هاآرتص نوشت: محمد بن سلمان یک هدف دارد: در دهه های آینده قدرتمندترین دولت خاورمیانه باشد.اما فراموش کرده جمال عبدالناصر و صدام حسین هم همین رویا را داشتند اما عاقب خوبی پیدا نکردند.
به گزارش «انتخاب»؛ روزنامه اسرائیلی ها آرتص در ادامه آورده است: طی هفته گذشته ۲ رویداد نسبتا هیجان انگیز در صنعت هوانوردی جهان دیده شد . رویدادهایی که به واقع توجه برانگیز محسوب می شوند . در رویداد نخست ، روز پنج شنبه، نخستین پرواز هوایی هند از دهلی نو به فرودگاه بن گوریون اسرائیل فرود آمد. آن هم در شرایطی که پرواز مذکور از حریم هوایی عربستان سعودی و عمان عبور کرد و به مقصد رسید . به بیانی دقیق تر، این نخستین پرواز مستقیم و برنامه ریزی شده به مقصد اسرائیل بود که مسیری بسیار کوتاه تر از همیشه را به لطف عبور از حریم هوایی عربستان انجام داد.
ارون دیوید میلر، دیپلمات سابق ارشد ایالات متحده، اخیرا در خاطرات خود به این نکته اشاره کرده است که حتی در اوج شکل گیری معاهده اسلو و درست زمانی که اسرائیل و فلسطینی ها نزدیک به رسیدن به پیمانی صلح آمیز بودند،عربستان سعودی خواستار اخراج آمریکا از اسرائیل شد.اکنون ، زمانی که روند دیپلماتیک منطقه هرگز تا این حد ناامید کننده نبوده، عربستان چنین اجازه ای را در حریم هوایی خود صادر می کند .
آنشل ففر نویسنده این مقاله ادامه می دهد ؛ همزمان با این تحولات، ارتش اسرائیل در یک رزمایش مشترک با امارات در آسمان یونان مانور برگزار کرد . این یک تاییدیه آشکار دیگر از سوی مقامات پادشاهان عرب خلیج فارس نسبت به اسرائیلی ها است . در جریان این پرواز جنگنده های میراژ ۲۰۰۰از امارات متحده عربی در کنار اف ۱۶ هایی از نیروی هوایی اسرائیل پرواز می کردند.
اگرچه این مشارکت در حریم هوایی یونان به طور رسمی اعلام نشد، اما هیچ تلاشی نیز برای پنهان کردن جت های منقش به ستاره ای آبی از لنزهای عکاسان انجام نشد .گویی این یک اتفاق کاملا متداول است .
یک هفته پیش مقامات ارشد عربستان، امارات، قطر و عمان در جلسه ای یک روزه در کاخ سفید پشت میز مذاکره با همتایان اسرائیلی خود نشستند تا بتوانند در مورد راه های حل وضعیت حقوق بشر در غزه بحث کنند.اما آن چه در این میان بیش از هر چیز قابل توجه و تامل است عدم حضور فلسطینیان در این مذاکره است. درواقع طرفین در شرایطی در خصوص غزه گفتگو می کردند که حکومت فلسطین دولت ترامپ را به خاطر به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل، تحریم کرده است .
همکاری باز و صمیمانه بین اسرائیل، عربستان و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس،به بهانه مسائل فلسطینی ها(به هزینه فلسطینی ها )با سرعتی تبدیل به یک هنجار شده است که ما به سختی متوجه این تحولات شده ایم.نگاهی به سال گذشته و دیدار مسئولان ارشد جنگی دو کشور ابعاد این صمیمیت را روشن تر می کند . دیداری که در جریان کنفرانسی در ایالات متحده برای فرماندهان ارتش متحدان آمریکا بین عبدالرحمن بن صالح البنیان از عربستان سعودی و گادی آیزنکوت همتای اسرائیلی او رقم خورد . دیداری که این روزها به شدت قابل توجه است.
