جهانبخش محبینیا در گفت وگو با آرمان می گوید: پیامک تهدیدآمیز اخیر از جنوب کشور ارسال شده و به مفهوم پیامک یک جریان و سازماندهی شده نبود. وقتی در حد نخبگان و جریانات سیاسی کشور برخی مسائل رعایت نمیشود و این فرهنگ خاصی تقویت میشود، این مساله عمومیت پیدا میکند و تبدیل به یک اخلاق سیاسی غیرقابل دفاع میشود.
بحث داغ استانی شدن انتخابات و ممنوعیت ۳ دوره متوالی نمایندگی مجلس و آثار مثبت و منفی این دو طرح در میان سیاسیون ادامه دارد. برخی میگویند طرح استانی شدن انتخابات به تحزب و قدرت گرفتن کار حزبی در کشور کمک شایانی خواهد کرد و عدهای در بحث طرح ممنوعیت ۳دوره نمایندگی از ناپختگی سخن میگویند و برخی آن را «چرخش نخبگان» قلمداد میکنند. هر چه باشد، این دو طرح هنوز به شورای نگهبان نرسیده و باید منتظر نظر نهایی این شورا ماند تا دید چه تصمیمی اتخاذ خواهد کرد.
«آرمان» در همین رابطه با جهانبخش محبینیا، نماینده ۵ دوره مجلس از حوزه تکاب، میاندوآب و شاهیندژ گفتوگویی انجام داده که میخوانید.
هفته گذشته پیامکی را در صحن علنی مجلس قرائت کردید که حاوی پیامی موهن علیه قوه مقننه و نمایندگان بود و مجلس را «شورای منافقین» خوانده بود، نه شورای اسلامی. پیگیری منبع ارسال کنندگان این پیامک به کجا انجامید؟
این پیامک را نهادهای مسئول پیگیری کردند و با حساسیت خوبی قضیه مشخص شد.
یعنی مشخص شده که از کدام نقطه کشور این پیامکها ارسال شده است؟ آیا مانند پیامک قبلی، مشهد محل ارسال بوده است؟
خیر مشهد نبوده است. پیامک اخیر از جنوب کشور ارسال شده و به مفهوم پیامک یک جریان و سازماندهی شده نبود.
پس پیامک «مجلس شورای منافقین» احتمالا کار یک یا چند نفر بوده است؟
بله همینطور است.
ارسال اینگونه پیامکها و باب شدن چنین رفتارهایی در فضای سیاسی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
وقتی در حد نخبگان و جریانات سیاسی کشور برخی مسائل رعایت نمیشود و این فرهنگ خاصی تقویت میشود، این مساله عمومیت پیدا میکند و تبدیل به یک اخلاق سیاسی غیرقابل دفاع میشود. در هر صورت امیدوارم این پیامکها تلنگر و تذکری برای همه مسئولان باشد تا بتوان توقعات و انتظارات را به رقابت سیاسی تبدیل کرد. باید فضای کشور را به سمتی سوق داد که همه افراد، شخصیتها، جریانات و نهادها مساله نقد را رسمیت ببخشند و از تخریب و توهین به یکدیگر دست بردارند. امیدوارم این مساله هم از طرفی دستگاهها و ارگانهای مسئول پیگیری شود و هم فرهنگ عامه مردم بین نقد و توهین و تخریب خط حائلی قائل شوند.
عبارت به کار رفته در پیامک بسیار تند و کمسابقه بود. آیا چنین فکری که در قالب یک پیامک ارسال شده است، کار عدهای است یا واقعا جریانی پشت این پیامک قرار دارد؟
تا جایی که خبر دارم، پیامک به شکل تشکیلاتی ارسال نشده است. اما این نوع نگاه و اتهام افکنی، افکار را به سمتی هدایت میکند که ممکن است یک اتاق فکری در گوشهای، پستویی، این مسائل را مدیریت کند، اما بررسیهایی که تاکنون صورت گرفته، نشان از انفرادی بودن این پیامکها دارد و نه جریانی و تشکیلاتی.
