بیش از ۷۰ ماه از اولین وعدههای حسن روحانی گذشته است و همچنان در پی تحقق آنها چشم انتظار نشستهایم که چه وقت شاهین اقبال عمل به وعدهها بر شانه رئیس دولت تدبیر و امید خواهد نشست. اویی که به گفته خودش پایبند به وعدههایش است و اهل عقب نشینی هم نیست اما در عمل چیز دیگری را میبینیم. بیانصافی نباشد، دولت روحانی بدبیاریهای زیادی داشته است و به قولی گرفتار شده است.
از سویی هجمههای خارجی و تحریمها و از سویی تندرویها و التهاب آفرینیهای هر روز دلواپسان، از سویی مطالبات مردم و سیاسیون و وعدههای روی دست مانده و از سویی دولتی که نه درست روشنگری میکند و نه خوب کار میکند. راه نجات چیست؟ حمایت تا مرز بینهایت یا تنها گذاشتن و بیمعرفتی در میان این همه دلواپسی؟ «آرمان» در همین باره با محمدقسیم عثمانی نماینده اصلاحطلب بوکان و عضو فراکسیون امید به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
آقای روحانی برای چندمین بار طی این ۵ سال از پایبند بودن به وعدههای انتخاباتی خود سخن گفتند؛ آخرین بار هفته گذشته در شاهرود مجددا بر متعهد بودن به وعدهایشان مطالبی بیان کردند و از عدم عقب نشینی سخن راندند. آیا واقعا ایشان به وعدهها عمل کرده و اگر پاسخ مثبت است، به کدام وعدههای خود جامه عمل پوشاندهاند؟
به نظر آقای روحانی قبل و بعد از انتخابات کمی تفاوت کردهاند. اینکه ایشان از پایبندی به وعدههایشان سخن میگویند، قابل احترام است. اما تنها پای وعده بودن، برای عالیترین مقام اجرایی کشور کافی نیست. انتظار میرود ایشان آن وعدهها را عملی کنند. به نظرم از حرف تا عمل به وعدهها فاصله زیادی وجود دارد. شخص رئیسجمهوری باید توضیح دهند که چرا تاکنون شعارهایشان عملیاتی نشده است. این امر در حوزههای مختلف قابل بررسی است و فاصله کاملا مشهود است.
میتوان بخشی از شعارها را ناشی از فضای هیجانی انتخابات دانست که باعث افزایش سطح شعارها شد. نکته بعدی فضای اجرا و واقعیات عملی شدن وعدهها با آنچه که در سخن بیان میشود، تفاوت دارد و ممکن است با باور افراد در عمل محقق نشود. دلایل مختلفی هم، از جمله محدودیتها، آماده نبودن بسترهای لازم و... در به اجرا درآمدن وعدهها دخیل هستند. اما وجود فاصله بین حرف و عمل مشهود است.
برخی از وعدهها که عمدتا سیاسی هم بودند، از ابتدا مشخص بود اجرایی نخواهد شد. اما وعدههایی مثل انتخاب وزیر زن، به کارگیری وزرا یا مدیران ارشد از بین اقوام و اهل سنت با وجود برخی موانع پیدا و پنهان، شاید میتوانست محقق شود. در این بخش آقای روحانی نخواستند یا واقعا کاری از دست ایشان بر نمیآمد؟
عملی نشدن برخی از شعارها را که نمیتوان یکسره بر گردن محدودیتها انداخت. انتخاب وزیر زن یا اهل سنت، ممکن است حساسیت برخی را هم به همراه داشته باشد، اما بنا نیست با مخالفت چند نفر، از وعدهها عدول شود یا اغماضی صورت بگیرد. به نظرم مصلحت اندیشیهای آقای روحانی بیش از اندازه است و اجرای مطالبات را خیلی به تاخیر انداختهاند که همین امر اجرای وعده را دچار توقف کردهاست.
