هفته گذشته مجلس پس از پایان جلسات فشرده برای تصویب بودجه سال ۹۸، دو طرح مهم را در دستور کار خود قرار داد که هر دو هم به تصویب نمایندگان رسید. ابتدا طرح استانی شدن انتخابات که مدتها بود برخی ابعاد آن رسانهای شده بود و سپس طرح ممنوعیت سه دوره نمایندگی متوالی در مجلس که این طرح با حواشی زیادی همراه شد. موافقان و مخالفان طرح دوم با دلایل مختلف، نکات مثبت و منفی طرح را برشمردند. از جمله دلایل مثبت موافقان طرح که در داخل و خارج مجلس بدانها اشاره شد، لزوم گردش نخبگان، جوانگرایی، فرصت عرض اندام دادن به متخصصان و نیروهای کارآمد اما گمنام شهرستانها برای حضور در مجلس و پاره شدن حلقه انحصاری چند نماینده پرسابقه بانفوذ در برخی شهرستانها را از دلایل تصویب طرح ممنوعیت سه دوره نمایندگی متوالی بر شمردند.
در مقابل مخالفان طرح که اتفاقا این طیف هم در داخل و خارج از پارلمان کشور دارند نکات منفی این طرح را از جمله خالی شدن مجلس از افراد باتجربه کارکشته، سپردن کارهای بزرگ به افراد کمتجربه و کوچک، احساسیبودن تصمیم موافقان، ناپختگی و آسیبزابودن چنین طرحی برای آینده قانونگذاری کشور و... را مطرح کردند. البته این طرح برای اجرا باید به تصویب شورای نگهبان هم برسد و تا آن موقع باید همچنان منتظر موضعگیری موافقان و مخالفان بود.
«آرمان» در همین رابطه با محمد دامادی نماینده اصلاحطلب ساری و میاندورود به گفتوگو پرداخت. دامادی که دومین دوره نمایندگی خود را در مجلس تجربه میکند، از مخالفان طرح ممنوعیت سه دوره نمایندگی متوالی و از سویی موافق طرح استانی شدن انتخابات مجلس است. او تصویب طرح استانی شدن را گام بلند مجلس برای رسیدن به تحزب و رسیدن به دموکراسی در عرصه انتخابات مجلس دانست که با طرح ممنوعیت سه دوره نمایندگی که آن را «ناپخته و اشتباه» خواند، به نوعی طرح اول نیز میتواند به انحراف کشیده شده و نتایج مطلوب نیز به دست نیاید.
هفته گذشته دو طرح مهم در مجلس بهتصویب رسید. طرح استانی شدن انتخابات مجلس و ممنوعیت نمایندگی ۳دوره متوالی. نظر شما درباره طرح ممنوعیت سه دوره نمایندگی چیست؟ آیا موافق رأی دادید یا مخالف؟
بنده به این طرح رأی مخالف دادم و دلایلی هم دارم که عرض میکنم. ابتدا این پرسش مطرح است که اساسا نمایندگان به چه علت طرح استانی شدن انتخابات مجلس را مطرح و سپس رأی دادند؟ علت این بود که نمایندگان وقتی قانون وضع میکنند باید برای چند دهه باشد یعنی قانون یکساله و دوساله که نباید وضع کرد. نماینده موقع کار باید تمام هوش و حواسش به مصوبات و موضوعات مطروحه در مجلس باشد تا برای تصمیمگیری دچار اشتباه نشود زیرا برای سالهای سال باید قانون وضع کرد. یعنی باید در جریان موضوع و مذاکرات صحن باید تا هنگام رأی دادن به نحو احسن تصمیم بگیرد.
در جریان نبودن نماینده باعث میشود در تصمیم نهایی اشتباهاتی رخ دهد. در اینجا یک اشکال عمده هم به سازه صحن علنی وارد است زیرا این سازه بسیار بزرگ است و صدا و همهمه در صحن پخش میشود، رفت و آمدها زیاد است و واقعا گاهی متوجه سخنان و مواضع یکدیگر نمیشویم. بسیاری از مواقع بنده خودم مشروح مذاکرات مجلس را از درون صحن توسط رادیو گوش میکنم! تا بهتر متوجه مباحث شوم. این بهدلیل وسعت زیاد سازه است که کاملا غیرفنی ساخته شده و همین امر باعث پرت شدن حواس نمایندگان شده و در نتیجه آنها به انجام کارهای متفرقه میپردازند. این پرداختن به امور جزئی، اجازه تصمیم درست را میگیرد. بنابراین باید به امور کلان کشور و قوانین عمومی و عام توجه شود که گاهی این امر معقول میماند. خوب ما بر اساس منافع جمعی آمدیم انتخابات مجلس را استانی کردیم، البته باید به تصویب نهایی شورای نگهبان هم برسد.
