چهارشنبه ۰۷ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۰۳ - ۲۷ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۶۳۸۷
احزاب، تشکل ها، شخصیت ها

رسول منتجب‌نیا:

 گروهی به خود اجازه می‌دهند بر کل اصلاح‌طلبان حاکمیت کنند

رسول منتجب‌نیا,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,احزاب و شخصیتها
 حجت‌الاسلام‌والمسلمین رسول منتجب‌نیا از اعضای سابق مجمع روحانیون مبارز است که بعد از خروج از این مجمع به همراه حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی کروبی، حزب اعتماد ملی را تشکیل دادند و به عنوان قائم مقام این حزب فعالیت می‌کند.

منتجب نیا انتخابات ۸۴ را دلیل خروج خود از مجمع می‌داند و معتقد است در آن زمان تشتتی میان اصلاح‌طلبان بوجود ‌آمد و ۸ سال گذشت بر کشور آنچه که گذشت و آن همه خسارت و تاوان‌هایی که ما دادیم به خاطر خطای بزرگ تاریخی بود که بعضی از بزرگان اصلاح طلب مرتکب شدند و نیروهای تند و افراطی موجب انشقاق و شکاف شدند.

 

قائم مقام حزب اعتماد ملی که از حوادث اخیر این حزب بسیار ناراحت است، بخشی از این بروز اختلافات را تلاش‌هایی برون‌حزبی می‌داند و انتقادهایی را نسبت به بخشی از اصلاح‌طلبان مطرح می‌کند که به گفته او، می‌خواهند بر کل اصلاح‌طلبان کشور حاکمیت داشته باشند.

 

*سیاست به معنای شیطنت نیست

 

* روحانیت در عرصه سیاسی باید ارشاد، مشورت و هدایت داشته باشند

 

*آیت‌الله العظمی سیستانی مسوولیت اجرایی ندارند اما در پیروزی‌های عراق نقشی بی‌بدیل دارند

 

* فقط یکسری شغل‌ها و مسوولیت‌هاست که با روحانیت تناسب دارد

 

*اگر روحانیت وارد بعضی از صحنه‌ها شود، اعتقادات مردم لطمه می‌خورد

 

* حضور روحانیت باید متناسب با شأن و تخصص آنها باشد

 

* دین در انحصار روحانیت نیست

 

* جامعه روحانیت مبارز همپای با تعالی فکری و فرهنگی جامعه به پیش نمی رفت

 

* یکی از اشتباهات بزرگ تاریخی مجمع روحانیون عدم ائتلاف در انتخابات ۸۴ بود

 

* عدم ائتلاف در۸۴ به بدنه اصلاحات برنمی‌گشت؛ به بزرگان اصلاح طلب برمی‌گشت

 

* تشتت اصلاح طلبان در سال ۸۴ زمینه پیروزی احمدی‌نژاد را فراهم کرد

 

* گروهی به خود اجازه می‌دهند بر کل اصلاح‌طلبان حاکمیت کنند

 

* عده ای به دنبال اختلاف انداختن در میان اصلاح‌طلب‌ها هستند

 

*حضور روحانیت در عرصه سیاسی مساله‌ مهمی است که حتی پیش از انقلاب اسلامی نیز محل بحث بوده است و اخیرا نیز موضوع حضور روحانیون در ارکان مختلف بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. به نظر شما نحوه حضور روحانیون در عرصه سیاسی و اجتماعی به چه شکلی باید باشد؟

منتجب نیا: در ارتباط با حضور روحانیت و به تعبیر امروز اهل علم در عرصه‌های سیاسی دیدگاه‌های مختلفی از گذشته وجود داشت. در دوره‌های گذشته پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دیدگاهی بر حوزه‌های علمیه و نجف اشراف حاکم بود مبنی بر اینکه شأن روحانیت، طلاب، علما و مراجع فراتر از آن است که وارد مسایل سیاسی شوند و اساسا تفسیری که از سیاست می‌شد، تفسیری بود که با شأن روحانیت و اهل علم تناسب نداشت. در واقع سیاست را به معنای بده و بستان کردن مسایل سیاسی، حکومتی یا شیطنت و فریب افکار عمومی و… تفسیر می‌کردند لذا می‌گفتند روحانیت نباید وارد این عرصه‌ها شود. حضرت امام (ره) می‌فرمودند که در گذشته به گونه‌ای در ذهن مردم القا کردند که اگر می‌خواستند به یک روحانی ضربه بزنند می‌گفتند او سیاسی است؛ یک آخوند آگاه به مسایل روز را متهم به سیاسی بودن می‌کردند تا مردم نزد او نروند.

 

خب این دیدگاه وجود داشت که به نظر من دیدگاه منطقی و صحیحی نیست و اساسا سیاست به معنای شیطنت نیست. سیاست یک علم و دانش و جزو ضرورت‌های زندگی هر فرد و جامعه است و اگر انسان در جامعه‌ای زندگی کند و مسایل پیرامونی خود را نشناخته و به حوادث و رخدادهای منطقه و جهان اشراف نداشته باشد نمی‌تواند یک زندگی صحیح و منطقی داشته باشد؛ یعنی تحت تاثیر عوامل قرار می‌گیرد و ابتکار عمل از او گرفته می‌شود و دنباله رو سیل حوادث خواهد بود. این فرد برخلاف کسی است که آگاهی و اشراف دارد و خودش تصمیم می‌گیرد چه راهی را انتخاب کند. دیدگاه دیگری هم هست که دیدگاه مرحوم مدرس و حضرت امام(ره) است که سیاست را عین دیانت می‌دانند و می‌گویند نمی‌شود انسان، متدین باشد اما سیاسی نباشد.

 

جمله معروف شهید مدرس که «سیاست ما عین دیانت ماست» یا جملات مشابه آن را حضرت امام بارها فرموده‌اند و تفسیر کردند که منظور از سیاست شیطنت، حقه بازی و خدعه نیست. این هم یک دیدگاه است و بر اساس این دیدگاه بود که مردم ایران وارد صحنه شدند و انقلاب شکوهمند اسلامی را رقم زدند. صاحبان دیدگاه دوم به کلمات و سیره معصومین(ع) استناد می‌کنند که زندگی پیامبر(ص) اسلام سراسر سیاسی بود از اول بعثت پیامبر تا رحلت ایشان در رابطه با مسایل سیاسی بود. مبارزات و صلح و جنگ پیامبر (ص) همه جلوه‌هایی از سیاست بود. بعد از پیامبر، امیرالمومنین و ائمه طاهرین(ع) هم همه در بطن مسایل سیاسی بودند.

