به گزارس مهر،مهمان این هفته برنامه دست خط آدمی بسیار صریح و در عرصه مطبوعات و قلم دارای سابقه است. از اول انقلاب در سپاه حضور داشتند، بعد به فضای سیاسی آمدند.
«الیاس حضرتی» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی مهمان برنامه دست خط بودند که در ادامه مشروح گفتگوی محمدحسین رنجبران با ایشان از نظرتان می گذرد:
مجری: از مسائل روز شروع کنیم، تقریباً ۹ ماه از نمایندگی شما در مجلس دهم می گذرد، الان در این ۹ ماه بیشترین تقاضاهایی که مردم از شما دارند و صحبت ها و مشکلاتی که دارند بیشتر غلبه اش چیست؟
انواع و اقسام مراجعات به نمایندگان می شود، از مشکلات کشاورزی گرفته، کارگری گرفته، گرفتاریها و دعواهایی که با همسایه هایشان دارند، ولی من مقایسه می کنم با مجلس ششم، و الان هم من جزء نمایندگانی هستم که مرتب سعی می کنم ملاقات ها و دیدارهای مردمی داشته باشم، عمده ترین مشکلات مردم، مشکلات مربوط به اشتغال است، یعنی اگر بخواهیم جدول بکشیم تمام افرادی که مراجعه می کنند، ۲، ۳نفر از خانواده یا خودشان بیکار هستند یا بچه هایشان بیکار هستند، درخواست شغل و اشتغال دارند و در عین حال تحصیلات جامعه و متوسط تحصیلات هم چون بالاست، دنبال کار خرده ریز هم نیستند، اینطوری هم نیست که هر کاری را قبول بکنند، دنبال کارِ متناسب با تحصیلاتشان هستند...
مجری: ناحق هم نمی گویند؛
درست است، طرف فارغ التحصیل دانشگاه تهران است، رشته برق خوانده است، نمی تواند برود کار خدماتی انجام بدهد، مثلا چایی بدهد، باید در رشته خودش استفاده شود. درخواست دومی که مردم دارند، مشکلات مالی آنهاست که عمدتاً در شکل تقاضاهای وام از بانکها، وامهای خرد، اکثراً کسانی که مستاجر هستند و برای پرداخت پیش پول خانه شان، که بتوانند اجاره کمتری بدهند، دنبال مبالغ ۱۰، ۱۵ میلیون تومان از بانکها هستند که در واقع بتوانند خودشان را تنظیم بکنند؛ بخش سوم مراجعات، مراجعاتی است که اقشار عمومی هستند مانند بازنشسته ها، مانند فرهنگیان به خاطر مشکلاتی که در اثر فشارهای اقتصادی و کمی فیش حقوقی آنها دارد ایجاد می شود و مرتب مراجعه دارند که بتوانند مسائل شان را حال کنند و در درجه چهارم افرادی مراجعه می کنند که مشکلات و گرفتاریهای قضایی دارند و در کنارش البته ما با اقشار مختلف مانند دانشگاهها و دانشجویان ارتباط تنگاتنگی داریم و آنها هم جالب است به شما بگویم، درخواست فعالیتهای تشکل دارند که تشکلهای آنها فعال شود.
مجری: بیشتر آن درجه بندی که شما کردید برمی گردد به مسائل و مشکلات اقتصادی مردم، شما یک جایی اظهارنظر کرده بودید و گفتید دولت یازدهم توانست تورم را کنترل بکند ولی برای رکود نتوانست کاری بکند، خیلی از این چیزهایی که شما گفتید برمی گردد به وضع رکود و فضای اقتصادی، به نظرتان چرا دولت موفق نبوده در این بخش؟
دولت یازدهم با یک مشکلاتی کار خودش را شروع کرد، در سیاست خارجی تقریباً ارتباط ما با خیلی از کشورها در پایینترین سطح بود، فروش نفت و به تبعش آن تولید ما، چون وقتی تولید می کنیم یا باید صادر بکنیم یا باید مصرف بکنیم، نمی شود فقط تولید بکنیم و انبارها را پر بکنیم یا در کشتی و روی دریا باشد، به تبعش تولید مادر پایینترین سطح بود، ارتباطات اقتصادی ما به تبع اینها در بخش صنایع، در بخش دارو، در بخش مواد غذایی، در بخش واردات، در بخش صادرات همه آمده بود دیگر متاسفانه فریز شده بود و همچنان کشور ما با مقاومتی که مردم داشتند، دنبال احقاق حق خودش بود، نه اینکه فشارها باعث شود از احقاق حق خودش پایین بیاید، دولت یازدهم با تدبیر و استراتژی ای که رهبری در واقع اتخاذ کردند، مسئولیتِ دامن زدن و وسیع کردن و تعمیق مذاکرات را به عهده گرفت و الحمدلله طی مذاکراتی که تحت عنوان برجام انجام شد، علیرغم اینکه در داخل مخالفت هایی داشتیم، در صحنه بین الملل هم مخالفت های سنگینی وجود داشت ولی پشتوانۀ رهبری و تیم خوبی که دولت چیده بود و پشتوانۀ قوی ای که از طرف مردمش داشت که مقاوم هستند، توانست به نظرم کار را به یک جای خوبی برساند.
الآن به شما بگویم در بخش تحریمها ما ۹۰ درصد تحریمها را حل کردیم، در مسائل بانکی تقریباً کار تا حدودی روی روال افتاده است...
مجری: ولی هنوز هم ما نمی توانیم پول جابجا بکنیم، درست است؟
بانکهای بزرگ دنیا یک مقداری همچنان با تردید پیش می آید، با بانکهای کوچک داریم کار می کنیم، من چون عضو کمیسیون اقتصاد هستم و دنبال قضیه هستم، ما در واردات و صادارت تقریبا مشکلی نداریم و دولت نمی تواند بهانه بیاورد که بگوید من فلان کالا را می خواستم وارد کنم ال سی باز نکردند یا مثلا نتوانستم پول انتقال بدهم، مشکل حادی ندارد؛ بزرگترین مشکل ما مشکل امیدواری که باید در مردم ایجاد می شد، روزنه های امیدی که باید در مردم ایجاد می شد تا مردم در سایۀ این موفقیت برجام می آمدند سرمایه گذاری می کردند، کسانی که توان مالی داشتند و علاقه به سرمایه گذاری دارند، آنها همچنان ایستادند و همچنان در تردید هستند که سرنوشت این داستان چه می شود.
سرمایه گذاران خارجی هم یک تعدادی آمدند تضامینی بانکی می خواستند، یک عده شروع به کار کردند و الان تبدیل شده است به قرارداد با ستاد اجرایی فرمان امام دارند یک کارهایی را انجام می دهند، با وزارت نفت دارند یک کارهایی انجام می دهند، با وزارت بازرگانی و صنایع دارند انجام می دهند، ولی آن شتاب هنوز ایجاد نشده است، به خاطر این دو موضوع ما هنوز از رکود خارج نشدیم علیرغم اینکه بعضی از دولتمردان ما رشدی را اعلام می کنند که این رشد ما عمدتاً برمی گردد به تولیدات نفتی ما به اضافه در یک بخشهایی مانند تولیدات خودرو، در باقی بخشها هنوز مانند مسکن و باقی صنایع پایین دستی و صنایع کوچک هنوز داریم قدمهای اولیه را برمی داریم.