اما پرسش اصلی این است که آیا واقعا سیاست سعودی ها و دیگر همسایگان خلیج فارس نسبت به اسرائیل تا این حد تغییر کرده است؟
عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، که در پی سفر دو هفته ای خود به ایالات متحده، همراه با شاهزاده محمد بن سلمان، در موسسه بروکینگز در واشنگتن حاضر شده بود ، اصرار داشت که عربستان چنین کاری نکرده است . وی گفت که سعودی ها با برنامه اصلی صلح خود پیش می روند و "انگیزه ها" برای صلح در قالب روابط دیپلماتیک سعودی ها انجام می شود . تلاش هایی که تنها با امضای معاهده صلح با فلسطینی ها به پایان می رسد. او همچنین به موضوع به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل از سوی دونالد ترامپ به عنوان یک " بازگشت به عقب " نام برد.
روابط دوستانه عربستان سعودی
بنابراین، کدام انگیزه ها،علایق اصلی سعودی های امروز را تشکیل می دهند و یا آنان کدام اهداف را پشت سر گذاشته اند ؟
آیا می توان به سخنان جبیر به طور جدی توجه کرد ؟آن هم زمانی که به نظر می رسد سعودی ها به سختی در حال تظاهر برای مراقبت از مسئله فلسطین هستند ؟
جبیر در بروکینگز یک نکته جالب و قابل توجه دیگر نیز گفت : "مشترک بودن منافع ما به این معنی نیست که ما باید روابط دیپلماتیک نیز داشته باشیم."
سال ها پیش در جریان روزهای عجیب و شگفت آوری که معامله اسلو را به ثمر رساند برخی مقامات اسرائیلی مثل شیمون پرز،برای تحقق رویای "خاورمیانه جدید" تلاش هایی گسترده ترتیب دادند تا سفارتخانه های اسرائیل در ریاض و دبی باز شود .اکنون نیز بنیامین نتانیاهو بیشتر از هرزمان به برقراری روابط مختلف با سعودی ها علاقه مند است. در همین راستا برقراری پروازهای مستقیم از طریق عربستان سعودی به مقصد اسرائیل به عنوان رویدادی در نظر گرفته می شود که بدون شک، با گذشت زمان، به عنوان اتفاقی تاریخی یاداوری می شود.
زمانی که محمد بن سلمان حدود سه سال پیش به صحنه قدرت وارد شد ، اسرائیلی ها معتقد بودند که با وجود جوانی و بی تجربگی او می توان روی جدیتش حساب باز کرد . جدیتی که از طریق اصلاحات در پادشاهی عربستان مشهود بود . مضاف بر این که بن سلمان از ابتدا برای انجام تجارت با اسرائیل اشتیاق نشان داده است،اما بن سلمان هنوز در خصوص مسئله فلسطین تغییر چندانی در دیپلماسی های پیشین عربستان نشان نداده است.
محمد بن سلمان، نخستین رهبر عربستانی نیست که با اسرائیل ارتباط برقرار می کند.براساس گزارش های رسانه ها ،طی این سال ها و در میان نگرانی های عمده دو کشور در مورد سیاست های ایران در منطقه بارها بین اسرائیل و عربستان ارتباطاتی وجود داشته است .
پس چه چیزی تغییر کرده است؟تغییر اصلی را می توان انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده دانست. این ترس و وحشت سعودی ها است که اگر در حوزه سیاست خارجی با ترامپ به مشکل برخورد کنند آینده چگونه خواهد شد . برای درک بهتر اهمیت این روابط می توانید نگاهی به ویدیوی دیدار ترامپ با بن سلمان داشته باشید که سه شنبه گذشته اتفاق افتاد. جایی که ترامپ ادعا کرد : "ما به دوستان بسیار خوبی در زمانی نسبتا کوتاه" تبدیل شده ایم و "صدها میلیارد دلار" پول عربستان سعودی برای خرید صنایع اسلحه سازی به آمریکا وارد می شود ".
ترامپ به شکلی واضح و خجالت آور مواضع دو کشور را با جملات خود کاملا روشن کرد . درواقع همانطور که جزئیات سیستم های سلاح های آمریکایی که به سمت عربستان سعودی روانه می شدند، مطرح می شد، سود این معامله نیز برای آمریکا واضح تر شد. روشن است که رئیس جمهور آمریکا و شاهزاده عبرستان از رابطه با یکدیگر دقیقا چه می خواهند از یک سو ترامپ می خواهد با جذب سرمایه و این اعداد بزرگ ، به ادعای خود مبنی بر "اشتغالزایی رئیس جمهور " در تاریخ آمریکا جامه عمل بپوشاند و از سوی دیگر بن سلمان قصد دارد هر نوع از تلاش های دوران باراک اوباما را که در بخش سیاستهای خارجی انجام شده بود محو کند . تلاش هایی که سعی داشت بین عربستان و ایران توازن ایجاد کند.
