در روزهای گذشته یکی از خبرهای مهم و البته قابل پیشبینی تغییر در سه وزارتخانه دولت رییسی بود؛ تحولاتی در دولت انقلابی که البته چندان برای جامعه غافلگیرکننده نبود، چراکه انتظار میرفت برای مثال وزیر آموزش و پرورش بر سر مساله مسمومیت سریالی دانشآموزان استعفا دهد. با این حال موضوع و معضلی دیگر باعث استعفای او شد و در نهایت دستکم کورسوی امیدی هم در جامعه ایجاد نکرد. واقعیت این است که در دولت سیزدهم نه سایه تحریمها از سر کشور کوتاه شد، نه اصلاحات ساختاری ضروری برای خوشبینی به آینده اقتصاد اجرایی شد.
«جراحی اقتصادی» دولت نیز در نهایت جز افزایش تورم و سختتر شدن زندگی و معیشت مردم حاصل دیگری در بر نداشت. در همین رابطه سیدرحیم ابوالحسنی استاد دانشگاهی که در قامت یک کنشگر سیاسی اصلاحطلب از جمله اعضای ارشد حزب اعتماد ملی نیز هست، معتقد است که وقتی تمام بدنه و سیستم دولت رییسی دارای ایرادهای اساسی است، تغییر چند وزیر و رییس سازمان کاری از پیش نمیبرد؛ نمایندگان مجلس نیز چون به ایام انتخابات نزدیک هستند، اینگونه به دولت فشار میآورند. آنچه در ادامه این مقدمه میخوانید، متن کامل مصاحبه «جهانصنعت» با این چهره سیاسی و دانشگاهی است.
آقای ابوالحسنی! در پی تغییرات در برخی وزارتخانههای دولت رییسی، بعضی دولتمردان از تلاش خود در راستای حل مشکلات سخن گفتهاند. به گونهای که سخنگوی دولت گفته این تغییر و تحولات یا به مناسبت ارزیابیهایی انجام شده یا به تناسب شرایط و اولویتهای موجود کشور و نیاز روز اتفاق میافتد. آیا این تغییرات بهواقع راهگشا خواهد بود و با توجه به کارنامه دولت رییسی تا به اینجا، فکر میکنید آیا تغییرات اساسی در دولت را محتمل میدانید؟
یکی از شروط کارآمدی صاحبان قدرت، این است که جزو نخبگان باشند و نخبه هم سه ویژگی مهم دارد که یکی تخصص، دیگری تجربه و سومی نیز تعهد است، اما متاسفانه در هیچکدام از اعضای کابینه رییسی، چنین ویژگیهایی مشاهده نمیشود. یعنی رییسی افرادی را معرفی میکند که دارای هیچکدام از این ویژگیها و خصوصیات ضروری برای تصدی وزارتخانهها نیستند. اینها شعار جوانگرایی دادند اما هیچوقت توجه نکردند که یک نیروی جوان هیچ تجربهای ندارد و وقتی در چنین جایگاههایی قرار میگیرد، نهتنها از پس آن وظیفه محوله به او، بر نمیآید بلکه به دلیل نداشتن تجربه، کارکرد آن نهاد یا سازمان را پایین میآورد. وقتی شما یک وزیری را معرفی میکنید که اصلا تجربهای در سطح کلان ندارد، مشخص است که نمیتواند کاری از پیش ببرد؛ ولو اینکه خیلی متعهد و پاکدست باشد.
وقتی شما میبینید بدنه ناکارآمد و نالایق است، رانت وجود دارد و لابیها بیشترین سهم را در مدیریت کارها دارند، یک وزیر به تنهایی چگونه میتواند کارها را پیش ببرد و اصلاحات رخ دهد. متاسفانه بدنه باید تغییر کند نه مهرهها. پس این تغییر مهرهها و استیضاحها جز وقت تلف کردن فایده دیگری ندارد. نکته سوم؛ مشروعیت سیاسی آن دستگاه اجرایی است. زمانی یک دستگاه اجرایی در جامعه فاقد مشروعیت سیاسی است و مردم آن را قبول ندارند. این نهاد دیگر سرمایه اجتماعی ندارد. بنابراین وقتی یک نهاد و دستگاه تصمیمگیر سرمایه اجتماعی نداشته باشد، مجموعههای زیرنظر این نهاد با او همراهی نخواهند کرد؛ حالا این مجموعهها میتواند وزارت جهاد کشاورزی باشد یا آموزش و پرورش یا سازمان برنامه و بودجه.