مجری: حالا برخی معتقدند که دولت در زمینه اقتصاد همه تخم مرغ هایش را در سبد برجام گذاشته است و به نوعی آن چیزی که شما می گویید که امیدواری ایجاد نشد، جذب سرمایه نشد، برخی ها می گویند هنوز سر سفره مردم، آثار برجام آنطور که باید دیده نشده است، برخی هم معتقدند باید زمان داد، همین حرف شما، شما با کدام موافق هستید؟
من نظر سومی دارم؛
مجری: نه این و نه آن؛
هم این و هم آن و بلکه سوم که عرض می کنم، ببینید مشکلات اقتصادی ما هم در سایۀ مشکلاتی که در داخل داشتیم، من نمی خواهم از کسی نام ببرم و یا علیه کسی صحبت بکنم، در هر صورت مشکلاتی بود که همه درباره آن اظهارنظر کردند، درباره آن اعتراف کردند؛
مجری: ولی همه هم ارجاع دادن به آن کار خوبی نیست؛
عرض می کنم یکی از مسائل و مشکلاتی که در رابطه با تحریم داشتیم، تحریم یک واقعیت تلخی بود و فشارهای سنگینی برای ما ایجاد کرده بود، نتوانست مقاومت ما را بشکند ولی نشکستن مقاومت دلیل این نیست که مشکلاتی ایجاد نکرده است، درواقع برای حل مشکلات داخلی و مشکلاتی که از خارج ایجاد شده است، این دو باعث شده یک ابرچالش هایی به وجود آمد در داخل کشور، این ابرچالشها امکان ندارد شما توسط یک دولت آنها را حل کنید، برجام در واقع یک روزنه است نه همه داستان، در سایه این روزنه اگر مجموعه ارکان حکومت یکصدا، یک نظر و یک هدف همه هماهنگ با هم حرکت نکنند امکان ندارد شما بتوانید مشکلات را حل بکنید، دولت یکی از این ارکان است، این سه سال یعنی سال ۹۲، ۹۳ و ۹۴، جمع رشد اقتصادی کشور شش و خرده ای است، مجموع حجم سرمایه گذاری همچنان پایین است، ما در برنامه ۵ ساله تصویب کردیم که بخشی از مسائل اشتغال از طریق سرمایه گذاری خارجی انجام بدهیم، خیلی خُب سرمایه گذاری خارجی سالی چقدر می شود؟ سالی مثلا بشود ۳۰ میلیارددلار در بهترین حالتش اگر بشود، بخشی از آن را دولت سرمایه گذاری کند، دولت توانش برای سرمایه گذاری نهایتاً ۱۰، ۱۵ نه ۲۰ میلیارد دلار است، چون بخشی از پول می رود برای هزینه های جاری. بقیه اگر در سال بخواهیم حرکت درستی انجام بدهیم، ۱۵۰ میلیارد دلار باید سرمایه گذاری داشته باشیم، بقیه برای بخش خصوصی است، بخش خصوصی در ایران مرده است، اینکه می گوییم چرا اقتصاد مقاومتی جلو نمی رود؟ اقتصاد مقاومتی معنایش این بود که باید بخش خصوصی را زنده بکنیم؛
مجری: چه کسانی باید این کار را بکنند؟
کار یک فرد نیست، کار یک نهاد و کار دولت و یا به تنهایی قوه قضاییه یا قوه مقننه نیست، اگر ما بتوانیم همه با هم حرکت بکنیم، پای همدیگر را نگیریم، دست همدیگر را بگیریم و در کنار هم بتوانیم حرکت بکنیم می توانیم ۱۰۰ میلیارد دلاری که بخش خصوصی باید بیاید با سرمایه گذاری خارجی سرمایه گذاری دولت با هم تلفیق شود و با هم بشود یک جهتش اقتصادی ایجاد کرد، دولت بخشی از فکر و ذکرش شاید ۸۰ یا ۹۰ درصدش را گذاشت برای برجام، این ایراد بر دولت وارد است، در عین حال در کنار داستان برجام من انتظار داشتم اگر آقای دکتر ظریف به عنوان وزیرخارجه نشسته، این طرف دستش آقای صالحی به عنوان کارشناس ارشد و صالح و مومن ما در حوزه هسته ای نشسته است، این طرف دستش حتماً آقای دکتر سیف بنشیند.
مجری: در مذاکرات؟
در مذاکرات، برای اینکه بخش زیادی از مسائل ما و مشکلات و مصائب ما با دنیای خارج و طرف های ما مسائل بانکی بود؛
مجری: و این چفت و بست کار را بیشتر می کرد.
بله یکی کسی که می دانست آنجا چه است، یعنی در سطح رئیس بانک مرکزی حتما باید در مذاکرات حضور پیدا می کرد و می گفت چه جاهایی. یکسال گیر ما به خاطر همین تبصره های مختلف و مشکلاتی که در مذاکرات شاید دیده نشده بود یا آنها زرنگی کرده بودند و یا ما ندیده بودیم، مبهم ماند برای اینکه بانکها باید چه شکلی شوند و چگونه به هم تنظیم شوند که مسائل چگونه حل و فصل شود، زمان برد؛
مجری: هم زمان برد، هم انرژی برد و هم روحیه تخریب کرد؛
در کنار قضیه همان طور که یکی از وزارتخانه ها به موازات برجام داشتند کارهایش را انجام می داد، به محض اینکه برجام اعلام شد وزارت نفت شروع کرد به تولیدات خودش، شروع کرد سریع مشتری های خودش را جذب کردن، تمامی مشتری هایی که ما قبل از تحریم داشتیم آقای زنگنه و وزارت نفت همه را برگرداندند، یعنی یک نفر نتوانسته بود از دست وزارت نفت ما فرار کند، الان تمام ظرفیتِ نفت ما، تولید ما و صادرات ما رسیده است به قبل از تحریم و بعضی از جاها بیشتر هم هست تمامی مقدمات کار برای سرمایه گذار که در کجا سرمایه گذار خارجی می تواند مستقر شود و سرمایه گذاری کند، وزارت نفت این کار را کرد ولی بعضی از وزارتخانه های ما به موازات این کار نتوانستند خودشان را تنظیم بکنند، بعضی الان هم نتوانستند تنظیم بکنند.
در عین حال بخشی از مشکلات ما در اقتصاد اصلاً ریشه خارجی ندارد، ربطی به تحریم هم ندارد، شما پای دردودل تولیدکنندگان بنشینید، میگویند ما را به شما امیدی نیست، شر نرسانید، بگذارید ما کارمان را انجام بدهیم، سیستم اداری کشور ما در ایران متاسفانه به گونه ای است که همه مصمم هستند که نگذارند تولید انجام شود، تولیدکننده باید آنقدر تلاش بکند..
مجری: همه منظورتان چه کسانی هستند؟
ادارات؛
مجری: مگر می شود در کشوری که رو به پیشرفت است؛
متاسفم و متاسفم در کشور من و کشور شما زمینه برای این نیست که یک زمانی یک نفر آمد گفت من ۱۰۰ میلیارد تومان بخواهم در این شهر سرمایه گذاری بکنم، همه بگویند آفرین آفرین ما هر کدام می خواهیم به تو کمک بکنیم، من بارها از استانداران مختلف خواهش کردم که آقای استاندار می خواهید در استان شما سرمایه گذاری صورت بگیرد، یک تیم خودت بگذارید و نگذارید این سرمایه گذاران با ادارات طرف شود، در همه ادارات ما پیچ و خم هایی وجود دارد، آنقدر آن سرمایه گذار را می برند و می آورند و او را خسته می کنند، یک آقای از خارج آمده بود، در یکی از استانهای کشور ما، می خواست سرمایه گذاری کند و کارخانه سیمان درست کند، قرار بود آن زمان ۲۰۰ میلیارد تومان سرمایه گذاری کند، ۲۰ میلیارد تومان که خرج کرد گفت از خیر این ۲۰ میلیارد گذشتم، خداحافظ شما، یک ایرانی بود که از خارج آمده بود و برگشت رفت.
