد ، یعنی ما باید به هر دو جنبه توجه کنیم.
محمد اکبری
- 16
- 5