به گزارش نامه نیوز، این اولین انتخاباتی است که آیت الله مصباح یزدی این چنین با سکوت آن را به پایان برده است. این سکوت اگر چه در این چند هفته شلوغ و پرماجرا چندان مورد توجه قرار نگرفت اما حالا که فضا آرام شده است و وقت تحلیل فرا رسیده می توان با رصد آنچه که در این چند هفته گذشت دقیقا به این نتیجه رسید که چرا این پدیده یعنی سکوت انتخاباتی مصباح یزدی را در این انتخابات شاهد بوده ایم.
معجزه ای که طلسم شد
اگر از ماجرای مخالفت خوانی های مصباح یزدی با هاشمی رفسنجانی و بعد از آن محمد خاتمی در دوران صدارتشان عبور کنیم به دورانی می رسیم که او همه کار کرد تا محمود احمدی نژاد رییس جمهور شود. کمتر کسی است که یادش رفته باشد زمانی را که آیت الله مصباح این چنین صریح و شفاف گفت :« احمدینژاد ذخیره خداوند برای امروز ماست.
من در این ۲۶ سال انقلاب سراغ ندارم که طلبهای یکمیلیونتومان قرض کرده باشد - که ماهی ۲۰،۳۰هزارتومان برگرداند - برای اینکه خرج انتخابات بشود. همچنین مواردی که مردم نذرهای عجیب و غریبی کردهاند. خانمی را سراغ دارم که برای پیروزی آقای احمدینژاد، نذر کرده ۴۰ زیارت عاشورا، ۴۰ زیارت جامعه کبیره، ۴۰ زیارت آلیاسین و ۱۴ ختم قرآن کریم بخواند. چند نفر از خانمها ۱۴۰هزار صلوات نذر کردند؛ و چقدر تضرعات، گریهها، زاریها و توسلات عجیب و غریب تا اینکه یک کسی پیروز شود.
در حالی که چندان شناخت و سابقهای از این شخص نداشتند. چطور شد که مردم به این شخص علاقه پیدا کردند؟ دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد: قبل از برگزاری مرحله اول انتخابات به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم، ایشان گفت نگران نباشید، احمدینژاد رییسجمهور میشود.
ایشان گفته بود که شخصی شب بیستوسوم ماه رمضان در حال احیا، پیش از نیمهشب به خواب میرود. در خواب به او ندا میشود که بلند شو برای احمدینژاد دعا کن، وجود مقدس ولیعصر(عج) دارند برای احمدینژاد دعا میکنند. میگوید من حتی اسم احمدینژاد را نشنیده بودم و اصلا او را نمیشناختم!»
البته سخنان بعد از آن را هم همه به یاد دارند . وقتی که آیت الله مصباح یزدی گفت :« یک وقتی به برخی از دوستان نزدیکم گفتم که بیش از ۹۰درصد معتقدم که او سحر شده است! این وضعیت ابدا طبیعی نیست. هیچ آدم عاقلی چنین کارهایی نمیکند، مگر آنکه اختیار از او سلب شده باشد.
این کارها هیچ توجیهی ندارند. یک وقت کسی اشتباهی میکند، آن وقت هرچه او اشتباه میکند، این فرد میآید و توجیه میکند! کسی که ۱۰تا دوست دارد، ۹تا دوستش را میگذارد کنار و کارهای دهمی را توجیه میکند! آیا این یک کار عاقلانه است که انسان دایما به آن ۹ نفر اعتراض کند و حتی یکبار هم به آن دهمی اعتراض نکند؟ چطور همه اشتباه میکنند و کنار زده میشوند، اما این یکی میشود مطلق و هرچه میگوید درست است؟ این قضیه اصلا توجیه ندارد، اما گفتن این حرفها عوامانه است و کاری است که پیرزنها میکنند.
زن و شوهرها سر هر قضیهای که دعوا میکنند، میگویند جادو شده [خنده حضار]. حرف عامیانهای بود که بگوییم لابد او را جادو کردهاند. حرفی نبود که بشود همه جا زد، مضافا بر اینکه ما خودمان هم اهل این کارها نبودیم. نه پدرمان جادوگر بود، نه خودمان این کاره بودیم.»
سخنانی که محمود احمدی نژاد در واکنش به آن گفت : «برخی هم اینگونه عنوان می کنند که من را طلسم کرده اند! خب بیایید طلسم من را بشکنید تا همه راحت شوند!»
از لنکرانی تا جلیلی
اصولگرایان همیشه تلاش کرده اند اما هیچ وقت نشده که مصباح یزدی وارد ائتلاف شود و تصمیمات آنها را تایید کند. در سال ۹۲ هم چنین شد که آیت الله مصباح یزدی حاضر به پیوستن به ائتلاف نشد و خود ابتدا به سراغ باقری لنکرانی رفت و بعد از آن به حمایت از سعید جلیلی راضی شد. آن زمان هم همه کار کرد.
از تکلیف می گفت و دلخوش بود به رای آوری کسی که شبیه ترین فرد بود به محمود احمدی نژاد. همانی شده بود که آیت الله مصباح می خواست. جلیلی اما شکست خورد . او که مصداق تکلیف گرایی آیت الله بود هم ائتلاف اصولگرایان را بر هم زد و هم موجب رشد آرا حسن روحانی در انتخابات شده بود. چه اینکه برخی حتی تحلیل می کردند درصدی از مردم که قصد رای دادن هم نداشتند برای رییس جمهور نشدن جلیلی پای صندوق ها آمدند.