آیا عزم جدی در برخورد با این رفتارها وجود دارد که بالاخره یک نهادی به این مسائل پایان دهد؟
بله این عزم وجود دارد. عرصه سیاسی کشور، مطهر و منصفانه است و باید چنین هم باشد. فرهنگ عمومی ما باید آبشخور رفتارهایی باشد که از یک مدنیت، اعتدال و انصاف برخوردار باشد و باید در چارچوبهای دینی در عرصه سیاسی حرکت کنیم. ارگانهای مسئول هم باید بخشی از فعالیتهای خود را در جهت سمت و سو بخشیدن به ارتقای فرهنگ سیاسی به خدمت بگیرند. اگر بخواهیم بخشی از بدنه سیاسی کشور را از آفات سیاسی مصون نگه داریم و نسبت به مابقی امور بیتفاوتی نشان دهیم، این مسأله به همه جا نشأت پیدا میکند و همه جامعه را در بر خواهد گرفت. بنابراین ارگانهای نظارتی باید مراقب باشند که سطح سیاسی و آگاهی مردم ارتقا یابد و هم فرهنگ عامه، نخبگان، دانشگاهیان، مراکز دینی و... که صاحب تریبون هستند، به نحوی مسائل را مطرح کنند که آثار کنترل کننده و موثری در قبال رفتارهای تند و افراطی داشته باشد.
نوک حمله پیامکها، تجمعات و طومارها عمدتا مجلس و دولت را نشانه رفتهاند. به نظر شما چرا به دیگر بخشها چنین تعرضات و هجمههایی صورت نمیگیرد؟
اگر سازوکاری فراهم شود که از دو قوه مقننه و مجریه بیشتر حفاظت شود، بهتر است؛ نه اینکه از آنها انتقاد نشود. باید همه مسئولان، سران قوا، دولت، مجلس، قوه قضائیه و کل حاکمیت مورد نقد منصفانه و علمی قرار بگیرند و زیر نظر مردم باشند و پاسخگوی عملکرد خود. از اینکه قوای دیگر دچار این نگاه افراطی و تندرویها نیستند، ما نباید نگران باشیم، بلکه باید نگران این بود که دولت و مجلس را به چه شکلی میتوان از تندرویها و نگاههای افراطی حفظ و حراست نمود.
هفته جاری دو طرح مهم در مجلس به تصویب رسید. ابتدا درباره طرح استانی شدن انتخابات مجلس، نظر شما را جویا میشویم.
آن نگاه مثبتی را که در دورههای قبل و سالهای پیش به استانی شدن انتخابات مجلس داشتم و آن را مایه نجات پارلمان از برخی رفتارها و نگاههای پوپولیستی میدانستم و فکر میکردم که در این نوع انتخابات، نخبگان میتوانند وارد مجلس شوند، اکنون آن نگاه مثبت را ندارم و کمی به این مساله دلسرد شدهام. بنده از نیت همکارانم برای استانی شدن انتخابات مجلس آگاهی دارم اما به شرطی که خودشان را محور تصمیمات قرار ندهند. برخی دوستان میبینید در استان موقعیت خوبی دارند و در شهرستان رأی شکنندهای دارند، دنبال استانی شدن هستند! برخی دیگر که در شهرستان موقعیت مطلوب دارند اما در استان جایگاهی ندارند که بتوانند نظر مردم را برآورده کنند، مخالف طرح هستند.
این گونه موافقتها و مخالفتها در زمان تصمیمگیری دچار اشکال خواهد شد و بحران خواهد آفرید. امیدوارم ما به سمتی حرکت کنیم که در کشور ۲ حزب عمده و کلان پا بگیرند و به میدان بیایند تا بتوانند نیازهای اصلی سیاسی و اقتصادی کشور را پاسخگو باشند تا کلیت نظام از اتهام و توهین و سوءظن نجات یابد.