حال ما با این قانون قدم بزرگی برداشتیم (از اینجا به سوال شما پاسخ میدهم)؛ لذا برای به اخیرا درآوردن قدمهای بزرگ، حتما به افراد بزرگ و باتجربه نیاز داریم. بنده روز اولی که وارد مجلس شدم و با لطف و توجه مردم ساری و میاندورود بر کرسی پارلمان نشستم واقعا اطلاعات کافی از نحوه قانون نویسی، طرحها و لوایح، مباحثات پارلمان و... نداشتم که همین عدم دانش کافی میتواند برای کشور خسارتزا باشد اما بودند نمایندگان باتجربه و کارکشتهای که به امثال بنده کمک کردند و راهنمایی کردند و تجارب خود را در اختیار ما گذاشتند. حال ببینید در دوره بعدی قرار است این نمایندگان باتجربه دیگر نباشند؛ امثال آقایان لاریجانی، پزشکیان، مطهری، قاضیپور، جلالی، محجوب و سایرین.
این افراد سالها عمر خود را در پارلمان و قانونگذاری گذراندهاند. اکنون برخی نمایندگان در مجلس و در یک حوزه خاص مجتهد هستند. آقای محجوب در حوزه کارگری، آقای باهنر در حوزه مدیریت و پیش برد امور بودجه و غیره. فردی ۳دوره نماینده بوده یعنی ۱۲سال تجربه کسب کرده، روی او هزینه شده، وقت صرف شده و آن فرد قانون نویسی و امور تقنینی را آموخته است بعد بگوییم فلانی، ۳ دوره کافی است، برو چهار سال بیرون بنشین و بعد دوباره در پروسه انتخابات قرار بگیر! بهنظرم این طرح علاوه بر مغایرت داشتن آن با قانون اساسی، یک تجربه و طرح اشتباهی است مانند طرح خروج دام از جنگلها، انتقال آب دریای کاسپین به استان سمنان و قوانین دیگری که بعدها به اشتباهبودن آن پی بردیم و پشیمانی به بار آورد.
برخی از نمایندگان فعلی و سابق که مورد پرسش ما قرار گرفته بودند، این طرح را در «گردش نخبگان» در حوزهها و شهرهای مختلف موثر میدانند. برای مثال گفتهاند که فلان نماینده که سالهاست نماینده فلان منطقه است بهواسطه سابقه، قدرت، نفوذ و روابطی که در بخشهای مختلف دارد ممکن است اجازه ظهور چهرههای جدید را ندهد و به نوعی نمایندگی آن شهرستان را حق و امتیاز ویژه خود تلقی کند.
این حرف غلطی است و مصداق توهین به شعور و فهم سیاسی مردم است. یعنی مردم مناطق مختلف کشور نفع و ضرر خود را تشخیص نمیدهند؟ مردم هر جایی که احساس کنند منتخبشان دیگر صلاحیت لازم را ندارد، حتما در رأی خود تجدیدنظر خواهند کرد. چه کسی گفته هر که پول بیشتری خرج کند و شام و ناهار بیشتری بدهد رأی خواهد آورد؟ مردم همواره کار ما را رصد میکنند، سبک و سنگین میکنند و به خوبی تشخیص میدهند. بر همین مبنا باید انتخاب نمایندگان و تعداد دورههای آنها به مردم و تشخیص آنها واگذار شود. البته بحث ریاست جمهوری متفاوت از نمایندگی مجلس است و به خوبی برای آن محدودیت دوره تعیین شده است. اما مجلس دستگاه تقنینی و نظارتی است، نه اجرایی. این دو مقوله کاملا با هم تفاوت دارند. مهمترین کار مجلس، بحث نظارت است که به خوبی این بخش نیز توسط مردم رصد میشود و رفتار، عملکرد و مواضع نمایندگان را پیگیری میکنند. ممکن است فردی که چندین دوره به او اعتماد کردهاند، با دیدن یک اشکال و عملکرد نادرست، اعتمادشان را از او سلب کنند و به فرد دیگری رجوع نمایند.
