محسن صفاييفراهاني، فعال سياسي اصلاحطلبي است كه به دليل سالها كار اجرايي در حوزه اقتصاد اعداد و ارقام را خوب تحليل ميكند. او عملكرد اقتصادي روحاني را مثبت ارزيابي ميكند و وعدههايي نظير ٢ برابر كردن درآمد كشور را توهين به مردم ميداند.
صفاييفراهاني معتقد است اگرچه عملكرد دولت در مجموع نمرهاي در حد ١٤ -١٣ دارد اما روحاني با همين عملكرد بين تمامي كانديداهاي موجود شاگرد اول است. اين فعال سياسي اصلاحطلب شبكه حاميان رييسي را همان شبكه حاميان احمدينژاد ميداند اما با اين حال شانس ويژهاي براي او قايل نيست.
صفاييفراهاني همچنين درباره احمدينژاد و احتمال راديكاليزه شدن انتخابات ميگويد: آمدن احمدينژاد و برخي از همكاران سابق او در اين انتخابات ميتوانست به راديكاليزه شدن انتخابات كمك كند و حتي ميتوانست به قطبي شدن انتخابات بينجامد. درست است كه قطبي شدن به ظاهر خوب است چون درصد مشاركت را خيلي بالا ميبرد.
ليكن از آنجايي كه ميتواند آسيبپذيري كشور را بالا ببرد، به نفع كشور نيست. بايد با دقت عمل كرد كه انتخابات به سمت راديكاليزه شدن و قطبي شدن نرود. هر چند خيليها دوست دارند اين اتفاق بيفتد اما منافع كشور در اين نيست.
تقريبا يك ماه تا انتخابات رياست جمهور باقي مانده است. ديديم كه صبح آخرين روز ثبت نامها موضوع كانديداي كمكي در جريان اصلاحات اجرايي شد. در لحظات آخر آقاي قاليباف ثبت نام كرد، در حالي كه چند روز قبل گفته بود بنا ندارم كه به عرصه بيايم. پديدهاي مثل آقاي رييسي را داريم كه سابقه يك روز كار اجرايي را نيز ندارد ولي در قالب يك جرياني ميآيد كه ظاهرا به دنبال متولد كردن طفلي به نام جمنا است. پرچم وحدت اصولگرايي را بلند ميكند. اين همه آنومي و ازهمگسيختگي و بيبرنامگي در جريانهاي سياسي آن هم يك ماه مانده به انتخابات از چه نشات ميگيرد؟ آيا اين انتخابات با ديگر انتخاباتها فرق دارد يا اينكه ما همان آدمهاي سي سال و صدسال گذشتهايم؟
با توجه به شرايط كشورهاي جهان سوم و با توجه به اينكه در كشور ما فرصت ايجاد تشكلهاي نهادهاي مدني به آن صورت داده نميشود و محدوديتهاي زيادي وجود دارد، اصل نهاد انتخابات خود فرصتي طلايي براي رشد افكار عمومي و باز شدن مسائل سياسي و آشكار شدن بسياري از مطالب است و خود يك تمرين خوب است كه مردم بپذيرند كه از طريق دموكراسي بايد مسائلشان را حل و فصل كنند.
ضمن اينكه در طول سالهاي گذشته رشد سياسي مردم سرعت بالايي داشته است. سطح مواجهه مردم با انتخابات در تراز بالاتري قرار گرفته است. نوع بحثهاي بين مردم در همه جا حاكي از اين است كه مردم حساسيتهاي ويژهاي پيدا كردهاند. آمدن كانديداهاي مختلف خيلي جاي ايراد نيست.
اگر انتخابات قرار باشد واقعا سالم و با رقابت برابر باشد، خوب است كه از همه نحلههاي فكري حضور داشته باشند. مردم با توجه به پتانسيل و شرايط آنها، انتخاب كنند. اين امر ناشي از همان مساله است. اينكه روزهاي آخر عدهاي ثبت نام ميكنند ناشي از فقدان كانديداي حزبي است!
