حزب «مجمع ایثارگران» واپسین تشکلی است که در جبهه اصلاحات متولد شده است؛ هر چند که سنگ بنای آن دو سال پیش گذاشته شد اما پروسه دریافت مجوزش، ماهها طول کشید. غلامرضا ظریفیان عضو شورای مرکزی این حزب در گفتوگو با «ایران»، ضمن تشریح دلایل تأخیر دریافت مجوز، از حدود و ثغور حزبی میگوید که میخواهد صدای متفاوتی در عرصه ایثارگری باشد. او در مصاحبه پیش رو از ضرورت حرکت اصلاحات «سیاست محور»، به سوی اصلاحات «جامعه محور» سخن میگوید و توضیح میدهد مجمع ایثارگری به دنبال کدام «قدرت» است. مشروح این گفتوگو را میخوانید.
اصلاحطلبان احزاب متعددی دارند که برخیشان فعال هم هستند. چرا اعضای مجمع ایثارگران در قالب تشکلهای موجود فعالیت نکردند و یک حزب تازه، تأسیس کردند؟
ابتدا بگویم من بهعنوان سخنگوی مجمع ایثارگران صحبت نمیکنم و بهعنوان یک عضو این مجموعه در خدمت شما هستم. طبیعتاً بخشی از آنچه بیان میکنم، نقطه نظرات خودم است اما در عین حال به خاطر قرابت با مجمع ایثارگران با مواضع حزب آشنایی دارم. برای پاسخ به سؤال شما ذکر یک مقدمه تاریخی ناگزیر است. سرزمین ما در طول تاریخ موقعیت ویژهای داشته و همواره معبر شرق و غرب بوده است؛ بخش اصلی جاده ابریشم نیز از ایران میگذشت. از سوی دیگر وضعیت اکوسیستمی به اضافه منابع غنی و نیروی انسانی سبب شد کشورمان همواره آماج «مهاجرت» و «تهاجم» باشد.
هدف مهاجرت بود چون کسانی که در منطقه سردسیر، گرمسیر یا معتدل زندگی میکردند در فلات ایران جایی برای زیست مییافتند؛ از طرفی هدف تهاجم بود زیرا علاوه بر منابع زیرزمینی، روی زمینی و انسانی، هرکس بر ایران مسلط میشد میتوانست بر بخش مهمی از جهان مسلط شود. همین امروز ایران و خاورمیانه مهمترین مرکز انباشت و انتقال انرژی در جهان است. زمانی محاسبه کردم بیش از ۱۰۰۰ جنگ در ایران اتفاق افتاده است که برخیشان سالیان سال کشور را درگیر کرد. فقط تیمور سه بار حمله سنگین ۷ ساله، ۵ ساله و ۳ ساله داشت و بخش عظیمی از ایران را با خاک یکسان کرد؛ در حمله مغول جمعیت ۲۰میلیونی ما به دو میلیون تبدیل شد.
ایران به کرات هدف حمله یونانیها، رومیها، اعراب، ازبکها، مغولان و... قرار گرفت؛ در دوره جدید هم جنگهای ایران و روس را داریم؛ جنگ جهانی اول و دوم هم ایران را متأثر کرد و ایران «پل پیروزی» شد. مردم ایران هم به اقتضای شرایط، از سرزمین خود دفاع کردند اما به دلایل جنگهای مختلف از مساحت بیش از ۷ میلیون کیلومتر مربع فلات ایران، امروز یک میلیون و هفتصد هزار کیلومتر مربع مانده است. این روند تا دوران دفاع مقدس ادامه داشت. جنگ هشت ساله ایران و عراق یک ویژگی خاص داشت. در جنگهای دیگر همه ملت ایران در برابر آن قوم مهاجم نبودند؛
اگر قومی از جنوب میآمد، بیشتر مردم جنوب درگیر بودند؛ اگر از شرق میآمدند مردم شرق درگیر بودند. در دفاع مقدس برای نخستین بار جنگی در ایران رخ میدهد که حملات بیشتر از غرب و جنوب بود، اما همه ملت مقابلش میایستند و ما مسأله دولت - ملت را تجربه میکنیم. چرا عملیات اصلی ما در زمستانها انجام میشد؟ چون کشاورزان ما تابستانها کار داشتند و زمستان میآمدند. مثلاً با اینکه مرز بلوچها امن بود، در جنوب جنگید. به عبارتی مدنیت عمومی و سپهر ایرانی بودن را در جنگ تجربه کردیم. کرمانیها در جنوب شهید میشدند؛ یزدی ها در غرب شهید میشدند؛
