به گزارش خبرآنلاین، آرایش فضای سیاسی کشور در حال تغییر است؛ گرچه خیلی تلاش شد تا عناوین اصولگرایی و اصلاح طلبی حفظ شوند اما امروز بزرگان این دو اردوگاه سیاسی با چالش های عدیده ای مواجه هستند. اصلاح طلبان برای حل مشکلات خود تاکتیک تفکر متفاوت-تصمیم واحد را اتخاذ کردند؛ اما اصولگرایان هنوز نمیدانند می خواهند چه کار کنند، برخی دنبال حزب گرایی هستند، برخی گفتمان سازی را در دستورکار خود قرار دادند و برخی در قالب جمنا برای تغییر تابلو این جناح سیاسی اقدام کردند.
اما مجید متقیفر سخنگوی جبهه پایداری نگاه دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب را برای ساماندهی و بازیابی تشکیلاتی صحیح نمیداند و می گوید: اینکه هرجا منافع گروهی و حزبی افراد اقتضا کند دور هم بنشینند و به نوعی اختلافاتشان را کم کنند و با هم قرار و مدار بگذارند، به معنی اتحاد نیست. چنین وحدتی پایدار نخواهد بود، چون در روز حادثه وقتی یکی ببرد و یکی ببازد؛ دوباره با هم دعوا می کنند. کما اینکه در جمنا و اردوگاه اصلاح طلبان همین اتفاق افتاد.
مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید.
اصلاح طلبان معتقدند که می توانند متفاوت فکر کنند اما تصمیم واحد بگیرند. این رویکرد را از سال ۹۲ دنبال و ۳ انتخابات را تجربه کردند و نتیجه گرفتند. اما در اردوگاه اصولگرایان در روزگاری که محمدباقر قالیباف از نواصولگرایی سخن می گوید، آقای باهنر به شقه شقه شدن جریان اصولگرایی اعتقاد دارد و رحیمیان رئیس جبهه مردمی نیروهای انقلاب از اصلاحات درون ساختاری برای فراگیر کردن چتر جمنا خبر می دهد. قصد و برنامه جبهه پایداری همچنان نهادینه سازی گفتمان سیاسی و هدف موتلفه تقویت مشی و رویکرد حزبی در عرصه سیاسی کشور است. آیا می توان گفت اصولگرایان نیز همچون اصلاح طلبان می خواهند متفاوت فکر کنند اما تصمیم واحد بگیرند؟
نگاه ما به قضایای سیاسی نگاه حزبی نیست. این تعابیر، طراحی ها و مهندسی کار برای فضای حزبی است.یعنی در یک سطحی عده معدودی با هر انگیزه شخصی، فرقهای و گروهی دور هم می نشینند و طراحی وحدت و همگرایی می کنند. بعد این را به بدنه تسری می دهند. بدنه نگاه به احزاب نمی کند بلکه به آرمانها می نگرد. حالا شاید گفته شود چند درصد بدنه آرمانگراست؟ چند درصد بدنه توجه به ارزش ها دارد؟
معتقدم اکثر بدنه مردمی کشور نگاه آرمانی دارد، غیر از این بود نظام با این همه مشکلاتی که داشت، شکست می خورد و نمی توانست از این پیچ و خم ها عبور کند. این نشان می دهد که در قلوب، افکار و عقاید اکثریت مردم یک پیوند ایدئولوژیک با نظام وجود دارد. ما نگاه به وحدت را در عکس العمل مردم نسبت به تشییع جنازه شهدای غواص و در شهادت شهید حججی مشاهده می کنیم.
چشمه های جوشش قدرت نظام چنین جاهایی است نه آنجایی که منافع گروهی و حزبی افراد اقتضا می کند دور هم بنشینند و به نوعی اختلافات شان را کم کنند و با هم قرار و مدارهایی بگذارند. چنین وحدتی پایدار نخواهد بود، چون در روز حادثه اگر یکی ببرد و یکی ببازد دوباره با هم دعوا می کنند. کما اینکه در جمنا و اردوگاه اصلاح طلبان همین اتفاق افتاد.
این هم که گفتید اصلاح طلبان از سال ۹۲ همگرا شدند، به نظر من این طور نیست، پوشش و ظاهر کار این طور نشان می دهد اما در داخل اختلافات بسیار شدید است. همین الان جریان اصلتح طلب نسبت به ترکیب اعضای دولت انتقاد خیلی جدی به آقای روحانی دارند چون آقای روحانی بیشتر به سمت کارگزاران و اعتدالیون غلطید؛ بنابراین وحدتشان مغزدار نیست.
یعنی از الگوی "متفاوت فکر کنیم اما تصمیم واحد بگیریم"، وحدت پایداری بیرون نمی آید؟
خیر، نمی شود تفکر متفاوت باشد اما وحدت محقق شود، چون در این حالت شکل تاکتیکی پیدا می کند. یعنی براساس تاکتیکهایی طرف های مختلف در مقاطعی با هم متحد می شوند.