مردم امروز هر چه کم و کاستی که میبینند به پای نظام مینویسند و نه جریانات و احزاب. اگر در ایالات متحده دو حزب جمهوریخواه و دموکرات وجود نداشتند، تمام انتظارات، نقدها، مطالبات به سمت ریشه نشانه میرفت؛ یعنی لیبرال دموکراسی. هر چند این مکتب در مقیاس جهانی بیش از گذشته در معرض نقد قرار دارد، اما حزب به عنوان یک موج شکن و دیوار، در مقابل بسیاری از امواج سیاسی میایستد. فکر میکنم برای بقای جمهوری اسلامی و رسیدن مردم به حقوق مدنی و ملی خود، نیاز به احزاب داریم. کاش روزی این نوع کار سیاسی را در جمهوری اسلامی ایران تجربه کنیم.
جالب اینکه در آمریکا ترامپ است که تمام فحشها را میخورد و حزب جمهوریخواه پشت او پنهان شده تا شاهد شکستش در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ باشد. فارغ از این بحث آیا ممکن است نیت طراحان انتخابات استانی مجلس، در صحنه عمل دچار انحراف شود؟ به قول برخی از نمایندگان آیا ممکن است اصحاب زر و زور در استانها همواره دست بالا را داشته باشند و بقیه کاندیداها دستشان به جایی نرسد؟
ابتدا نکتهای در رابطه با ترامپ بگویم؛ او نه مظهر محافظه کاران ایالات متحده است و نه قرابتی با دموکراتها دارد و با حزب جمهوریخواه هم زاویه پیدا کرده است. اکنون ترامپ فحش میخورد در تیررس انتقادها قرار دارد و نه محافظهکاری. اوباما فحش میخورد، نه لیبرالیسم و دموکراتها. مقصودم این است که احزاب میتوانند غربال کننده باشند و موج شکن توهینها و نقدها به سیستم باشند. اما در رابطه با میدان گرفتن صاحبان زر و زور در نتیجه استانی شدن انتخابات مجلس، به نظرم فرقی نمیکند زیرا کسی که پول و قدرت داشته باشد به شکل انفرادی و از شهر خود همراهی مجلس خواهد شد، در مقیاس استانی به همین شکل. روشهای کنترلی و نظارتی و مصون کردن عرصه سیاسی از زر و زور، مباحث دیگری است.
اکنون در غرب هم مباحثی مطرح است مبنی بر اینکه پول و ثروت روی دموکراسی سایه انداخته است و دموکراسی توسط پول از رمق افتاده است. یعنی مقوله پول و زر، تطمیع و تهدید چه در روش فعلی انتخابات مجلس و چه استانی شدن آن و حتی در تحزبگرایی، ممکن است خلل ایجاد کند. تحزب هم ۱۰۰درصد تضمین کننده سلامت امور سیاسی نیست و نمیتوان به طور کامل انتظار تحقق اهداف اولیه را داشت. بحث نظارت مکانیزمهای خود را دارد که در جای خود باید بررسی شود.
در حال حاضر یکی از مشکلات عرصه سیاسی کشور، نبود احزاب و عدم کارکرد صحیح آنهاست. اما طراحان طرح استانی شدن انتخابات مجلس، یکی از اهداف خود را نقش بیش از پیش احزاب در شکلگیری پارلمان میدانند. تا چه اندازه امکان قدرت گرفتن احزاب با اجرای این طرح وجود دارد؟
استانی شدن انتخابات مجلس، به سرعت باید پوست اندازی و به سمت تحزب حرکت کند و اگر متوقف شود، مطمئنا طرح استانی شدن انتخابات مجلس به جایی نخواهد رسید و اهداف مد نظر طراحان نه تنها تحقق نخواهد یافت بلکه به نوعی بیخاصیت هم خواهد شد.
فرمودید پیش از این موافق استانی شدن انتخابات بودید و اکنون نگاه مثبتی به آن ندارید. در دورههای قبل مگر چه ویژگیهایی وجود داشت و شرایط چگونه بود که اکنون نیست؟
تجربیات زیادی در عرصه سیاسی پیدا کردهام و مساله فرهنگ سیاسی مردم، نحوه برگزاری انتخابات، نحوه نظارت، مسائل مربوط به اجرا و غرق شدن بسیاری از نگاههای کلان و مهم در شهرآشوب فضای سیاسی و تقنینی کشور، بنده را به این دو نتیجه رسانه است که انتخابات استانی مجلس، موج شکنی و بحث رسیدن به اهداف مدنظر را شاید به صورت مقطعی مرتفع کند. اطمینان دارم پس از یک یا دو دوره انتخابات استانی مجلس، به این نتیجه خواهیم رسید که کاش دنبال طرح دیگری میرفتیم و به شکل دیگری قوه مقننه را تشکیل میدادیم.
تا کی در کشور باید شاهد نگاشته شدن دیکتههای غلط و آزمون و خطاهای تکراری و هزینهزا بود؟
تا زمانی که بنیان سیاست در کشور به دست آزمون و خطاست و تحزب در کشور جایگاهی ندارد، برنامههای ۵ ساله و کلان ما بر مبنای شخص محوری و هیجان و نگاههای مقطعی تدوین میشود، آثارش در توسعه و مدیریت کشور با آزمون و خطا همراه خواهد بود و ثمری نخواهد داشت.
طرح دیگری که این هفته تصویب شد، ممنوعیت ۳ دوره نمایندگی متوالی برای نمایندگان بود. شما که ۵ دوره است نماینده مجلس هستید و تجربه زیادی در قوه مقننه دارید، ارزیابیتان درباره این طرح چیست و چه نکات مثبت و منفی در این طرح میبینید؟
مساله محدود کردن دوره نمایندگی با این فرم و سر و شکل، حاصل یک نوع پریشانطلبی و یک پرخوری سیاسی است که متأسفانه در برخی مواقع برای کشور مشکل ایجاد کرده است. اکنون با این طرح ۳۴ نفر از نمایندگان باتجربه و قدیمی مجلس (اگر طرح به تایید شورای نگهبان هم برسد) از حضور در قوه قانونگذاری و نظارتی کشور، محروم خواهند بود. این تصمیم حاصل از تعقل نیست بلکه حاصل از یک هیجانی است که ناشی از پریشانطلبی است. متاسفانه از روزنههایی که در کشور وجود دارد میتوان بهره زیادی از آنها برای تحکیم بنیانهای جامعه ببریم، به سمت تخریب آن بنیانها میرویم. یکی از این تصمیمات هم همین بحث ممنوعیت ۳ دوره نمایندگی متوالی است که به تصویب همکاران رسید.
یعنی اعتقاد دارید این طرح ناپخته و نارس است؟
نه تنها ناپخته است بلکه آسیب رسان هم هست و در آینده ممکن است مشکلاتی را در نهاد پارلمان ایجاد نماید.
اینکه موافقان طرح سخن از چرخش نخبگان میکنند را چگونه ارزیابی میکنید؟
دوستان معنای چرخش نخبگان را نمیدانند. در این مورد به خصوص، چرخش نخبگان معنی نمیدهد. در هیچ پارلمانی در سطح جهان، چنین محدودیتی در قوه مقننه نمیبینید. چرخش نخبگان متوجه رأس قواست و نه نمایندگان مجلس و قانونگذاران. نمایندگان مجلس که انتصابی نیستند، مردم آنها را انتخاب میکنند. وقتی مردم یک نفر را ۳ بار برای نمایندگی خود انتخاب میکنند، این حق را دارند تا بارها او را انتخاب کنند. چرخش نخبگان باید با اراده مردم و در رأس قوا شکل بگیرد نه اینکه منتخبان مردم در پارلمان دچار محدودیت شوند. آنهایی که چنین مباحثی را مطرح میکنند، بنده از این دوستان استدعا میکنم یکبار دیگر معنا و مفهوم گردش نخبگان را مطالعه کنند و بازنگری در این تعریف خود داشته باشند.