کاری به محل زندگی خود نداشتند. دفاع مقدس ظرفیتهای خیلی عظیمی برای ما ایجاد کرد و ما یک نوع همبستگی تاریخی دیدیم. توجه کنید که همواره بین دولت و ملت ما فاصله سنگینی بود؛ در دورههایی از جمله مشروطه و انقلاب این فاصله کمتر شد، اما تدریجاً باز فاصله ایجاد شد. جنگ تحمیلی این فاصله را از بین برد. واکنش در برابر این جنگ، دفاع مقدس بود.«مقدس» بود، چون هرکس هرچه داشت به میان آورد. جنگ، یک تمرین اساسی برای به رسمیت شناختن دیگری بود. «من» از همه فرصتها، دانشگاه، همسر، بچه و جوانی میگذرم برای «دیگری» و «غیر». در آن فضا ارزشهای دینی و ملی حاکم بود؛
مفهوم «ایثار» و فدا شدن برای دیگری تجلی مییافت تا me تبدیل شود به we. آن هم در جامعهای که کمتر تمرین مشارکت داشته است. بعد از حمله مغول، مردم ایران به خاطر خرابیها و آسیبهای مکرر به سمت زندگی فردی رفتند. ادبیات ما بخوبی این را نشان میدهد: «دلا خو کن به تنهایی، که از تنها بلا خیزد» یعنی اگر میخواهی بلایی سرت نیاید، باید اتمی و جدا بشوی. به تعبیر شفیعی کدکنی: «آخرین فاجعه این بود که هر یک به درون خویش تبعید شدیم.» بخش بزرگی از تاریخ ما مشارکت ستیز بودیم و خرد جمعیمان کنار هم قرار نمیگرفت.
جنگ در ادامه انقلاب اسلامی، مشارکت را احیا کرد و برای ما تمرین بود. سخت بود، ولی مجال تمرین بود. همه مشارکت داشتند شهری، روستایی، باسواد؛ بی سواد؛ زن، بازاری؛ فقیر؛ ارتشی؛ سپاهی. ما در تاریخ چنین سرمایههایی کم داشتیم و این سرمایه امروز به درد ما میخورد.
دفاع مقدس در انحصار کسی نیست؛ کسی نمیتواند بگوید من متولی دفاع مقدس هستم. اگر دفاع مقدس هم مانند دیگر مفاهیم مانند «دین»، ابزار شد خیلی خطرناک میشود. مجمع ایثارگران شکل گرفته تا بگوید دفاع مقدس، فراگیر است. در انحصار یک جریان یا حتی یک تفکر خاص نیست
در تحولاتی که در دوره دوم سازندگی رخ داد، متوجه شدند که از «آزادی» که آن هم از شعارهای انقلاب بود، غفلت شده است. در دوم خرداد، این وجه برجسته شد و در جاهایی آنقدر برجسته شد که بحث عدالت را به حاشیه برد
جامعه ما باید از اصلاحات «سیاستمحور» به اصلاحات «جامعهمحور» منتقل شود؛ باید به «زیست جهان» و نیاز جامعه توجه شود. اگر شادی متعالی است، نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود؛ نمیتوان به رفع فقر و تبعیض بیتفاوت بود و فقط به سیاست و زنده باد و مردهباد توجه داشت
عدهای مسئولیت رسمی ندارند اما حرفشان در جامعه نافذ است. الان وقتی در دانشگاه ۵ دقیقه از شهید همت حرف میزنیم، اشک دانشجویان جاری میشود چون در او جلوه انسانی میبینند. چون او دینداری را وسیله معیشت یا سلطه بر دیگری نکرده است
ما در مجمع ایثارگران دنبال لیبرالیسم اقتصادی به معنای غربیاش نیستیم. معتقدیم باید در ایران سرمایهگذاری شود و در عین حال به کنترل و نظارت دولت معتقد هستیم؛ دولت باید در بخشهایی ورود پیدا کند تا فاصله طبقاتی افزایش پیدا نکند
با این توضیحات مجمع ایثارگران احساس کردند بخشی از این سرمایه رها شده است و پای کار آمده؟
معتقدیم در این سرمایه انقطاعی رخ داده است. جلوههایی مانده، اما آن ایثارگری کجاست؟ میگوییم همه تلاش کنند تا ما بشویم رئیس و به جایی برسیم. انصاف، صداقت، صراحت، مسئولیتپذیری، شفافیت در جامعه ضعیف شده است؛ زمانی کنار هم قرار میگیریم که منفعتی برای خود ما در میان باشد نه یک ارزش افزوده برای دیگری. در جامعه سیاسی هم تکیهمان بر شکاف هاست نه تفاهم ها. من به میزانی هویت پیدا میکنم که مچ دیگری را بگیرم و دیگری را نفی کنم. نقدها بیشتر هنجارشکنانه است. در حالی که دفاع مقدس یک ذخیره بزرگ است و حرفهای جدی و جدیدی دارد.
