نا آرامیها در عراق ادامه دارد و اعتراضات در شهرهای بغداد، ناصریه، دیوانیه، نجف، بصره، کربلا و استانهای دیاله، میسان، ذیقار عراق امروزی را وارد فاز جدیدی از بحران سیاسی و اجتماعی کرده است.
اگر چه مجموعهای از عوامل مدیریتی نظیر: فساد سازمانیافته و ناکارآمدی مدیران در بروز این ناآرامیها نقش دارند، اما برخی دیدگاهها نه تعمداً، بلکه بر اساس برخی شواهد و قراین، معتقدند که این مشکلات به طرحهای سازمان یافته مخالفان و تلاشهای اثرگذار برخی از کشورهای مداخلهجو در سپهر سیاست عراق، مرتبط است تا شاید به این طریق از حجم انتقادات کاسته شود.
حال و جدای از عواملی که در بروز این ناآرامی شناسایی شده است، بیثباتی و آنومی فزاینده عراق امروز به گونهای است که نمیتوان ریشه این مشکلات را فقط به عوامل مدیریتی و طرحهای سازمان یافته مخالفان خلاصه کرد. در واقع شدت این اعتراضات و ناآرامیها، ما را به شناخت ریشههای مهمتری از این مشکلات و ناآرامیها رهنمون میکند. به عبارت دیگر، ریشههای ناآرامیها و اعتراضات جاری عراق فقط به زمان حال نیست و انتقال و بار شدن برخی از مشکلات گذشته به این مشکلات فعلی، موجب ایجاد شکاف متراکم و در نتیجه آنومیزه شدن و ایجاد ناآرامی در سپهر سیاست عراق امروزی شده است.
در این ارتباط، الگوهای ملتسازی تحمیلی و اجباری از طرف الیگارهای گذشته و حال این کشور برای تشکیل دولت مدرن، بنیانهای غیر دموکراتیک و غیر مدنی احزاب و تشکلهای سیاسی، نبود دولت مقتدر، کارآمد و توانمند، الگوپذیری از خردهگفتمانهای ناسیونالیسم قومی و زبانی بهجای الگوپذیری از ناسیونالیسم عربی،سرکوب شدید گروههای قومی و سرانجام وجود تبعیضهای شدید سیاسی از جمله مشکلات گذشته عراق است که بر مشکلات فعلی عراق نظیر: سوءمدیریت و فساد سازمان یافته، انحصارطلبی سیاسی و رانتخواری اقتصادی بار و اضافه شده و با ایجاد شکافهای متراکم عراق امروزی را دستخوش آنومی ساخته است.
به این ترتیب و با مشکلاتی که از گذشته و امروز، عراق را به سمت آنومی سیاسی سوق داده است، بعید است که این مشکلات به سرعت فروکش کند. ضمن آنکه به نظر میرسد سایر عناصر ناراضی از جمله، حاشیهنشینان، طبقات متوسط شهری، مناطق سنینشین و سرانجام اقلیم خودمختار کردستان نیز به این اعتراضات بپیوندند.
علاوه بر این، بار شدن خطر مناقشه نیابتی قدرتهای منطقهای و بینالمللی بر این ناآرامیها، خبر خوبی برای عراق امروزی نیست. سرشت و ماهیت این اعتراضات نیز به گونهای است که نه تنها دولت فدرال، بلکه الگوی وحدتسازی ناشی از دموکراسی انجمنی نیز قادر به حل بحران و فروکش کردن این ناآرامیها نباشد. بنابر این و با وخامت اوضاع، به نظر میرسد که عراق وارد مرحله جدید سیاسی و چه بسا برگشت ناپذیری شود که قطعا وضعیتش به لحاظ کیفی، با گذشته متفاوت میشود. این وضعیت بیانگر آن است که عراق بعد از عبور از یک مرحله کامل از نظم دیکتاتوری، وارد مرحله آنارشیسم شده است.
آنگونه که پیداست مرحله آنارشیسم بغرنجتر و بحرانیتر از مرحله دیکتاتوری است، چراکه در دیکتاتوری نظم حاکم است، اما آنارشیسم، فاقد نظم است که میتوان تئوری آشوب و بلوا را برای وضعیت آن به کار برد.
محققا تبعات تداوم این وضعیت بیش از همه متوجه دموکراسی نو پای این کشور است، به این معنی که اگر دولت فدرال نتواند برای حل بحران کنونی عراق راهکار مناسبی پیدا کند، آنگاه پیامد این وضعیت منجر به توقف گام ابتدایی دموکراسی و انهدام کامل آن و سر انجام قرار گرفتن عراق در مسیر جنگهای داخلی و آینده نامعلوم خواهد بود.
دکتر صلاحالدین هرسنی
- 20
- 1