شما بهعنوان یک تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، چه تعبیر و تعریفی از زندگی سیاسی دکتر یزدی دارید؟
بدون هیچ گونه خطایی میتوان مرحوم دکتر ابراهیم یزدی را از انقلابیون اصیل انقلاب اسلامی به شمار آورد که تا آخر حیات خود به اهداف و آرمانهای اولیه انقلاب که آزادیخواهی و مردمسالاری بود وفادار ماند و تحت تأثیر موج امریکاستیزی و رادیکالیزمی که متأثر از ادبیات چپ مارکسیستی بود قرار نگرفت. بنابراین با اندکی تسامح میتوان زندگی سیاسی دکتر یزدی را به دو مقطع قبل و بعد از ۱۳ آبان ۵۸ و به راه افتادن امواج نیرومند امریکا ستیزی تقسیمبندی کرد.
دکتر یزدی و اساساً نهضت آزادی کودتای ۲۸ مرداد و هم فشار و خفقان پس از آن را لمس کرده بودند. باوجود این، چطور میشود که تحت تأثیر امریکاستیزی مورد اشاره شما قرار نگرفتند؟
این شخصیتها بعد از کودتا تحت عنوان نهضت مقاومت ملی راه مصدق را ادامه دادند، اما از آنجایی که طعم تلخ استبداد و دیکتاتوری و تجربه تلخ ۲۵ سال بعد از کودتا را چشیده بودند، بخوبی اهمیت آزادی را درک میکردند و نگران بودند که تحت عنوان امریکاستیزی دستاوردهای انقلاب به حاشیه رانده نشود.
به عبارت دیگر، آنان میان مبارزه با امریکا و آزادی، آزادی را انتخاب کردند. مرحوم یزدی با تمام وجود به استقلال و حق حاکمیت ملی ایران اعتقاد داشت، همچنان که مرحوم دکتر مصدق نیز چنین بود. اما آنان میان ایستادن روی حق حاکمیت ملی و استقلال کشور و مبارزه با امریکا تفاوت قائل بودند. دکتر یزدی به همراه سایر رهبران نهضت آزادی، قویاً به استقلال ایران اعتقاد داشت، اما اعتقاد نداشت که انقلاب اسلامی، یک رسالت امریکاستیزی و مبارزه با امپریالیسم دارد.
این سؤال همیشه برای این تشکل مطرح است که چرا نتوانست باوجود سابقه خود از حمایتهای اجتماعی برخوردار باشد؟
به این دلیل که روی مردمسالاری ایستادند و دیگر اینکه با موج حرکت نمیکردند. در سالهای قبل از انقلاب که برخی از آزادیخواهان سعی میکردند با فاصله گرفتن از اسلام برای خود طرفدار جمع کنند، نهضت آزادی همچنان روی اصول و باورهای اسلامی خود محکم ایستاد. بعد از انقلاب نیز پس از اشغال سفارت امریکا که موج نیرومند امریکاستیزی به راه افتاد، باز نهضت آزادی با این موج همراهی نکرد و روی مواضع خود ایستاد. اینکه هیچ وقت حاضر نشدند با امواج برخاسته از شرایط سیاسی -اجتماعی همراهی کنند، دلیل اصلی عدم موفقیت آنان بود. همچنان که در سال ۸۴ نیز وقتی موج طرفداری از احمدینژاد به راه افتاد، آنان به هیچ وجه با آن موج همراهی نکردند.
چند مرحله از زندگی سیاسی ایشان قابل بررسی است، حضور در نوفل لوشاتو به همراه امام(ره)، شورای انقلاب، وزارت خارجه. در اینها نوع مدیریت دکتر یزدی را چطور ارزیابی میکنید؟
مرحوم دکتر یزدی بیش از آنکه یک متفکر اسلامی باشد، بیشتر یک کنشگرا بود، یعنی از نظر سازماندهی و برنامهریزی مطرح بود، نه یک نظریه پرداز مانند دکتر شریعتی. در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد در خارج از کشور، ایشان همیشه در قالب کسی که از نظر سازماندهی و مدیریت اجرایی اهمیت دارد مطرح بود. در دوران مهم و سرنوشت ساز سه ماهی که امام در نوفل لوشاتو بودند و اخبار انقلاب و امام توجهات جهانی را جلب کرده بود، دکتر یزدی نقش بسیار اساسی و مهمی بازی کرد تا از طریق مصاحبههای امام(ره) تصویر نهضتی مخالف خشونت، نهضتی مردمی و نهضتی که حاضر نیست دست به سلاح ببرد به جهان مخابره کند. این تصویر توانست زمینه ساز همراهی و حمایت گسترده افکار عمومی دنیا با انقلاب اسلامی شود.