هدف مجمع ایثارگران در این میان چیست؟
دفاع مقدس در انحصار کسی نیست؛ کسی نمیتواند بگوید من متولی دفاع مقدس هستم. اگر دفاع مقدس هم مانند دیگر مفاهیم مانند «دین»، ابزار شد خیلی خطرناک میشود.دین، حیاتبخشترین هدیه خداوند به بشر است ولی اگر به ابزار قدرت، ثروت و تحمیق بدل شود، مصیبت به بار میآید. اگر دفاع مقدس هم در یک گروه یا یک سری آدم دربیاید، به ابزار تبدیل میشود. مجمع ایثارگران شکل گرفته تا بگوید دفاع مقدس، فراگیر است. در انحصار یک جریان یا حتی یک تفکر خاص نیست. حتی اگر اصلاحطلبان بخواهند دفاع مقدس را به انحصار خود دربیاورند، یک سرمایه ملی را در زندان کردند.
همان گونه که دفاع مقدس همه آحاد و گرایشهای سیاسی را دربرگرفت، امروز هم نباید فقط در انحصار جریان حداقلی قرار بگیرد. دین، انقلاب، دفاع مقدس، امام حسین(ع) سرمایههای همه هستند نه دستمایه یک عده خاص. ما انبوهی از آدمها را داریم که در دفاع مقدس بودند و امروز در صنوف دیگر هستند و برخی از انحصارهای دفاع مقدس را قبول ندارند؛ اما به آن ارزشها پایبندند و اعتقاد دارند. ما میخواستیم بحث انحصار را بشکنیم.
نمیخواهیم ادعا کنیم ما نماینده ایثارگران هستیم. ما هم به آن گفتمان و منطق علاقه داریم و معتقدیم راه توسعه و رشد کشور، از همان کلیدواژههای بنیادینی میگذرد که در دفاع مقدس خودش را نشان داد؛ واژههایی چون اخلاق و ایثار. نمیخواهیم آن دوره را بازسازی کنیم؛چون بازسازی آن دوره از نظر مکانی و زمانی غیرممکن است. اما «ایثار» یک امر سیال و فرازمانی است و میتواند مثلاً در دانشگاه برای نسلی که جنگ را ندیده، بازتولید شود. آن دوره، نقطه اتکا و مرجع است. همه آدمهایی که میتوانند امروز در این حوزه نقش آفرین باشند، کسانی نیستند که در آن فضا بازیگر بودند. بخش عظیمی از جامعه جوان ما اصلاً آن دوره را تجربه نکردند و نمیتوان با شعارهای سطحی آن فضای معنوی را بازتولید کرد.
چرا پروسه دریافت مجوز «مجمع ایثارگران» اینقدر طولانی شد؟
دو دلیل داشت؛ اول خود اینکه آیا ما برویم حزبی را به نام «ایثارگران» تأسیس کنیم، محل بحث بود.آن هم وقتی این همه حزب با گرایش اصلاحطلبی داشتیم. موضوع دیگر اینکه در میانه راه متوجه شدیم گروهی دیگر با همین انگیزه و هدف به دنبال دریافت مجوز هستند. دو گروه همزمان با همدیگر این بحث را پیش بردند و تا پای مجوز هم رفتند؛ بعد به این جمع بندی رسیدند که با هم تفاهم کرده و یکی شوند.
خود فرآیند دریافت مجوز هم طول کشید؟
بله؛ این فرآیند حدود دو سال طول کشید؛ بعضی از افراد را ممیزی کردند و ترکیب عوض شد. برخی موافق نبودند که یک صدای متفاوت در عرصه ایثارگری شنیده شود؛ اما ما معتقد بودیم اگر میخواهیم نسل جوان را جذب کنیم، باید با صداهای متفاوتتر و توجه به واقعیتها به این سمت برویم. طبیعتاً کسانی مایل نبودند و کمی طول کشید.
