ریشه مشکلات ارزی و اقتصادی کشور کجاست؟ رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس معتقد است هنوز هیچ پاسخ دقیق و منسجمی در کشور برای این سؤال اساسی وجود ندارد و از همین رو برای عبور از این بحرانها هم رسیدن به تصمیم واحد سخت است. از همین رو است که احمد مازنی در نامهای به رئیس جمهوری، از حسن روحانی خواسته تا کمیتهای را مأمور حقیقتیابی تحولات اقتصادی اخیر کند. او این مسأله را پیشتر در نطق هفته گذشته خود هم مطرح کرده بود. مازنی زمینهها و دلایل این پیشنهاد خود را در گفتوگویی با «ایران» بیشتر باز کرده و تأکید دارد که بدون حقیقتیابی منصفانه و کارشناسی از این شرایط، مشکلات کشور نه تنها حل نخواهند شد بلکه میتوانند مستمسک سوء استفاده سیاسی برای زدن رقبا هم باشند.
شما هفته قبل در نطق خود پیشنهاد تشکیل یک کمیته حقیقتیاب برای تعیین میزان تأثیر عوامل مختلف بر شرایط اقتصادی فعلی و خصوصاً نوسانات ارزی داشتید و آخر هفته هم در نامهای به آقای روحانی، همین پیشنهاد را تکرار کردید.
به نظر من اضطراریترین مسأله فعلی کشور بحران اقتصادی است که با آن مواجه شدهایم، اما یک سؤال در طول چند ماه گذشته مطرح بوده، میزان و سهم عوامل مختلف در ایجاد و تشدید این بحران است. ما تا زمانی که نتوانیم علل و عوامل و همین طور میزان و سهم هر کدام از آنها را در این شرایط مشخص کنیم، در مقابله با بحران هم موفق نیستیم. ما شاهد یک سری شعارها و ارزیابیهایی هستیم که گروههای مختلف از این عوامل دارند. یک عده معتقدند سیاست آقای ترامپ مؤثر نبوده و عامل اصلی در این شرایط سوء تدبیر دولت است.
عده دیگری معتقدند عامل اصلی خروج امریکا از برجام است. بحثهای دیگری هم هست مثل اینکه میگویند خود دولت از قصد دلار را گران کرده و دنبال جمع کردن نقدینگی است یا میخواهد کسری بودجه خود را جبران کند. عده دیگری میگویند کنترل دستوری قیمت ارز در دولت یازدهم زمینه این شرایط است و در مقابل آنها جمع دیگری معتقدند مخالفان دولت مقصر هستند و با کارهایی نظیر مؤسسات غیرمجاز، زمینهساز این شرایط هستند.
ضعیف بودن بنیه اقتصاد ایران، ضعف و اشکالات ساختاری، تک محصولی بودن، سیاست خارجی امنیتی و غیر اقتصادی و این دست چیزها هم مطرح است. در کنار این بحث مداخله عوامل وابسته به امریکا مطرح است یا برخی میگویند مشکل را اماراتیها ایجاد کردهاند. مشخصاً یک فایل در گروههای مجازی نمایندگان مجلس پخش شده که کسی میگوید چه نشستهاید؛ در امارات به این نتیجه رسیدهاند به جای اینکه موشک بخرند و بفرستند به سمت ایران، ریال میفرستند تا دلار بخرند و قیمت دلار در کشور بالا برود و آن را به امارات بیاورید و اگر هم نتوانستید، آن را آتش بزنید.
گوینده و مطرح کننده این بحث آیا معلوم است؟ یعنی سندیت دارد؟
برای ما معلوم نیست ولی در همین مجلس برخیها باور میکنند. ما در موقعیتی هستیم که سنگ به طرف ما میآید و ما هم در تاریکی هستیم و نمیدانیم از کدام طرف میآید، فقط میدانیم سنگی پرتاب شده و دارد به ما نزدیک میشود. یعنی در آن تاریکی جز همین واقعیت که سنگی به طرف ما میآید چیز دیگری را نمیدانیم؛ اینکه از کدام طرف میآید، سرعتش چقدر است، اندازهاش چطور است، چه کسی آن را پرتاب کرده و امثال اینها.
بعد هر کسی هم بر اساس حدسیات خود یک معادلهای برای پاسخ به این سؤالات میچیند و این معادلات همه از روی حدس و گمان است یعنی نمیتوان بر اساس آن اقدام کرد و مضافاً اینکه واقعیت آمدن سنگ به طرف ما را به حاشیه میبرد و واقعیت جمعی که هدف هستند میشود بحث بر سر همین اختلاف نظرها. حواسها هم وقتی جمع میشود که آن سنگ به ما برخورد میکند که دیگر کار از کار گذشته. ما در این وضعیت هستیم یعنی جایی هستیم که اطلاعات متقن، دقیق و منطقی نداریم که بتوانیم بر اساس آن به مردم جواب دهیم و مهمتر از آن تصمیم بگیریم.
یعنی میفرمایید ما هم اکنون در مرحله تحلیلهای شخصی هستیم و تحلیل واقعی از این شرایط نداریم؟ به عبارتی اشکال شما به این وضعیت است؟
بله متأسفانه. ما مطلقاً هیچ تحلیل واقعی از شرایط در هیچ کجا نداریم. دانشگاه یک چیز میگوید، دولت یک چیز، نهادهای اقتصادی یک چیز، جناحهای سیاسی هر کدام یک چیز. اساس اشکال این است که اکثر تحلیلها و تفسیرها از شرایط موجود کشور بر پایه این است که گروهی یا جناحی از موقعیت استفاده کند و خود را محق نشان دهد و بگوید دیدید من راست میگفتم؟ همه دارند همین کار را میکنند؛ آنکه با برجام مخالف بود، میگوید نتیجه برجام است. آنکه موافق بود، میگوید نتیجه خروج امریکاست.