مجری: ممکن است این کسانی که گیر به وجود می آورند خودشان یک شبکه ای باشند که به جاهایی وصل باشند؛
این شبکه در قوه قضاییه، در قوه مجریه، در نهادهای مختلف و حتی در مجلس افرادی هستند که متاسفانه به این شبکه ها کمک می کنند؛
مجری: که کار پیش نرود.
نه اینکه نرود دنبال این هستند که خودشان در داستان سهیم باشند و لذا موانع ایجاد می کنند، فساد در تمام تار و پود ما ریشه دوانده است.
مجری: یکی از اولویت های شما مبارزه با فساد بود در مجلس دهم، چه کردید، در این مدت چه اتفاقی افتاده؟ بگذارید صریح بگویم، بر سر موضوع حقوقهای نجومی و چه املاکی که به نام شهرداری مطرح شد، مردم خیلی اعتمادشان ضعیف شد و از آن طرف نگاه کنید من نمی دانم خود گزارشی که دیوان به مجلس ارائه داد در مورد حقوقهای نجومی که خودتان اقناع شدید یا نه؟ این به نظرم مدخل هایی می شود برای ضعیف شدن اعتماد مردم.
بله. پیشنهاد من به آقای لاریجانی به عنوان رئیس باهوش مجلس که خوب مدیریت می کند، خوب جلسات را اداره می کند، از ایشان خواهش کردم، دوباره هفته آینده دارم از ایشان ملاقات می گیرم که بروم پیش او که بگویم این روال مجلس به نفع مملکت نیست و از آن چیزی درنمی آید، این از مجلس ، ما در مجلس مانند آدمهایی که داریم انفعالی عمل می کنیم آویزان هستیم به یک قطاری که برای خودش دارد می رود، شورای نگهبان برگردانند. داریم یک تبصره ای را اصلاح می کنیم، ساعتها وقت می گذاریم راجع به قانون، چاقوی ضامن دار باشد بهتر است یا بی ضامن باشد بهتر است، ساعت ها داریم بحث می کنیم، مشکل مملکت اینها نیست، مشکل مملکت این است که قوه مقننه به عنوان یکی از ارکان سه گانه کشور، آقای لاریجانی باید به نظر من اعلام بکند هفته ای یک جلسه ما بیشتر قانونگذاری نداریم باقی جلسات از همه کارشناسان کشور، اساتید دانشگاه ها، وزرای قبلی و فعلی و هر کسی که ایده و نظری دارد همه را دعوت کنیم، ما در هفته دو جلسه بگذاریم ببینیم.
این اندام آسیب شناسی شود و ببینیم عیبش کجاست، ریشه های ورود فساد کجاست، فسادی که همه جا را گفته است از کجا شروع می شود؟ چه بسا اینکه ما خودمان داریم اینجا یک قانون تصویب می کنیم خودش یکی از عوامل فساد است و قطعاً یکی از ریشه های فساد در کشور همین چیزی است که مرتب ما داریم اینجا تصویب می کنیم، قانون روی همدیگر، مگر مملکت چقدر قانون نیاز دارد، در این قانون همه گیج هستند، کسانی زرنگ هستند که می دانند چطوری از لابه لای این قوانین با کامیون عبور بکنند و لذا شما در کشور با راحتی مسائل با کامیون می بینید، با تریلی، با کانیتنر می بینید، اینطور نیست که طرف یک خودکار در جیبش گذاشته باشد یا یک صد دلاری در جیبش گذاشته باشد و به راحتی از لابه لای قضیه عبور کرده باشد، شما می بینید با کانتینر اجسام و وسایل می آید داخل کشور، تولیدکننده بدبخت و نابود می شود و از بین می رود، قبلاً ۲۵ میلیارد دلار در کشور قاچاق کالا وجود داشت و الان رسیده به ۱۵ میلیارد دلار، یک تیم بسیار خوب و زحمت کشی از بچه های انقلاب الان در ستاد مبارزه با قاچاق هستند، امیدوارم این را برسانند به صفر، اما فقط کار آنها نیست، برنامه ۵ ساله ششم تصویب کردیم، نه تنها کور را شفا نمیدهد بلکه خیلی را هم کور می کند، برای اینکه نه صبغه برنامه نویسی در آن وجود دارد، نه ماهیت برنامه نویسی دارد، بخش زیادی از قوانین را آوردیم، قوانینی که قبلاً اجرا می شد یک قسمتش را حذف کردیم، دوباره رفته است.
مجری: آن چیزی که دولت داده بود چطور؟
آن چیزی که دولت داده بود بدتر، دولت که اصلاً برنامه نداده، یکی از مشکلات در نوشتن برنامه همین بود، دولت آمد یکسری احکام داد، مجلس مجبور شد خودش بنویسد، مجلس هم جای برنامه نوشتن نیست، سازمان برنامه و بودجه به این عریضی و طویلی است که سال ها می ماند یک برنامه و یک بودجه بنویسد!
مجری: گفتید که هیچ عذری از دولت درخصوص حقوقهای نجومی نمی پذیرید، چرا؟
بحث حقوقهای نجومی متاسفانه تبدیل شد به یک ابزار سیاسی واِلا می توانست یک مسیر خیلی خوبی برای سالم سازیِ نظام مدیریتی و هیات مدیره ای و مدیرعاملی ما در شرکتهای مختلف باشد، البته به نظرم جای تشکر از دولت وجود دارد، خیلی سریع وارد قضیه شد، خودش ابتدا کشف کرد و پیدا کرد، خودش اقدام کرد، افرادی را که خیلی هم برای دولت ارزش داشتند، سابقه شان، توانایی شان، تجربه شان، محترمانه کنار گذاشت
مجری: خودش که پیدا نکرد خدا پدر فضای مجازی را بیامرزد [می خندد]
فضای مجازی هم کمک کرد، ولی نه، قبل از فضای مجازی خودشان هم اقدام کردند بودند، در خود هیات دولت هم بحث هایی شده بود، نامه هایی رد و بدل شده بود که برویم داستان را حل بکنیم دارد تبدیل می شود به یک معضل، ولی فضای مجازی هم باشد دولت سریع از آن استقبال کرد، نیامد بگوید خط قرمز من است نمی گذارم هر کسی بخواهد نزدیک شود؛
مجری: آقای حضرتی چیزی اتفاق نیفتاد! من کاری ندارم به دولت، هر سه قوه را می گویم، مردم برخورد قاطع می خواهند!
روحیه من اینطور است که آنجا که ضعفی از دولت یا دوستان و یا حزب و جناح خودم ببینم، تعصبی نسبت به آنها ندارم؛
مجری: از معدود اصلاح طلبانی هستید که واقعاً اینطور هستید؛
نه اصلاح طلبان اکثراً اینطور هستند [می خندد]
مجری: نه، قبول کنید [می خندد]
ما در شبکه یک هم یک برنامه داشتیم، با آقای دهقان مناظره داشتیم، من از آقای دهقان پرسیدم مجموعه فیش های حقوقی که داستانش و پرونده اش جمع و جور شده، چقدر شده؟ ایشان گفت من یادم نیست، من گفتم من یادم است، بین ۲۰ میلیارد تومان تا ۲۳ میلیارد تومان، دولت هم آنها را گرفت و افراد را هم برکنار کرد، الان قوه قضاییه هم گفته است می خواهم بررسی کنم، فقط مانده است دولت ببرد اینها را وسط میدان انقلاب یکی یکی اعدام بکند و طناب دارد گردن آنها بیندازد! یعنی باید اخراج می کرد، از مسئولیت برکنارشان می کرد و حقوق هایشان را هم برمی گرداند، این سه کار انجام شد.