جدای این مسائل، همواره هر تغییر و تحولی با یکسری محدودیتها، حساسیتها، هجمهها و مقاومتها مواجه بوده است. اما یک مدیر برای دست به تغییر زدن باید صابون محدودیتها و هجمهها را به تن خود بمالد. اینکه منتظر بمانیم تا زمانی فرا برسد که تغییرات ما به جایی یا به افرادی برنخورد، هیچگاه تغییری حاصل نخواهد شد. عقلانیت و ملاحظات آقای روحانی از حد نیاز خود فراتر رفته در حالی که میتوانستند قدری متهورانهتر و شجاعانهتر در جهت عملی کردن شعارها گام بردارد.
به شخص آقای احمدینژاد و عملکرد دولت ایشان شاید صدها اشکال وارد باشد اما ایشان اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی را معرفی کردند و از وزرایی جوان و کم نام و نشان استفاده کردند؛ منهای کارنامه این افراد، نفس عمل شجاعانه بود. حال با آقای روحانی که ملاحظاتش بیش از اندازه است چه باید کرد و چگونه باید ایشان را مجاب به عملی کردن شعارهایش نمود؟
یک راهکار این است که جریان حامی ایشان و رسانههای حامی دولت، شعارها و وعدهها را شمارش کنند و به آقای رئیسجمهوری یادآور شوند که مردم به دلیل سردادن همین شعارها به پای صندوقهای رأی آمدند و به ایشان رأی حداکثری دادند.
حال باید از ایشان پرسید که طی این ۵ سال و چندماه، کدامیک از وعدههای داده شده را عملی کردهاند؟ اگر وعدهای عملیاتی نشده است، به چه علت بوده است؟ دلایل عدم تحقق وعدهها را شفاف به مردم بگویند. در این صورت و به تناسب پاسخهای ایشان، میتوان عکس العمل مقتضی را در قبال عوامل محدودیت ساز، نشان داد. پاسخهای آقای روحانی ممکن است مردم و هواداران ایشان را اقناع کند یا نکند.
در چنین شرایطی مردم میتوانند مطالبات خود را بهصورت جدی از دولت و رئیسجمهوری مطرح کرده و پیگیری کنند تا به تحقق آنها بینجامد. اگر این امر محقق شود شاید در انتخابات آینده مردم مجددا به تفکر حامی ایشان اعتماد کنند و درصدد رأی آوری آن تفکر برآیند. شاید این مطلب به آقای روحانی یادآوری کند که چه وعدههایی دادهاند، کدام آنها اجرایی شده و اگر نشده چه علتی داشته و در ادامه برای عملی شدن وعدهها چه خواهند کرد. این نکات میتواند در سطح جامعه و رسانه مطرح شود.
آقای روحانی در جمع مردم شاهرود گفتند که شهامت بیان برخی مسائل را دارند، اما این سخنان را مفید به حال مردم و جامعه نمیدانند.
اساسا بار مطالبهگری مردم یا دانشجویان و بیان برخی سخنان در جمع مردم و یا در یک دانشگاه با سطح مطالبهگری گروهها و جریانهای سیاسی حامی ایشان و نیروهای ستادی، تفاوت میکند. قطعا بیان محدودیتهای مورد نظر ایشان در جمع نیروهای کنشگر و فعالیت سیاسی، تاثیر بیشتر و همراهانهتری را به همراه خواهد داشت.
بخشی از اصلاحطلبان نقدهای جدی به دولت و عملکرد روحانی دارند و طیف دلواپس، از محافظهکاریها و ملاحظات آقای روحانی بیشترین استفاده را میکند و مدام سنگرهای خود را درمقابل دولت، جلوتر میآورد و هجمههای خود را سنگینتر میکنند.
بله این سخن شما درست است و موافقم. اما یک مشکلی که وجود دارد؛ آقای روحانی با طیف مخالفی مواجه است که تنها گذاشتن ایشان و کنار کشیدن جریان اصلاحات در این شرایط، منطقی به نظر نمیرسد. از سویی هم آقای روحانی در تحقق مطالبات و شعارهایش قدمی بر نمیدارد و پاسخ روشنی هم نمیدهد؛ واقعا گیر افتادهایم! حقیقت این است اقدامات دولت تاکنون رضایت بخش نبوده است، اما شخصا آقای روحانی را بر جریان رقیب ترجیح میدهم. درست است بسیاری از وعدههای ایشان عملی نشده است، اما محدودیتهایی که ممکن بود در صورت پیروزی جریان رقیب در کشور ایجاد شود رخ نداده است. دولت روحانی حداقل جلوی برخی از بلایای سیاسی و اجتماعی را گرفتهاند و این نکته مهم و حائز اهمیتی است که باید به آن توجه کرد.