طبیعی است که او این سلاح ها را می خواهد، اما معاملات اسلحه تنها در مورد سخت افزار نیست. آنها سال ها و حتی تا دهه ها، به طور کامل تامین می شوند، سپس هزینه ای صرف آموزش، تامین قطعات یدکی، تعمیر و نگهداری و ارتقاء این سلاح ها می شود . درواقع سعودی ها در حال انجام یک بازی طولانی مدت در منطقه هستند. آنان می خواهند اطمینان حاصل کنند که جانشین ترامپ متوجه خواهد شد که اگر واشنگتن در آینده باز هم به سیاست های اوباما تغییر جهت دهد ، چه چیزی در مورد اقتصاد ایالات متحده در معرض خطر خواهد بود .
بن سلمان از مدت ها پیش می داند که اسرائیل و فلسطینی ها بخشی از این معادله نیستند، چرا که واضح است ایالات متحده علاقه ای به تشکیل یک دولت فلسطینی ندارد . گرچه این موضوع چندان باعث ناراحتی وی نمی شود، چرا که به خوبی از طریق مشاورانش می داند ،چهار سال پیش از تولدش،نخستین تسلیحات عظیم پادشاهی عربستان از دولت ریگان خریداری شد. دولتی که هواپیماهای دفاعی آواکس را تقدیم عربستان کرد تا بتوانند از خود دفاع کنند. این معامله بارها و بارها توسط کنگره نقد و رد شد، اما چرا با وجود چنین ریسک هایی عربستان باز هم وارد این معاملات می شود ؟
آن چه باعث خوشحال نگه داشتن مشاوران ترامپ می شود
موضوع دیگری که سعودی ها به خاطر می آورند این است که ممکن است ایران ، امروز دشمن سوگند خورده اسراییل باشد، اما برای سه دهه اول تولد اسرائیل، تا زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ ، ایران تنها متحد استراتژیک اسرائیل در منطقه بود. با این حال، شاید یک روز به فرض محال روابط ایران و عربستان قابل ترمیم باشد ، اما دشمنی میان عربستان و رقی شیعه اش در خلیج فارس همچنان ادامه خواهد داشت.
شاهزاده سعودی قصد دارد عربستان را برای مدت زمانی بسیار طولانی به عنوان همپیمان با ایالات متحده حفظ کند. همانطور که وی می داند اعتقاداتش و تحقق یک رابطه استراتژیک با ایالات متحده احتمالا دهه ها طول می کشد، اما او می خواهد هر زنگ مخالفتی را در پس زمینه این رابطه به حداقل برساند و اسرائیل و حامیانش را نیز خوشحال کند؛ بنابراین برایش مهم نیست که قطر به عنوان بزرگترین رقیبش در خلیج فارس پس از ایران، به سرعت طی ماههای اخیر اقداماتی مهم انجام داده است . حتی این کشور برخی تحقیقات را در شبکه الجزیره در مورد لابی اسرائیل در واشنگتن منتشر کرده است .
اما اکنون همه این تغییرات تاکتیکی هستند. بله درست است که، سعودی ها و اسرائیلی ها دشمنی مشترکی با ایران دارند و در حالی که ترامپ در دفترش نشسته آنان او را با مشاورانی که از طرفداران اسرائیل هستند احاطه می کنند و حتی با امتیازهایی مثل پرواز در حریم هوایی عربستان همکاری ها را ادامه می دهند . اما همه این ها باعث نمی شود که ما به اشتباه این رفتارها را به عنوان یک اتحاد واقعی بین اسرائیل و عربستان سعودی مشاهده کنیم . ملت های عرب همواره در مورد مسئله فلسطین تحت فشار هستند. مسئله ای که هنوز هم بن سلمان موضع جدیدی در قبالش اتخاذ نکرده است .
تنها نتیجه روشن از این اتفاقات را می توان این دانست که ولیعهد عربستان سعودی هر تاکتیکی را انجام می دهد تا یک پادشاهی قدرتمند در منطقه ایجاد کند . کاری که ناصر تلاش کرد با مصر انجام دهد و البته صدام حسین در عراق امتحانش کرد و در نهایت نتیجه و عاقبت خوبی نداشت.
- 18
- 5