مجری: بعضی از آنها باز هم سِمت گرفتند
سمت هم گرفتند، شما گزارش دیوان محاسبات را خواندید. دیوان محاسبات که ربطی به دولت ندارد؛
مجری: ۴ دهم درصد است شما باورتان می شود؟!
دولت، اعلام کردند ما به لحاظ قانونی مشکل داشتیم، یعنی قانونی و آئین نامه ای وجود داشت که هیات مدیره حقوق فرد را مشخص می کند و مجامع حقوق فلان جا را مشخص می کنند...
مجری: الان برطرف شد؟
الان برطرف شده است و اگر جایی هم باشد با آن برخورد می کنند؛ شما اگر می خواهید مبارزه با فساد داشته باشید، اولاً باید آن را سیاسی نکنید و جناحی اش نکنید؛
مجری: گفتید توصیه ما به قوای سه گانه این است که منافع کشور را به منافع منتسبان خود وصل نکنند.
این هم الان یک مصیبی است، کسی که وزیر می شود، پسرانش، برادرانشان، برادرهای خانمش تمام مسئولیت می گیرند، من همیشه به دوستان گفتم کسی که فک و فامیل خودش را که اطراف خودش می گذارد می خواهد سروصدایش جایی پخش نشود، یک حریم خصوصی دارد ایجاد می کند که یک کارهایی انجام بدهد، اتفاقاً باید به آنجا بیشتر دقت کرد که او چرا دارد این کارها را انجام می دهد.
مجری: در مورد املاک شهرداری هم سوال داشتم، آقای کواکبیان گفته بود یک کمیته در مجلس تشکیل شده، به کجا رسید؟ اصلاً به جایی رسیدید؟
بحث املاک، مانند بحث حقوق های نجومی، از روز اول احساس کردم دارد یک حالت مقابله به مثل صورت می گیرد، من در داستان تحقق و تفحص از شهرداری وارد نشدم و بحث کمیته ای هم که برای املاک ایجاد شده بود، آنجا هم وارد نشدم، ضمن اینکه تمام تلاشم را برای دوستانی که در شورای شهر تهران بودند و دوستانی که به آقای قالیباف نزدیک بودند و دوستان من هستم به آنها هم سفارش دادم که خودتان داوطلبانه این داستان را مشخص کنید، در شهرداری یک اتفاقی افتاده شما نمی توانید از زیر آن فرار کنید، اتفاقاتی افتاده است، امکان دارد در فضای مجاز یا در بیرون این یک کلاغ چهل کلاغ شود، خودتان پیشتاز شوید، داستان را جمع کنید و شورا خودش محترمانه نه با فحش و تهدید، نه با ادبیات خشن بتواند این کار را جمع کند.
مجری: یک جایی گفته بودید برخی از مدیران تا ۱۵ یا ۲۰ و یا ۳۰ هیات مدیره عضو هستند، واقعاً اینطوری است؟
بله قبلاً اینطوری بود، متاسفانه یکی از مصیبت هایی که قبل از حقوقهای نجومی وجود داشت؛
مجری: یعنی الان اصلاح شده است؟
الان اصلاح شده و ما قانون تصویب کردیم و ممنوع کردیم و دو سه گفتند اشکال ندارد و دوستان ما در مجلس قبل این مصوبه را داشتند که به نظر من جزء مصوبات خوب بود، اینکه یک نفر عضو هیات مدیره شود، البته جدید در این دولت نیست، این داستان از قدیم بوده به لحاظ اینکه کارش و تخصصش و تجربه اش و مجموعه مسئولیتهایی که داشت، این در ۵، ۱۰، ۲۰ جا؛
مجری: هر کدام چقدر حقوق می دادند؟
حقوق مهم نبود، اصلاً به خاطر حقوق طرف نبود، اختیاراتی که طرف آنجا داشت، می توانست کارهایی انجام بدهد، یک نفر مگر چقدر ظرفیت دارد؟ چقدر می تواند در این جلسات شرکت بکند؟!
مجری: شما عضو ناظر مجلس در شورای پول و اعتبار هم هستید، یکی از بزرگترین معضلات ما، وامهای کلانی است که به افراد خاص داده شده است و اکثراً هم برنگرداندند یعنی بالای چند هزار میلیارد تومان است، اولاً عدد دقیق را الان می دانید چقدر ما وام هایی داریم که هنوز بازپرداخت نشده است، با این حجم بالا و بعد هم باید چه کرد؟
این هم جزء موضوعاتی است که باید دسته بندی شود، افرادی که رفتند وام گرفتند، یک دسته کسانی بودند که آدمهای فرصت طلبی بودند، با سندسازی رفتند وام گرفتند، با پارتی بازی رفتند وام گرفتند، طرف رفته در کار وام گرفتنش هم خلاف مرتکب شده است و رفته در جایی وام را استفاده کرده است که در تقاضایش نبوده و برای کارهای دیگر استفاده کرده است..
مجری: حالا جدا از سوءاستفاده به سیستم اقتصادی هم ضرر وارد می کند.
بله کلاً حساب و کتاب بانک را به هم زده است، اینها یک دسته اند، یک دسته کسانی هستند که آدمهای کارکُنی هستند، اهل تولید هستند و دغدغه تولید دارند، کارخانه داشتند، آمدند وام گرفتند فرضاً رفتند شروع کردند، دستگاهها را وارد کردند، کارخانه شان را توسعه دادند، یکدفعه دیدند بله کالای مشابه آن از چین وارد شده است به قیمت بسیار ارزانتر، کلاً کارخانه و کارش خوابیده است، در حالی که وام هم گرفته، دیگر تولیدات او را کسی نمی خرد و مجموعه کار باعث شده است به خاک سیاه بنشیند، به نظر من او مقصر نیست، مقصر ما هستیم به عنوان حکومت، طرف وام گرفته که یک کاری انجام بدهد، بعضی از افراد هستند که باز از این همین دسته هستند رفتند وام گرفتند، تولید کردند، به رکود خوردند، کار طرف تولید مسکن بود، ساخت و ساز بود، الان رفته ۵۰۰ واحد درست کرده است نمی تواند بفروشد، برنامه اش این بوده که خانه ها را بفروشد پول بانک را بدهد و خودش هم سود خوبی ببرد، دوباره با آن سود کار دیگری را انجام دهد.
مجری: هر کدام چند درصد هستند؟
وزن افرادی که نتوانستند و سیاست های اقتصادی و رکود اقتصادی باعث شده است که پول هایشان را نتوانند بدهند، ۷۰، ۸۰ درصد اینها هستند.
مجری: اخیراً چند نفر از مراجع، تعدادشان هم زیاد است از نظام بانکی گلایه می کنند و ربوی بودن آن، چقدر شما این را درست می دانید؟
ما در نظام بانکی مشکلات اساسی داریم، ما راجع به قوانین بانکی و اصلاح نظام بانکی کارهای خوبی انجام دادیم، در این اصلاح نظام بانکی چند دغدغه داریم، اولین دغدغه ما دغدغۀ دینی است که همان دغدغه مراجع محترم است، عزیزان ما و مراجع بزرگوار ما متقدند که این شیوه بانکداری، شیوه ربوی است، نظرشان برای ما خیلی اهمیت دارد، ما روی نظر آنها حساس هستیم، ما در قانون جدید نشستیم برنامه ای تنظیم کردیم که دغدغه آن عزیزان و همچنین مومنان در جامعه از بین برود و آسوده خاطر شوند.