 

اساسا اینکه ما معتقد به این هستیم که معصومین(ع) و شخص پیامبر(ص) به شهادت رسیدند به خاطر حضورشان در عرصه سیاست بود. در واقع قدرتمندان احساس خطر می‌کردند در غیر این‌صورت اگر ائمه به مراسم فردی دینی یا تبلیغ و یک سلسله تشریفات خشک مذهبی اکتفا می‌کردند که آنها را زندانی و شهید نمی‌کردند و در کل احساس خطر نمی‌کردند. بنابراین در متون و زیارت جامع کبیره داریم که «سَاسَهَ الْعِبَادِ وَ أَرْکَانَ الْبِلاَد» « شما سیاستمداران میان مردم هستید» یعنی هر کدام از ائمه در زمان خودشان از همه سیاستمدراران، سیاستمدار تر بودند. با این نگاه طبیعی است که تکلیف روحانیت هم روشن می‌شود. تکلیف روحانیت اسلام خصوصا روحانیت شیعه مشخص است که باید وارد عرصه سیاست شوند. اما مساله مهم این است که ورود در سیاست آیا به معنای پذیرش مسوولیت‌های اجرایی است یعنی روحانیت لزوما وقتی می‌خواهد وارد سیاست شود حتما باید وزیر، رییس جمهور و استاندار شود یا چنین ملازمه‌ای بین حضور روحانیت در عرصه سیاست و عهده داری مسوولیت‌های آن وجود ندارد؟ اینجا اشاره کنیم به نامه‌ای که مرحوم آیت الله نائینی به استاد خود آیت‌الله آخوند خراسانی می‌نویسند که در دسترس است و نویسنده‌ای هم این نامه را در کتابی که نوشته، آورده بود که البته اجازه نشر به او داده نشد. به هر حال در آن نامه مرحوم نائینی و بعضی از هم دوره‌ای‌های ایشان از استاد خود درخواست می‌کنند که حکومت اسلامی تشکیل دهد چراکه لیاقت و شایستگی را برای این کار دارند. مرحوم آخوند خراسانی ضمن اینکه حضور علما را در سیاست تایید می‌کند که مردم را هدایت و تشویق کنند و با ظلم و ستم مبارزه کنند در عین حال می‌فرماید “حضور مراجع و علما به طور مستقیم و غیر مشاوره و عهده دار شدن مسایل حکومتی یک سلسله عوارضی را به دنبال دارد” و حدود ۲۵ مساله را ذکر می‌کنند مثلا اگر علما و مراجع مستقیما مسوولیت‌هایی را بر عهده گرفتند قداستشان از بین می‌رود، دیدگاه مردم عوض می‌شود یا به اعتقادات مردم ضربه وارد می‌شود. مواردی که الان در جامعه شاهد بعضی از آنها هستیم. گویی مرحوم آخوند خراسانی مثل آیینه قریب به ۱۱۰ سال قبل این وضعیت را مشاهده کرده بود. ایشان معتقد هستند که علما باید مردم را به قیام علیه حکومت‌های جابر تشویق کنند و مردم خودشان اقدام کنند و حکومت تشکیل دهند اما علما خودشان مسوولیت بر عهده نگیرند.

 

* یعنی علما فقط جنبه مشورتی را بر عهده داشته باشند؟

منتجب نیا: بله ارشاد، مشورت و هدایت داشته باشند و هر وقت دیدند حکومتی منحرف شد، مردم را تشویق کنند که در برابر حکومت بایستند و مقابله کنند و هر حکومتی هم که مسیر عدالت را طی کرد مردم از آن حمایت کنند. عده‌ای تصور می‌کنند آیت‌الله آخوند خراسانی که خودش هم در این راه شهید شد، مخالف مسایل سیاسی است اما این تفکر غلط است. آخوند خراسانی مخ سیاست بود؛ مرجع عالیقدری بود که بسیاری از مراجع بزرگ مثل مرحوم سید ضیا و آیت الله نایینی شاگردان ایشان بودند و مراجع بزرگ ما هم شاگردان آنها هستند. چنین مرد بزرگی قطعا مخالف مسایل سیاسی نبود بلکه دیدگاهش این بود که علما بخصوص مراجع، مسوولیت مستقیم را بر عهده نگیرند چیزی که الان در عراق شاهد هستیم. حضرت آیت الله العظمی سیستانی مسوولیت اجرایی بر عهده ندارند ولی نقش ایشان در حوادث عراق و پیروزی‌ها نقش بی‌بدیلی است و همه اتفاق نظر دارند که مرجعیت شیعه توانسته در این کشور متبلور باشد و در عراق وحدت ایجاد کند.

 

چنین دیدگاهی را آخوند خراسانی داشتند و البته حضرت امام آنطور که خودشان می‌فرمایند ابتدای پیروزی انقلاب هم چنین نظری داشتند که علما و روحانیون وارد مسایل اجرایی نشوند، کار بر عهده غیر روحانیون باشد و روحانیون فقط ارشاد و مردم را تشویق کنند؛ اما حضرت امام گفتند بعد از تشکیل دولت موقت، دیدم اشتباهاتی رخ داده است و اینجا من از آقایان خواستم که ورود کنند و مسایل را بر عهده بگیرند. البته باز هم امام نفرمودند که روحانیون کارهایی که در تخصصشان نیست بر عهده بگیرند؛ بالاخره فقط یکسری شغل‌ها و مسوولیت‌هاست که با روحانیت تناسب دارد. فرض کنید در سمت امام جماعت، قاضی، عضو شورای نگهبان یا بعضی از مسایل فرهنگی و به عنوان نماینده مردم در مجلس خبرگان معرفی شده باشند کما اینکه یک روحانی در جایی که تخصص ندارد، نباید ورود کند. حالا یک موقع است در مسایل فرهنگی وزیر می‌شود مثل وزیر فرهنگ و ارشاد مناسب است اما اگر برای حوزه‌ای که در تخصصش نیست، وزیر شود طببعتا به مصلحت نیست.

 

بالاخره مجموع نظرات امروز به این شکل درآمده است که روحانیت باید هم شأن خود، سمت و اعتقادی که مردم به او دارند و هم انتظاری که مردم از روحانیت دارند را مورد توجه قرار دهد؛ ضمن اینکه نسبت به مسایل جاری کشور، منطقه و جهان هم کاملا هشیار و مطلع باشد و در عین حال موضع‌گیری هم کند. پذیرفته نیست از یک روحانی بخصوص روحانیونی که در رده‌های بالا هستند نسبت به مسایل روز بی‌اطلاع یا بی‌تفاوت باشند. در هر جا مساله‌ای رخ می‌دهد اعم از عربستان، یمن، میانمار، عراق موضع‌گیری کنند همانطور که می‌بینیم مراجع محترم تقلید در موارد مختلف موضع‌گیری می‌کنند و این جزو وظایف آنهاست.

 

* من برداشتم این بود که بر اساس نظرات مختلفی که مطرح کردید حضور روحانیت را قبول دارید ولی در جایگاه ارشادی به طوری که پست‌های اجرایی نداشته باشند.