بهنظر شما این طرح «ناپخته» است و عجولانه طرح شده و رأی آورد و یا باید فرصت داد تا نتایج آن را در یک دوره دید و بعد به قضاوت نشست؟
من نمیگویم ناپخته است بلکه جدای از ناپختگی، طرحی اشتباه و نادرست است. یک تصمیم بسیار بد توسط همکاران ما بود، در روزی که گام بلندی به سوی تحزب (با تصویب طرح استانی شدن انتخابات مجلس) برداشته شده بود، با طرح ممنوعیت ۳ دوره نمایندگی متوالی، یک اشتباه استراتژیک رخ داد.
برخی مخالفان میگویند چون مجلس شورای اسلامی محل «شور و مشورت» است، باید در چنین محلی از افراد باتجربه، خبره و سرد و گرم چشیده استفاده کرد زیرا علاوه بر بحث مشورت، مبحث بسیار مهم قانونگذاری مطرح است که نیاز به تجربه و دانش کافی دارد. پرسش این است؛ مخالفان طرح میگویند اگر قوه مقننه از جایگاه «شور» بیفتد و خالی از تجربه شود، چه کسی پاسخگوی خسارتهای بعدی خواهد بود؟
ما وقتی در حال نشان دادن بلوغ سیاسی نهاد پارلمان بودیم و قصد میدان دادن واقعی به احزاب را داشتیم و میخواستیم گامی رو به جلو برای تحزب برداریم، موضوعی پیش آمد که کار بزرگ اول را تحت الشعاع قرار داد. برای اینکه سطح قانونگذاری ما بالا برود، به افراد باتجربه و کارکشته نیاز است. اکنون عمر برخی قوانین ما (در قانون ۵ساله یا قوانین عادی) به ۲ یا ۳ سال رسیده است! قانون شهرداریها را سال ۱۳۳۴نگاشتهایم و هنوز هم اجرا میشود. اما کار به جایی رسیده که قانونی را امسال به تصویب میرسانیم و سال بعدش اصلاحیه میخورد! این نشان میدهد که مجلس از افراد باتجربه و پخته خالی میشود.اگر برای بررسی قانون بودجه سال آینده افراد باتجربه بیشتری مانند امثال باهنر بودند اتفاق دیگری رخ میداد. اکنون هم اگر یکی مانند آقای تاجگردون در کمیسیون تلفیق نمیبود، کار به مشکل میخورد. این واقعیات را باید بپذیریم.
اگر به بنده بگویند به بهانه جوانگرایی بروم جای افراد باتجربه را مثلا در همین کمیسیون تلفیق بگیرم؛ با اینکه موقعیت خوبی است، قدرت بالایی در هدایت قانون بودجه و منابع وجود داشته و وجهه سیاسی بالایی هم دارد اما در مخیله بنده هم نمیگنجد که در چنین جایگاهی باشم زیرا سواد آقای تاجگردون و امثالهم را ندارم. ما میخواهیم در آینده کارهای بزرگی را انجام دهیم، با آدمهای کوچک که نمیتوان به مقصود رسید. از سخنان بنده کسی توهین برداشت نکند اما حتما باید در این جایگاه افراد خبره قرار بگیرند و در عین حال بله تغییرات هم لازم است. اما وقتی دامادی نوعی وارد مجلس شد، این بزرگترها و باتجربهترها بودند که توانستند او را یاری کنند و مشاوره دهند تا کار را یاد بگیرد. بنابراین باید محدودیت دوره را خود مردم تشخیص دهند و نه قانون.
موافقان طرح نکتهای را هم مطرح میکنند که به هر حال بهدلیل حجم بالای وظایف و مسئولیتها در مجلس اعم از تصویب طرحها و لوایح، نظارت بر دستگاههای اجرایی، بودجه نویسی، مشکلات مردم و حوزههای انتخابیه، مراجعات مردمی و چندین کار سنگین دیگر، بالاخره ممکن است فرد خسته و فرسوده شود و نیاز به یک بازسازی روحی و فکری و به قول معروف بروزرسانی و نوکردن نگاه و تجارب خود دارد. بر همین مبنا یک دوره استراحت برای نمایندهای که ۳دوره یا بهعبارتی ۱۲سال در بطن امور بوده، لازم است. ارزیابی شما از این به قول معروف بازسازی فکری و تجربی نماینده چیست؟
برای مثال میتوان گفت اگر خودروی فرسوده شده را داخل پارکینگ بگذارید و ۴ سال به آن استارت نزنید و حرکتش ندهید که مجددا مثل ۴ سال قبلش عمل نخواهد کرد؛ این سخن منطق ندارد. در ضمن نمایندهای که ۴ سال خارج گود نشسته است، برای ورود مجدد به مجلس باید هزینه صرف کند، خود را معرفی کند، وقت بگذارد و ایبسا به رفتارهای پوپولیستی روی آورد. اینکه فردی کارایی دارد و یا ندارد را باید مردم تشخیص دهند. چرا فکر میکنیم همواره باید مسئولان برای مردم نسخه پیچی کنند؟ مردم عملکردها، رفتارها، مواضع، اثرگذاریها را میبینند و دنبال میکنند و وقتش تصمیم میگیرند. بهنظرم بحث استراحت و بازیابی مجدد نماینده پس از ۳ دوره، قابل پذیرش نیست.
البته شرایط در شهرهای بزرگ و پایتخت فرق میکند زیرا مردم در این شهرهای لیستی و جریانی رأی میدهند که ممکن است یک دوره به اصولگرایان و دوره بعدی به اصلاحطلبان رأی دهند که بحث جدایی است. در غیراینصورت مردم سایر مناطق و حوزهها، بهتر از ما خوب و بد را تشخیص میدهند. هیچگاه یک پراید نو و صفر نمیتواند کارایی یک مرسدس بنز کارکرده و حتی فرسوده را داشته باشد.
آیا ممکن است پشت این طرح یک پروژه سیاسی برای حذف افراد باتجربه از مجلس و خود داشته باشد؟ یعنی شائبه سیاسیبودن طرح بر محتوای مطرح شده یعنی جوانگرایی، گردش نخبگان، انحصار شکنی و... غلبه کرده باشد؟
نه! بدین شکل و با این تعریف به موضوع نگاه کردن را قبول ندارم. اگر قرار بود چنین نگاه سیاسی وجود داشته باشد، میشد محدودیت سنی قائل شد مثلا حداکثر سن را ۵۰ سال در نظر میگرفتند که در آن صورت ریزشها بیشتر هم میشد. بهنظرم این شائبه حذف سیاسی افراد با این قانون را تایید نمیکنم. اما به هر حال نظری است که دوستان میدهند و در صحن مجلس هم چنین شائبهای وجود دارد و بر افکار همکاران ما غالب شده است.
آیا لازم است عرصه سیاسی کشور به سمتی برود که نیاز به وجود مجلسی مانند «سنا» بیش از گذشته احساس شود و نمایندگان باتجربه در مقام شور بالاتری مانند سنا قرار بگیرند و مثلا لقب «سناتور» را دریافت کنند و به امور کلانتری بپردازند؟
اکنون این مجلس شورای اسلامی ما مانند مجلس عوام در برخی کشورها مثل انگلستان است. بهنظرم باید از درون مجلس و کارهای روزمره صحن علنی نمایندگان یک رسانهای فیلم مستند تهیه کند تا به عمق کارها، وظایف و سختی کار پی برده شود. خوب با این حجم کار، توان قانوننویسی و نظارت نماینده پایین میآید و انتظارات هم بالاست. بهنظرم اگر قرار است با رویه فعلی مجلس داشته باشیم، باید حتما به سمت تشکیل مجلس سنا هم برویم.
نباید این بحث را رها کرد و نیروهای باتجربه امر تقنینی و پارلمان را به حال خود رها کرد. اکنون بسیاری از نمایندگان باتجربه دورههای گذشته مجلس که حتی سالها رئیس کمیسیون بودهاند و یا عضو هیات رئیسه بودند را در لابیهای مجلس میبینیم که به هیچکاری جز مشاوره دادن به وزرا و یا کارهای متفرقه مشغول نیستند. مگر برای این افراد و تجربه اندوزی آنها از بیتالمال هزینه نشده است؟ پس چرا این تجربیات به حال خود رها میشود و در جای خود بهکار گرفته نمیشود. به همین علت فکر میکنم به یک مجلس سنا نیاز است تا این تجربیات در جای خود و به نحو احسن بهکار گرفته شود تا هم از هدر رفتن بیتالمال برای آموزش و تجربهاندوزی نمایندگان باتجربه جلوگیری شود و هم در مباحث کلان که نیاز به شور و مشورت افراد صاحب نظر و کارکشته وجود دارد، مجلس سنا بتواند نقش خود را ایفا کند.