اگر احزاب مقتدري در جامعه بود كه از قبل كار منسجمي را انجام ميدادند و با برنامه پيش ميرفتند از ماهها قبل برنامه شان را ارايه ميكردند مردم هم ميدانستند كه حزب با چه رويكردي ميآيد و كانديدايش نيز چه كسي ميتواند باشد. ولي از آنجايي كه چنين نيست و امكان رشد جامعه مدني وجود نداشته است اين مشكلات وجود دارد.
بايد در همين فضا از تمامي پتانسيلها استفاده شود و انتخابات به سمتي برود كه به جاي محيطي پر تنش محيط با آگاهي بيشتر را به دنبال داشته باشد. قبل از انتخابات مجلس ٩٤ وزير كشور اشاره به پولهاي ناسالمي كه در انتخابات ميتواند استفاده شود، كرد. قبول است كه به صورتي كه مطرح شد خيلي نميشود روي آن مانور داد. اما منابع بسيار زيادي در اختيار عدهاي است كه فضاي غبارآلود، ايدهآل آنها است.
آنها حاضرند كه در انتخابات مهمي مثل رياستجمهوري هزينه كنند. آنها از اين بستر ميخواهند استفاده كنند. شرايط منطقه خود پيشزمينه اينكه مشكلات به وجود بيايد را دارد. آنها از اين امر مطلعند. همه كساني كه براي كشور نگران هستند بايد كمك كنند كه انتخابات به سمت راديكال شدن نرود. مردم با شرايط مناسب در انتخابات شركت كنند. اميدواريم همه اركان كمك كنند كه انتخابات سالمي برگزار شود.
در اين انتخابات مشخصا پتانسيلهاي راديكال شدن فضا وجود دارد؟
بله. چون كانديداهايي كه از جمنا آمدهاند اين پتانسيل را دارند و جريانهايي ميتوانند از آنها حمايت كنند كه به نوعي به قدرت وصل هستند و هم منابع مالي گستردهاي را در اختيار دارند. ميتوانند تاثيرگذار باشند. آمدن احمدينژاد و برخي از همكاران سابق او در اين انتخابات ميتوانست به راديكاليزه شدن انتخابات كمك كند و حتي ميتوانست به قطبي شدن انتخابات بينجامد. درست است كه قطبي شدن به ظاهر خوب است چون درصد مشاركت را خيلي بالا ميبرد.
ليكن از آنجايي كه ميتواند آسيبپذيري كشور را بالا ببرد، به نفع كشور نيست. بايد با دقت عمل كرد كه انتخابات به سمت راديكاليزه شدن و قطبي شدن نرود. هر چند خيليها دوست دارند اين اتفاق بيفتد اما منافع كشور در اين نيست.
احمدينژاد چقدر شيفت گفتماني داشته است؟
به هر حال از آنجايي كه ٨ سال رييسجمهور بوده و هر كسي كه در آن سطح كار ميكند به اين تحليل ميرسد كه نتايج مديريت خود را جمعبندي كند و الان سه سال است كه فرصت داشته عملكرد خود را بررسي كند، ببيند اشتباهات اساسي او چه بوده است! و چه مانورهايي ميتواند براي فرار از آنها بدهد. درست است كه او شخصيت خاصي دارد، ولي منكر نميتوان شد كه ٨ سال رييسجمهوري برايش تجربه قابل توجهي را به بار آورده است.
اصولگرايان القا ميكنند كه او مقابل رهبري ايستاده است؟
به هر حال احمدينژاد در دو سال آخر رياستجمهورياش هم از اين كارها انجام داد! همان مدت خانهنشيني كه آيتالله يزدي اخيرا در مورد آن صحبت كرد و اظهار نگراني شديدي كرده از نحوه نگرش و برخورد احمدينژاد در آن دوره بوده است!