گروه دیگر که به موازات شما حرکت میکردند، چه کسانی بودند؟
عنوانش «حزب پاک» بود؛ از بچههای ایثارگر و رزمنده سطوح مختلف جبهه بودند و به این نتیجه رسیده بودند که حزب تشکیل دهند. هر دو گروه هم اصلاحات را قبول داشتند. اول بنا شد هر دو گروه برای دریافت مجوز اقدام کنند تا اگر دریافت مجوز یک تشکل با مشکل مواجه شد، تشکل دیگر مجوز بگیرد. اما بعد این سؤال پیش آمد چرا در شروع کار نیروهای خود را متفاوت ببینیم. ما هم معتقدیم احزاب اصلاحطلب باید در یک پروسه زمانی، نطقی و گفتمانی به دو سه حزب کلان تبدیل شوند. زیرا هر قدر نیروها را تجزیه کنیم، توانمان کمتر میشود. با همین نگاه تصمیم گرفتیم یکجا سرمایهگذاری کنیم. در کنگره هم دیدیم چه ظرفیتی در استانها وجود دارد که جذب احزاب دیگر نشدند و تمایل به همراهی با این مجموعه دارند.
یکی از انتقاداتی که در سالهای اخیر از سوی اصولگرایان به اصلاحطلبان وارد میشود، غفلت این جریان از برخی موضوعات مانند معیشت مردم است. به اعتقاد اصولگرایان، اصلاحطلبان به دلیل تمرکز به حوزه آزادیهای سیاسی و اجتماعی از موضوعات دیگر جا ماندهاند. در انتخابات اخیر هم میبینیم نامزدهای جریان اصولگرا چه در ریاست جمهوری و چه مجلس، با مانور روی موضوعات اقتصادی و معیشتی سعی در جذب آرا دارند. مجمع ایثارگران به زعم خود تلاش کرده یک جای خالی در اصلاحطلبان را پر کند. برای موضوعات دیگر نیز برنامه ای دارید؟
دهه اول انقلاب دو جریان راست و چپ داشتیم؛ اصلاحطلبی از دل جریان چپ بیرون آمد که عمده تمرکزش توجه به محرومان بود و به ارزشهای دینی توجه جدی داشت. آن موقع طرف مقابل، چپها را به تندروی متهم میکردند البته به دلیل فراز و نشیبهایی که در کشور رخ داد، بحرانهای سیاسی جدی جریان اصلاحطلبی و تبلیغات طرف مقابل تصور شد اصلاحطلبان از این موضوع فاصله گرفته اند؛ در حالی که بخش عظیمی از رهبران اصلاحطلب از رئیس دولت اصلاحات گرفته تا بخش عظیمی از نیروهای اصلاحطلب، یا رزمنده دهه اول انقلاب بودند یا بچههای قبل از انقلاب و زندان رفته.
خط امام به کدام جریان میگفتند؟ یکی از شعارهای انقلاب، عدالت بود. دهه اول انقلاب، منظور از عدالت، توزیع منابع ثروت بود.در تحولاتی که در دوره دوم سازندگی رخ داد، متوجه شدند که از «آزادی» که آن هم از شعارهای انقلاب بود، غفلت شده است. در دوم خرداد، این وجه برجسته شد و در جاهایی آنقدر برجسته شد که بحث عدالت را به حاشیه برد. درست میگویید در جایی برخی افراد افراط کردند و مقداری هم رقیب تبلیغ کرد؛ یک مقداری هم غفلت شد. ما در بیانیهای که در صحن کنگره خوانده شد هم به آزادی و مردمسالاری توجه کردیم هم به محرومان.
ما معتقد به دین ورزی درست هستیم که بر عقلانیت و رحمانیت متکی است و در عین حال اگر به آن حمله شد مانند دوران دفاع مقدس جهاد میکنند. مردمسالاری، حقوق شهروندی و عدالت از دیگر مفاهیم مورد توجه مجمع ایثارگران است. عدالت، هم توزیع عادلانه ثروت و قدرت است و هم منزلت و کرامت؛ ما دنبال لیبرالیسم اقتصادی به معنای غربیاش نیستیم. معتقدیم باید در ایران سرمایهگذاری شود و در عین حال به کنترل و نظارت دولت معتقد هستیم؛ دولت باید در بخشهایی ورود پیدا کند تا فاصله طبقاتی افزایش پیدا نکند.