به هر حال در بسیاری از وزارتخانهها با مشکلات جدی مواجه هستیم و یکی از دلایل مهم بروز این مشکلات ناکارآمدی وزیر است که صدای مردم را بلند کرده و نمایندگان مجلس نیز متعاقبا پیگیر ماجرا شدهاند. با این حال شما معتقدید این استیضاحها و تغییرات به بهتر شدن شرایط کمک چندانی نمیکند؟! پس ایراد کار کجاست و این تغییرات باید در کجا رخ بدهد؟
بله؛ واقعیت این است که تغییر مهرهها در کارآمدی دولت رییسی هیچ تاثیری ندارد؛ مگر اینکه بحران مشروعیت نظام سیاسی و مجموعه رییسی کمتر شود. به عقیده من پیام این تغییر مهرهها چیزی نیست جز اعلام شکست دولت رییسی در اداره کشور. همانطور که در دولت محمود احمدینژاد شاهد آن بودیم که چطور به سرعت اعضای کابینه را تغییر میداد. بنابراین به عقیده من تغییر وزیران نویدبخش آیندهای بهتر در راستای اصلاح امور در وزارتخانهها نیست.
معتقدم حل این مساله، یکی نیازمند استعفای آقای رییسی است و دیگری نیازمند برگزاری یک انتخابات آزاد که هم مشروعیت ایجاد کند و هم نخبگان کارآمدی را در اداره امور روی کار بیاورد. یا اینکه ابراهیم رییسی بهعنوان یک رییسجمهور سمبلیک و نمادین همچنان در این جایگاه قرار بگیرد اما در عوض یک معاون بسیار قوی داشته باشد تا قادر باشد با انتخاب افراد کارآمد و متخصص یک کابینه کارآمدی ایجاد کند.
استیضاحهایی که حالا شدت بیشتری هم به خود گرفته، این گمانهزنی را ایجاد میکند که چرا ناکارآمدی دولت و کابینه رییسی تا به امروز برای نمایندگان عیان نبوده و حالا که به ایام انتخابات نزدیک میشویم، مجلس اینگونه پیگیر شده است؛ آیا این فشار دقیقه نودی، شوی انتخاباتی است؟! بهخصوص اینکه اخباری که درباره پس گرفتن امضای برخی نمایندگان درباره استیضاح وزیر صمت و اخبار ضدونقیضی که در این رابطه منتشر شد، گمانه شوی انتخاباتی را بیشتر میکند.
ببینید این یک امر پیچیده نیست. در بحث استیضاحها شاهد بودیم که در زمانهای مختلف، نمایندگان تا قدم پایانی پیگیر استیضاح یک وزیر بودند اما به یکباره استیضاح از دستورکار خارج میشد. اما در این یک سال باقیمانده که به انتخابات مجلس سیزدهم نزدیک میشویم، تکاپوی نمایندگان بیشتر شده و فشارها هم نسبت به دولت شدت بیشتری به خود گرفته است. اینها در واقع به معنای آن است که این تکاپوی دقیقه نودی نمایندگان در استیضاح برخی اعضای کابینه چیزی نیست جز همان شوی پیش از انتخابات. درواقع بهارستاننشینان میخواهند در این یک سال باقیمانده اینگونه به جامعه القا کنند که پیگیر حقوق موکلان خود هستند تا شاید بار دیگر مجوز ورود به پارلمان را از سوی مردم اخذ کنند. غافل از اینکه مشارکت در انتخابات دیگر با این گعدهها و رفتارهای پوپولیستی بالا نمیرود.
هرچند خود این نمایندگان با حذف تمام رقبا به مجلس راه یافتند، حالا هم به دنبال این هستند که تمام تقصیرها و ناکارآمدیها را به دولت نسبت دهند تا بتوانند یکبار دیگر مجوز ورود به مجلس را بهدست آورند. در صورتی که شکست برجام نتیجه عملکرد نمایندگان مجلس بود؛ چرا که اگر برجام در دولت آقای روحانی به نتیجه رسیده بود، امروز لااقل گشایشی در کشور ایجاد میشد. بنابراین به عقیده من در وهله نخست این خود نمایندگان هستند که با آن کارنامهای که از خود به جای گذاشتند، باید استیضاح شوند.
برخی جریانهای سیاسی و احزاب از مدتی قبل، گعدههای سیاسی و جلسات انتخاباتی خود را آغاز کردهاند؛ بهگونهای که در هفتههای گذشته حداد عادل در نشست شورای انقلاب فرهنگی خطاب به اصولگرایان گفت که استارت انتخاباتی خود را بزنند و برنامههایشان را برای انتخابات پیشرو مجلس شورای اسلامی اعلام کنند. این اتفاق در جریان مقابل یعنی اصلاحطلبان نیز کموبیش از چندماه گذشته آغاز شده است. آیا در چنین شرایطی میتوان انتظار مشارکت سیاسی از سوی جامعه را داشت. برای مثال اصلاحطلبان براساس کدام دیدگاه و تحلیل سیاسی به انتخابات با مشارکت سیاسی امیدوار هستند؟
نشستها و گعدههای سیاسی در جریان اصلاحات و طیفها و جناحهای مختلف آن به عقیده من فقط برای آگاه کردن جامعه است. درواقع انتقادهایی که در همین نشستها و از طریق رسانههایی که در اختیار دارند، مطرح میشود درواقع نوعی آگاه کردن جامعه است.
- 15
- 2
کاربر مهمان
۱۴۰۲/۲/۵ - ۱۱:۳۶
Permalink