احمدينژاد براي احياي مجدد خود تلاش ميكند! و بعضي اوقات هم حرفهايي ميزند كه اپوزيسيون خوشش بيايد! به هر حال ايشان پديدهاي بود كه ٨ سال تحميل شد!
يعني احمدينژاد نميتواند راس يك جريان اپوزيسيوني شود؟
احمدينژاد اگر هم بحثي ميكند عين بحثهايي است كه در مناظرات سال ٨٨ ميكرد و هيچ گونه پشتوانه فكري و سازماني ندارد.
فكر ميكنيد چقدر پايگاه اجتماعي دارد؟
او به هر حال در بين تودههاي پايين با همين شعارهايي كه ميدهد، طرفداراني دارد!
بعضي از كانديداها ميخواهند يارانه را ٥ برابر كنند آيا عملي است؟
اين حرفها واقعا توهيني به مردم است، به جاي توليد ثروت ملي و بالا بردن درآمد سرانه كشور، چرا بايد يك مدير بخواهد راي مردم را با قول دادن پول جمعآوري كند.
بر اساس گزارش سازمان برنامه و بودجه شركتهايي كه تامين يارانه را به عهده دارند، درآمد آنها جمعا حدود ٨٦ هزار ميليارد تومان است بعد از كسر هزينه آنها، كل پولي كه به دولت ميدهند نزديك به ٣٦ هزار ميليارد تومان است. اين عدد ٣٦ هزار ميليارد همين پولي است كه الان به مردم ميدهند و كم هم ميآيد، دولت احمدينژاد هم از بودجه عمومي كسري آن را جبران ميكرد! از كجا ميخواهند آن را دو تا پنج برابرش كنند؟
اول بايد به اين سوال جواب بدهند. پنج برابر آن به اندازه كل بودجه عمومي كشور است. بحثهايي ميكنند كه واقعا توهين به مردم است، و فكر ميكنند مردم متوجه نميشوند. اصلا منابع آن وجود ندارد. چرا الان چند سالي است كه مجلس و دولت در موقع تصويب بودجه تلاش ميكنند فقط يارانه را به آنهايي كه مستحق هستند بدهند، چون منابع كشور محدود است! يك نفر گفته ظرف ٤ سال توليد ناخالص ملي را دو و نيم برابر ميكنم.
اگر بخواهد توليد ناخالص ملي ايران در طول چهار سال آينده را دو برابر كند بايد از همين امسال رشد اقتصادي سالانه كشور به بالاي ٢٠ درصد برسد!! اين ادعاها واقعا بدون فكر و محتوا است و فقط ميتواند عده محدودي را تحت تاثير قرار دهد!
شايد ميخواهد سرمايهگذار خارجي بياورد؟
از كجا؟ آقاي روحاني در ابتداي مذاكرات برجام با تمام خوشبيني تصورش اين بود كه ميتواند شش ماهه برجام را جمع كند. اما ٣٠ ماه طول كشيد. مسائل بينالمللي به اين سادگي نيست. امروز به دليل جرايم سنگيني كه امريكا در طول سالهاي تحريم به كشورهاي اروپايي و شركتها و بانكها بسته، الان يك سال و نيم كه از برجام ميگذرد هيچ كس حاضر نشد سرمايهگذاري كند.
هيچ بانك بزرگي حاضر نشد با ايران كار كند. اين كساني كه اين بحثها را ميكنند از نحوه تعاملات بينالمللي بياطلاع هستند و سعي ميكنند با خيالپردازي و عوام فريبي وعدههاي تو خالي و غيرقابل تحقق بدهند، اينها همه خسارت نبودن احزاب قوي است! بهتر است اين حضرات به آنچه در يك سال گذشته اتفاق افتاده توجه كنند.