اصولگرایان که مبانی نظری فکری شان مشترک است نمی توانند متفاوت فکر کنند اما تصمیم واحد بگیرند؟
اختلاف سلیقه با متفاوت فکر کردن فرق دارد. علی رغم اختلاف سلیقه، می توان سلایق را به نوعی با هم بالانس کرد ولی اگر در تفکر ریشه ای اختلاف نظر باشد، حل شدنی نیست. آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که همه بگویند وحدت روی چه مبنایی و برای کسب چه نتیجه ای باید باشد.
اگر آن مبانی متضمن آرمان های نظام و اهداف ملی باشد و مردم احساس کنند در خروجی این وحدت منافعی دارند و مشکلاتشان حل می شود، خوب است والا وحدت با نگاه مُذیق حزبی جور در نمی آید و نتیجه نمی دهد. متأسفانه در هر دو جریان نگاه به بدنه ضعیف است. معتقدیم وقتی یک جریان گفتمانی قدرتمند شکل بگیرد همه می آیند.
آیا اصولگرایان به چنین نتیجه ای رسیدهاند؟
نباید مسائل را فقط در فضای احزاب دید. حزب ابزار است، هدف نیست.
الان در کشور حزب و مجموعه سیاسی فراگیر وجود ندارد بلکه جریان های سیاسی فراگیر نقش آفرین هستند، یعنی شما می گویید حتی باید از نام و عنوان جریان و جناح های سیاسی هم عبور کرد؟
علم و پرچم نشانه است. محتوا باید در رُخ نشانه آشکار باشد. اساسنامه همه احزاب دوستان را نگاه کنیم همه از آرمان ها، شهدا و امام خرج کردند. من می گویم همانی که آنجا گفته شده، در عمل هم باید همان پیاده شود. نه اینکه بیاییم از آقا، امام و شهدا برای ماندن خودمان خرج کنیم. یعنی آنها ما را نگه می دارند و ما به پیشبرد اهداف آنها کاری نداریم. این تصور صحیح نیست که ولایتمداری موجب بقای "من" شود.
یعنی ولایتمداری نباید موجب بقای تشکل و جریانهای سیاسی شود؟
اگر بقای جریان سیاسی و تشکلها به بقا، پیشبرد و پیشرفت آرمان ها پیوند بخورد، این اتفاق خیلی معزز و محبوب خواهد بود، همه مردم هم به سمتش می آیند.
از همه طرف ها بیشترین هجمه به پایداری شده است، اگر امروز شما به من زنگ می زنید به خاطر بدنه مردمی جبهه پایداری است، چون این جبهه مخاطب موثر دارد. البته از اینی که اتفاق افتاد توقع من بیشتر بود، یعنی جبهه پایداری باید بیشتر از این پیشرفت می کرد اما فعلا همین قدر جلو رفته ایم. آقای جلیلی عضو جبهه پایداری نیست ولی ما با هم به لحاظ گفتمانی با او اختلافی نداریم.
برای همین مخالفان، او را نیز عضو پایداری می دانند. در انتخابات هر نامزد یکسری امکانات رسانه ای همچون صحبت کردن از صدا و سیما با مردم در اختیارش است، اما جلیلی به نفع نامزدی که خود را اصلح می دانست کنار رفت و از ورود به عرصه انتخابات منصرف شد. این نگاه ها دلنشین است. اگر آقای جلیلی می خواست حزبی حرکت کند نباید کنار می رفت، چون حزب مرز دارد اما در دریای امن نباید رنگ خاصی داشت.
حزب مزایای خوبی دارد اما وقتی تحزب، هدف می شود، راهش را از امت واحده جدا می کند. البته من ضد حزب نیستم اما حزب را به عنوان ابزار قبول دارم نه هدف. حالا اینکه جریان اصلاحات پیروز می شود و جریان اصولگرا شکست می خورد یا عکس آن اتفاق بیفتد، به منزله قدرت حزبی در کشور نیست.
هیچ گاه آقا و امام شکست نمی خورند، چون آنها یک فرد نیستند، بلکه یک عقیده هستند. آقا در دوره ریاست جمهوریاشان محبوب بودند اما الان این محبوبیت حالت دیگری یافته است. برای این جایگاه است که مردم جان می دهند و مدافع حرم می شوند. ما باید با این عقیده محکم همراه شویم نه اینکه جدا در جایی دور هم بنشینیم و فکر کنیم که مرکز دنیا آنجاست، ما همه مردم هستیم.
ده ها بار مردم با رأی خودشان نشان دادند که این فضا را قبول ندارند. ما در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نامزد معرفی نکردیم تا از گفتمان پایداری عدول نکنیم، ما فقط از یک نامزد حمایت کردیم. در آن فضا معرفی نامزد مقداری عدول از معیارها و شاخص های ارزشی بود و خواسته های حزبی مطرح می شد. در این فضا دیدیم معرفی نامزد به مصلحت نظام نیست. ما بر اساس شاخص های خودمان گفتیم از بین گزینه های موجود، از نامزد اصلح حمایت می کنیم و آقای رئیسی را اصلح دیدیم.
وقتی می گویند معرفی نامزد به مصلحت فلان حزب نیست، یعنی نظام فراموش شده است. این طور نمی شود، مردم خون دادند که نظام بماند نه آنکه اصلاح طلب و اصولگرا بمانند.
امید کرمانیها
- 13
- 1