ایشان چند اقدام هم در وزارت خارجه انجام دادند، از جمله خروج از سنتو و پیوستن ایران به جنبش عدم تعهد. این اقدامات ناظر بر چه دیدگاهی است؟
اینها اقدامات مهمی نبود، زیرا در سالهای گذشته که ایران عضو جنبش عدم تعهد است، در عمل دستاوردهای زیادی برای ما نداشت. یا زمانی که ایران بعد از انقلاب از سنتو خارج شد، این پیمان بیشتر یک عنوان بود تا اینکه ویژگیهای علمی داشته باشد. بنابراین این اقدامات یا فکر دکتر یزدی بوده یا تصمیم شورای انقلاب، تأثیری روی مسائل علمی سیاست خارجی ایران نگذاشت.
دکتر یزدی در انتخابات اخیر در حسینیه ارشاد در انتخابات شرکت کرد. معنای این شرکت در انتخابات که در دورههای گذشته هم سابقه داشته است، چیست؟
می توان دو مرحله متفاوت را در نهضت آزادی و دکتر یزدی از هم تفکیک کرد. در مقطعی دکتر یزدی و نهضت آزادی تمایلی به رأی دادن نداشتند. اما بعد از دوم خرداد، بویژه بعد از دوران احمدینژاد نگاه آنان تغییر کرد و متوجه شدند به جای انتظارکشیدن، باید شرایط را خلق و ایجاد کرد و تنها راه آن هم شرکت در انتخابات است. به عبارت دیگر، متوجه شدند که باید بین کسی مانند احمدینژاد و هاشمی یا روحانی و رئیسی، دست به انتخاب زد. متوجه شدند که فعلاً مسأله مهم این است که نگذاریم تفکر احمدینژاد یا دیگر تفکرات افراطی به قوه مجریه دست پیدا کنند. به همین دلیل در سالهای اخیر ایشان معتقد بود که باید به صورت جدی در انتخابات شرکت کرد.
یکی از بحث برانگیزترین اقدامات دکتر یزدی به همراه دکتر چمران و مهندس بازرگان، گفتوگو با برژینسکی در الجزیره بود. این گفتوگو در شرایط انقلابی ایران بسیار بحث برانگیز شد.
دکتر یزدی، به همراه شهید چمران که وزیر دفاع بود و مهندس بازرگان، طبیعیترین کار را انجام داد. زیرا در آن زمان سفارتخانههای ایران و امریکا در پایتخت دو کشور دایر بود و دو کشور با یکدیگر رابطه داشتند. بنابراین، بدیهی و طبیعی بود که وقتی امریکاییها تقاضای ملاقات کنند، مسئولان ایران این تقاضا را رد نکنند. هدف مسئولان ایرانی هم حل مشکلات دوجانبه نبود، تقاضا از سوی امریکاییها مطرح شد و آنان میخواستند مستقیماً مواضع امریکا درقبال انقلاب اسلامی ایران و نظام تازه تأسیس را بازگو کنند. اما جریانهای چپ مانند چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین و حزب توده، این دیدار را به ابزاری برای کوبیدن دولت موقت تبدیل کردند و یک موج گسترده علیه دولت موقت به راه افتاد.
اکنون پرونده حیات این جهانی دکتر یزدی بسته شد. امروز درباره ایشان چه خواهید گفت؟
دکتر یزدی یک مسلمان ملیگرا بود که تا آخر روی دموکراسی خواهی ایستادگی کرد و حاضر نشد به خاطر قدرت اینها را زیر پا بگذارد، مضاف بر اینکه ایشان در همه دوران حیات خود، مشی معتدل سیاسی را حفظ کرد و ما شاهد افراط و تفریطهایی که در برخی دورهها دیده شد، از ایشان نبودیم.
مرتضی گلپور
- 19
- 3