در اين مدت نخستوزير بريتانيا، وزيرامور خارجه و وزير اقتصادي فرانسه، نخست وزير و وزير خارجه ايتاليا، وزير خارجه سابق امريكا همه به بانكها و شركتها اعلام كردند كه ميتوانند در چارچوب برجام با ايران همكاري داشته باشند. مقامات سياسي هيچ كدام جلوي همكاري را نگرفتند ولي بحثهاي اقتصادي به شركتها و بانكها برميگردد. بانكي كه امروز حجم تجارتش با امريكا ٤٠ درصد است و با كشور ما در بهترين حالت زير يك درصد، در اين شرايط ريسك نميكند، ولو اينكه نخستوزيرشان بگويد.
هر كس كه ادعا ميكند بايد بگويد دقيقا چه كاري ميخواهد انجام دهد كه بالاي ٢٠ درصد رشد اقتصادي سالانه داشته باشيم. والا وعده تو خالي دادن توهين به مردم است. اگر كار به اين راحتي بود مقام رهبري از دولتها ميخواستند كه رشد اقتصادي را به بالاي ٢٠ درصد برسانند! در دولت نهم و دهم با آن همه درآمدهاي نفتي رشد اقتصادي سالانه به طور متوسط به٤ درصد نرسيد! مقامات ارشد كشور وقتي به مساله اشتغال و توليد توجه ميكنند معني ديگر آن بالا رفتن ميزان توليد ناخالص داخلي است، ولي كار به اين سادگي نيست كه به رشد حتي بالاي ١٠ درصد به صورت مستمر برسيم!
وضعيت آقاي روحاني را چطور ارزيابي ميكنيد؟
هيچ مديري بينقص نيست. بايد در حد تواناييها به آنها نمره داد؛ نه در حد ايدهآلها. آقاي روحاني در شرايطي آمد كه واقعا در روابط خارجي به صفر رسيده بوديم. ايرانهراسي در دنيا به حد اعلا رسيده بود.
بررسي كنيد كشورهايي كه در شوراي امنيت زير بند هفت رفتهاند، چه بلايي سرشان آمده است؟در شرايطي دولت يازدهم سكان را در دست گرفت كه تحريمها كشور را به شرايطي رسانده بود كه اگر قرار بود دو سال ديگر ادامه پيدا كند صادرات نفت خام به صفر ميرسيد! دولت آقاي احمدينژاد در سالهاي ٨٩ و ٩٠ بالاترين درآمد نفتي ايران را داشت.
نزديك به ٢٠٠ ميليارد دلار نفت فروخت. چطور شد كه در سال ٩٢ آن همه مشكلات داشتيم و بحران اقتصادي ايران را فراگرفته بود؟ سالهاي ٩١ و ٩٢ رشد اقتصادي منفي شد. تورم بالاي ٣٥ درصد بود. در چنين شرايطي دولت جديدي سركار آمد و تمام همتش را در دو وجه توانست بگذارد.
يكي روابط خارجي كه بتواند بحرانها را به حداقل برساند و دوم معيشت مردم. تنها راه بهبود معيشت مردم اين بود كه بتواند جلوي رشد تورم را بگيرد. منابع جديد نياز بود كه بخواهند درآمد مردم را بالا ببرند. نفت كه محدوديت داشت. پس فقط ميشد از طريق ماليات منابع بيشتري كسب كرد، كه آن هم به دليل ركود شديد امكان نداشت!
ضمن اينكه برعكس آنچه كه امروز آقايان ميگويند، حسابهاي بانك مركزي نشان ميدهد كه دولت روحاني در مردادماه كه سر كار آمد، مجبور شد از بانك مركزي وام بگيرد تا حقوق كاركنان را بپردازد. يك فاز پارس جنوبي بايد بين سه سال و نيم تا چهار سال به بهرهبرداري برسد.