مجری: یک طرحی هم قبلا مجلس نهم داده بود؛
آن طرح تکمیل شده است و با همین طرح؛
مجری: از لوایح دولت برای نظام بانکی خبری نشده است؟
ما برای دولت ۴۵ روز وقت گذاشتیم که اگر نیاوردیم ما طرح را در مجلس ارائه می دهیم، ۴۵ روز گذشت علیرغم قولی که داده بودند در روال اداری به آنجا نرسیدند ولی کپی های لایحه را برای ما فرستادند و تغییراتی لحظه به لحظه برای ما می فرستند و ارتباط خیلی دوستانه و خوبی داریم با عزیزان بانک مرکزی و تیمی که در دولت برای بانک دارند کار می کنند؛
مجری: یک طرح جدیدی فراکسیون امید داده و خیلی سروصدا کرده، هر کس در جمع ها بخواهد سوال کند دستگیر می شود، درست است؟ قضیه آن چیست؟
به نظر من ناقص و نارس و نپخته بود و طبیعی است که طرح ها همیشه در شکل اولشان نارس هستند، بعد می آید در کمیسیون پخته می شود، چون در مجامع مختلف، اینکه یک نفر سوال کند حقش است چون تا شما سوال نکنید اصلاً صحبت من شکل نمی گیرد، صحبت براساس سوال طرف مقابل است؛ به نظرم این انشاءالله اصلاح می شود؛
مجری: از روی کم تجربگی شاید بوده؟
عجولانه بوده است.
مجری: آقای عارف این را می دانستند؟
من از ایشان نپرسیدم.
مجری: از مجلس دهم راضی هستید؟
خیر راضی نیستم.
مجری: چرا؟
عرض کردم برمی گردد به بحث کلی ای که من دارم، با این روال ما هر روز که جلو می رویم، کارها و اقدامات ما خسران و زیان است به حال ملت.
مجری: نامزد اصلاح طلبان آقای روحانی است یا شخص دیگری؟
همه اصلاح طلبان بارها اعلام کردند و من هم مفصل صحبت کردم، کاندیدای اصلی ما آقای روحانی است و معتقدیم که دور دوم هم ایشان باید حتماً باشد، بعضی از مقدماتی که چیدند و تجاربی که کسب کردند، اصلاً کشور از باری که می خواهد بدهد، باید بهره ببرد.
مجری: چیزی که گفته می شود آقای عارف می خواهند دوباره بیایند، صحت ندارد؟
اصلا چنین خبری نیست.
مجری: آقای حضرتی شما متولد شهر هشترود در آذربایجان شرقی هستید، ولی بعد از انقلاب که نگاه می کنیم همه فعالیتهای شما در گیلان و رشت است، قصه اش چیست؟
من متولد روستای ایده لوی خلیفه لو از توابع روستای هشترود هستم، روستای ما چون دیمی بود، محصولاتش و نتیجه کار کشاورزی تکافوی زندگی مردم نبود، سالی ۶ ماه مردان روستا می آمدند رشت کار می کردند، کار کشاورزی و کارگری می کردند و این رفت و آمدها باعث شده بود تعدادی از روستاهای ما در رشت مقیم بودند، الان هم نزدیک ۵، ۶ هزار خانواده در رشت فقط برای روستای ما هستند، آمدند جمعیت شان زیاد شده است، عروس و داماد گرفتند و بزرگ شدند، از همان زمان ارتباط بود.
مجری: پدرتان به چه کاری مشغول بودند؟
پدر من کشاورز بودم و او هم مانند بقیه مردم روستا می آمد رشت کار می کرد.
مجری: چند برادر و خواهر بودید؟
۴ نفر بودیم، ۲ خواهر و دو برادر، البته برادران زیادی متولد شدند و چون در روستا امکانات پزشکی نبود مریض می شدند و فوت می کردند، داستان تولد من یک داستان ویژه ای است که من نذر کردۀ امام حسین (ع) هستم، مادرم خدا بیامرز ۷، ۸ نذر پشت سر هم کرده بود که اگر این پسر ماند باید نوکر امام حسین (ع) باشد و نوکری امام حسین را بکند و لذا محرم ها که شروع می شد من دیگر کارم نوکری برای امام حسین بود و می رفتم از مردم روستا یکایک وسیله جمع می کردم، یکی قند می داد، یکی شکر می داد، یکی آرد و گندم می داد، اینها را کلاً جمع می کردم، پدرم هم یک شعرهایی به من یاد داده بود که با آنها مداحی امام حسین را انجام می دادم.
مجری: پدر بعد آمد در سپاه و خیلی هم او را دوست داشتند و یک نانوایی هم برای پاسداران گیلان راه انداخت.
بله. پدرم بعد از انقلاب چون مقلد امام (ره) بود و به شدت مسائل انقلاب را دنبال می کرد آمد سپاه، در سپاه بچه ها همه با هم زندگی می کردیم، من خودم جزء موسسین سپاه بودم، با دوستان بسیار خوبم و برادرانم که خیلی از آنها شهید شدند و من هر هفته گاهاً یک هفته درمیان می روم رشت و بیشتر برای دیدن آنها، ما ۲۰ نفر بودیم که سپاه رشت را شکل دادیم، بعدها پدرم در سپاه مشغول شد و ایشان احساس می کرد بچه های سپاه می روند از بیرون نان خشک می خرند، نان کهنه می خرند، گفت برای من یک نانوانی درست می کنم، برای آنها یک فروشگاه تعاونی درست کرد، کارهای خدماتی زیادی آنجا انجام داد که سال ۷۰ فوت کردند و الان هم در قم دفن هستند.
مجری: چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۶۰.
مجری: چطور آشنا شدید؟
داستان آشنایی خیلی مفصل است، من ارتباطات زیادی با مردم رشت داشتم؛
مجری: آن زمان فرمانده سپاه رشت بودید؟
آقا محسن یک روز من را دید و به من گفت شما بروید لشکر گیلان، آن زمان تیپ بود، از آقای شهید همدانی تحویل بگیرید، گفتم چرا؟ گفت آقای همدانی آنقدر در جبهه بوده است، یکی از بچه هایش مریض است و دارد چشم هایش را از دست می دهد، من مسئولیت تیپ قدس را برعهده گرفتم، منتها با آقامحسن دو شرط کردم، گفتم یک شرطم این است که گیلان لشکر ندارد، استانهای دیگر مثلا مازندران لشکر کربلا را دارد، تبریز لشکر عاشورا را دارد، گیلان یک تیپ دارد سطحش و نیروهای داوطلبش زیاد است، توانایی این را دارد که بتواند یک لشکر داشته باشد، شما اجازه بدهید ما این را یک لشکر بکنیم، گفت می خواهی فرمانده لشکر بشوی؟ گفتم من که زیاد نیستم ولی این لشکر برای استان خوب است، گفت شما خودتان باید استعدادش را فراهم کنید، گفتم چطوری؟ گفت لشکر توپخانه می خواهد، ادوات می خواهد، تانک می خواهد، نیروی انسانی می خواهد، ما که پول نداریم به شما بدهیم، امکانات هم نداریم باید از عراقی ها بگیرید، گفتم شرط دومم این است که یک عملیات سخت به ما بدهید، عملیات سخت هم به ما دادند، تصرف شهر مائوت، در یک قسمت ما باید حرکت می کردیم و در یک قسمت باید لشکر پنج نصر و بعد هم آن طرف ثارالله، منتها ما باید از عقب دشمن را غافلگیر می کردیم.
من الان هم باورم نمی شود، ما ۳ گردان را شب از داخل سنگرهای عراقی عبور دادیم رفتیم پشت آنها، اینها هیچ کدام از خواب بیدار نشدند زمانی که رسیدیم پشت عراقی ها، با تلفن گفتیم ما آماده ایم، از این طرف ۵ نصر و از آن طرف هم ثارالله حمله کردند، عراقی ها دیدند یک گروه هم دارند از پشت حمله می کنند، احساس کردند محاصره هستند کلاً تسلیم شدند بدون اینکه ما یک نفر شهید بدهیم یا زخمی بدهیم کلاً ۲۲۰۰ نفر عراقی اسیر کردیم، ۱۵ تا تانک گرفتم، ۲۵ توپخانه گرفتیم، بعد ادوات و خمپاره الی ماشاءالله، عملیات که تمام شد من اینها را لیست کردم فرستادم برای آقامحسن و گفتم همین امروز حکم لشکر را بدهید، همان روز تیپ قدس گیلان لشکر شد.