منتجب نیا: بجز پست‌هایی که در شأن و تخصص آنهاست مثل قضاوت و شورای نگهبان یا نمایندگی مجلس در بخشی از آن، حضورشان اشکالی ندارد. مجلس فضایی باز است و همه تخصص‌ها در آن جمع است و یک روحانی می‌‌تواند در کمیسیون‌های مربوط به خودش حضور داشته و نظر دهد اما عهده‌داری مسوولیت‌هایی که در تخصص و شأنش نیست، غیرطبیعی است.

 

*در حال حاضر روحانیون در سمت‌های دولتی، وزارت و قضاوت و بسیاری از کمیسیون ها و  ادارات و نهادها حضور دارند. اخیرا نیز روزنامه جمهوری اسلامی نقدی درباره کارکرد روحانیت در جامعه و حضور در بسیاری از  شئون زندگی منتشر کرد؛ به نظر شما حضور به این میزان در این مدت لازم بوده است؟

منتجب نیا: آنهایی که حضور داشتند معمولا در تخصص خودشان بوده و خیلی کم اتفاق می‌افتد که یک روحانی خارج از تخصص وارد شود. فرض کنید یک روحانی که پزشک نیست، وزیر بهداشت یا وزیر صنایع و معادن شود؛ این طور نبوده. ما در بین روحانیون ظاهرا نداشتیم کسی که استاندار باشد البته در قم مدتی بودند که به نظر من تجربه موفقی نبود. روحانیون نوعا در تخصص‌های خودشان حضور دارند ولی باز هم تاکید می‌کنم که از روحانیون هم باید در تخصص خود و هم در سمت‌هایی که در شأن آنهاست و مورد انتظار است، استفاده شود. چون به هر حال جامعه، ما جامعه دینی است و نسبت به روحانیت حرمتی قایل است و انتظاراتی دارد و اگر روحانیت وارد بعضی از صحنه‌ها شود، اعتقادات مردم لطمه می‌خورد.

 

*انتقاداتی نسبت به بعضی از مدل های حضور روحانیت در جامعه وجود دارد. مثلا بعضا همایش‌هایی با حضور روحانیت در خصوص چند همسری برگزار می‌شود یا در مترو و مکان‌های عمومی میزی می‌گذارند و در مورد مسایل مختلف مشاوره می‌دهند و با مردم صحبت می‌کنند. به نظر شما این نوع کارها باعث افزایش ارتباط مردم و روحانیت می‌شود یا ممکن است تاثیرات منفی در این رابطه داشته باشد؟

منتجب نیا: عده‌ای تصور می‌کنند که ورود روحانیت در همه زوایای اجتماعی موجب نشر و گسترش فرهنگ دینی می‌شود و اعتقادات مردم را تحکیم می‌بخشد درحالی که من معتقدم این فکر درست نیست و روحانیت ضمن اینکه باید در صحنه حضور داشته باشد ولی این حضور باید در شأن و متناسب با تخصص آنها باشد. به این نحو که اشاره کردید بعضی‌ها برخورد می‌کنند، برخورد غلطی است. سالها قبل شاهد بودم که به من گفتند نزدیکی منزل ما گشت ارشاد جلوی دخترها و پسرها را می‌گیرد و یک روحانی سید مسنی را کنار پیاده رو نشانده‌اند و دختر پسرها را که با خشونت می‌گیرند، خدمت آن روحانی می‌برند تا نصیحتشان کند. من گفتم کار، زشت‌تر از این نیست و بدتر از این نمی‌شود به روحانیت لطمه وارد کرد. وقتی کسی را با برخورد خیلی خشن و تند می‌گیرند، زمینه ارشاد در آن وجود ندارد، این دختر یا پسر نسبت به آنهایی که برخورد کردند، بدگمان و بدبین است و حالا می‌خواهید این فرد را ارشاد کنید! یعنی این افراد آنقدر آگاهی و عقل دینی ندارند که یکی از شرایط قطعی امر به معروف و نهی از منکر هم به حسب آنچه که در منابع دینی ما و فتاوای مراجع بزرگ وجود دارد احتمال تاثیر است و اگر احتمال تاثیر نباشد اصلا واجب نیست؛ حتی ممکن است این برخوردها افراد را جسورتر کند و برای روحانی هم خطراتی داشته باشد.

 

کارهای زشتی را به نام دین انجام دادند و انجام می‌دهند که محکوم و مردود است و در همایش‌ها و جلسات دیگر هم همینطور است و طرح بعضی از مباحث خیلی مشمئز کننده است که متاسفانه گاهی از رسانه‌ها هم منتشر می‌شود. با کمال تأسف باید بگویم گاهی اوقات در مجلس هم ماده‌ای را آوردند مثل فرزندخوانده که می‌توان با او ازدواج کرد که بسیار تاثیر منفی در اعتقادات و روحیات مردم داشته که کسی نوزادی را بزرگ ‌کند و بعد از بزرگ شدن با او ازدواج کند. این مساله ممکن است از نظر حقوقی و فقهی مشکل نداشته باشد اما طرح قضیه که به صورت قانون ذکر کنند، کار بسیار مشمئز کننده است.

 

سال گذشته در سالگرد ۱۶ آذر در دانشگاه شهید بهشتی در حضور دانشجویان و اساتید سخنرانی داشتم و در آنجا دستخطی از امام را قرائت کردم. در واقع داستان اینگونه بود که امام مطلع می‌شوند عده‌ای، روحانیون را به دانشگاه می‌فرستند برای اینکه در دانشگاه‌ها مذهب را رواج دهند و جوانان و دانشجویان را به دین و مذهب علاقه‌مند کنند. در واقع یک روز مرحوم آیت‌الله منتظری، من و آقای اسدالله بیات را خواستند و گفتند که “می‌خواهم در دانشگاه‌ها نماینده‌هایی را از روحانیون داشته باشم که انجمن اسلامی و دانشجویان مذهبی را ارشاد کنند و من فکر کردم که شما دو نفر می‌توانید این وظیفه را بر عهده بگیرید، روحانیون خوشفکر و جوان‌گرا و آشنا به مسایل دانشگاهی را پیدا کنید و به من معرفی کنید که من حکم دهم به عنوان نماینده یا نماینده قائم مقام امام در دانشگاه باشند.

