در حالی به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نزدیک میشویم که این رقابت نفس گیر یک غایب بزرگ دارد. فردی که در تمام انتخاباتهای ایران به صورت مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشته است.
انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم اولین انتخاباتی است که در جمهوری اسلامی بدون هاشمی رفسنجانی برگزار میشود. هاشمی در تمام انتخاباتهای ایران به ویژه انتخابات ریاست جمهوری نقش فعالی داشته است. آیتالله، خود در ۴ انتخابات ریاست جمهوری نامزد بوده است. او در دوره فاتح انتخابات. در یک دوره بازنده و در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ هم رد صلاحیت شد.
این حضور همیشگی در انتخابات باعث شده بود او با تمام سیاستمداران ایران تفاوت داشته باشد. آیتالله همیشه در تلاش بود خودش یا تفکر نزدیک به خود را در معرض رای مردم قرار دهد. این در حالی است که هاشمی در طول عمر سیاسی خود هیچگاه به صورت کامل منتسب به جریانهای سیاسی نبوده است.
رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام از دهه ۶۰ از خود یک چهره فراجناحی ارائه داده بود و حتی زمانی که سران کشور به دو گروه راست و چپ تقسیم میشدند و درگیری و اختلافهای سیاسی زمینه ساز بحرانهای اساسی در کشور شده بود، هاشمی نقش میانجی را بازی میکرد. بررسی خاطرات آیتالله هاشمی و روایت مسئولان وقت ایران به ویژه در دهه ۶۰ به خوبی نشان میدهد که هاشمی نقش توازن دهنده دو گروه سیاسی در کشور بود.
دهه ۷۰ و تشکیل دولت از سوی او نیز بیانگر جریان اعتدال بود. استفاده از سلیقههای مختلف در دولت سازندگی به ویژه در دولت اول خود، به خوبی نشان میداد که خاستگاه هاشمی رفسنجانی نه چپ بود و نه راست و رئیس دولتهای پنجم و ششم، استفاده از تمام ظرفیتهای سیاسی را در دستور کار خود قرار داده است.
در دهه ۶۰ و ۷۰ هاشمی در کنار تمام طرفدارانی که داشت، با انتقادات جدی نیز روبرو بود، انتقادهایی که گاهی از سوی برخی دوستان و همرزمان قبل از انقلاب او مطرح میشد. جنس انتقادات مطرح شده نسبت به هاشمی بیشتر جنبه مدیریتی داشت که مربوط ه اختلاف سلیقههایی میشد که میان نیروهای انقلاب وجود داشت.
ظهور نیروهای جدید انقلاب و انتقال قدرت از نسل اول به نسل دوم انقلاب اما برای هاشمی رفسنجانی داستان دیگری را رقم زد تا هاشمی رفسنجانی مجبور شود، در عین حفظ فراجناحی بودن به جناحهای سیاسی کشور نزدیک شود. پایان دوران ریاست جمهوری آیتالله همراه با انتقادهای بی رحمانه، جوانانی به عنوان جناح چپ همراه شد. کسانی که اعتقاد داشتند تمام مشکلات کشور در آن مقطع زمانی، حاصل اشتباهات هاشمی رفسنجانی است. این گروه که بعد از انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ به جریان اصلاحات معروف شد، در جریان انتخابات مجلس ششم، هاشمی رفسنجانی را مورد شدیدترین حملات قرار داد، حملاتی که تا آن زمان بی سابقه بود.
هاشمی رفسنجانی، بعد از پایان دوران ریاست جمهوری بازهم تصمیم گرفت، فضای پارلمان را تجربه کند و همین زمینه ساز حملات به او شد و در مقابل چپها، راست گرایان به حمایت از هاشمی پرداختند و در انتخابات مجلس ششم از او به عنوان سرلیست خود در انتخابات استفاده کردند. حملات بی رحمانه اصلاح طلبان جوان به هاشمی باعث شد تا او به عنوان نفر آخر تهران راهی مجلس شود و بعد از آن هم به دلیل این حملات از نمایندگی مردم تهران استعفا دهد تا مشخص شود فضای پیش روی هاشمی، با دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ متفاوت است.