مجری: مهریه ازدواجتان چقدر بود؟
مهریه عمده ای نبود، فرهنگ آن زمان طوری بود که خیلی ساده ازدواج صورت می گرفت.
مجری: خطبه عقد را چه کسی خواند؟
حضرت امام (ره)
مجری: حاج خانم آن زمان چه می کردند، الان چه می کنند؟
معلم بودند و الان هم بازنشسته هستند.
مجری: بلد هستید غذا درست کنید؟
من در خانه سعی می کنم، یکی از چیزهایی که من فوق العاده به آن اعتقاد دارم حضور در خانه است، این حضور به لحاظ کمی امکانش نیست ولی سعی می کنم حداقل ها را تبدیل به کیفیت کنم.
مجری: چند فرزند دارید؟
۵ فرزند، ۳ پسر و ۲ دختر.
مجری: ازدواج کردند؟
بعضی بله و بعضی نه.
مجری: نوه هم دارید؟
هنوز نه.
مجری: تفریح با حاج خانم جایی می روید؟ سینما، پارک؟
ما هم سینما می رویم و هم مسافرت می رویم بیشتر ترجیح می دهیم مشهد برویم ولی غیر از مشهد شهرهای دیگر ایران را هم مرتب رفتیم و جمعه ها سعی می کنم در خانه باشم یا با بچه ها بیرون بروم ولی نمایندگی یک مقدار کار را سخت کرده است، یک طرف کار روزنامه هم است، هر دو باعث شده است یک مقداری، مخصوصاً نمایندگی، قدرت برنامه ریزی را از دست ما گرفته است.
مجری: سال ۸۱ روزنامه اعتماد را راه انداختید با چه انگیزه ای؟ چه پیش زمینه ای داشتید؟
من مجلس ششم بودم با روزنامه همبستگی همکاری داشتم، آن زمان آقای صالح آبادی نبود، آقای ابراهیم بای سلامی بود، آن زمان چون شورای مرکزی حزب همبستگی بودم، با روزنامه همکاری داشتم و همان همکاری من را به فکر واداشت که یک مقدار راجع به رسانه جدی تر فکر کنم، بعد که به اواخر مجلس ششم رسید یا همان اواسط مجلس ششم گفتم من اگر فردایی نماینده نشدم چه می خواهم بکنم؟ دیدم خیلی حوصله کار اجرایی را ندارم که بروم مدیر و معاونی بشوم و کمک بکنم، گفتم یک جایی باشد که هم بتوانم اثرگذار باشم و هم بتوانم یک ایده ای را دنبال بکنم و هم یک تریبونی شود برای دوستان مختلفی که همفکر من هستند، تحت عنوان خانواده بزرگ انقلاب اسلامی از آن یاد می کنم.
مجری: ابتدا چقدر هزینه کردید؟
الان دقیقاً یادم نیست ولی آن زمان یک وامی گرفتیم.
مجری: از وزارت ارشاد؟
نه اتفاقاً از وزارت ارشاد من وام نگرفتم، از صندوق تعاون گرفتم و جالب بود یک آقایی مسئول آنجا بود رفتم پیش او و گفتم آمدم از شما یک درخواست جدی بکنم، ایشان فکر کرد من آمدم درخواست وام زیاد بکنم، گفتم آمدم بگویم ضوابط را به صورت دقیق و شدید در مورد من اِعمال کنید، من آدم سیاسی هستم فردا قطعاً حرف درمی آورند، اتفاقاً همینطور هم شد من یک وامی گرفتم و یک آقایی در آن مجموعه بود که همیشه در پیچ و خم ها یقه آدم را می گیرند، انتظار داشت چون من وام را از آنجا گرفتم یک درصدی هم به او بدهیم، من اصلاً در این فکرها نبودم، همین که تمام شد، شروع کرد به نامه نوشتن به این طرف و آن طرف که ایشان اینقدر وام گرفته است، فلان شده و بهمان شده، از جمله به سازمان بازرسی کل کشور نامه نوشته بود، یک روز از سازمان بازرسی کل کشور به من زنگ زدند، آقا شما وام گرفتید؟ گفتم بله. گفت واقعا وام گرفتید؟ گفتم بله مگر کار قاچاق انجام دادم وام گرفتم دیگر، بازرس فرستادند.
مجری: چقدر تیراژ دارید؟ چقدر برگشتی دارید؟
ما جزء روزنامه های پرتیراژ کشور هستیم و موثر، حدود ۱۰، ۱۵ درصد برگشتی داریم.
مجری: چند بار تاکنون توقیف شده اید؟
۲ بار توقیف شدیم البته دادگاه خیلی زیاد رفتیم و الان هم دادگاه می رویم، جنس روزنامه و رسانه شکلی است که می طلبد همیشه آدم یک پایش در دادگاه باشد.
مجری: گفتید امیدوارم توقیف روزنامه از فرهنگ و قاموس روزنامه حذف شود، واقعاً می شود؟
امیدوارم، جزء آرزوهای من است، برای آن هم فلسفه دارم، ببینید یک روزنامه یک نفر نیست، بگوییم مدیر مسئولش آقای حضرتی است یک تخلفی کرده است، امکان تخلف در روزنامه وجود دارد، چون سرعت کار با دقت کار با هم تصادم دارند، گاهی دقت فدای سرعت می شود، شما باید حتماً ساعت ۱۰ روزنامه تان در چاپخانه باشد، گاهی مدیرمسئول دقت نمی کند، به خاطر سرعت مجبور می شود دقتش بیاید پایین، یک اشکالی پیش می آید، این اشکال مدیرمسئول است، مدیرمسئول را ببرید ، ۱۰ میلیون تومان او را جریمه بکنید، ۱۰ روز او را بازداشت بکنید، ما یک شخصیت صاحب امتیاز داریم، یک شخصیت مدیرمسئول، به صاحب امتیاز نامه بنویسید که این مدیرمسئول دیگر آدم کم دقتی است او را عوض کنید ولی تعطیل کردن زمانی که بر اثر سهل انگاری بنده است، روزنامه تعطیل می شود، من باید تنبیه شوم به جای من آن نگهبان تنبیه می شود یا آن کسی که دارد چایی می دهد تنبیه می شود، خط قرمز اولاً لازم است، دوماً باید استانداردسازی شود، بگوییم خط قرمز۱، ۲،۳،۴
مجری: این الان نشده است؟
الان البته اوضاع خیلی فرق می کند، گذشته بنا به سلیقه افراد فرق می کرد، البته الان هم است.
مجری: گاهی این تیترها را می بینیم بخصوص تیرهای روزنامه های همفکر شما یکدفعه همه با هم یک تیتر می زنند، اتاق فکر دارید؟
اصلاً نداریم، منتها گاهاً تیتر ما با تیتر کیهان هم یکی می شود، برای اینکه روزنامه نگار دنبال مهمترین رخداد است، افراد مختلف گاهی مهمترین رخداد را در موضوعات مختلف می بینند و گاهی در یک چیز می بینند، گاهی تصادفی و گاهی هم اتفاق می افتد که تیترها شبیه هم می شود، زمانی که حضرت آقا صحبت می کند، همه ترجیح می دهند یا مطلب یا عکس ایشان را تیتر اول کنند.