اكثر اين ٦ فازي كه اخيرا به بهرهبرداري رسيد در دولت نهم و اوايل دولت دهم كلنگش زده شده بود. چرا اينقدر طول كشيد؟ چرا خودشان تمام نكردند؟
آقاي احمدينژاد مگر به عسلويه نرفت و گفت قيمتها را بالا ميبرم به شرطي كه طي زمانبندي ٣٦ ماهه تحويل بدهيد، زمانبندياي كه توافق كردند بايد اكثر آنها تا سال ٩٠ و ٩١ به اتمام ميرسيد، چرا تمام نكردند؟ پولها را پرداختند، ولي هيچ كاري نكردند. اين دولت ميزان برداشت از پارس جنوبي را به حد قطر رسانده است. در يكي از بزرگترين ميادين مشترك به توازن رسيديم.
اين در شرايطي اتفاق افتاده كه فقط يك سال و نيم از توافق بينالمللي برجام ميگذرد. يادمان نرود ٦ كشور روبهروي ايران نشسته بودند. اين دولت توانست كاري كند كه بسياري از مسوولان اروپايي دوباره به ايران بيايند. منتها آن شركت و بانك هم كار خودش را ميكند. علت اين است كه كشور در روابط بينالمللي دوگانه عمل ميكند.
يك بعد حقوقي و رسمي است كه وزارت خارجه است. يك بعد غير رسمي است. به هر حال همه اقداماتي كه در بعد غيررسمي انجام ميشود به نفع كشور تمام نشده است. در امريكا نيز تا زماني كه دولت دموكرات بود شرايط بهتري براي ايران وجود داشت كه متاسفانه از آن استفاده بهينهاي نشد!
با وجود آمدن آقاي ترامپ بودن رييسجمهوري مثل حسن روحاني در ايران كاركرد دارد؟
اتفاقا الان رييسجمهوري ميخواهيم كه به سمت راديكاليزه كردن شرايط منطقه نرود. در اين صورت با توجه به آنچه آن طرف منتظر است، ما نبايد استقبال كنيم. اتفاقا كساني كه تحليل ميكنند و ميگويند بايد كسي را روي كار بياوريد كه در مقابل ترامپ بايستد. كاملا در اشتباه هستند، در حال حاضر ترامپ به اندازه كافي در اروپا مشكل ايجاد ميكند، پس فرصتي براي ايران است كه با اروپا تعامل كند. ايجاد تنش در منطقه به ضرر كشور خواهد بود. به هر حال ايران يكي از قدرتمندترين كشورهاي منطقه است و اين مساله مورد پسند عربستان و تركيه نيست، با شناخت از اين موضوع بايد به سراغ ديپلماسي رفت.
اينكه قبل از انتخابات ايران اردوغان موقعيت خودش را تثبيت ميكند، چه پيامدي براي ما دارد؟
دولت تركيه با دست بالاداشتن ايران در معادلات منطقهاي موافق نيست و از اين شرايط استقبال نميكند. داعش بدون تركيه اين همه سلاح نميتوانست از ليبي به عراق ببرد و نصف عراق را اشغال كند، آنها را چگونه آورده است؟ يكي بايد كمك ميكرده است و آن غمض عيني تركيه بوده است.
جبهه النصره هم به وسيله عربستان ساپورت ميشود. دولتهايي كه با ايران تقابل ميكنند مشخص هستند و تنها راه عاقلانه براي ايران در اين شرايط پيشبرد اهداف خود از طريق ديپلماسي است.
واكنش آقاي روحاني نسبت به سلاح شيميايي و حمله هدفمند امريكا به الشعيرات را چطور ارزيابي ميكنيد؟ آقاي روحاني در سياست خارجي و دستگاه ديپلماسي و مصلحت محورش تن به فشارهايي داده يا نه؟تشديد روابط با روسها چطور؟
ممكن است رييس دولت در موقعيتي از تاكتيكي استفاده كند اما اين به معناي اين نيست كه استراتژي دولت هم، همان باشد. استراتژي روابط خارجي كشور در طول اين سه سال نشان داده كه در جهت تعامل است. در جهت مقابله كردن نيست.
