دهه ۹۰ برای اصلاحطلبان به مثابه بازگشت دوباره به زندگی بود. در روزگاری نه چندان دور سپهر سیاست ایران تنها در اختیار اصولگرایان بود و انتخابات ایران تبدیل به رقابت درون حزبی راستگرایان شده بود.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و حوادث بعد از آن باعث شده بود تا اصلاح طلبان ایران تا حدودی از صحنه سیاسی کشور حذف شوند. بسیاری از سران این جریان سیاسی بنا به دلایل مختلف نمیتوانستند به صورت مستقیم در صحنه سیاسی کشور حضور پیدا کنند.
برخی از ناظران سیاسی بر این باور بودند که این حاشیه نشینی اصلاحطلبان در فضای سیاسی ایران به معنای مرگ آنهاست و جامعه ایران دیگر گفتمانی به نام اصلاحطلبی نخواهد داشت.
چپهای ایران اما نمیخواستند به همین راحتی از صحنه سیاسی کشور کنار بروند. به خاطر همین معنا آنها استراتژی مشخصی را برای مسیر پیش روی خود انتخاب کردند.
همین بحران رهبری باعث شد تا این جریان بعد از عزلت نشینی چهارساله به این فکر کنند که از نیروهای معتدل جریان مقابل استقاده کنند و آنها را وارد زمین بازی خود کنند.
آنها در گام برای این کار از مقبولیت سیاسی هاشمی رفسنجانی در میان جریانهای سیاسی استفاده کردند. آنها که جای خالی رهبران خود را احساس میکردند به سراغ هاشمی رفتند وعبای رهبری خود را بر دوش او انداختند تا هاشمی در کنار خاتمی که با محدودیتهای فراوانی روبرو بود، رهبری جریان چپ ایران را به عهده بگیرند.
حضور هاشمی باعث شد تا برخی چهرههای سیاسی که در گذشته با ردای اصول گرایی وارد صحنه انتخابات میشدند، وارد زمین اصلاح طلبان شوند.
حسن روحانی نمونهای بارز از این افراد است. روحانی با نزدیک شدن به هاشمی و خاتمی توانست به رقبای خود در انتخابات ریاست جمهوری فائق آید و بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند.
در این میان اصولگرایان بعد از سال ۸۸ خود را پیروز هر انتخاباتی در ایران میدانستند تصمیم گرفتند بعد از آن انتخابات دست به یک تصفیه سیاسی بزنند و نیروهایی را که در جریان حوادث سال ۸۸، موضعی هماهنگ با آنها اتخاذ نکرده بودند را از جریان سیاسی خود کنار بگذارند. «ساکتین فتنه» مهم ترین لقبی بود که جریان تندرواصول گرایی به این افراد داد. آنها معتقد بودند که این سکوت برخلاف روش اصول گرایی بوده است و کمک بسیاری بر شعله ور شدن حوادث بعد از انتخابات کردند.
همین روش سیاسی باعث شد تا به اصطلاح ساکتین فتنه کم کم از جریان اصول گرایی جدا شوند و به جریان مقابل نزدیک شدند. ناطق نوری نمونه بارز این افراد است. کسی که هم در جریان مناطره محمود احمدی نژاد و میرحسین موسوی مورد هجمه شدید رئیس جمهور سابق ایران قرار گرفت و هم بعد از انتخابات مورد حمایت جریان اصول گرایی قرار نگرفت.
همین بی توجهی او را به جریان مقابل نزدیک کرد تا او در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به جای اینکه حامی قالیباف، حداد یا ولایتی باشد، حامی تمام قد حسن روحانی شد.
تغییرات در جریان اصلاحات در انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم وارد فاز تازهای شد. اصلاحطلبان سالها از نيروهاي غالبا سياسي براي حضور در انتخاباتهای گوناگون استفاده ميكردند.
مردم هميشه و در اكثر انتخاباتها با نامهاي آشنا روبهرو ميشدند. در انتخابات مجلس دهم اما جريان اصلاحات با چهرههاي جديدي به ميدان آمدند. برای مثال به جز عارف، كواكبيان، حضرتي، محجوب و سهيلا جلودارزاده و سه نامزد فهرست اصولگراي معتدل يعني مطهري، جلالي و نعمتي بقيه ۲۲ نفر براي مردم شناخته شده نبودند و اين البته نه از سر انتخاب و اختيار كه بيشتر به خاطر اضطرار و ناشي از روند ردصلاحيتها بود. برهمين اساس ميتوان گفت كه رد صلاحيت و عدم احراز صلاحيتها تعدادي از اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم باعث شد اين جريان پوست اندازي كند و نيروهاي جديدي وارد فضاي سياسي كشور شدند.
جريان اصلاحات به ويژه بعد از انتخابات مجلس ششم، هميشه به رد صلاحيتها واكنش منفي نشان داده بود. اما در اين دوره بزرگان اصلاحات تصميم گرفتند راهكار حضور را در دستور كار خود قرار دهند. پس از ردصلاحيت يا عدم احراز صلاحيتها براي مجلس، جريان اصلاحات تصميم گرفت فهرستي را به مردم معرفي كند كه اعتبارش را از لیدرهای اصلاحات وام گرفته باشد. شايد افراد حاضر در ليست امید از اعتبار يا دست كم اشتهار سياسي برخوردار نبودند اما حمايت لیدرهای اصلاحات باعث شد مردم به اين فهرست اعتماد كنند و هر ۳۰ نفر را به مجلس بفرستند.
اين چهرههاي تازه اصلاحات ديگر با مشكلات اسلاف خود روبهرو نيستند. اين افراد چهرههايي هستند كه كمتر اصطكاك داشته و حساسيت برانگيختهاند. اصلاحطلبان جديد ميتوانند سالها در انتخاباتهاي ايران شركت كنند و آراي حاميان و علاقهمندان گفتمان اصلاحات در كشور را به خود اختصاص دهند.
با بررسی زندگی سیاسی اصلاح طلبان در دهه ۹۰ به ویژه در دو انتخابات ۹۲ و ۹۴ میتوان به این نتیجه رسید که آنها از نگاه خود در دهه ۷۰ و ۸۰ کمی کوتاه آمدهاند و حالا حاضر هستند برای حضور در صحنه سیاسی کشور دستی دوستی به طرف اصولگرایان معتدل دراز کنند.
نمونه بارز این معنا گفتوگو بهزاد نبوی چهره شناخته شده اصلاحات با «مهرنامه» است. او گفت من در سال ۹۲ به دوستان توصیه کردم برای انتخابات به سراغ ناطق نوری بروید. اصلاح طلبان در سال ۷۶ تمام تلاش خود را انجام دادند تا ناطق به ریاست جمهوری نرسد اما حالا برخی از شناخته شده ترین چهرههای این جریان ناطق را بهترین فرد برای ریاست جمهوری و حتی جانشینی آیتالله هاشمی رفسنجانی میدانند.
- 14
- 1