محمد بن سلمان روز گذشته پس از ترک قاهره، سفر سه روزه خود را به انگلیس آغاز کرد. وی در این سفر علاوه بر دو دیدار با نخست وزیر و مقامات انگلیس، با خانواده سلطنتی انگلستان نیز دیدار کرد. طبق سنت رایج در بریتانیا دیدار مقامات خارجی با ملکه در لندن نشاندهنده اوج تشریفات انگلیسیها برای میهمان خود است که این مهم علیرغم اعتراض شدید مردم انگلیس برای این سفر که موجب به تاخیر افتادن آن نیز شده بود، صورت میپذیرد.
از مهمترین محورهای این سفر، مشارکت و همکاری در امر اصلاحات در عربستان و نیز رایزنیهای اطلاعاتی و امنیتی میان ولیعهد و مقامات انگلیس در چارچوب شورای همکاری استراتژیک عربستان و انگلیس اعلام شده است. با این حال مقامات انگلیس پیش از سفر محمد بن سلمان به لندن اعلام کردهاند که نگرانیهای عمیق خود را از وضعیت انسانی یمن با ولیعهد سعودی در میان خواهند گذاشت. در این رابطه ترزا می نخست وزیر انگلیس گفته ما خواستار رسیدن کمکهای انسانی به مردم یمن خواهیم بود و اتهامات در خصوص نقض قوانین بشردوستانه در یمن را نیز پیگیری خواهیم کرد.
این صحبتها در حالی مطرح میشود که دو روز قبل بوریس جانسون وزیر خارجه بریتانیا در مورد فروش تسلیحات نظامی به عربستان و استفاده از آنها بر علیه غیرنظامیان یمنی، با استدلالهایی مدعی شد که ما خواستار توقف خشونتها در یمن هستیم و یکی از مهمترین راهبردهای لندن در این خصوص رسیدن به راهحل سیاسی است. هنگامی درباره بمبهای خوشهای که انگلیس به عربستان فروخته است نیز بحث به میان آمد، پاسخ به مراتب بهتانگیزتر شد، چرا که وزیر خارجه انگلیس با زل زدن به دوربین مدعی شد که نفروختن سلاح به عربستان چیزی را در جنگ یمن عوض نمیکند؛ ما باید به دنبال راهحلهای بهتری باشیم!
آل سعود مدیون بریتانیا
سوال این است که راه حل بهتر از نظر لندن برای خاتمه این جنگ سه ساله چیست؟ آیا اساساً منظور از راهحل بهتر بحران یمن بوده یا منافع انگلستان؟ در همین رابطه و در حالی که مردم انگلیس مخالفتهای شدید خود را برای سفر بن سلمان به لندن در قالب تظاهرات خیابانی ابراز داشته و به او لقب جنایتکار جنگی دادهاند، روزنامه گاردین انگلیس با به دست آوردن اسنادی نشان داده است که لندن یکی از حامیان بزرگ تامین تسلیحات جنگی عربستان بوده به طوریکه تنها در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی دو کشور قراردادی به مبلغ ۴۳ میلیارد پوند با یکدیگر منعقد کردهاند که تاکنون جلوی افشای جزئیاتی از آن که میتوانست به روابط غرب با عربستان لطمه بزند گرفته شده است.
به طور کلی و با نگاهی به سابقه تاریخی روابط میان بریتانیا و عربستان در مییابیم که خاندان سعودی حکومت خود را مدیون لندن هستند. در زمان جنگ جهانی اول و پیش از فروپاشی امپراتوری عثمانی، انگلیسیها به شریف حسین حاکم مکه قول داده بودند که در صورت همراهی با آنها در آینده پادشاهی حجاز متعلق به او و خانوادهاش خواهد بود؛ اما در نهایت خاندان سعودی با حمایت لندن به روی کار آمد. این ماجرا آنچنان ابعاد پیچیدهای داشت که حتی توماس ادوارد چپمن معروف به لورنس عربستان با انتقاد شدید از مقامات لندن اعلام کرده بود ما به راحتی هر چه تمامتر به اعراب خیانت کردیم. همین مساله حتی به گفته برخی از کارشناسان منجر به قتل بی سر و صدای سرهنگ لورنس به عنوان یکی از برجستهترین ماموران اطلاعاتی بریتانیا شد.
یمن مشابه روز قیامت
مقامات لندن در حالی بر روی حل و فصل هر چه سریعتر بحران یمن مانور میدهند که اکنون نزدیک به ۳۵ ماه است که عربستان و متحدانش به این فقیرترین کشور عربی حمله کرده و به بهانه مبارزه با تروریسم علاوه بر کشتار هزاران تن از غیرنظامیان یمنی، تقریباً تمامی زیرساختهای موجود در این کشور را نیز نابود کردهاند. اوضاع یمن به حدی بغرنج است که حتی معاون دبیرکل سازمان ملل آن را به روز قیامت تشبیه کرده است؛ با این حال چند ماه قبل در نشستی جالب میان کشورهای اروپایی و عربستان در لندن نوعی کارگروه برای حل بحران یمن تشکیل شد و در نهایت با محکوم کردن اقدامات یمنیها از نقش عربستان در این کشور تقدیر شد!