حضور سید محمد خاتمی در راس قوه مجریه و سعه صدر هاشمی در برخورد با این مخالفان و تندرویهای قسمتی از جریان اصلاحات و حذف آنان از قدرت، باعث شد تا هاشمی بعد از انتخابات مجلس ششم، به اصلاح طلبان نزدیک شود و از دولت سید محمد خاتمی در مقابل حملات گاهی بی رحمانه راستگرایان در مقابل خاتمی دفاع کند. همین رفتار هاشمی با دولت اصلاحات به ویژه حمایتها او از دولت در نماز جمعه تهران، باعث شد اینبار راستگرایان به مقابله با هاشمی بپردازند.
در دهه ۸۰، هاشمی اینبار با جریان جوان راست که بعدها به نام اصولگرایی معروف شد، سروکار داشت. ظهور محمود احمدی نژاد در سیاست ایران، شاید برای هاشمی سخت ترین سالهای سیاست ورزی او بود. محمود احمدی نژاد در دو انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و ۸۸ حملات و اتهامات سنگینی را متوجه هاشمی کرد. رئیس دولت نهم در انتخابات سال ۸۸ و در مناظره با مهندس میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی را متهم به کارشکنی و حتی تلاش برای سرنگونی دولت او متهم کرد.
شاه بیت سخنان رئیس دولتهای نهم و دهم در هشت سال ریاست جمهوریاش حمله به هاشمی و نزدیکان او بود. هاشمی در این دوران بیشتر سعی کرد سکوت کند و به جز چند نامه و چند سخنرانی که در آنها در مورد آینده کشور و اندیشه احمدی نژاد و دوستانش هشدار داده بود، دیگر سخنی به میان نیاورد.
در حالی که بعد از سیاستهای ضد هاشمی، احمدی نژاد و اصولگرایان بسیاری بر این باور بودند هاشمی به پایان رسیده است. هاشمی بازهم قدرت خود را به مخالفانش نشان داد. روحانی تمام اصولگرایان را کنار زد و راهی پاستور شد. نه تنها هاشمی به پایان نرسید بلکه نزدیک ترین سیاستمدار در ایران به او راهی ریاست جمهوری شد.
به جرات میتوان گفت هاشمی از اولین سیاستمدارانی بود که خطر احمدینژاد برای کشور را متذکر شده بود. خود احمدینژادیها هم هاشمی را مخالف شماره یک خود میدانستند. هاشمی به خاطر این که تفکر احمدینژاد را برای کشور خطرناک میدانست، تمام تلاش خود را انجام داد تا خرداد ۹۲ نقطه پایانی باشد بر عصر احمدینژاد و احمدینژادیها.
هاشمی در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری هم نقش بسزایی بازی کرد. تمام کسانی که در این سالها هاشمی را مورد هجمه قرار میدادند و راه او را از راه انقلاب جدا میدانستند، به واسطه لیستهایی که هاشمی برای این دو انتخابات آماده کرده بود از رسیدن به این دو مجلس بازماندند.
این سه انتخابات نشان داد که هاشمی در صحنه سیاست چه شطرنج باز ماهری بوده است. هاشمی توانست در دهه پایانی عمر خود تغییرات زیادی در قوه مجریه و مقننه ایجاد کند.
حالا دیگر هاشمی در صحنه سیاسی کشور وجود ندارد و اتفاقات سیاسی ایران بدون آیتالله رقم خواهد خورد. اتفاقی که هنوز برای برخی باور کردنی نیست.
باید دید جریان اعتدال و در راس آن روحانی و خاتمی فضای انتخابات ریاست جمهوری را در غیاب هاشمی چگونه مدیریت خواهند کرد.
مصطفی داننده
- 10
- 3