آیت الله مصباح یزدی اما به فاصله چند روز بعد از آن شکست حرف های مهمی زد. نکاتی گفت که از آینده سیاست ورزی اش حکایت داشت . او گفت :« یا اینکه فردی با کمترین امکانات و هزینهها، رأیی نزدیک به کسانی بیاورد که میلیاردها خرج کردند، تأثیر نیست؟ مخصوصا اینکه تنها همین چند روز کار شد و اگر مدت بیشتری با این اخلاص و جدیت کار میشد، نتیجه کیفی کار نیز بالاتر بود.
پس نمیتوان گفت این کارها اثری ندارد و تکلیف از ما ساقط است، و اگر از حالا برای ۴ سال بعد فکر کنیم تأثیر آن چندین برابر خواهد شد.»به محمد باقرقالیباف نامزد اول اصولگرایان طعنه زد و از یارانش خواست از همین راهی که آمده اند سیاست ورزی خودشان را دنبال کنند تا ۴ سال بعد یعنی همین اردیبهشتی که از راه می رسد گزینه خودشان را به پاستور برسانند .
آیت الله مصباح می گوید :« عدهای رأی آوری را از مهمترین ویژگیهای اصلح عنوان میکنند. از طرف دیگر اگر کسی رأی آورد که او را اصلح نمیدانیم، وظیفه ما چیست، آیا باید تسلیم وی شویم یا تحمل کنیم یا برخورد کنیم؟ چرا که تکلیف هرچند به خاطر مصالح واقعی است و برای تحقق امور مطلوب است، اما اینکه تا چه میزان این مطلوب، محقق شود، به اراده ما نیست، بلکه به میدان رفتن و شمشیر زدن تا پای جان در اختیار ماست، اما اینکه بعد چه خواهد شد، تابع اراده ما نیست. لذا همواره باید ببینیم که تکلیفی متوجه ما هست یا خیر؟»
این یعنی اینکه مصباح یزدی بنای جدایی از سیاست را نداشت اگر چه تکالیف سیاست ورزی او هرگز به نتیجه نمی رسید و او هم این بی نتیجه بودن را چندان مهم نمی دانست.
زمانه انتخابات ریاست جمهوری که نزدیک شد اصولگراها باز چشمان به قم دوخته شد. به اینکه آیا مصباح یزدی حاضر به پذیرش نظر آنها خواهد شد یا اینکه باز برای خودش فرد دیگری را سراغ دارد. ابتدا خبر آمد که مصباح یزدی در یدار با برخی فرستادگان جمنا به آنها گفته همیشه آرزو داشته چنین ائتلافی میان اصولگرایان شکل بگیرد .
جلسه ای که گویا یکی از حاضران آن ذوالقدر بوده و دو نفر دیگر غلامعلی حداد عادل و محسن رضایی. از اخبار غیر رسمی نقل بود که مصباح یزدی در آن دیدار گفته از این ائتلاف حمایت می کند اما تضمینی در مورد جبهه پایداری نمی دهد.
اهالی جمنا بعد از این اظهار نظر امیدشان این بود که حتی اگر پایداری ها با آنها نسازند ، مصباح یزدی سخنی درباره آنها نخواهد گفت. شرایط اما تغییر کرد خیلی زودتر از آنچه جمنا و آن سه نفر انتظارش را داشتند.
مصباح یزدی در دیدار با اعضای موتلفه در اظهار نظری غیر منتظره گفت:« بنده به دنبال شناخت وظیفه ای هستم که بتوانم در مقابل خدا جواب بدهم؛ هر گاه تشخیص بدهم کسی اصلح است، از او حمایت می کنم، اگر رسید به جایی که قرار است کسی رأی بیاورد که ضررش بیشتر است و رأی به رقیب، سبب دفع ضرر بیشتر می شود، دفع افسد به فاسد می کنم؛ اما قرار نیست از اول فاسد را ترویج کنم؛ در صورتی می توانم رأی بدهم که بینی و بین الله بدانم بین افراد، فردی اصلح است؛ به قول کسی هم نمی توانم اعتماد کنم و هیچ ائتلافی هم نمی پذیرم، چون این امور شوخی بردار نیست و باید روزی پاسخ آن را در برابر خدا بدهم؛ آری؛ رفت و آمد، بحث و گفتگو با دوستان گرامی را با کمال میل انجام می دهم، اما نمی توانم به کسی قولی بدهم که از فلانی حمایت می کنم؛ چون حجتی پیش خدا ندارم.»
بعد از البته اتفاقات دیگری هم افتاد . مصباح یزدی به شاگردانش گفت که نظر او حمایت از ابراهیم رییسی است . گویا خواستش این بود که یارانش هر چه توان دارند برای باقی ماندن این چهره در صحنه به عنوان نفر آخر و نهایی انجام دهند . این فرمان اما یک مصوبه دیگر ار هم به همراه خود داشت . این تلاش تشکیلاتی باید چراغ خاموش و به صورت فردی دیده شود . حتی یکبار که جبهه پایداری بیانیه داد که نامزدش ابراهیم رییسی است به ساعت نرسیده این این بیانیه تکذیب شد.
نکته اما این است که مصباح یزدی در تمام این چند ماه ساکت بوده است . او بعد از آن جلسه تعیین کنننده با ابراهیم رییسی در مشهد دیگر سکوت پیشه کرد و تحولات را از اتاق فرمان در بلوار جمهوری اسلامی قم دنبال کرد .
یکبار دیگر نامزد آیت الله مصباح در انتخابات شکست خورد ؛ حالا سوال این است که آیت الله همچنان بودنش با سیاست را جذاب و لازم می داند؟
- 10
- 2