جریان اصلاحات در ادامه کار این دولت چه باید انجام دهد. آیا سرنوشت جریان اصلاحات و سبد رأی آنها به حسن روحانی و دولتش گره خورده است؟
نمیدانم این حرفی که میگویم چقدر درست یا غلط است اما به نظر بنده هر چقدر که زمان میگذرد، اصلاحطلبان باید به سمت مردم و مطالبات مردم حرکت کنند. اگر قرار بود بنده نقشی در حریفان اصلاحات داشته باشم، به مرور زمان و مثلا تا ۶ ماه قبل از انتخابات، جریان اصلاحات را کاملا از شرایطی که دولت روحانی بهوجود آورده جدا میکردم تا این جریان بتواند دوباره در بین مردم جایگاه همیشگی خود را داشته باشد تا کاندیدای این جریان دوباره بتواند در مبارزات انتخاباتی آینده و مباحثات انتخاباتی، وضع موجود را به چالش بکشد و نه اینکه جریان اصلاحات به عنوان مدافع وضع موجود در صحنه حاضر شود. همراهی و ادامه همراهی با دولت آقای روحانی، در بین مردم این فضا را بهوجود خواهد آورد که اصلاحطلبان در وضع موجود دخیل بودهاند و دلیل مشکلات و معضلات هم جریان اصلاحات بهعنوان حامی اصلی دولت است. لذا به نظرم جریان اصلاحات باید این ذکاوت را به خرج دهد که هر چه به زمان انتخابات نزدیکتر میشویم، بیشتر در قامت منتقد وضع موجود ظاهر شود و نه به عنوان مدافع آن.
برخی اصلاحطلبان از جمله آقای بهزاد نبوی معتقدند که تیغ تند انتقاد علیه دولت روحانی، نهایتا دست اصلاحطلبان را خواهد برید. البته این تعبیر بنده است و آقای نبوی منتقد اصلاحطلبانی است که بیمحابا از دولت انتقاد میکنند. یعنی نقد صریح روحانی و تنها گذاشتن او، به نفع جریان تندرو و طیف دلواپسان خواهد بود. این وجه از جریان را چطور ارزیابی میکنید؟
بله هم میتوان وضع موجود را نقد کرد و هم به نوعی در مقام دفاع برآمد؛ از این جهت دفاع کرد که به هر حال این دولت بهتر از یک دولت برآمده از جریان تند و طیف تندرو اصولگرایان است. اگر چنین دولتی روی کار میآمد، شرایط بسیار بدتر از حالا بود. اکنون اصلاحطلبان نه به وضع موجود رضایت بدهند و از سویی در مقام مقایسه وضع موجود با وضع بدتر از این و وجود دولت رقیب، برآیند. باید حالتی اقناعی گرفت؛ یعنی اینکه شرایط حاضر مطلوب نیست و میتوانست بهتر از این باشد اما همین شرایط هم از آن نتیجه کار دولت احتمالی رقیب بسیار بهتر و قابل تحملتر است.
ماجرای دولت آقای روحانی و طیف دلواپسان و عقبه تندروهای رسانهایها، به کجا خواهد انجامید؟
واقعیت این است که دولت هم با مشکلات بیرونی و بینالمللی مواجه است و در داخل هم تحت انواع فشارهاست؛ دولت گرفتاری داریم و مشکلات فراوانی دارند. از سویی هم حجم انبوه مطالبات و وعدههای عملی نشده روی دست دولت مانده، از سویی مشکلات ناشی از تحریمها و فشار و هجمههای گروههای فشار داخلی و... همه اینها دست به دست هم داده تا دولت از جوانب مختلف تحت فشار باشد و با انبوهی از مشکلات و انتظارات و توقعات روبهرو مواجه شود. مجموعه این مسائل یک طرف و مطالبات و پرسشهای نمایندگان مجلس هم مزید بر مشکلات دولت شدهاست. دولت با مخمصه عجیبی روبهرواست.