 

من  و آقای بیات پذیرفتیم و کار را شروع کردیم تعدادی از دانشگاه‌ها را مشخص کردیم همچنین روحانیون خوب را در قم و تهران شناسایی می‌کردیم و جلسه و مصاحبه‌ای هم با آنها انجام می‌دادیم و طی نامه‌ای دو نفری خدمت آیت‌الله منتظری امضا می‌کردیم که فلان آقا برای فلان دانشگاه مناسب است و بلافاصله ایشان حکم می‌دادند و شب از تلویزیون هم منتشر می‌شد. این کار انجام گرفت و من آن زمان نماینده مجلس بودم. بعد از مدتی که ما کار را شروع کردیم یک روز نزد مرحوم آیت الله هاشمی رفتم ضمن کارهایم گفتم که آیت‌الله منتظری کاری را بر عهده ما گذاشتند و ما داریم انجام می‌دهیم. گفتند چه کاری؟ گفتیم راجع به دانشگاه و نمایندگی ایشان در دانشگاه‌هاست که من و آقای بیات این کار را بر عهده داریم. ایشان خیلی تعجب کرد و به من گفت اگر من مطلع می‌شدم اجازه نمی‌دادم این کار انجام شود؛ این کار خوبی نیست و نباید در دانشگاه متولی دین مردم باشند.

 

دانشجوها خودشان متدین هستند و انجمن‌های اسلامی هم حضور دارند و این کار به نفع روحانیت، من و آیت‌الله منتظری نیست. گفتیم ما مدتی است شروع کردیم و در یکسری از دانشگاه‌ها افرادی را معرفی کردیم! ایشان در جواب گفتند فعلا نمی‌توانید کار را متوقف کنید. آیت‌الله منتظری قائم مقام رهبری است و ایشان تضعیف می‌شود و شما مخالفت نکنید اما اگر از اول به ما گفته بودید من از اول مخالفت می‌کردم. بعد من در صحیفه نور نامه‌ای را از حضرت امام خطاب به آیت الله خامنه‌ای به عنوان رییس شورای انقلاب فرهنگی پیدا کردم که تقریبا همزمان با این یا بعد از این قضایا بود. امام در آن نامه به صراحت می نویسند که شنیدم بعضی‌ها در دانشگاه‌ها روحانیون را منصوب می‌کنند و در مسایل دینی دانشجویان و جوانان دخالت می‌کنند و من با این کار موافق نیستم و هیچ کس جایز نیست نه به نام من و نه به نام دیگری، روحانی را به دانشگاه‌ها اعزام کند و این کار را انجام دهد. خیلی صریح و روشن گفتند و شاید منظورشان آیت‌الله منتظری یا فرد دیگری بود که من در ۱۶ آذر این نامه را نشان دادم که امام چقدر روشنفکر بود و به آزادی دانشگاهیان توجه داشت و چقدر باز فکر می‌کرد.

 

همه مردم باید بازتاب دین باشند و همه باید بروند و مسایل دینی را بشناسند و حفظ کنند و از متخصصین قرار بگیرند اما اینکه کسی کرسی بگذارد و بگوید من متولی دین مردم هستم امام با این تفکر موافق نبودند. این مطلب از حضرت امام خیلی می‌تواند در زندگی ما موثر باشد بخصوص برای کسانی که در هر جایی می‌خواهند یک روحانی داشته باشند. به نظر من ضرر این کار بیشتر از نفعش است ممکن است در کوتاه مدت مثلا نماز جماعتی بخوانند و چند آیه و حدیثی را بیان کنند ولی در مجموع زیانش برای روحانیت بیشتر از نفعش است. بنابراین روحانیت باید در جایگاه خودش باشد و به عنوان کارشناس و متخصص اجازه دهند خود مردم کار را انجام دهند. پس پاسخ سوال شما این است که حضور روحانیت در همه جا کار درستی نیست و هر کسی در تخصصی باید قرار بگیرد و اینکه ما بگوییم روحانیت در همه جا بخواهد حضور داشته باشد بخصوص کارهای احرایی که در شأنش نیست اصلا به صلاح نیست.

 

*گاهی شاهدیم عده‌ای به دلیل همین برخوردها، نگرش منفی نسبت به روحانیت پیدا می‌کنند مثلا از همایشی که سخنران آن یک روحانی است، کمتر استقبال می‌کنند چه بسا قصد روحانی هم فقط ارشاد باشد اما در کل ذهن افراد را در هر زمینه نسبت به آنها تغییر می‌دهد. چرا این روندی که نتیجه آن مثبت نیست، ادامه پیدا می‌کند؟

منتجب نیا: عده‌ای می‌خواهند یا آگاهانه و عامدانه یا از روی ناآگاهی، روحانیت و اهل علم را در افکار عمومی جامعه بخصوص نسل جوان به عنوان مظهر خشونت، خشم پروردگار و عذاب الهی جلوه دهند که نتیجه‌اش این می‌شود که جوانان یا فرار می‌کنند یا بدبین می‌شوند؛ در حالی که اسلام، دین رحمت است و از ویژگی‌های روحانیت در طول تاریخ این است که مرجع و پناهگاه مردم بودند یعنی به هر کسی که ظلم می‌شد به خانه روحانی و مراجع می‌رفت. اینکه ما روحانیت را به عنوان موجود خشن ذکر کنیم و همواره از عذاب الهی و مجازات سخن بگوییم حتی در دادگاه‌ها گاهی اوقات برخی از روحانیون در مسایل جزا، مجازات‌های شدیدی را وارد می‌کنند اینها در مجموع به زیان روحانیت است و یک جوانی که آگاهی زیادی نسبت به اسلام ندارد، فکر می‌کند روحانیت ساخته شده برای زندانی کردن، کتک زدن، اعدام کردن، جلوی آزادی مردم را گرفتن و حقوق آنها را محدود کردن و این یکی از عوامل فرار جوان‌ها می‌شود و ضربه به دین و مذهب و اعتقادات آنها می‌زند.

 

*روحانیون در اغلب مراسم جزو سخنرانان اصلی هستند و بازتاب سخنان آنها مثلا در تلویزیون بیش از افراد غیرمعمم است. نحوه ارتباط روحانیت با مردم و قشرهای مختلف چگونه باید باشد که به نهاد مرجعیت لطمه‌ای وارد نشود؟

منتجب نیا: گاهی آنهایی که دعوت می‌کنند، حسن نیت دارند و می‌خواهند به مرجع و آیت‌اللهی احترام بگذارند و روحانیون را دعوت می‌کنند و کاری را بر عهده او می‌گذارند. اما گاهی اوقات حسن نیت وجود ندارد؛ اما این مساله هم دو صورت دارد یا اینکه بر اساس تملق و چاپلوسی است که متاسفانه در جامعه ما فراوان شده است و فرهنگ چاپلوسی و نفاق رایج شده است و چون می‌بینند این روحانی متنفذ است، می‌خواهند نظرش را جلب کنند تا فردا از او سوءاستفاده کنند و به او میدان می‌دهند و همه جا او را دعوت می‌کنند یا ممکن است جمعی تعمد داشته باشند تا روحانیت را با این کارها خراب کنند. خود روحانیون باید مراقب باشند. به نظر من نتیجه کار آنهایی که حسن نیت دارند و آنهایی که حسن نیت ندارند، یکی است. باید تنها در مواردی حضور پیدا کنند که در تخصصشان است و مردم از آنها انتظار دارند. بله این مساله یک بحث فقهی و دینی است اما مسایل فقهی و دینی اختصاص به روحانیت ندارد؛ ما اساتید دانشگاهی زیادی داریم که در حد مرجعیت مطالعه کرده و کارشناس هستند. دین در انحصار روحانیت نیست ولی بالاخره این لباس به مسایل دینی باز می‌گردد و اگر در زمینه‌هایی که در تخصصشان است ورود کنند، مفید است اما اگر فراتر از آن باشد باید مراقب باشند که به حیثیت روحانیت و مرجعیت و خودشان ضربه می‌زند.

