برخي از رسانهها با عینک ياس و بدبيني به مسائل مينگرند و در تلاشند تا رقيب را داراي يك قدرت خارقالعاده و ماورای طبيعي در بسيج نيروها به نفع خود نشان دهند. اين نوع نگرش واقعبينانه نيست. اگرچه نبايد توان اصولگرايان را دستكم گرفت يا غيرعادي به آن نگريست، اما اگر اين مساله فرض گرفته شود كه اين مجموعه از منظر سياسي بسيار توانمند است كه البته بهراستي هم اصولگرايان توانمنديهاي خود را دارند، جامعه ايراني جامعهای بسيار بزرگ يعني داراي گستره عظيم جغرافيايي با سلایق مختلف اجتماعي است، بنابراين چنين جامعهاي را نميتوان يكشبه توسط صداوسيما و با استفاده از تريبونها دراختيار گرفت. البته باز هم بايد نسبت به ورود اصولگراها به صحنه انتخابات، آنهم بهصورت حقيقي اميدوار بود، زيرا منفعلشدن جناح اصولگرا بهنفع هيچ جرياني نيست. آنها نبايد بهخاطر هراس از شكست در انتخابات صحنه را رها كنند. عدم حضور اصولگراها در ميدان رقابت حتي بهنفع اصلاحطلبان هم نيست.
بنابراين چندان نميتوان نسبت به انفعال اصولگراها خشنود بود؛ چراکه بيتحركي و انفعال جريانهاي سياسي در درازمدت پويايي را از فضاي سياسي ايران ميگيرد. بهطور كلی شواهد نشان ميدهد كه جناح اصولگرا از زمان عقب است و اكنون براي معرفي كانديدا از سوي اين جناح بسيار دير است؛ زيرا یکباره نميتوان چهرهاي را به جامعه معرفي كرد. بنابراين براي معرفي يك چهره سياسي بايد آن چهره مدتي در جامعه مطرح باشد. در همان سال ۸۴ هم اگرچه بهاشتباه اصلاحطلبان، برخي از چهرههاي جريان اصولگرا مانند احمدينژاد را به حساب نميآوردند، در حالي كه او در آن زمان يك چهره رو به رشد بود، زیرا در دوران تصدی شهرداري تهران براي خود جايگاه اجتماعي كسب كرده بود. اما امروز پس از سالها وقتي به جريان تبليغاتي پيرامون احمدينژاد مينگريم، پي ميبريم كه بهراستي اين جريان ازهمان سال ۸۴ وجود داشت. بهويژه در برخي از استانها مانند اصفهان جريانهاي دانشجويي از مدتها قبل روي او سرمايهگذاري كرده بودند و اين زمزمهها به گوش ميرسيد، اما اكنون پس از گذشت ۸ سال شرايط متفاوت است و جامعه آگاه شده است. حال شرايط متفاوت بوده و تكليف احمدينژاد روشن است و تنها چهرهاي كه گاهي از وي نامي به ميان ميآيد، همان محمدباقر قاليباف است.
البته گمان هم نميرود كه او نيز معجزه يا سخن تازهاي براي ورود به انتخابات داشته باشد. اگر قرار بر اين بود كاري انجام دهد، در دورههاي قبل انجام ميداد، اما به هر روي او نميتواند اقبال بسيار گستردهاي را به سمتوسوي خود جلب كند. چهره ديگر سردار قاسم سليماني بود. اگرچه وي يك چهره محبوب نظامي است اما ورود وي به انتخابات منتفي شد، زيرا نظرات مختلفي وجود داشت مبني بر اينكه او نميخواهد به عرصه سیاست قدم بگذارد. در نتيجه آنچه برخي از رسانههاي اصلاحطلب ادعا دارند مبني بر اينكه «اين نگراني وجود دارد كه تجربه انتخابات۸۴ براي اصلاحطلبان در انتخابات ۹۶ تكرار شود» تعبيری كاملا بياساس است، زيرا شرايط اكنون با سال ۸۴ يكسان نبوده و امروز گزينه اصلاحطلبان مشخص است. ديگر تعدد كانديدا از سوي اين جريان تكرار نخواهد شد. اكنون اين بلوغ سياسي در اصلاحات ايجاد شده كه به هر قميتي شده با يكديگر كنار بيايند و روي يك فرد واحد برای انتخابات رياستجمهوري و روي يك ليست واحد برای انتخابات شوراي شهر با يكديگر به اجماع برسند.
احمد شیرزاد
- 11
- 6