مجری: در حد یک کلمه گم شدۀ الان عرصه رسانه ما چیست؟
گم شده اصلی رسانه ما در واقع اعتمادی است که باید نسبت به هم داشته باشیم.
مجری: بخش قبل در مورد سپاه توضیح دادید، شما در مواجه با گروهک منافقین هم یک بار مجروح شدید، یک جمله ای از شما خواندم که منافقین وحشی ترین گروه تروریستی تاریخ هستند.
بله از دید من منافقین جزء وحشتی ترین ها هستند، کارهایی هم که داعش انجام می دهد و فوق العاده وحشتناک است به نظرم بخشی از آن را از سازمان مجاهدین خلق به ارث بردند،
جدی؟!
بله آن افراد را زنده زنده پوستشان را کندند، بچه های حزب اللهی را و به خانواده ها...
مجری: اینکه گفتید در لفظ بود یا در عمل اتفاق افتاده است؟
در عمل اتفاق افتاده است، پوست افراد را زنده زنده از بدن جدا می کردند، آب جوش کامل ریختند سرش و پوستش کاملا جدا کردند، یعنی از این موضوع ما متاسفانه قصور غیرقابل بخششی داریم، نتوانستیم تصویر اینها را در صحنه بین الملل به خوبی نمایش بدهیم، الان آنها طلبکار شدند و خیلی افراد در دنیا با کمال پررویی از اینها دفاع می کنند در حالی که اینها جنایت کارترین افراد بشریت هستند، فوقالعاده کارهایشان بی نظیر بود در جنایت.
مجری: این را چگونه می شود کنار این قرار داد که پسر آیت الله منتظری می آید یک فایلی را منتشر می کند به نوعی در تایید اینها؟
ما در رقابتهای سیاسی گاهی از مرزها عبور می کنیم، خدا رحمت کند حضرت امام... من در اولین سخنرانی ام همین را در مجلس گفتم، گفتم منشور برادری در واقع منشور حرکت ماست، ما با هم اختلاف نظر داریم، جناح های مختلف با هم اختلاف نظر دارند، این اختلاف نظرشان اختلافات اصولی نیست، ما در اصل نظام، در اساس نظام، در آرمانهای انقلاب، در اهداف انقلاب، در رهبری امام، در اصل ولایت فقیه، در رهبری حضرت آقا، در تمامیت ارضی کشور، در تمامیت بحث قانون اساسی همه مشترک هستیم، در ذیلش در اجرای بعضی از بندهای قانون اساسی اختلاف نظر داریم، اگر فهم و شعور سیاسی ما اجازه بدهد ما نباید مرزها را خراب بکنیم بگویم ما در ذیل این موضوعات اختلاف نظر داریم، اگر با هم اختلاف داریم که داریم، این اختلاف خط قرمزهایی دارد، خط قرمزها کجاست؟ شما در خانواده تان می توانید با خانواده تان اختلاف نظر داشته باشید، می توانید بحث بکنید و صدایتان را هم بلند بکنید، ولی این صدا نباید به همسایه برسد
مجری: این هم از همان خط قرمزهاست که زیر پا گذاشته شد!
بله.
مجری: چطور از سپاه چگونه آمدید بیرون و نامزد مجلس سوم شدید؟ خودتان خواستید یا پیشنهاد دادند؟
من یک زمانی اواخر جنگ، تقریباً بوی صلح به مشام می رسید، من اهواز بودم، دوستان و برادران من در رشت برای خودشان جلسه گذاشتند، بچه هایی که در محلات و مناطق مختلف بودند، به من زنگ زدند که امروز آخرین روز استعفاء از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد البته تحمیلی به من، از طرف جمع دوستانی که جمع انقلابیون رشت بودند و بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچه ها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام استعفای من؟ گفت همان که برای نمایندگی استعفا دادی، بعد ایشان تشویق کرد و گفت اگر رفتید آنجا اینطور بشود و فلان بشود، گفت رشت رای می آوری؟ زمینه اش را داری؟ گفتم خیلی خوب است و بعد گفت اگر شما بتوانید بروید خوب است کل مجلس و کل کشور را به سمت جنگ بکشی. دیگر از آنجا آمدم کاندیدا شدم در رشت و رای آوردم در آن مرحله.
مجری: در ۸ آبان سال ۷۰ شما یک نطقی داشتید در مجلس وقت، گلایه کردید از برخورد با نیروهای حزب اللهی و بسیجی، قصه چه بود؟
اوایل کار دولت آقای هاشمی بود و ما آن زمان در حوزه اقتصاد در سیاستهای تعدیل که شروع شده بود درگیر بودیم، ما احساس می کردیم که جریانی آمده و دارد بچه هایی که در جنگ زحمت کشیدند، حالا کسانی که به شکل بسیجی آمده بودند، کسانی که از جهاد آمده بودند، اینها را دارد کلاً پاکسازی می کند و یک نیروهایی که تماشاگر زمان جنگ بودند و هیچ نقشی نداشتند بلکه برعکس نیشخند می زدند و تمسخر می کردند، اینها می آیند سرکار، لازم بود آن زمان یک نهیبی زده شود و تذکری داده شود.
مجری: از سوم تا پنجم نماینده رشت بودید ولی ششم از تهران نامزد شدید ولی در آن لیست حامیان دولت و یا حزبی که بود قرار نگرفتید، چرا؟
دوستان خوب ما که دوستان من هم بودند به دلایل مختلف من را در لیست قرار ندادند، دلایلش این بود که چون تعداد زیادی از نمایندگان مجلس پنجم اظهار علاقه کردند بیایند تهران، یک مصوبه ای در شورای مرکزی شان داشتند، ضمن اینکه ما یک اختلاف نظرهایی با هم داشتیم، آن بهانه شد، چون در شورای مرکزی تصویب شد، هیچ کدام از نمایندگان را که از شهرستان می آیند در لیست نگذاریم، شما را هم نمی گذاریم ولی ما اختلاف نظرهای مختلفی در جاهای مختلف داشتیم من هم تشکر کردم و گفتم اصلاً انتظار ندارم.
مجری: و بعد رای آوردید؟
ولی من در دانشگاه ها بین دانشجویان، در مناطق مختلف تهران، در بین آذری ها، در بین گیلانی ها، بین ورزشکاران پایگاه های قدیمی داشتم و رای آوردم.
مجری: چندم شدید؟
نفر ۲۹ام.
مجری: یک نفر بالاتر از آقای هاشمی.
آقای هاشمی(ره) نفر سی ام بود و من نفر ۲۹ام بودم.
مجری: رفتار در مجلس ششم با آقای هاشمی، چه اتفاقی افتاد آن رفتار را با او انجام دادند و بعد کم کم ۱۸۰ درجه تغییر کرد و بعد به او نزدیک شدند؟
به نظر من دو گروه در مورد آقای هاشمی جفا کردند، اول اصلاح طلبان تند بودند، آنها آمدند با آقای هاشمی درگیر شدند و در مورد آقای هاشمی سم پاشی هایی کردند، حتی حاضر نشدند ایشان در مجلس بیایند در مجلس به عنوان نماینده ساده بنشیند و فکر می کردند اگر آقای هاشمی را زمین بزنند خودشان می توانند بالا بروند، به نظرم اشتباه استراتژیک کردند، در وهله دوم دوستان اصولگرای ما بودند که تا همین زمان فوت آقای هاشمی علیه او سم پاشی کردند، علیه او صحبت کردند و مطلب نوشتند، در حالی که آقای هاشمی سرمایه اساسی برای کل نظام بود، جزء بنیانگذاران اصلی نظام بود، این آدم واقعاً حقش نبود چه اصولگرایان و چه اصلاح طلبان با او اینطور برخورد کنند.