در انتخابات سال ۸۴ و ۸۸ کسی در صحنه بود که اطرافیانش او را منتسب به مقدسین و معصومین میدانستند. در انتخابات اخیر، شیوه تبلیغی نامزد اصلی اصولگرایان و تحرکات حامیانش به گونهای القاکننده قرابت وی به یکی دیگر از امامان معصوم بود. همین فرد در انتخابات ۱۶ میلیون رأی آورد. آرا لزوماً هم سیاسی نبود و نمودار رأی در شهرها و روستاها آمار معناداری دارد. مجمع ایثارگران برای این جاهای خالی در میان اصلاحطلبان که رقیب در آن میدانداری میکند، چه تدبیری اندیشیده؟
ما از دریچه فرهنگ به سیاست نگاه میکنیم. در جامعه متکثر که به ابزار انقلاب انفورماتیک و دنیای مجازی مسلح است، شما میداندار ارائه اطلاعات و پیام نیستید. در امریکا هم با همه ویژگیهایش یک سرمایه دار موفق میشود حمایت بخشی از محرومان را جلب کند. دنیای امروز، بسیار پیچیده است و باید با همین درک وارد این دنیای جدید شد.
دنیای الان، صفر و یکی نیست که یک متکلم وحده داشته باشد. یکی از آسیبهای تاریخی ما که احزاب، فرهیختگان و تا حدی بخشی از روحانیون به آن دچار بوده این است که بیشتر گفت و شنود داریم نه «گفتوگو»؛ میگوییم که بشنوند، با هم دیالوگ نداریم. گفت و شنود روی گسستها بیشتر تکیه دارد در حالی که در گفتوگو یعنی بشنوی که رقیبت چه میگوید و ممکن است درصد قابل توجهی به رقیب حق بدهید. آرا در ایران با همین پیچیدگیهای جامعه شناسی روبهرو است. شعار عدالت در همه جای دنیا حتی در امریکا رأی و خریدار دارد. بخشی از آرایی که اشاره کردید طبیعتاً به شکل پایگاه اصولگرایی رأی دادند.
طیفی از پایگاه اصولگرایی ارزشی رأی میدهند؛ شما میگویید مجمع ایثارگران را برای احیای ارزشها راه انداختیم. مجمع ایثارگران برای همین پایگاه چه برنامهای دارد؟
عمده تلاش گروههای سیاسی بر تضادها است، در حالی که فرهنگ دینی ما در عین مرزبندی با ستم و سلطه، با دشمنش هم حداکثر دلسوزی را دارد و میخواهد او را کمک کند؛ نمیخواهد از همان اول ریشهاش را بکند؛ میخواهد او را همراه خود کند. یکی از شکافهای جدی جامعه سیاسی ما گفتوگو است که اگر در بگیرد، بخش بزرگی از سرمایههای کشور را در عین تفاوتها به منابع سازنده تبدیل میکند. ایثارگران میتواند این ظرفیت را ایجاد کند و ما این رسالت را برای خود قائلیم.
منظورم گفتوگو با رقبا نیست؛ مردم است؛ شما میگویید میخواهیم به سیاست از دریچه فرهنگ نگاه کنیم. صحبتهای احمدینژاد، رئیسی و قالیباف خریدار داشت. اگرچه در انتخابات اخیر آرایشان به حدی نبوده که قدرت را به دست بگیرند. جریان اصلاحطلب در سالهای اخیر از این فضا غفلت کرده است...
شما نمیتوانید در جامعه پرتزاحم که کنشگران آن مدام در تزاحم هستند، ورود پیدا کنید و از چیز دیگر دم بزنید. ما باید به سمتی برویم که کنشگران و به قولی الیت و مراجع، گفتوگو را بپذیرند؛آن موقع گفتوگو به جامعه تسری مییابد. واقعیت امروز جامعه ما این است که اگرچه در بزنگاهها وارد عرصه سیاست میشود، اما به دلایلی با عرصه سیاست فاصله گرفته است؛زیرا آن را سازنده نمیبیند.
جامعه دنبال دغدغههای خودش برای زندگی است...