با استانی شدن انتخابات مجلس، برخی نمایندگان نگران به قدرت رسیدن اصحاب زر و زور در استانها هستند و از بالا رفتن هزینههای انتخاباتی میگویند یا عدهای از معرفی کاندیدها به تمام مردم استان و آشنایی همه حوزههای انتخابیه استان با کاندیدها و برنامههای آنها سخن گفتند که به انتخاب مناسب مردم کمک میکند و بحثهایی از این دست. ارزیابی شما چیست؟
اینکه میگویند در صورت استانی شدن، هزینه انتخابات مجلس بالا خواهد رفت، دقیقا بر عکس، هزینهها بسیار پایین خواهد آمد و سرشکن میشود. کسانی که این مطلب را عنوان میکنند، مگر نمیدانند همین الان چه مقدار هزینه برای مراسم، شام و ناهار، مسابقات، کمکهای مختلف و... در حال هزینه شدن است و بنده میگویم از ۳ سال پیش این هزینهکردها آغاز شده است. برخی فکر میکنند هزینه یعنی چاپ بنر و پوستر؛ خیر اینها هزینه نیست. بنده خودم یک دوره شورای شهر و دو دوره هم مجلس شرکت کردهام به جرأت میگویم هزینه پوستر و بنر در مقابل سایر هزینه کاندیداها بسیار ناچیز است.
در استانی شدن یک بسته تعریف خواهد شد و ائتلاف صورت خواهد گرفت. برای مثال استان مازندران ۱۲ نماینده دارد، میتوان یک گروه ۱۲نفره در استان تشکیل داد که هزینههای تبلیغات تقسیم به ۱۲ شود. دیگر لازم نیست هر کوچه و خیابانی ستاد یک کاندیدا زده شود و همه جا پوستر چسبانده شود، بلکه ایدههای یک تیم ۱۲ نفره به مردم استان عرضه میشود و نه تک تک افراد. اما اکنون بسیاری بهواسطه پولهایی غیرمتعارف و بدون منبع مشخص وارد انتخابات میشوند و هزینههای مالی را افزایش میدهند.
برای مثال یک کاندیدا در روستایی برای بهداشت یا مسجد روستا ۱۰میلیون کمک میکند و شما بهعنوان نماینده مستقر باید دو برابر آن کاندیدا کمک کنی تا حرف و حدیث نسازند و بگویند طرف نماینده نبود ۱۰میلیون کمک کرد این نماینده ۲ میلیون! این مسائل در مناطق روستایی و شهرهای کوچک روی رأی کاندیداها تاثیر میگذارد. اگر انتخابات استانی شود این هزینههای اضافی شام و ناهاردهی کاهش خواهد یافت زیرا هیچکس توان اینکه در تمام استان شام بدهد را ندارد. همین امر باعث میشود تا در مراکز استانها و شهرهای مختلف همایشهای انتخاباتی جمعی برگزار شود و کاهش هزینهها هم قطعا روی خواهد داد.
این امر باعث تقویت کار تیمی و پذیرش یک کار واحد حزبی یا شبه حزبی هم خواهد شد.
بله دقیقا. اکنون یکی از مشکلاتی که در استانها وجود دارد، اختلاف نمایندگان بر مسائل حوزههای انتخابیه است اما کار تیمی و وقتی افراد در یک مجموعه کنار هم قرار میگیرند، این اختلافها رنگ خواهد باخت و اتفاقا بهنظرم این طرح به تقویت مجلس آینده کمک خواهد کرد. حتی مجلس متعادلتری خواهیم داشت. دو جریان اصلی سیاسی کشور یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان همواره ترکیب اصلی مجلس را تشکیل میدهند با استانی شدن انتخابات مجلس میتوانند بیش از گذشته وزن خود را در عرصه سیاسی کشور به نمایش بگذارند. به سوی پویایی نهاد پارلمان پیش خواهیم رفت و تعداد اصلاحطلب و اصولگرا به تعادل خواهد رسید. فکر میکنم مردم هم استقبال خواهند کرد و خودشان به نیکی ترکیب سیاسی مجلس را شکل خواهند داد.
فرهاد فدایی
- 16
- 6