 

*شما بعد از انقلاب، عضو مجمع روحانیون مبارز شدید که در عرصه سیاسی فعال است. این تشکل چقدر موفق بوده و تا چه حد توانسته ضمن حفظ جایگاه روحانیت، در راستای مطالبات مردم گام بردارد؟

منتجب نیا: من اشاره‌ای داشته باشم به آغاز تشکیل مجمع و اصلا فلسفه انشعاب مجمع جامعه روحانیت و تشکیل مجمع روحانیون. جامعه روحانیت مبارز تشکیلات روحانی بود که قبل از انقلاب در تهران در صحنه‌های سیاسی، اجتماعی و دینی حضور فعال و موثر داشتند. می‌توان گفت تنها تشکیلات روحانی بود که در صحنه انقلاب حضور داشت و نقش موثری هم ایفا کرد جامعه روز به روز به پیش می‌رفت، نیازها و ضرورت‌ها، تکامل و تعالی فکری و فرهنگی جامعه هر روز بیشتر می‌شد و لازم بود که جامعه روحانیت هم همدوش با مردم پیش برود و جلودار این حرکت باشد اما متاسفانه این کار انجام نگرفت. جامعه روحانیت درجا می زد یعنی جمعی که جامعه روحانیت را تشکیل داده بودند با سنین نسبتا بالا می‌خواستند به تمام خواسته‌های جوانان و قشرهای مختلف جامعه پاسخگو باشند.

 

*یعنی این تشکیلات بسته بود و اجازه ورود به اقشار جوان‌تر را نمی‌داد؟

منتجب نیا: یعنی خودشان و اندیشه آنها برای قبل از انقلاب بود و بروز نبود لذا بین جامعه روحانیت و جامعه بخصوص نسل جوان و دانشگاهیان فاصله ایجاد می‌شد. یک ایده‌ای در کشور شکل گرفت که باز هم این یک سند تاریخی است که من خدمت شما می‌گویم و شاید کمتر مطرح شده است که در دوره دوم مجلس، مرحوم شاه‌آبادی نماینده تهران بود و به شهادت رسید و قرار بود انتخابات میان دوره‌ای در تهران برگزار شود. جناب آقای ناطق نوری کاندیدای جامعه روحانیت مبارز شد. آن موقع آقای ناطق نوری در جبهه راست بودند و ما هم در جبهه چپ و خط امام تعریف می‌شدیم. ما در مجلس به فکر افتادیم کاندیدایی از همفکران خودمان داشته باشیم. پس سراغ آقای حجت الاسلام احمدی نماینده امام در ستاد انقلاب فرهنگی رفتیم و ایشان را قانع کردیم که کاندیدا شوند. پس آقای احمدی برای نمایندگی مجلس ثبت نام کردند.

 

یک طرف آقای احمدی و در سمت دیگر آقای ناطق نوری بودند. آقای ناطق نوری فرد مشهور و چهره تلوزیونی بود که مسوولیت‌های مختلفی داشتند و جامعه روحانیت هم تمام قد از ایشان حمایت کرد اما از دکتر احمدی فقط دفتر تحکیم، چند تن از دانشگاهیان و چند نفر از ما حمایت کردیم. ما دیدیم که خیلی بد شد و شایعه می‌کردند که همه علما و روحانیت از آقای ناطق نوری حمایت می‌کنند و آقای احمدی فقط همین مجموعه است و ما در مجلس به فکر افتادیم، بیانیه‌ای دهیم و تعدادی از روحانیون سرشناس از آقای دکتر احمدی حمایت کنند. پس نامه نوشتیم و فکر می‌کنم حدود ۱۸ نفر آن را امضا کردیم؛ مثلا من، آقای بیات، سید هادی خامنه‌ای، آقای محتشمی، آقای کروبی و حجت الاسلام دعایی بودیم که از آقای دکتر احمدی حمایت کردیم و این پخش شد و خب برد زیادی هم داشت البته ایشان موفق نشدند وارد مجلس شوند و آقای ناطق نوری رأی آوردند ولی در عین حال سرآغاز خوبی بود. در  آن بیانیه نوشتیم “جمعی از روحانیون مبارز تهران” و این تجربه، تجربه خوبی برای ما شد و بعد از این قضیه گفتیم ما این جمع را حفظ کنیم و جلساتی را تشکیل دادیم که بیشتر جلسات در منازل بود. در منزل آقای بیات، سید هادی خامنه‌ای و هادی غفاری یا منزل ما تشکیل می‌شد و مرحوم شیخ علی اصغر هرندی امام جماعت مسجد میدان غار هم جزو این مجموعه بود و ما برای شکل دادن تشکیلات روحانیون مبارز با قرائت و سبک و سیاق جدید و چیزی که جامعه آن روز می‌پذیرفت و بروز باشد برنامه ریزی می‌کردیم.

 

 خب ما این کار را تقریبا یکی دو سال ادامه دادیم و بیرون هم منعکس نشده بود و رسانه‌های مجازی هم وجود نداشتند که بلافاصله جلسات را منعکس کنند و ما خبر آن را به روزنامه‌ها هم نداده بودیم و بین خودمان بود. قضیه منتهی شد به انتخابات یعنی انتخابات دوره سوم مجلس نزدیک شد. بین اعضای جامعه روحانیت اختلاف نظر به وجود آمد و تعدادی از آقایان نسبت به برخی کاندیداها مثل آقایان کروبی، موسوی خویینی‌ها و دعایی نظر خاصی داشتند. آنها روی بعضی از کاندیداها نظر منفی داشتند و نسبت به بعضی دیگر نظرشان مثبت بود که مثبت‌ها را در لیست آورده بودند اما منفی‌ها را نیاورده بودند. بنابراین آنهایی که در لیست نبودند به جامعه روحانیت اعتراض کردند و ما در همین زمان با آقای کروبی و عده دیگر ارتباط برقرا کردیم و گفتیم ما همچین تشکلی داریم تشکیلات خوب و جدیدی است و یادم هست که آقای کروبی آن زمان مریض بود و در حالی که در بستر دراز کشیده بود تلفنی تهدید کرد که اگر لیست را اصلاح نمی‌کنید، من تشکیلات جدیدی را راه می‌اندازم و آقایان هم اصلاح نکردند و ایشان برای تشکیل مجمع روحانیون آماده شد. این انگیزه که به وجود آمد آقای کروبی، آقای موسوی خوئینی‌ها و مرحوم حاج احمد آقا خدمت حضرت امام رفتند و از ایشان کسب تکلیف کردند که می‌خواهیم تشکیلات جدیدی راه بیندازیم، آیا به مصلحت است یا نه و امام فرمودند خیلی خوب است و بروید این کار را انجام دهید.