مجری: مجلس ششم، مجلس خاصی بود، شما در آن تحصن بودید؟
من ۴ روز اول در تحصن بودم، من صحبت کردم گفتم ما دو ریش سفید فرستادیم خدمت یک بزرگ دیگری و اینها نشستند صحبتهایی کردند و نتیجه آن شد که باید تمام شود، دوستان گوش نکردند من از همانجا خداحافظی کردم و رفتم، من اتفاقاً تایید صلاحیت هم شده بودم، ما تا آخر انتخابات ماندیم با علم اینکه قطعاً رای نمی آوریم
مجری: در موج استعفاهای بعد از تحصن هم شما نبودید؟
نه من نبودم ولی خیلی افراد تایید هم شده بودند رفتند انصراف دادند، انصراف هم ندادم، من چون تایید شده بودم آمدم ستاد تشکیل دادم و شروع کردم به تبلیغات.
مجری: معتقدید آنها اشتباه کردند؟
به نظر من اشتباه کردند به نظر من تندروی هیچ وقت نتیجه نمی دهد.
مجری: یک مصاحبه ای شما با رئیس وقت مجلس ششم در روزنامه خودتان انجام دادید، گفته بود نمایندگان متحصن در مجلس ششم فکر می کردند در جامعه از این کار آنها استقبال می شود ولی مشت گره کرده آنها خالی باز شد.
بله رئیس مجلس چنین صحبتی کرد؛ به نظر من هم اشتباه استراتژیک بود.
مجری: فکر می کردید بعضی از اینها بشوند اپوزیسیون خارج از کشور؟
تندروی همیشه اینگونه است، قطعاً کسانی که در کارها افراط می کنند نتیجه کارشان همان می شود.
مجری: این ۱۷۰ میلیون شما از شهرام جزایری قصه اش چیست؟
داستان شهرام جزایری خیلی داستان جالبی است.
مجری: او به شما مراجعه کرد؟
نه، اولاً دو سه نکته به شما بگویم، شهرام جزایری یک کارآفرینی بود فوق العاده پرتلاش و خلاق، اسم حدود ۳۰۰ نفر مطرح شد که از او پول گرفتند، امروز هر جا مراجعه کنید هیچ نامی از آن ۳۰۰ نفر نیست، فقط از یک نفر نامی وجود دارد و آن هم چون یکی از روزنامه های صبح تهران چون خیلی به من محبت دارد، تا حالا هزار بار راجع به این موضوع مطلب نوشته است و من هیچ جوابی به او ندادم، یک شخص دیگری، یک مراجعه کننده دیگری، یک بدبختی که کارخانه درست کرده بود و قطعات یدکی درست می کرد، همشهری هشترودی ما هم بودند، من باخبر شدم اینها رفتند دارند خودکشی می کنند، اینها را صدا کردم و پرسیدیم چه شده؟ گفتند طلبکار زیاد شده و دیگر کار فایده ندارد، همان زمان یک شخص دیگری این آقا را دعوت کرده بود مجلس، گفتند این امکاناتی دارد که می تواند سریع وام بدهد، من برای این بدبخت یک وامی گرفتیم به نام من تمام شد، بعداً هم اینها خودشان وام را پس دادند، من هم تبرئه شدم، نامه تبرئه الان دردفتر من و در دادگاه هست، تمام شد رفت و یک سوءتفاهمی بیش نبود ولی روزنامه محترم فلان، تقریباً یک روز در میان چون در مورد من چیزی ندارد، همین را مرتب می نویسد و من هم خوشحال می شوم می گویم ثوابش را من می برم.
مجری: سال ۸۴ فکر می کردید آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شوند؟
من فکر می کردم آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شود، زمانی که آقای احمدی نژاد شهردار تهران شد، یک مقاله دو ستونه برای او نوشتیم، یک ستون در مورد کسانی که مخالف او بودند و یک ستون کسانی که موافقش بودند، آمدند توصیفش کردند، بعد یک جلسه هم خودش من را دید و گفت آقای حضرتی هر چقدر در مورد من خواستید انتقاد بکنید هیچ اشکالی ندارد ولی انصاف را رعایت کنید، هرچه خواستید بنویسید، نکته دومی که گفت این بود که خواهش دارم من را فقط به عنوان جناح راست منتسب نکنید، من راست نیستم، گفتم پس از این به بعد بنویسیم اصلاح طلب؟ گفت نه من معتقد به مکتب تحول گرا هستم، دنبال این هستم مدیرانی که جا خوش کردند و مدام جابجا می شوند، وزیر کشاورزی است، فردا می شود وزیر نیرو، اینها را جمع کنم و نیروهای جدید بیایند، از آنجا فهمیدم برنامه ایشان ریاست جمهوری است و خب حرفهای جدید همیشه در جامعه خریدار دارد، مخصوصاً اگر با کسی که رای منفی زیاد داشته باشد، رقیب شود، یعنی با آقای هاشمی.
مجری: شما موافق نبودید آقای هاشمی بیاید؟
من موافق نبودم آقای هاشمی کاندید شوند، من معتقدم کسی که دو دوره رئیس جمهور در کشور است نباید اصلا بیاید.
مجری: سال ۸۸ هم به سمت کسی نرفتید؟
من مسئول ستاد آقای کروبی بودم بعد از انتخابات هم خدمت آقای کروبی مفصل صحبت کردم، گریه کردم، خواهش کردم که این مسیر ادامه پیدا نکند، منتها نشد،
مجری: آخرین باری که به مناطق محروم رفتید چه زمانی بود؟
مرتب رفت و آمد به مناطق محروم دارم، رفتم خوزستان، سمت مرز ایران و عراق، سمت شلمچه به نیت مناطق جنگی و اینکه خاطرات جنگ را مرور کنم، هم به نیت دیدم مناطق مشترک که من خیلی نسبت به اینها حساس هستم و هم نسبت به دیدن وضعیت آن مناطق رفتم، هم گاهی گیلان می روم سمت اَشکورات، سمت رودبار، سمت عمارلو.
مجری: هنوز باید مناطق محروم داشته باشیم؟
نباید داشته باشیم.
مجری: چرا این شکاف ادامه پیدا کرده است؟
یک شکاف نسبی است، یک زمانی ...
مجری: البته نسبت به قبل از انقلاب کمتر شده است.
بله به خاطر همین نسبی است، یک زمانی شما مناطق محرومی را طرح می کردید که آب ندارد، برق ندارد، مدرسه ندارد، آب بهداشتی ندارد، هیچ چیزی ندارد، الان مناطق محرومی تعریف می کنید که گاز ندارد، یعنی برق دارد، جاده دارد، خانه بهداشت دارد، کار نسبی است، البته بحث اشتغالش باید در کنارش حل می شد، الان طرحی که دولت آورد در مجلس، یک میلیارد و پانصد میلیون دلار با اجازه رهبری از صندوق توسعه ملی می خواهند بردارند، آنجا فلسفه اش بحث اشتغال روستایی و مناطق محروم است
مجری: به طرح ما کمک می کنید؟
حتما کمک می کنم.
مجری: برنامه ما با دست خط شما تمام می شود.
«آرزو دارم تمامی دلخوری ها و نَقارها و کینه ها از تمام اعضای خانوادۀ بزرگ انقلاب اسلامی برداشته شود و جایش را به محبت و عشق و علاقه و برادری بسپارد و همه با هم پشت سر رهبر عزیزمان با اقتداء به شهدای گرانقدرمان، در مسیر حاکمیتِ ارزشهای دین خدا گام برداریم و کشوری نمونه و نظامی ایده آل برای بشریت فراهم آوریم و خود این زمینه و بستر اصلیِ حضور آقا امام زمان (عج) را فراهم نماید.»
- 14
- 2