با اين وضعيتي كه از روحاني ترسيم كرديد قاعدتا بايد از كارنامهاش نسبتا راضي باشيم.
از ٢٠ نمره آقاي روحاني ١٣ يا ١٤ ميگيرد كه در شرايط فعلي خيلي خوب است.
يعني با همين نمره شاگرد اول است؟
بله. واقعا خوب كار كردند، البته همهچيز نسبي است و با توجه به شرايط موجود اين دولت قبول شده. به او انتقاد داريم. بايد ببينيم از او پتانسيل قويتر وجود دارد كه استفاده نميكنيم يا خير. اگر نه، بين كساني كه هستند بايد بگوييم چه كسي بهتر از همه است.
خيرالموجودين مان آقاي روحاني است؟
دقيقا.
آيا آقاي رييسي ميتواند موفق شود؟
آقاي رييسي كه اصلا تجربه اجرايي ندارد. تمام سوابقش در قوه قضاييه است. عملا ايشان نه هيچوقت در مسائل بينالمللي در گير بوده است؛ نه مسائل اجرايي كشور. كل سوابق كاري ايشان قضايي است.
شبكهاي كه از او حمايت ميكند چطور؟
شبكهاي كه از او حمايت ميكند عموما شبكهاي است كه در انتخابات ٨٨ فعال بود. آن شبكه تواناييهايش را در آن دولت نشان داده است. آنهايي كه در ستادهاي آنها فعال هستند چهرههايي هستند كه در دولت نهم و دهم حضور داشتند، بحرانهايي كه امروز گريبان مردم را گرفته است عمدتا دستپخت آنهاست. آنها در شرايط فروش خوب نفت بشكهاي بالاي ١٠٠ دلار آن شرايط را به وجود آوردند با نفت زير ٦٠ دلار چكار خواهند كرد؟!
شهرداري تهران ميتواند مدل موفقي براي دولت بعدي باشد؟
اگر واقعا شهر تهران به لحاظ مديريت شهري، شهر خوبي است حتما مديران آن در سطح بالاتر ميتواند موفق شوند، اما اينطور نيست! اداره شهر تهران به لحاظ درآمدي فقط با تراكم فروشي زندگي ميكند هيچ كدام از پايتختهاي بزرگ دنيا اينطور اداره نميشوند، آلودگي هوا، محيط زيست، حمل و نقل عمومي، ترافيك سرسامآور كودكان كار و... تماما شرايطي را به وجود آورده است كه اين شهر را غيرقابل تحمل كرده است و اينها با گذشت بيش از ١٠ سال از مديريت با ثبات آن قابل قبول نيست!
پايگاه اصولگرايي در كشور چقدر است؟
من تصور ميكنم كمتر از ١٠ درصد باشد. اصلاحطلبان هم كمتر از ٢٠ درصد است.
سي درصد جامعه تشكيلاتي داريم؟
بله.
از كانديداهايي كه آمدهاند تا ميز انتخابات را تزيين كنند، كانديداي محبوب كدام است؟ كانديداهاي جناحها نه. چه كسي ميتواند مطالبات آن ٧٠ درصد را نمايندگي كند؟
گفتنش سخت است.
بالاخره از آن ٧٠ درصد ٣٠ تا ٤٠ درصد راي ميدهند؟
اين ٧٠ درصد عمدتا دنبال يك زندگي بيدردسر هستند و بدون ورود به مسائل سياسي ميخواهند بدون دغدغه بتوانند كسب و كار كنند. هر كسي بتواند اميد بيشتري ايجاد كند و بيان صادقانهتري داشته باشد، آنها جذب او ميشوند.
فضاي فعلي جامعه را فضايي ميبينيد كه از دل آن يك انتخابات با مشاركت مطلوب دربيايد؟
بستگي به نوع برخوردي دارد كه در اين يكماهه ميشود. اگر فضا را تنگ نكنند و بگذارند بحثها راحتتر انجام شود و گفتمان زندهاي كه بين كانديداها هست به ساختن محيط كمك كند، مردم حتما استقبال ميكنند. مردم ميخواهند حرفها را بشنوند و اين حق آنهاست. ولي اينكه تا چه حد كمك شود كه فضا شفافتر شود، اميدوارم كسي به سراغ تخريب و بياخلاقي و اطلاعات دروغ نرود، سعي شود با شفافيت و اطلاعات صحيح به مردم آگاهي داده شود.
خير الموجودين ما چقدر شانس دارد رياستجمهورياش دو دورهاي شود؟
شانسش را خيلي بيشتر از بقيه ميدانم. به هر حال عملكرد مثبت او، نمره بزرگي براي انتخاب مجدد او از طرف مردم است.
با شناختي كه از رقباي روحاني داريد فكر ميكنيد ايام مبارزات انتخاباتي كارش آسان پيش برود يا با چالشهاي جدي روبهرو شود؟
اگر همين شرايط فعلي باشد نبايد چالش بزرگي به وجود آيد.
اگر جنس مناظرهها شبيه سال ٩٢ باشد روحاني كار سختي ندارد؟
من بعيد ميدانم از فضاي ٩٢ تندتر شود.
دو قطبي درست ميشود؟
بستگي به سخنرانيهاي كانديداها و طرفدارانشان در مقابل آقاي روحاني دارد.
اگر آقاي رييسي راي نياورد چه سرنوشتي پيدا ميكند؟ قاليباف چطور؟
آقاي قاليباف دفعه قبل آمد و راي نياورد. چه سرنوشتي پيدا كرد.
آن دفعه در شوراي شهري رفت كه شهردار شد اما اينبار ممكن است شهردار نشود؟ يعني جايي در ساختار ميماند و مديريت ميكند؟
با توجه به گردش كار مديريتي در كشور ما كه از هيچ استانداردي تبعيت نميكند، نگران اين مساله نباشيد!
به اعتبارآنها لطمه نميخورد؟
ما در كشور جهان سوم زندگي ميكنيم هنوز خيلي چيزها اينجا مطرح نيست!
از بين قاليباف و رييسي آيا هر دو در صحنه انتخابات ميمانند؟
به نظر من يكي از آنها خواهد ماند و با هم تقسيم كار توافقي خواهند كرد!!
مرز سياسي احمدينژاد با جريان سياسي اصلاحطلب و اصولگرا چقدر فاصله دارد؟
احمدينژاد مرزي ندارد. او دنبال احياي خودش و استفاده از فرصتهاست.
آيا او داراي يك تبار فكري است؟
تبار فكري ندارد. تيم دارد.
كنشگري احمدينژاد متعلق به خودش است يا نه؟
ايشان نمونهاي از مديريت به هم ريخته است. او مدير نيست، ولي از قماش آدمهاي زرنگ اين جامعه است.
پوپوليست خوب بودن ضريبي از كياست و سياست نميخواهد؟جامعهشناسي و روانشناسي قوي ميخواهد؟
احمدينژاد در طول اين مدت عقل سياسي پيدا كرده است. اين را نميتوان منكر شد، او دقيقا فهميده كه سمت و سوي اكثريت مردم به چه سمتي است. وقتي تحليل ميشود بيشتر از ٣٠ تا ٣٥ درصد جامعه اصلاحطلب يا اصولگرايان را قبول دارند و بقيه جامعه خاكستري هستند، او كاملا با اين موضوع آشناست.
لاريجاني چرا مرز سياسياش را به جريان روحاني نزديك كرده است؟
لاريجاني از مجلس دور قبل نشان داد كه خوب فكر ميكند و با دقت پيش ميرود. انتخابات ٩٤ هم بيشتر اين مساله را برايش رو كرد. ضمن اينكه اطلاعات كاملي به عنوان يك رييس قوه از شرايط كشور دارد. از شرايط، تحليل كامل دارد. همچنين جايگاهي مثل مركز پژوهشهاي مجلس در خدمتش است. گرايش خود را به نوعي اصلاح كرده است. اظهاراتش در مجلس نيز با دورههاي قبل خيلي متفاوت شد.
در شرايطي كه بحران خلأ قدرت اتفاق بيفتد با توجه به مكانيزم و ساختار فعلي يعني نيروهاي مسلح، صداوسيما و خبرگان، احتمال تغيير ساختار هست؟
نه.
همين شكل ميماند؟ افكار عمومي واكنش خواهد داشت؟
افكار عمومي در ايران فعلا سازمان يافته نيست و ساختارها اگر قرار است اصلاح شود بايد در زمان حاضر انجام شود.
اميد به اصلاحات در دل آقاي مهندس صفايي فراهاني چقدر است؟
اصلاحات در جامعهاي مثل ما به رشد مردم وابسته است. كشورهايي كه تغييرات بنيادي داشتهاند كشورهايي بودهاند كه رهبرانشان هم به اصلاحات اعتقاد داشتهاند. ميجي در ژاپن، ماهاتير در مالزي و اوزال در تركيه كساني بودند كه به اصلاح و توسعه اعتقاد عميق داشتند.
رضا خان هم اين طور بود؟
نه. ايشان كارهاي بزرگي كرد ولي توسعه همهجانبه اصلا مورد نظرش نبود، ولي در كشورهاي فوق با سرعت زيادي اصلاحات اساسي اتفاق افتاد و ديدگاههاي جامعه اصلاح شد. مثلا مالزي، كشوري كه بيشتر از ٦٥ سال از عمرش نميگذرد. ماهاتير شرايطي را به وجود آورد كه روزي كه خداحافظي ميكرد تا كنار برود هم مردم مالزي گريه ميكردند و هم مسوولان دولتي مالزي به معني واقعي گريه ميكردند.
در طول دو دهه نهادسازي كرد و نتيجه آن را ميبينيد. ١٢ سال پس از او مالزي نهتنها عقب نرفته بلكه جلو هم آمده است. اين نشان ميدهد كه نهادسازيها جواب داده است. همين اتفاق را در تركيه ميبينيد. تركيه عقب نرفت. البته به شرطي كه حزب عدالت و توسعه روند قبلي را تغيير نميداد و ميگذاشت آن روند ادامه پيدا كند.
اگر رهبران و مديران جامعه كمك نكنند و فكر توسعهاي نداشته باشند و پايبند به اصول توسعه نباشند، فقط بيداري مردم است كه ميتواند به اصلاح ساختار جامعه كمك كند. الان فضاي مجازي خيلي قوي شده است. قديم مردم فقط از طريق رسانههاي حكومتي خبر دريافت ميكردند.
الان با ايجاد فضاي مجازي اين فضا شكسته شده است. منابع اطلاعاتي مردم گسترده شده است. آگاهي مردم خيلي بالاتر رفته است، افشاي اطلاعات هم گستردهتر شده است. ميزان افشاي اطلاعات كاملتر شده است. مردم بهروزتر و داناتر هستند.
اين دانايي عملا به شرايطي تبديل ميشود كه يك شهروند هر ترفندي را نپذيرد و سعي ميكند شرايطش را تغيير دهد. حاكمان هم مجبور ميشوند چنين تحولاتي را بپذيرند.
همين الان نمونهاش را در اروپاي شرقي ميبينيد. كشورهايي مثل چك، اسلواكي، مجارستان و لهستان چقدر در طول ٢٥ سال گذشته متحول شدهاند. بديهي است مثلا بلاروس هم به طور استثنا باقي مانده است. سرعت بالا رفتن اطلاعات عامه مردم و مطالبه آنها از مسوولان در اصلاح ساختار بسيار موثر است.
- 16
- 3