در شرايطي که جهان از تصميم دونالد ترامپ، رئيسجمهوري آمريكا، براي بهرسميتشناختن بيتالمقدس بهعنوان پايتخت اسرائيل به خشم آمده بود، ولاديمير پوتين، رئيسجمهوري روسيه، در شطرنج خاورميانهاي خود و در راستاي گسترش نفوذ روسيه در منطقه از سه کشور سوريه، مصر و ترکيه ديدار کرد.
گذشته از تمايل خود روسيه براي ايفاکردن نقشي پررنگتر در منطقه که با مداخله نظامي در سوريه و جنگ عليه داعش کليد خورد، رويکرد دولت ترامپ براي مداخله محدودتر در منطقه نيز مزيد بر علت شد تا روسيه به يک بازيگر تعيينکننده در معادلات منطقه بدل شود. البته اين ديدارها علاوه بر تضمين منافع منطقهاي روسيه به نظر براي خود پوتين و حلقه نزديکانش در آستانه انتخابات رياستجمهوري اين کشورمصرفی داخلی دارد.
جاي پاي محکم روسيه در منطقه
رفتارهاي عجيب ترامپ و تصميمات او براي خروج از توافقهاي بينالمللي ازجمله توافق آبوهوايي پاريس و پيمانهاي تجاري به انزوا و کمرنگترشدن هژموني آن نيز دامن زده است. همچنين نبايد فراموش کرد که تصميم جنجالي ترامپ درباره بيتالمقدس حتي خشم متحدان اروپايي و عربي آمريکا را نيز برانگيخت و ماهيت ضداسلامي دولت او را بيشازپيش عيان کرد.
در چنين شرايطي که نقش رهبري آمريکا در جامعه بينالمللي بيشتر و بيشتر به چالش کشیده میشود، سفرهاي منطقهاي پوتين اهميت دوچنداني مييابد. پوتين در بازديد کوتاه خود از پايگاه هوايي روسيه در سوريه بار ديگر اعلام کرد که ارتش روسيه مأموريت خود را به انجام رسانده و حال آماده بازگشت به کشور است. البته اين وعدهاي بود که پوتين پيشتر نيز در سال ٢٠١٦ داده بود؛ اما به آن عمل نکرد.
البته اين بخش از سخنان پوتين در پايگاه هوايي حميميم که در آن به بازگشت «بخش مهمي» از ارتش روسيه اشاره کرده بود، به نظر به معناي آن است که روسيه بخشي از نيروهاي خود را همچنان در خاک سوريه نگه خواهد داشت.
به نظر پايگاه حميميم در لاذقيه و يک پايگاه دريايي در طرطوس را بايد به معناي حضور دائمي روسيه در سوريه قلمداد کرد. از ديگر سو، اعلام پوتين مبني بر عقبنشيني نظامي از سوريه با استقبال احزاب اپوزيسيون مواجه شده است که اميد دارند با خروج نظامي روسيه از سوريه، زمينه براي پيشبرد توافق سياسي و مذاکرات صلح در اين کشور آماده شود. بااينحال به نظر برخي از تحليلگران اگر خروج نظامي روسيه با انعطافي از سوي دولت اسد مواجه نشود، اين اقدام روسيه بيشتر مصرفي داخلي داشته است.
در مصر نيز پوتين در ديدار با عبدالفتاح السيسي، رئيسجمهوري اين کشور، بر ازسرگيري پروازهاي توريستي به مصر خبر داد که بعد از بمبگذاري در يکي از خطوط هوايي روسيه در شبهجزيره سينا به حالت تعليق درآمده بود. همچنين در اين ديدار توافقي براي ساخت اولين نيروگاه هستهاي مصر به ارزش ٣٠ ميليارد دلار صورت گرفت.
از ديگر سو از هفتههاي پيش اخباري مبني بر استفاده نيروي هوايي روسيه از پايگاههاي نظامي مصري بر سر زبانها ميچرخد که همگي نشان از محکمشدن جای پاي اقتصادي و نظامي مسکو در قاهره دارد. در ترکيه نيز به نظر پوتين بر مباحث سياسي درباره پاياندادن به جنگ در سوريه و فروش سامانه پيشرفته ضدموشکي اس-٤٠٠ به ترکيه با رجب طيب اردوغان، نخستوزير اين کشور به گفتوگو نشست.
علاوه بر نقش مسکو در حفظ دولت بشار اسد، روسيه توانسته پيششرط کنارهگيري اسد از قدرت براي پيشبرد مذاکرات صلح را از ميان بردارد. البته مسکو خواهان يک دولت سوري ضعيف و فاقد مشروعيت نيست. در واقع اعلام پيروزي پوتين در سوريه به معناي تحکيم جايگاه بينالمللي او خواهد بود که متعاقبا باعث ميشود تا روسيه بار ديگر بهعنوان يک بازيگر تأثيرگذار و همسنگ ايالات متحده به صحنه جهاني بازگردد.
روسيه پساپوتين
البته نبايد از پيامدهاي داخلي اين سفرها در خود روسيه نيز غافل شد. در واقع اين سفرها باعث ميشود تا پوتين در روسيه به چشم يک دولتمرد جهاني ديده شود؛ آن هم در شرايطي که او خود را براي پنجمين و احتمالا آخرين دوره رياستجمهورياش آماده ميکند. هرچند پوتين از پيروزي خود در انتخابات رياستجمهوري سال ٢٠١٨ ميلادي اطمينان دارد؛ بااينحال، به دنبال مشارکت بالا و نوعي رکوردشکني در ميزان آرا است تا بهاينترتيب آينده سياسي خود و نزديکانش را تضمين کند.
براي اين کار، او بايد نشان دهد که بيش از هر زماني به مسائل داخلي توجه دارد؛ زيرا بنا به نظر برخي تحليلگران، در نزد روسها پوتين بيشتر از آنکه به دنبال حل مشکلات کشور باشد، بر سياست خارجي تمرکز دارد. به نظر تصميم براي خروج نظاميان روس از روسيه در همين راستا اتخاذ شده باشد.
کنستانتين فون اگرت، تحليلگر سياسي، دراينباره به «نيويورک تايمز» اينطور گفته است: «مردم در روسيه نگران سوريه نيستند. سوريه براي آنها سرزمين دوري است که روسها چيز زيادي درباره آن نميدانند». در واقع به باور اگرت و ديگر تحليلگران، روسها از خود ميپرسند که چرا کرملين بايد اين همه براي اين کشور هزينه کند.
از ديگر سو، هرچند که هيچکس در پيروزي پوتين در انتخابات رياستجمهوري پيشرو ترديد ندارد؛ اما مسئله اصلي به آينده او و نزديکانش بعد از پايان دوره رياستجمهوري او در سال ٢٠٢٤ برميگردد. از آنجا که قانون اساسي روسيه پوتين را از سه دوره متوالي رياستجمهوري منع ميکند، چهارمين دوره حضور پوتين در کاخ کرملين در مقام رئيسجمهور، به معناي شروع آغاز جنگ براي تعيين جانشين او خواهد بود؛ زيرا که خود پوتين نيز ميداند که تلاش براي ماندن در قدرت ميتواند سرنوشت غمانگيزي براي او رقم بزند؛ درست مانند سرنوشتي که رابرت موگابه، رئيسجمهور زيمبابوه، به آن گرفتار شد؛
بنابراين پوتين به نظر از همين حالا در حال طرحريزي برنامهاي براي دوران بازنشستگي خود است. کنستانتين کالاچف، رئيس «گروه کارشناسان سياسي» و از مشاوران کرملين، دراينباره ميگويد: «پوتين به خود به چشم يک چهره تاريخي مينگرد و ميداند که براي بدلشدن به يک چهره تاريخي و ماندگار نبايد اشتباه موگابه را تکرار کند. او بايد در زمان مناسب از قدرت کنار برود». از ديگر سو، پوتين براي اينکه بعد از بازنشستگي به دست فراموشي سپرده نشده يا بدتر از آن، سر از زندان درنياورد، بايد همچنان بعد از ٢٠٢٤ ميلادي نيز نقشي در سياست داشته باشد.
او بهخوبي ميداند که اگر جانشينان او شکست بخورند، او نيز با طناب آنها به داخل چاه خواهد افتاد. در اين ميان برخي بر اين باورند که پوتين با تغيير قانون اساسي و تشکيل يک شورايعالي نظامي يا امنيتي و منتصبکردن خود بهعنوان رئيس اين شورا، همچنان قدرت و نفوذ خود را حفظ خواهد کرد.
سابقه سياسي پوتين باعث قوتگرفتن اين گمانهزني ميشود. پوتين پيشتر نيز بعد از پايان دومين دوره متوالي رياستجمهورياش در سال ٢٠٠٨ ميلادي و در دوراني که ديميتري مدودف بر صندلي رياستجمهوري تکيه زده بود، در سمت نخستوزيري عملا قدرت را در پشت صحنه در دست داشت. همچنين با شروع رياستجمهوري مجدد در سال ٢٠١٢ ميلادي، مدتزمان رياستجمهوري نيز از چهار سال به شش سال افزايش يافت. همه اينها از عزم او براي تضمين حضور و تأثيرگذاري خود در قدرت نشان دارد.
جنگ بر سر جانشيني
درواقع از نظر برخي کارشناسان سياسي، پوتين امروز جايگاهي را در روسيه دارد که بوريس يلتسين در زمان ترک قدرت در سال ٢٠٠٠ ميلادي داشت. اين يلتسين بود که در سال ٢٠٠٠ ميلادي، پوتين را بهعنوان جانشين خود معرفي کرد و زمينه بدلشدن او به قدرتمندترين مرد روسيه را فراهم آورد. به نظر بر اساس همين سنت، گروهها و جناحهای سياسي در قدرت ميکوشند تا پوتين را قانع کنند که يکي از آنها را بهعنوان جانشين و ميراثدار خود معرفي کند.
البته روسيه در سال ٢٠٢٤ ميلادي تفاوتهاي چشمگيري با روسيه سال ٢٠٠٠ دارد و ممکن است جانشينان موردنظر پوتين از سوی رقبايشان با چالشهايي جدي مواجه شوند و پوتين نيز از قدرت کافي براي تضمين جانشيني آنها برخوردار نباشد. از نظر گلب پاولوفسکي، تحليلگر و مشاور سابق کرملين، نيز اين انتخابات درباره روسيه بعد از پوتين خواهد بود.
هرچند آينده سياسي پوتين بعد از ترک کرملين در هالهاي از ابهام قرار دارد، اما نزديکان او ميکوشند به هر طريق ممکن جايگاه خود در ساختار قدرت را حفظ کنند. درواقع همين مسئله ميتواند روسيه را در شش سال پيشرو آبستن حوادث بسياري کند. همين حالا نيز برخي درگيريهاي داخلي علني شده است که از آن جمله ميتوان به برچيدهشدن يک دانشگاه پژوهشي و برگزاري محاکمه جنجالي يک وزير سابق به جرم فساد و دريافت رشوه اشاره کرد.
کنستانتين گازه، تحليلگر سياسي در مرکز کارنگي مسکو، در اين رابطه ميگويد: «نميتوان بر اين حجم عظيم تنش و ميزان بالاي بياعتمادي در ميان نخبگان روسي سرپوش گذاشت. آنها کارهاي احمقانهاي ميکنند و از هم باجگيري ميکنند. آنها عليه هم گزارش مينويسند و نزد پوتين ميبرند».
به عبارت ديگر، هرچند درحالحاضر قدرت پوتين خدشهناپذير مينمايد، اما جنگ براي جانشيني او ميتواند حتي دامن خود او را نيز بگيرد.
- 11
- 5