موافقان طرح بحث دیگری را مبنی بر اینکه نمایندگان پر سابقه به دلیل نفوذ و موقعیتی که در حوزه انتخابیه خود دارند، میتوانند مانع حضور نیروهای جوانتر یا افراد متخصص و چهرههای جدید شوند و از نفوذ خود در مراکز اجرایی و نظارتی سوء استفاده کنند. در این رابطه چه توضیحی دارید؟
در مساله جوانگرایی، نباید از آن طرف بام افتاد. نه زمانی که تمام روزنههای حضور جوانان در عرصههای مختلف را میبندیم و اینکه بیاییم به قدری با این موضوع هیجانی برخورد کنیم که قوه مشورتی و تقنینی کشور را از افراد باتجربه و کارکشته، تهی کنیم. نباید به اسم جوانگرایی مجلس را در اختیار افرادی قرار داد که نتوانند بار سنگین قوه مقننه را به دوش بکشند. فکر میکنم ما در استفاده از عناوین و عبارات، نیاز به مراقبت بیشتری داریم. مجلس جایگاهی دارد که مردم باید خودشان در رابطه با آن تصمیم بگیرند.
مردم خودشان از همه بهتر میدانند که برای خوزه انتخابیه خود نماینده جوان انتخاب کنند یا میانسال و یا باتجربه و کهنسال. این امر باید به مردم واگذار شود تا بر اساس نیازهای خود، به مجلس فرم و سر شکل دهند. اما اگر بخواهیم تصمیم خود را با تصمیمات کلانی که سنخیتی با هم ندارند پیوند دهیم، آثارش منفی آن را در آینده خواهیم دید که همانا آزمون و خطاهای تکراری و مدام است.
آیا در سیستم سیاسی کشور جای خالی مجلس سنا احساس میشود یا خیر؟
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جایی برای مجلس سنا در نظر گرفته نشده است. شورای نگهبان باید در این مورد نظر بدهد که آیا میتوان فراتر از قانون اساسی، مجلس سنا تشکیل داد یا خیر. اما اگر دوران بازنگری مجدد قانون اساسی فرا برسد، حتما یکی از نهادهایی که مورد نیاز کشور خواهد بود، مجلس سنا یا مجلس مشورتی است که بتواند مصوبات و تصمیمات مجلس عمومی یا شورا را از طریق قانون مورد پالایش و پیرایش قرار دهند. بنده موافق وجود مجلس سنا هستم و آن را برای کشور لازم میدانم.
اتخاذ چنین تصمیمهایی را ناشی از چه میبینید؟
بنده گاهی پریشان گویی را در مجلس میبینم. مثلا میلیونها نفر امیدشان این باشد که این مجلس با کارآمدی، هوشیاری، تجزیه و تحلیل مشکلات مردم و ارائه راهکار برای برون رفت از مشکلات و معضلات کشور و بهینه کردن ساختار اداره مملکت، به جای آن شاهدند که این مجلس توسط چند نفر به گروگان گرفته شده است. هیأت رئیسه و نخبگان پارلمان هم علاجی برای رفع این معضل ندارند! بنابراین شاهد نهادینه شدن چنین مشکلاتی هستند. اکنون افرادی در مجلس حضور دارند که در هر حوزهای اظهار نظر میکنند. در بخشهایی که مباحث آن مانند پزشکی، اقتصاد، روابط بینالملل و... کاملا تخصصی است، اظهارنظر میکنند.
افرادی در مجلس هستند که تجربه، تخصص و تحصیلات آنها حوزه دیگری است اما در رابطه با بودجه، اقتصاد، روابط پولی و مالی، درآمدزایی، هزینهکردها، سیاست خارجی، آموزش و... اظهار نظر میکنند. متاسفانه این پریشان گویی با پرگویی هم همراه شده است که حاصلش جز قیچی کردن عقلانیت و کارآمدی در عرصه تصمیمگیری نیست. این امر باعث شده تا برای نهادها محدودیت ایجاد شود. در عرصه نخبه پروری هم سابقه خوبی نداریم و حوزه و دانشگاه نتوانستهاند اعاظم رشتههای مختلف را تربیت کنند. خلأ در این بخش کاملا محسوس است. نتیجه این میشود که دایره عقلای تصمیم گیر و تصمیمساز را محدود میکنیم که حاصلی جز وارد آمدن خسارت به کشور ندارد.
- 9
- 3