عملیات توفان قاطع به رهبری عربستان در حالی سه سال قبل در یمن شکل گرفت که مقامات سعودی تاکید کرده بودند این عملیات نهایتاً دو هفته بیشتر ادامه نخواهد داشت و ریشه تروریسم در این کشور قطع میشود. سوال این است که حوثیهای یمن که ۳۵ درصد جامعه این کشور را تشکیل میدهند با کدام متر و معیار بینالمللی و موازین حقوقی به عنوان تروریست یا در احترام برانگیزترین توصیف از نوع غربی آن شورشی معرفی میشوند؟ اگر پاسخ متقابل به حملات خارجی، شورش است پس قطعاً ماده ۵۱ منشور ملل متحد زیر سوال میرود. در این ماده حق دفاع مشروع به رسمیت شناخته شده، منوط به اینکه حملات خارجی از یک شدت عمل برخوردار باشد. اکنون سه سال بمبباران شبانهروزی یمن آن هم با بمبهای خوشهای که وزیر خارجه انگلیس میگوید عدم فروش آنها به عربستان تغییری در معادلات بحران نخواهد داد، شدت حملات مورد نظر در ماده ۵۱ محسوب نمیشود؟
اهمیت یمن برای عربستان
با سرازیر شدن سیل انقلابهای عربی که پس از مدت کوتاهی یمن را نیز در بر گرفت، کشورهای حوزه خلیج فارس و به ویژه عربستان که یمن به عنوان حیات خلوتش محسوب میشد، سعی در حفظ علی عبدالله صالح رئیس جمهوری مادام العمر! این کشور را داشتند. با پیچدهتر شدن معادلات کمکم تصمیم گرفته شد که صالح به کنار رفته و معاونش عبد ربه منصور هادی جایگزین وی شود. برای این منظور دو هدف مدنظر بود؛ یکی اینکه دولتی همسو با شورای همکاریهای خلیج فارس بر سر کار بیاید و دوم اینکه نحوه کنار رفتن صالح مبنایی باشد برای مدیریت سایر کشورهای عربی درگیر با انقلاب.
این طرح با مقاومت انقلابیون شکست خورد و تنها موافقت شد که منصور هادی قدرت را به جای صالح در دست بگیرد. عربستان و متحدانش به مرور با توجه به سرعت تحولات یمن و ناکامی در حفظ موقعیت قبلی دولت، سعی کردند با ایجاد نوعی شکاف در صف انقلابیون، علاوه بر طولانی ساختن ماجرا به منظور خستگی مخالفان، از سرایت موج اعتراضی به مرزهای خود جلوگیری کنند. با شکست تمام این عوامل و فرار منصور هادی به عربستان و قدرت گرفتن انصارالله، سعودیها در ظاهر چارهای جز حمله به این کشور فقیر عربی نداشتند. اما انقلاب یمن و قدرت گرفتن حوثیها تنها عامل هجوم سعودیها نبود. با بررسی روابط یمن و عربستان طی سالهای گذشته، بر خلاف تصور شاهدیم که این روابط سراسر تنشزا بوده است و در نهایت عواملی همچون عامل ژئوپلتیک، بستر بحران زای داخلی و سیاستهای منطقهای و بینالمللی، مسبب اصلی تهاجم نظامی سعودیها به یمن برای فرار به جلو بوده است.
دکتر حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران طی مقالهای در مجله سیاست این دانشگاه معتقد است: یمن به لحاظ ژئوپلیتیک موقعیت جغرافیایی منحصر به فردی دارد که آن را از لحاظ راهبردی پر اهمیت میسازد. با نگاهی به نقشه یمن به آسانی میتوان نسبت آبراه بابالمندب با خلیج فارس، دریای سرخ، اقیانوس هند و شبه جزیره عربستان را درک کرد. سعودیها به شدت نسبت به ساختار ژئوپلیتیکی یمن آسیبپذیرند و سالهاست که مایلند از رنج این معمای ژئوپلتیک رها شوند. از سوی دیگر محیط داخلی یمن نیز همواره بستر مناسبی برای زایش بحران بوده و این شرایط به ویژه حاشیهای ساختن سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شیعیان زیدی و فشارهای روحی و روانی از سوی نیروهای افراطی وهابی برای از بین بردن هویت آنها، عنصر مهمی در قیام سالهای اخیر حوثیها برای پایان دادن به ساختار سلطه در یمن بود. قدرتیابی شیعیان در سالهای ۲۰۱۵-۲۰۱۳ که در پی به قدرت رسیدن شیعیان عراق و همچنین تحولات سوریه، عراق و لبنان روی داد، موازنه قوای منطقهای را به سود ایران بر هم زد. تمام این عوامل باعث شد تا عربستان برای رهایی از تنگنای ژئوپلیتیک ناشی از کنترل یمن توسط شیعیان و احتمال سرایت آن به مناطق شیعه نشین عربستان و یمن در سال ۲۰۱۵ به این کشور حلمه کند. آنها فکر میکردند که در مدت کوتاهی کنترل کامل اوضاع یمن را در اختیار خواهند گرفت؛ به همین واسطه بود که نام عملیاتشان را توفان قاطع نامگذاری کردند.
فرافکنی از نوع بن سلمانی
با پیچیده شدن معادلات بحران یمن و مرگ علی عبدالله صالح، اکنون برخی تحلیلها حاکی از آن است که سعودیها در باتلاق یمن زمینگیر شدهاند و تلاش دارند با نوعی حفظ آبرو از آن خارج شوند. برای این کار و سرپوش گذاشتن به اقدامات ائتلاف عربی متجاوز به یمن باید نوعی فرافکنی صورت بگیرد. بهترین نوع این فرافکنی انداختن بار مشکلات بر دوش عاملی خارجی است. این عامل خارجی اکنون برای عربستان و متحدانش ایران است؛ باید همه مانورهای روی مسلح کردن انصارالله توسط ایران صورت بگیرد. برای این منظور از بام تا شام سعودیها اعلام میکنند موشکهای شلیک شده به سمت عربستان متعلق به ایران است. آمریکا و اروپا نیز در این ادعا همراه ریاض هستند و از هیچ اقدامی از شوی موشکی گرفته تا پیشنویس قطعنامه در شورای امنیت کوتاهی نمیکنند. طبق نظر مقامات کشورمان ایران هیچ نقشی در تسلیح حوثیها ندارد زیرا یمن آنچنان تحت محاصره شدید قرار دارد که عملاً راهی برای رساندن تسلیحات جنگی به آن وجود ندارد. از سوی دیگر، تقریباً همگان میدانند که در جامعه متکثر و پراکنده یمنی، اکنون قبایل این کشور خود منبعی مهم برای تامین سلاح گروههای فروملی هستند.
با این حال این بازی رسانهای مدام با نوعی مظلوم نمایی ادامه دارد. در تازهترین نوع این مظلوم نمایی محمد بن سلمان در سفر خود به مصر بار دیگر نوک پیکان حملات را به سمت ایران نشانه گرفت. او در قاهره ایران را به ببری کاغذی تشبیه کرد و مدعی شد که ایران، عثمانیها (ترکیه) و گروههای تروریستی مثلث شر هستند.
چرا عربستان در یمن پیروز نمیشود؟
با تمام این اوصاف، شواهد نشان میدهد که عربستان در یمن پیروز نخواهد شد. چرا؟ سعودیها همچنان توان خروج از موقعیت بغرنج نظامی در یمن را ندارند و مناطق تحت کنترل حوثیها در دریای سرخ و مرز عربستان برای نیروهای ائتلاف غیر قابل نفوذ باقی مانده است. هر چند حملات هوایی سعودیها زیر ساختها و اهداف غیر نظامی را هدف قرار میدهد اما تاثیر چندانی در دژهای شمال غربی یمن ندارد. موقیعت سعودیها در یمن هم اکنون شباهت زیادی به موقعیت آمریکا در افغانستان دارد. ارتش کلاسیک توان نفوذ در صف شبه نظامیان با انگیزه که در شکاف کوهها پناه گرفته اند را ندارد؛ هر چند سعودیها از لحاظ سخت افزاری قابل مقایسه با حوثیها نیستند اما مقاومت معادلهای است که با تئوریهای کلاسیک همخوانی ندارد.
اکنون جنگ برای عربستان نامتقارن است. حوثیها چیزی برای از دست دادن ندارند، پس در سرزمینشان مقاومت میکنند. سعودیها چه؟ از تنش روز افزون با ایران گرفته تا بحران سوریه، قطر، لبنان و همچنین چالشهای داخلی، آنها را در دام خود گرفتار کرده است. منابع جنگ نیز تا حدودی میتواند صرف بلندپروازی شاهزاده جوان شود.
ادامه جنگ به جای فرسایش در سطوح یمنی، عربستان و متحدانش را فرسودهتر میکند، خاصه اینکه تمامی اهداف سال گذشته میلادی یعنی تصرف بندر الحدیبیه و متوقف کردن فعالیتها در امتداد ساحل دریای سرخ نقش بر آب شده است. با این حال آنچه برای عربستان و متحدانش باقی مانده نه حل و فصل بحران بلکه نوعی مانور رسانهای و بازی با افکار عمومی است. حال این بازی تا کجا میتواند ادامه داشته باشد و تا چه میزان باید مردم بی دفاع برای آن متحمل هزینههای گزاف شوند خود بحثی است که ماجرای آن سر دراز خواهد داشت.
محمدرضا ستاری
- 11
- 4