 

یکی از این آقایان می‌گفت وقتی این ایده را مطرح کردیم، امام محکم و قاطع گفت این ایده را تشکیل دهید و ما بهانه می‌آوردیم اشکال‌هایی که بود را مطرح می‌کردیم و امام پاسخ می‌داد و گفتیم زمان جنگ است و ممکن است هزینه‌هایی داشته باشد و دست ما خالیست؛ امام ‌گفت تشکیل دهید و من همان کمکی که به جامعه روحانیت می‌کنم به شما هم خواهم کرد. خب این انگیزه تقویت شد و آقایان جلسه‌ای تشکیل دادند و ما را هم دعوت کردند و گفتند که با امام صحبت کردیم و امام هم استقبال کردند همانجا شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز تهران شکل گرفت. تغییراتی در طول زمان ایجاد شد عده‌ای کنار رفتند و عده‌ای اضافه شدند و در دوران اصلاحات هم خود من دنبال این قضیه بودم که مجمع روحانیون مبارز شاخه‌های مختلفی داشته باشد مانند شاخه دانشگاهیان و فرهنگیان اما وزارت کشور موافقت نکرد و گفت چون تشکیلات صنفی است نمی‌تواند اصناف دیگری داشته باشد مگر اینکه تبدیل به حزب شود و ما درخواست کردیم کلمه تهران را از آن حذف کنند و سراسری کردیم و من با اجازه و تصویب شورای مرکزی در تمام استان‌ها شاخه‌ای تشکیل دادم و دفتری تاسیس کردم که فعال بود و جامعه روحانیون در ۳۱ استان شاخه داشت و فعال هم بود. به هر حال به این صورت این مجمع شکل گرفت و اولین تجربه آن حضور در انتخابات دوره سوم مجلس بود که اکثریت کاندیدای مجمع روحانیون در کشور رأی آوردند و بیش از ۱۵۰ نفر کاندیدا از ۲۷۰ نفر کاندیدای مجمع وارد مجلس شدند. بعد از آن ما شاهد بودیم که عده‌ای مخالفت می‌کردند تعدادی از بزرگان مثل آقای منتظری، مرحوم مهدوی کنی و دیگران می‌گفتند این کار یک شقاق و انشعابی در روحانیت ایجاد کرده است و صلاح نیست این کار انجام شود.

 

پس ما بعد از انتخابات نامه‌ای خدمت امام خمینی(ره) نوشتیم که ما حرکتی را شروع کردیم و از شما هم کسب تکلیف کردیم و اولین تجریه موفق ما هم در دوره انتخابات مجلس سوم بود ولی بعضی از بزرگان شبهاتی را مطرح می‌کنند ما باز خدمت شما عرض می‌کنیم اگر مصلحت نیست به ما بگویید که ما تشکیلات را جمع می‌کنیم و اگر مصلحت است به ما بگویید که تکلیفمان روشن شود. امام در بالای نامه‌ای که نوشتیم مطلبی نوشتند خلاصه‌اش این بود که “ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست اختلاف آن است که علما در برابر هم قرار بگیرند و به یکدیگر اعتراض کنند که شأن شما بالاتر از این است و من شما را دعا می‌کنم و موفق باشید”. معلوم شد امام بر سر موضع خودشان هستند. این قضیه وجود داشت تا بعد از رحلت امام ارتباط با رهبری همچنان ادامه پیداکرد. هنوز چهلم امام نشده بود و ما ملاقاتی با آیت‌الله خامنه‌ای داشتیم و شرایط را با ایشان در میان گذاشتیم ایشان فرمودند که از این پس جامعه روحانیت و مجمع روحانیون برای من یکسان است و تا حد توانم کمک و حمایت می‌کنم و به کار خود ادامه دهید. این کار به این روال آغاز شد و ادامه پیدا کرد. متاسفانه حادثه‌ای اتفاق افتاد که از آن گستردگی و فعالیت مجمع جلوگیری شد و به شکل محدودی درآمد. در سال ۸۴ علی رغم اینکه مجمع روحانیون مبارز، آقای کروبی را برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا کرده بود و اکثریت قریب به اتفاق رای داده بودند ولی در ایام تبلیغات انتخابات، اعضای مجمع چند دسته شدند یک عده که ما بودیم از آقای کروبی حمایت کردیم، یک عده از مرحوم آقای هاشمی و عده دیگری هم از آقای معین حمایت کردند.

 

آقای کروبی به شدت ناراحت شد و گفتند ما را کاندیدا کردند و مجموعه به من رای داده اما چرا حمایتی از من نکردند و حتی از اطلاعیه هم مضایقه کردند. بعد از انتخابات آقای کروبی گفت من به هیچ قیمت در این تشکیلات نمی‌مانم، با شما رفیق هستم ولی کار سیاسی با شما نخواهم کرد. ایشان از تشکیلات بیرون آمد. ما قبلا با هم صحبت‌هایی داشتیم و تصمیم گرفته بودیم که حزبی را به نام حزب اعتماد ملی تشکیل دهیم بنابراین بعد از استعفای ایشان، من هم استعفا دادم؛ علی رغم اینکه دوستان خیلی اصرار کردند که بمانم چون قریب ۲۰ سال کارهای اجرایی مجمع بر عهده من بود و خروجم ممکن بود ضربه‌ای به مجمع وارد کند اما گفتم نمی‌توانم بمانم ولی قول می‌دهم اعلام نکنم و تا سال‌ها بعد اعلام نکردم که در این تشکیلات نیستم و هنوز هم برخی فکر می‌کنند من درون مجمع روحانیون مبارز هستم. بنابراین ما بیرون آمدیم آقای ذاکری و شکوری هم بیرون آمدند و عضو حزب اعتماد ملی شدند.