آنکه طرفدار اقتصاد دولتی است، میگوید نتیجه آزادسازی اقتصادی است. آنکه طرفدار اقتصاد آزاد است، میگوید نتیجه کنترل قیمتها و خصوصیسازی غیرواقعی است. با این وضعیت نه در مجلس و نه در هیچ کجای دیگر به تصمیم نمیرسیم. مثلاً اگر در دولت هم به تصمیم برسیم چون اجماع ملی وجود ندارد، آن تصمیم نافذ نیست. من خودم در مجلس هنوز متوجه نشدم که مثلاً کمیسیون اقتصادی یا فراکسیونها یا مرکز پژوهشها چه ارزیابی از این وضعیت دارند.
در واقع چیزی که فهمیدهام این است که ارزیابی وجود ندارد و هر کس بر اساس حدس و گمان و یا تمایلات فکری خودش چیزی میگوید و مهم اینکه نکته علمی و مستدلی هم برای رد آن نیست. خطر اصلی این وضعیت هم درماندن در اتخاذ تصمیم نیست، بلکه مهیا بودن زمینه استفاده جناحی از مشکلات کشور برای گروههای مختلف است. ما هیچ وقت در حل مشکلات خود نگاه ملی و علمی نداشتهایم اما این بار مسأله بسیار خطیرتر است و شوخی ندارد و باید طور دیگری رفتار کنیم.
حالا شما فکر میکنید آیا چنین کمیته حقیقتیابی که مد نظرتان است، خودش این پتانسیل را ندارد که درگیر یا قربانی یا گروگان دعواها و گروکشیهای سیاسی شود؟ یا اینکه اگر یک خروجی و نتیجهگیری داشت، چه تضمینی هست که همه طرفهای داخلی آن را بپذیرند؟
قطعاً خیلیها تلاش خواهند کرد که اولاً این کمیته تشکیل نشود یا ترکیب آن از افراد مورد نظر آنها باشد و یا دست آخر در جریان نتیجهگیری آن حقیقت را قلب کنند. ولی من این را از رئیس جمهوری خواستم که دیگر فقط رئیس قوه مجریه نیست. آقای روحانی الان رئیس شورای عالی هماهنگی اقتصادی کشور است که مقام معظم رهبری همه ارکان نظام را آنجا وارد کردهاند و تا جایی که خبر دارم ایشان بخش قابل توجهی از اختیارات رهبری را هم به این شورا دادهاند و گفتهاند تصمیم که گرفتید، نیازی نیست به من هم اطلاع دهید و خودتان اجرا کنید.
مسأله این است که چطور از این اختیارات استفاده شود. به هر حال مسائل جناحی در خود این شورا هم کم و بیش وجود دارد یا تأثیرگذار است.
واقعاً اگر قرار است از این شورا یک کمیته مورد اعتماد حاکمیت و مردم که بتوان کار بی طرفانه انجام دهد و حقیقتیابی کند، بیرون نیاید یا کمیتهای تشکیل شود که نتیجهگیری آن منطبق با واقعیت نباشد دیگر مردم باید به کجا و چه کسانی اعتماد کنند؟
حرف شما درست؛ اما چه تمهید سیاسی میتواند وجود داشته باشد که چنین کمیتهای با سر و شکل و محتوای فنی، مستقل و منصف که قـــــــــــــرار است یک کار حرفهای و نه سیاسی را انجام دهند تشکیل شود؟ ابزاری برای سیاستزدایی از چنین فرآیندی داریم؟
من اینجا یک ابزار میشناسم و آن هم افکار عمومی و فشار آنها است که رسانهها و تریبونهای مختلف میتوانند این افکار عمومی را به سمت درخواست یک مطالبه منطقی در این زمینه ببرند. البته اگر چنین کمیتهای تشکیل نشود و حقیقتیابی صورت نگیرد، در مقام یک نماینده تلاش میکنم تا برخی از همکاران را هم با خودم همراه کنم و از دستگاههای مختلف و حتی در درجه اول خود کمیسیونها و مجموعههای داخل مجلس گزارش و توضیح شفاف و علنی بگیرم که ارزیابی فنی، مستدل و غیر سیاسی شما از این شرایط و علل مؤثر در آن چیست؟
خب این کار چه تأثیری دارد؟ چون احتمالاً پاسخ مشخصی دریافت نخواهید کرد.
حداقلش این است که برای افکار عمومی مشخص میشود که مثلاً فلان مجموعه با این همه دبدبه و کبکبه یک جواب ساده و منطقی برای این شرایط ندارد. بعد از این مردم میدانند و آن مجموعهها و مسئولان. هر چند من یقین دارم که اطلاع افکار عمومی میتواند تأثیرات بسیار زیادی در تصمیمگیریها و اداره صحیح کشور بگذارد. ضمن اینکه ما در مواجهه با افکار عمومی یک ضرورت مهم دیگر هم داریم که جامعه باید دقیق بداند که تاکنون چه اتفاقی افتاده و احتمالاً چه اتفاق جدیدی در حال وقوع است، چون واکنش مناسب ما به هر نوع اتفاقی در آینده نیاز مبرم و اساسی به همراهی مثبت جامعه دارد و جامعه غیر مطلع نمیتواند همراهی سازندهای داشته باشد. چرا که اعتماد آن از قبل این شرایط مخدوش شده.
احسان بداغی
- 17
- 4