جنگ سرد بازگشته است؛ اما برخورد نظامی بین روسیه و آمریکا رخ نخواهد داد
در روزهای گذشته، پس از اینکه مقامات غربی دولت سوریه را به حمله شیمیایی متهم کردند، سوالات بسیاری پیش روی ناظران بود. با حمله آمریکا و متحدانش در بامداد روز شنبه، پاسخ بعضی از این سوالات مشخص شد و سوالات تازه دیگری پیدا شدند، درباره عملیات آمریکا و متحدانش و واکنش احتمالی سوریه، روسیه و ایران. برای پاسخ به این سوالات با حسین واله، دیپلمات برجسته و سفیر سابق کشور گفتوگو کردیم که معتقد است، آمریکا به دلایل مختلفی به سوریه حمله کرده اما سرنگونکردن بشار اسد یا تغییر موازنه نظامی روی زمین در این اهداف نیست و نبوده است.
بعد از مشخصشدن ابعاد و اهداف عملیات دیروز آمریکا، برخی رسانههای خارجی و ناظران داخلی چنین تحلیل میکنند که این عملیات طوری تنظیم شده که طرف مقابل، بهخصوص روسیه را به واکنش تحریک نکند. به نظر این شما این روایت درستی از ماجراست؟
غرب مایل نیست مناقشه با روسیه را از حد محدودی فراتر ببرد. در نوبتهای گذشته هم که حملات موشکی و هوایی به سوریه انجام شده، نیروهای روسی آسیبی ندیدهاند. حد فشار بر روسیه این است که مطامع پوتین در بازگشت به اتحاد شوروی به علاوه تزاریسم مهار شود. لذا از برخوردی که فرصت استفاده روسیه از توان نظامیاش را به پوتین بدهد اجتناب کردهاند. در موضوع گرجستان و اوکراین و حتی کریمه کاملا این سیاست مشهود است.
حمله آمریکا قبل از پایانیافتن تحقیقات مستقل بر سر مسئله استفاده سوریه از سلاحهای شیمیایی صورت گرفت. از ابتدا هم دولتهای غرب منتظر مشخصشدن جزئیات نشدند و به نظر عزمشان را جزم کرده بودند که در چنین موقعیتی به سوریه حمله کنند. هدف اصلی و کلیتر آمریکا از این عملیات چه بود؟ فشار متحدان منطقهای، اسرائیل و عربستان، تا چه حد در تصمیم آمریکا نقش داشته است؟
به نظرم روسها راست میگویند که اصلا سلاح شیمیایی در دوما بکار نرفته و فیلم منتشرشده، فتوشاپ مربوط به رخداد دیگری است. طبیعی است که اگر بازرسان سازمان کنترل و منع سلاح شیمیایی موضوع را بررسی میکردند احتمالا افتضاح بزرگی میشد. اتهام قبلی هم در دوران اوباما عجیب بود. چرا باید ارتش سوریه در آستانه پیروزی دست به این کار بزند. خیلی محتملتر است که آن نوبت تروریستها عامل جنایت بودند برای وادارکردن اوباما به ورود به جنگ سوریه که البته موفق نشدند.
اهداف آمریکا چند لایه است: امیددادن به مابقی اپوزی سیون مسلح سوری به اینکه آمریکا آنها را نخواهد فروخت؛ تقویت روحیه مخالفان ایران در منطقه از بابت آمادگی آمریکا برای اقدام نظامی تا به برخورد خصمانه با ایران ادامه دهند و به فکر مصالحه با ایران نیفتند؛ نشاندادن عزم به بدنه اجتماعی ترامپ برای جبران ضعفهایی که از او در افکار عمومی دیده میشود؛ شاید هم آزمایش سلاحهای جدید و تواناییهای سلاحهای روسی در مقابله با آنها. اما سرنگونکردن بشار یا تغییر موازنه نظامی روی زمین از اهداف آمریکا نبود. هیچ وقت نبوده است.
عربستان و متحدان دیگر منطقهای آمریکا کوچکتر از آن اند که بتوانند بر کاخ سفید فشار وارد بیاورند. دست آنها زیر ساطور آمریکاست. الان باید چهاردستوپا به تاج و تختشان بچسبند که ترامپ تصمیم به حذفشان یا مصادره داراییهایشان در آمریکا نگیرد. وضع اسرائیل فرق دارد. نتانیاهو روی ترامپ اهرم فشار دارد؛ اما او خواهان سقوط اسد نیست. خواهان ادامه جنگ داخلی در سوریه است؛ البته خواهان جنگ آمریکا با ایران هست، اما حالاحالاها به آرزویش نمیرسد.
همراهی بریتانیا و فرانسه با آمریکا در این عملیات، از سر موافقت با مواضع آمریکا در قبال سوریه بود یا امتیازی بود که این دو دولت به ایالات متحده دادند؟
- از پشتپرده توافقها خبری نداریم. شاید مانند بلر قصد داشتهاند با مشارکت خود قدری آمریکا را مهار کنند. در سوریه آنها خواهان سقوط اسد بودند، خیلی بیشتر از آمریکا. الان دیگر مایوس اند. پیروزی اسد را در جنگ داخلی به عنوان واقعیتی تلخ باید بپذیرند. با توجه به همراهینکردن آلمان و مناقشه اخیر انگلیس با روسیه این احتمال تقویت میشود که واگذارنکردن کامل سوریه به روسها هم در پس ذهن متحدین بوده است.
چقدر احتمال میدهید این ماجرا دنباله جدی داشته باشد؟ به عبارت دیگر، احتمال تبدیل ماجرا به جنگ بین غرب و شرق را چقدر میبینید؟
جنگ سرد بازگشته است؛ اما برخورد نظامی بین روسیه و آمریکا رخ نخواهد داد. فعلاً مساله اصلیِ آمریکا، چین است. با هدررفتن توان مالی و نظامی آمریکا و روسیه، برنده نهایی چینیها خواهند بود.
ایران هم به عنوان یکی از حامیان سوریه در این ماجرا درگیر است و هم به عنوان کشوری در این منطقه در معرض خطر حاصل از افزایش تنشهاست. چه راههایی پیش روی ایران است و چه خطرهایی ایران را تهدید میکند.
وضع ما قدری شکننده است. علیرغم توفیقهای نظامی در عراق و سوریه در جنگ با تروریسم، نتوانستهایم این پیروزیها را به موفقیت دیپلماتیک ترجمه کنیم. از نظر نظامی باید مواظب تلهای باشیم که نتانیاهو برای ما گسترده است. درگیری نظامی بر سر موضوعی که بتواند آمریکا را وارد جنگ علیه ایران بکند، منتهای آرزوی نتانیاهو است و ما باید کلا از آن ممانعت کنیم. در سطوح پایینتر، آسیبپذیری نظامی ایران بسیار اندک است؛ اما از سایر جهات قدری به تغییر مشی نیاز داریم. حضور ما در سوریه و عراق را رقبای ما تحت عنوان طائفیگرایی تفسیر کردند.
باید از این پارادایم فاصله بگیریم. هزینه واقعی سرکوب داعش را ما پرداخت کردیم. سودش را اروپا و منطقه خلیج فارس میبرند. باید ارائه خدمات مجانی را روزی تمام کنیم. سیاست تخاصم در خلیج فارس به نفع هیچ کس نیست جز اسرائیل و حامیان جهانی آن. باید این روند را تغییر دهیم به هر قیمت ممکن. میتوانیم و باید با مخالفانِ بازها در آمریکا و منطقه کار کنیم. از مذاکره استقبال کنیم و رو به تنشزدایی برویم. اگر از موفقیتهای نظامی استفاده سیاسی نکنیم، آنها را بر باد دادهایم.
تحلیلتان از فضای افکار عمومی ایران در مواجهه با این اخبار چیست؟ به نظر میرسد فضای رسانهها و شبکههای اجتماعی ایران جنگ را بسیار قریبالوقوع میدانند و به تعبیری منتظر جنگ جهانی سوم اند.
ایران از نظر سیاست داخلی دوقطبی شده است. عجیب است که آمریکا هم همین طور است. هر قطبی از پشت عینک خود رخدادها را تفسیر و آینده را پیشبینی میکند. به نظرم اینجا بین واقعیت و بین شعار عمدا خلط میشود. شخصا معتقدم جنگی در آینده نزدیک در کار نیست. هر قدر هم جنگدوستان بکوشند بهانه برای آن دستوپا کنند، دلایل راهبردی برای اجتناب از جنگ زحماتشان را بر ب اد میدهد؛ اما این به این معنا نیست که اوضاع ما خوب است. اگر آمریکا بخواهد به ایران حمله کند، اول باید قدرت اقتصادی ایران را نابود کند.
این کار هم آسان نیست. اما خطر اصلی به نظر من اصلا از ناحیه خارج نیست. از ناحیه داخل است. سیاستهای لازم برای تثبیت اوضاع کشور در سیاست و اقتصاد و فرهنگ اتخاذ نمیشود یا خیلی به تاخیر میافتد. آشفتگی و نارضایتی آگراندیسمان هم میشود که به نظرم آلارم است. گویی اندیشه بازسازی تجربه رضاخانی یک جاهایی وجود دارد. مخالفخوانی علیه حکومت هم که مد روز و نشانه روشنفکری و پیشروبودن است. به کجا میرسد؟ نمیدانم. فقط میدانم که «لایحمد عقباه».
- 14
- 1