 

اما کاری که بعد از ما انجام گرفت و من خیلی هم تلاش کردم که این کار انجام نگیرد این بود که در جلسه آخری که ما در مجمع بودیم دوستان تصمیم گرفتند تمام شاخه‌های مجمع را منحل کنند؛ تمام شعبه‌ها و شاخه‌هایی که در استان‌ها و شهرستان‌ها تشکیل داده بودیم به جز تهران و مشهد، باقی را منحل کردند لذا تمام زحمات چند ساله ما را منتفی کردند که کار درستی نبود لذا مجمع به همان شورای مرکزی خلاصه شد؛ بیست و چند نفری که عضو شورا هستند و زیر مجموعه‌ای در استان‌ها و شهرستان‌ها ندارند و روحانیونی که ما شناسایی و منسجم کرده بودیم و کار می‌کردند بی‌پشتوانه و بی پناه شدند؛ گرچه ما تلاش کردیم آنها را به حزب اعتماد ملی دعوت کنیم ولی نتوانستیم ظرفیت سابق را ایجاد کنیم و این وضعیت مجمع تا الان است.

 

* چرا برای انتخابات ۸۴ ائتلاف نکردید؟

منتجب نیا: یکی از اشتباهات بزرگ تاریخی بزرگان ما همین بود. این مساله به بدنه اصلاحات بر نمی‌گشت بلکه برمی گشت به سران و بزرگان اصلاح‌طلب که نتوانستند به توافق برسند. مرحوم آقای هاشمی که کاندیدا بود و وارد صحنه شد و آقای کروبی هم که از قبل گفته بود من کاندیدا هستم و کاندیدای مجمع روحانیون مبارز هم بود و تشکیلات عظیمی مثل مجمع او را کانیدیدا کرده بود؛ خب طبیعی بود که بین این دو نفر رقابت شکل بگیرد، علاوه بر کاندیدای در سایه که وجود داشت برخی از بزرگان اصلاح طلب سراغ آقای دکتر معین رفتند و با اصرار ایشان را وارد صحنه کردند چیزی که ما تصور نمی‌کردیم که آقای دکتر معین، یک چهره دانشگاهی که خیلی هم در مسایل سیاسی فعال نبود، کاندیدای ریاست‌جمهوری شود. ایشان آمد و به عنوان رقیب آقای هاشمی و کروبی وارد صحنه شد. همان موقع من جزو کسانی بودم که اعتراض کردم و نامه نوشتم به بعضی از بزرگان اصلاح طلب که این کار درستی نیست شما انجام دادید.

 

شما اولا رییس‌جمهور هستید و باید برای ائتلاف و وحدت تلاش کنید. بعضی از نیروهای تند و افراطی هم جبهه‌ای در برابر آقای هاشمی و کروبی تشکیل دادند و از آقای معین حمایت کردند؛ البته مشخص بود که شورای نگهبان دکتر معین را به دلیل موضع‌گیری‌هایی که داشت تایید صلاحیت نمی‌کند. شورای نگهبان دکتر معین را تایید نکرد و آقای مهرعلیزاده هم احراز صلاحیت نشدند. آقای حداد عادل پادرمیانی کرد و از مقام رهبری درخواست کرد که این دو نفر را تایید کنند؛ مقام رهبری هم به حکم حکومتی آقای دکتر معین و مهرعلیزاده را تایید کردند. جالب این است که آن جمعیتی که آقای کروبی را همیشه مورد اعتراض قرار می‌دادند و می‌گفتند در مجلس ششم در مورد طرح اصلاح قانون مطبوعات، ایشان حکم حکومتی را مطرح کرده است و ایشان چنین و چنان است و او را مورد حمله قرار می‌دادند، مواجه شدند با پدیده‌ای که کاندیدای آنها رد صلاحیت و به حکم حکومتی تایید شد؛ اینجا دیگر نمی‌توانستند از صحنه خارج شوند چون تایید شده بود و نمی‌شد بعد از این همه سرو صدا انصراف دهد و اگر هم می‌ماندند، حربه حکم حکومتی از آنها گرفته می‌شد.

 

تنها نتیجه منفی که حضور دکتر معین در صحنه داشت این بود که آرا را پراکنده کرد و اصلاح طلب‌ها شکست خوردند و در معنا زمینه پیروزی آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردند. یعنی اگر بخواهیم تحلیل کنیم که چه کسی موجب شد آقای احمدی‌نژاد در انتخابات ۸۴ پیروز میدان شود و ریاست جمهوری را بر عهده بگیرد، باید بگوییم آنهایی که دکتر معین را آوردند و از او حمایت کردند. چرا؟ به دلیل اینکه اگر دکتر معین نمی‌آمد رقابت اول تنگاتنگ بین آقایان هاشمی و کروبی بود یکی از این دو نفر رییس‌جمهور می‌شد و هر کدام رییس‌جمهور می‌شدند اصلاح‌طلب‌ها پیروز بودند. اینها دکتر معین را آوردند و آقای مهرعلیزاده هم وارد انتخابات شد و این تشتت و اختلاف به وجود آمد و آقای احمدی‌نژاد با فاصله کم پیروز میدان شد. شما ملاحظه کنید در مرحله اول فاصله‌ای که بین آقای هاشمی و کروبی و احمدی‌نژاد بود فاصله زیادی نبود و به یک میلیون نمی‌رسید. خب این فاصله کم را آقایان موجب شدند که احمدی‌نژاد بالا آمد و پیروز میدان شد و ۸ سال گذشت بر کشور آنچه که گذشت و آن همه خسارت و تاوان‌هایی که ما دادیم به خاطر این خطای بزرگ تاریخی بود که اولا بعضی از بزرگان اصلاح طلب مرتکب شدند و بعد نیروهای تند و افراطی که موجب انشقاق و شکاف شدند و جالب اینکه الان گاهی در تحلیل‌ها آقای هاشمی و کروبی را محکوم می‌کنند. آقای هاشمی که مرحوم شده و نمی‌تواند از خود دفاع کند و آقای کروبی هم در حصر است. گاهی این تحلیل‌گران تازه به دوران رسیده می‌گویند که در سال ۸۴ اگر آقایان کروبی و هاشمی نمی‌آمدند.

 

 آقای معین پیروز شده بود در حالی که آقای معین چقدر رأی آورد؟  بنابراین این ضربه را زدند و کشتی اصلاحات را به گل نشاندند و ضربه‌ای که به اصلاح طلب‌ها و جریان اصلاحات خورد یکی در سال ۸۴ بود و دیگری هم در شورای دوره اول بود که آن اختلافات و حرکت‌های زشت بچگانه‌ای که دوستان اصلاح‌طلب ما در شورای اسلامی تهران انجام دادند و صدا و سیما هم آن را برجسته و منتشر کرد، مردم دلسرد شدند و در شورای دوم شرکت نکردند و تنها یک مجموعه شرکت کرد و پیروز میدان شد که هم‌حزبی‌های آقای چمران بودند. تشکیلات جدیدی که آقایان راه انداختند، پیروز شد و بلافاصله احمدی‌نژاد را به عنوان شهردار انتخاب کردند و این گام اول بود که ضربه زد و گام دوم هم تکمیل کرد و آقای احمدی‌نژاد را بر کرسی ریاست نشاند.