استیضاحهای پشت سر هم، بهویژه استیضاح آقای ظریف، از بدبیاریهای آقای روحانی است. با اینکه به بخشهای مختلف دولت انتقادات جدی وارد است اما حقیقتا عملکرد دستگاه دیپلماسی دولت و شخص آقای ظریف، به شدت قابل دفاع است. اینکه حوزه دیپلماسی که نقطه قوت دولت است و آقای ظریف که قویترین وزیر کابینه را هم درصدد استیضاحش باشیم، به نظرم دیگر چیزی از دولت باقی نخواهد ماند. این استیضاح کاملا سیاسی، جناحی و حساب نشده است. امیدوارم یک عقلانیتی در این رابطه حکمفرما شود تا این قضیه جمع و جور شود و موضوع استیضاح به نحوی مدیریت شود که به صحن علنی مجلس کشیده نشود، هر چند استیضاح رأی نخواهد آورد، اما میتواند منجر به بیان مباحثی شود که به نفع کشور و منافع ملی تمام نشود.
آیا چنین عقلانیتی را در طیف دلواپسان که پای کار استیضاح ظریف هستند، میبینید؟
آنها هم وقتی شرایط کشور را درک کنند و آگاهی کاملی از مطالبات مردم داشته باشند، عقلانیت پیشه خواهند کرد. اکنون مطالبات مردم، سیاسی و جناحی نیست که طیف خاصی از نمایندگان پیگیر آن هستند. مطالبات و مشکلمان مردم، اقتصادی و معیشتی است. مردم به دنبال یک افق روشن از کشور و اوضاع خود هستند. این مباحث طیف خاص نه مطالبات مردم را پاسخ خواهد داد و نه به افق روشن مد نظر مردم منجر خواهد شد.
شما بهعنوان یک استاد یا در واقع یک معلم که در دانشگاه هم تدریس میکنید، از نزدیک با فضای دانشگاه و حال و هوای دانشجویان همنفس هستید و اطلاع کافی از این جو دارید، آیا جنابعالی هم (مانند برخی اساتید و فعالان سیاسی) معتقدید که دانشگاههای کشور در یک فضای رخوت و سرخوردگی بسر میبرند؟
حقیقتا دانشجویان افق روشنی از آینده خود ندارند. علت آن هم شرایط سیاسی و اقتصادی کشور است. عدم وجود آیندهای روشن و مشخص، باعث شده است تا دانشجویان و فضای دانشگاه متفاوتتر از گذشته باشد. انگیزه و شور و نشاطی که در دوران دانشجوی نسل ما و خود بنده وجود داشت، اکنون آن فضا احساس نمیشود. گاهی که خارج از فضای کلاس با دانشجویان صحبت میکنم، از وضعیت تحصیلی، شغلی و آینده خود رضایت ندارند و آن تلاشی را که باید انجام بدهند را واقعا مشاهده نمیکنم.
در حالی که بنده در دانشگاه شهید بهشتی با ویژگیهای خاص خود در حال تدریس هستم. یعنی در دانشگاهی در این سطح هم اوضاع خوبی حاکم نیست. دلیل ناامیدی را که از دانشجویان میپرسم؛ با اینکه آنها حسابداری مالی میخوانند و بازار کاری خوبی دارند، اما عدم اطمینان از آینده، بلاتکلیفی و نداشتن افق روشن کاری را دلیل دلسردی خود میدانند. همین عوامل باعث عدم وجود فضای نشاط و شادابی در دانشگاه است. برای این فضای ناامیدی و رخوت فکری اساسی شود.
آیا عمده این رخوت در دانشگاهها و دانشجویان به علت مسائل اقتصادی است یا دلایل سیاسی هم دارد؟
در دو بخش باید بیان کرد؛ یک بحث همین مسائل و مشکلات اقتصادی است که بسیار مهم است و دوم فضای سیاسی حاکم بر جامعه، رسانهها، نشریات و... است. به هر حال وقتی هر روز اخباری از سوءاستفاده مسئولان از جایگاه خود به گوش میرسد، اخبار اختلاسها و دزدیهای کلان از بیتالمال، اتهام افکنیهای جناحی و... اینها شاید در ظاهر مهم نباشد اما بر فضای عمومی جامعه به ویژه بر فضای حساس و مطالبهگر دانشگاهها، بسیار تاثیر دارد.
وقتی اتفاق ناخوشایندی در سطح مدیران کشور رخ میدهد و اخبار منفی شنیده میشود، همین عملکرد ضعیف مسئولان و رفتار نادرست و نادرستی خود باعث ناامیدی جوانان و دوستداران کشور؛ از جمله دانشجویان میشوند. این مباحث تاثیر زیادی دارد. به نظرم اعتماد عمومی و اعتماد دانشگاهیان به مسئولان دچار خدشه شده است و اگر این مسائل اصلاح نشود و رابطه بین دانشگاه و مسئولان ترمیم نشود، میتواند برای آینده کشور خطر آفرین باشد.
این اشکالات و نقایص یا به نوعی شکافها، به شکل قابل رفع و ترمیم شدن است؟ آیا باید دانشجویان اقدامی انجام دهند خودشان نشاطآفرین باشند یا دولت و مجموعه حمایت باید دست به اقدامات اساسی بزند؟
بله دولت میتواند در بهبود این شرایط، نقش اساسی را ایفا کند. اگر دانشجویان ببینند که متخلفین و مجرمین در هر سطحی و هر مقامی که باشند، با قاطعیت و بدون ملاحظه برخورد میشود، میتواند به ترمیم حس بیاعتمادی کمک کند. یا وقتی امورات مدیریتی به شایستگان و افراد کارآمد و سالم واگذار شود باعث ایجاد حس امید در دانشگاهها خواهد شد. یا بازگشت نشاط و شادابی به دانشگاه را وزیری میتواند ایجاد کند که به شور و سرزندگی دانشگاه، معتقد باشد و فضا را به آن سمت هدایت کند. اما وقتی وزیری در خودش و در روحیات شخصی خود نشاط وجود ندارد یا محسوس نیست، این وزیر چگونه میتواند نشاط را به جامعه دانشگاهی کشور تزریق کند؟ به دلیل پویایی و توانمندی دانشگاهیان، ظرفیت هر کاری وجود دارد.
انتظار میرفت که وزیر علوم دولت آقای روحانی کسی بود که واقعا در جهت وعدهها و شعارهای ایشان عمل میکردند، نشاط و سرزندگی را به دانشگاه میآوردند، به سمت بالندگی و شکوفایی حرکت میکردند، اما واقعیت این است که موارد اشاره شده از دست وزیر علوم آقای روحانی بر نمیآید. به نظرم اگر آقای رئیسی به ریاست جمهوری میرسیدند، آقای غلامی میتوانست وزیر علوم ایشان هم باشد.
به نظر شما دانشگاههای کشور به فضای دانشگاهی و دانشجویی دوران اصلاحات خواهد رسید؟ اساسا پتانسیل فضای فعلی به شکلی هست که به آن دوران بانشاط پیش برویم یا دوران اصلاحات در حد خاطره باقی خواهد ماند؟
تکرار آن دوران محال نیست، اما بعید است. آن دوران تاریخی بود؛ نه اینکه قابل تکرار نباشد، اما با این فضا و شرایط داخلی و خارجی امکان تحقق آن دوران سخت است. عوامل متعددی باعث بهوجود آمدن فضای دوران اصلاحات در دانشگاهها شد و یک یا دو عامل نمیتواند در این امر نقش داشته باشد. مثلا وزیر به تنهایی نمیتواند کاری کند اما او یکی از مهمترین مؤلفههاست. شرایط اقتصادی، نگاه باز دولت به دانشگاه و نخبگان و... عوامل موثری در نشاط آفرینی و شور و هیجان و زنده بودن دانشگاه موثر است. همه این عوامل دست به دست هم داده بود تا دانشگاهها در دوره اصلاحات ویژگی چشمگیر و دست نیافتنی را داشته باشند. اما اکنون به آن فضا رسیدن، بعید به نظر میرسد.
- 16
- 5