کاملاً درست است؛ نیازهایش را در آنها نمیبیند و احساس میکند تنازعات در زندگی او بیشتر از آنکه مثبت باشد، منفی است؛ جنبش دانشجویی که زمانی یک طنین جدی داشت، امروز آن طنین را ندارد. ۹۰ درصد دانشجویان در زیست جهان دیگری زندگی میکنند. الان نوعی بیاعتمادی رخ داده، اما اگر همین جامعه آنتی پلوتیک و فاصله گرفته از سیاست، ببیند شما شعار نمیدهی؛ حزبت را سامان دادهای؛ به نیروهایت آموزش درست داده ای؛
ببیند وقتی بحث وزارت شد، اول صف نایستادی تو را میپذیرد.در جامعه آسیب دیده، احزاب باید دو سه سال زمان گذاشته و نیروهایش را آموزش بدهد؛ بعد سراغ فضاهای گشودهتر مانند دانشگاه رفته و در نهایت سراغ مردم برود وگرنه دولت مستعجل خواهد بود. احزاب در کشور ما سابقه ۱۱۵ ساله دارد اما پانگرفته است. باید انتظارات را واقعی کنیم. باید بگوییم رسالتمان چه تفاوتی با احزاب همسوی موجود دارد. جامعه ایران با همه آسیبهایی که دیده به اخلاق، انصاف و صداقت پاسخ میدهد. اگر بتوانیم اعتماد مردم را جلب کنیم امکان توفیق هست.
جامعه همان گونه که از شهدایش استقبال میکند، همانطور که در جنگ لباس و غذای بسیجیها را تأمین میکردند، اگر از احزاب صداقت و انصاف ببینند از آنها هم استقبال میکنند. الان ما در تولید محتوا مشکل داریم.
حرفهای کلیشهای میزنیم. باید بگوییم در این دنیای متغیر انصاف و عدالت چیست؟ در کدام حوزهها باید امور را به مردم سپرد؟ تربیت عمومی نیاز کدام حوزه هاست؟
فلسفه وجودی احزاب کسب قدرت است؛ شما در صحبتهای خود وارد این حوزه نشدید.
ما دو نوع قدرت داریم؛ یک قدرت متمرکز، یک قدرت منتشر. امروز خیلیها هستند که قدرت ندارند، ولی با یک عبارت، شورای شهر ایجاد میکنند.
مسئولیت ندارند، قدرت دارند...
قدرت به معنای حضور در عرصه رسمی ندارند. اگر بتوانید سرمایهای ایجاد کنید که حرفتان نافذ و مورد اعتماد باشد، عین قدرت است. مجمع دنبال قدرت تأثیرگذاری و قدرت نرم است. سال ۲۰تا سال ۳۲ در ایران، هجده کابینه عوض شد؛ یعنی هر ۹ ماه یک کابینه؛ از دلش هم کودتا بیرون آمد. در کشورهای اروپایی ۸۰ درصد مردم سیاسی نیستند اما اگر ببینند یک آدم سیاسی، آدم سالمی است و میتواند زندگی بهتری برای مردم به ارمغان بیاورد به او اقبال میکنند. چرا بحث ژن خوب عمومی میشود؟ چون جامعه در این حوزه آسیب دیده است. من بخشی از این واکنشها را افراط میدانم اما چرا در جامعه پخش میشود؟
چون جامعه سختی کشیده و تحقیر برخی حرفها را نمیپذیرد. جامعه آدم اخلاقی را میپذیرد. یک عده مثلاً به وزارت میرسند اما صدایشان در جامعه طنین ندارد؛ اما عدهای مسئولیت رسمی ندارند اما حرفشان در جامعه نافذ است. الان وقتی در دانشگاه ۵ دقیقه از شهید همت حرف میزنیم، اشک دانشجویان جاری میشود چون در او جلوه انسانی میبینند. چون او دینداری را وسیله معیشت یا سلطه بر دیگری نکرده است. مثلاً شهید بروجردی را مسیح کردستان مینامند در حالی که یک آدم نظامی بود. اگر اینها را زنده کنید، دولت-ملت تقویت میشود. ما ادعا نداریم؛ اما قصد داریم این کار را انجام دهیم.
شادی، دینداری، آزادی، عدالت و... حتماً متناقض نیستند اما متضاد نمایانده شدهاند. به نظر میرسد دو طیف مجمع را دچار چالش کنند. یک طیفی که این مفاهیم را در انحصار خود گرفته است و نمونهاش را در دریافت مجوز دیدید. طیف دیگر اصلاحطلبانی که مفاهیمی چون آزادی را شناسنامه اصلاحطلبی میدانند و از برخی فضاها فاصله گرفتهاند.
بدنه اصلاحطلبان از رأس تا نیروهای اصلی به چند نکته توجه داشته اند؛ اینکه جامعه ما باید از اصلاحات «سیاستمحور» به اصلاحات «جامعهمحور» منتقل شود؛ باید به «زیست جهان» نیاز جامعه توجه شود. اگر شادی متعالی است، نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود؛ نمیتوان به رفع فقر و تبعیض بیتفاوت بود و فقط به سیاست و زنده باد و مردهباد توجه داشت. نمیشود وقتی فقر از سر و روی جامعه میبارد، به نیاز دختر و پسر جوان توجه نکنیم. او زندگیاش را به سیاست خلاصه نمیکند. سیاست بخشی از زندگی اوست بدنه اصلی اصلاحات به این جمعبندی رسیده که این نگاه مشکلاتی دارد. ما ژنتیکی عادت کردیم موضوعات را سیاه و سفید ببینیم.
نگاه اصلاحات «سیاست محور»، صفر و یکی است.اما اصلاحات «جامعه محور»، ژلاتینی است. یک جایی رقیب خود را به رسمیت شناخته و به آن حق میدهد. راه سختی است، اما آیا راه دیگری برای جامعه ما وجود دارد؟ ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام، یگانه پرست بودند و اسلام و اهل بیت(ع)، دین را عمیق کردند. میشود دین را از این جامعه گرفت؟ اما او به دینی اقبال میکند که بتواند زندگی امروزش را معنا دار کند؛ دینی که عقلانی باشد. اگر بخواهیم یک بار دیگر انقلاب کنیم، غیر از این است که بگوییم میخواهیم دنبال دین درست و توزیع عادلانه ثروت و قدرت برویم؟ ۲۴ میلیون به چه کسی رأی داد؟ به یک روحانی. اگر ما مفاهیم را خوب ارائه کنیم، انقلاب یک ظرفیت بسیار بزرگ و دفاع مقدس یکی از جلوههای آن است.
سلطنت طلبان هم نتوانستهاند این دستاورد را نادیده بگیرند که در دفاع مقدس یک سانت از کشور را ندادیم. همان جوانهایی جنگ رفتند که در زمان خود معمولی بودند؛ گاهی با آسیبهای اجتماعی آن زمان درگیر بودند؛ مد آن زمان را داشتند؛ اما وقتی دیدند ساحت بالاتری دارند، اقبال کردند تا جایی که جانشان را گذاشتند. میشود از این ظرفیت استفاده کرد اما در درگیری و تنازع نمیشود باید بپذیریم حق میتواند با دیگری باشد. نخبگان ما کم کم به این سمت میروند. روزی ملانصرالدین در حیاط دنبال دانه تسبیحش میگشت و پیدا نمیکرد. از او پرسیدند: «تسبیحت را کجا گم کردهای»؟ گفت:«در اتاق». پرسیدند:«پس چرا در حیاط دنبالش میگردی»؟ گفت:
«چون اینجا روشن است.» خیلی وقتها مسأله ما چیز دیگری است، اما جای دیگر دنبالش میگردیم. همین اتفاق در خانوادهها رخ داد. خانوادهها صفر و یکی میدیدند و بچهها از آنها دور شدند. اما الان بههم نزدیک شدند. احساس کردند باید زبان همدیگر را بفهمند و با هم همراهی کنند.
در خانواده این اتفاق افتاد چون نمیشد فرزندان یا پدر و مادر را طرد کرد. اما در جامعه مادام که میتواند حذف کند، به فکر گفتوگو نخواهد بود...
در عمل دیدیم نمیشود حذف کرد. کم کم این فضا ایجاد میشود که بتوانیم حرف بزنیم. اینجا محتوا ضرورت دارد. اگر محتوا نباشد بعد از دو سه بار گفتوگو، حرفی برای گفتن نداریم. قرآن میگوید همگرایی موجب شادی و نشاط میشود اما وقتی اختلاف و تنازع میشود، «فشل» میشوید. مثل ماشینی که هر چهار چرخش پنچر میشود.کم کم همه به این نتیجه میرسند که راهی جز گفتوگو نداریم.
- 15
- 1