 

*اشاره به تشکیل حزب اعتماد ملی داشتید که اخیرا دچار اختلافاتی شده بود که به بیرون از این تشکیلات هم درز پیدا کرد. این اختلافات و کشاندن آن به میان مردم چقدر می‌تواند در تحزب‌گرایی در جامعه تاثیر منفی داشته باشد؟

منتجب نیا: اختلاف‌نظر در همه جا پذیرفته شده است. نمی‌شود در یک مجموعه‌ای حتی دو نفر صد درصد با هم اتفاق نظر داشته باشند. در یک حزبی که هزاران نفر عضو دارد یا شورای مرکزی آن ۶۳ نفر عضو اصلی و علی‌البدل دارد، طبیعی است که اختلاف سلیقه بین آنها به‌وجود آید. اساسنامه، راه حل تعیین کرده و اختلافات را یا در شورای مرکزی یا در کنگره مطرح می‌کنند و به یک جمع‌بندی می‌رسند اما چند نکته وجود دارد اول اینکه اختلاف نظر خانوادگی نباید به رسانه‌ها کشیده شود که متاسفانه بعضی از دوستان ما آن را به رسانه‌ها کشیدند و کار را به جایی رساندند که دبیر کل یعنی آقای کروبی و من مجبور شدیم استعفا دهیم و کناره‌گیری کنیم. وقتی دیدند کار خطایی انجام دادند باز رأی دادند و استعفا را رد کردند و ما کار را دنبال کردیم که این خطای بزرگ تاریخی بود که بعضی از آقایان از طریق بعضی روزنامه و فضای مجازی و خصوصا رسانه‌هایی که نسبت به اعتماد ملی کینه‌ای داشتند، آتش بیار معرکه شدند. عامل دیگر دخالت بیرونی بعضی از شخصیت‌ها و احزاب در حزب اعتماد ملی بود. اینجا من این فصل را اشاره می‌کنم که یک پدیده بسیار زشت و نامطلوبی که در فضای سیاسی اصلاح طلبان به وجود آمده، این است که یک مجموعه‌ای نشستند و به خودشان اجازه می‌دهند که بر کل اصلاح‌طلب‌های کشور حاکمیت داشته باشند و به جای آنها تصمیم بگیرند و همه از آنها کورکورانه تبعیت کنند. متاسفانه آنها تصمیم‌سازی می‌کنند و به نام بعضی از شخصیت‌های اصلاح‌طلب هم تمام می‌کنند یعنی به نام آنها و به کام آن چند نفر. یکی از شگردهایشان این است که اگر فردی با آنها مخالفت کرد، زود متهمش می‌کنند که این اصلاح‌طلب بدلی است و سرسپرده فلان جاست! اتهامی به او می‌چسبانند که جلوی اثرگذاری او را بگیرند، اگر حزب و تشکیلاتی خواست مستقل شود نفوذ و اختلاف ایجاد می‌کنند.

 

این کار را انجام دادند یعنی تا الان در چند حزب قدرتمند اصلاح طلب اختلاف ایجاد کردند. دکتر رهامی موسس انجمن مدرسین دانشگاه‌ها بود و سال‌ها خدمت می‌کرد چون تفکرش با آنها کمی زاویه داشت، پس برنامه‌ریزی کردند و در جلسه‌ای ایشان را کنار گذاشتند؛ برادر دیگری را آوردند که با آنها کاملا هماهنگ شود. ایشان را کنار گذاشتند که صدای مخالفی از انجمن در برابر آنها نباشد. سراغ انجمن اسلامی مهندسین رفتند و چون آقای مهندس غریبانی، موسس انجمن اسلامی مهندسین تبعیت محض نمی‌کرد طی جلسه‌ای افراد را تحریک کردند و شخص دیگری را به جای ایشان مطرح کردند و آقای غریبانی را کنار گذاشتند. در انجمن اسلامی معلمان، آقای سید عبدالرزاق موسوی دبیر کل این انجمن که چهره ارزشی آزاده و بیش از ۱۰ سال در اسارت بود، چون کمی با آنها زاویه داشت او را هم کنار گذاشتند و فرد دیگری را جایگزین کردند. حزب اعتماد ملی، حزب مستقلی است و با افکار و اندیشه‌های آقای کروبی شکل گرفته بود و با هم کاملا هماهنگ بودیم، اصرار داشتیم که حزب استقلال خودش را حفظ کند.

 

آقایان تلاش کردند که کاری کنند اما نمی‌توانستند آقای کروبی یا من را عزل کنند پس آمدند تعدادی از اعضا را تحریک کردند که ایجاد اختلاف کنند و سر و صدا راه اندازند و به رسانه‌ها بکشند و این کار را بیشتر از بیرون بوجود آوردند؛ یک شگرد زشت غیر اخلاقی است که متاسفانه در جریان اصلاحات شکل گرفته است به جای اینکه بعضی از بزرگان وحدت ایجاد کنند و اختلافات را رفع کنند دامن به اختلافات می‌زنند که گروهی نشستند برنامه‌ریزی می‌کنند یعنی سیاست انگلیسی اختلاف بینداز و حکومت کن و متاسفانه این سیاست را در جبهه اصلاحات اعمال می‌کنند که کار زشتی است و با روح اصلاح‌طلبی کاملا مغایر است. ما تلاش کردیم حزب اعتماد ملی را از این آفت کنار نگه داریم هر چه ما تلاش می‌کنیم آنها بیشتر فشار می‌آورند و هر چه هم آنها بیشتر فشار می‌آورند و دامن می‌زنند بیشتر مورد تشویق قرار می‌گیرند.

 

مشکل حزب ما این است والا اکثریت قریب به اتفاق اعضای شورای مرکزی و مسوولان استان کاملا منسجم هستند و در همان مسیر مرامنامه‌ای که برای حزب تدوین شده، حرکت می‌کنند؛ همان افکار و اندیشه‌های آقای کروبی و بنده که اصطاحا می‌گوییم “اصلاح طلبی با قرائت خط امام” بر همان مسیر حرکت می‌کنند اما چند نفری هستند که متاسفانه ماجراجویی کردند و هنوز هم دست برنداشتند و اجازه نمی‌دهند آرام بگیرند آنها بسته به جایی شدند که یا باید از حزب خارج شوند که نمی‌شوند و راه قانونی ندارد و خودشان باید استعفا دهند یا بمانند که اختلافات را دامن بزنند و به رسانه‌ها بکشند. اگر حزب موضع‌گیری می‌کند بلافاصله یکی از آنها موضعی به نفع جریان تند و افراطی می‌گیرد و موضع حزب را تضعیف می‌کند؛ این هم وضعیتی است که در حزب اعتماد ملی به وجود آمده است.

 

 

 

 

 

  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش