این روزها اصلاح طلبان بیش از گذشته نگران هستند تا مبادا، گرد و خاک کردنهای بی محابا نو اصلاح طلبان عمر بهار سیاسی آنها را کوتاه کرده و آینده سیاسی شان را با اما و اگرهای بیشتری همراه کند.
سال ۹۲، یک نقطه طلایی در جریان اصلاحات بود. از همان سال بود که مردان اردوگاه چپ بعد از سکوتی ۸ ساله، مجال عرض اندامی مجدد را به دست آوردند. پیروزی در انتخابات مجلس دهم و شورای شهر تهران و چند استان بزرگ در سال ۹۴ و تکیه دوباره روحانی بر صندلی ریاست جمهوری در سال ۹۶، عیش اصلاح طلبان را کامل کرد، تا روحی تازه در کالبد اصلاح طلبی دمیده شود. همین بازگشت دوباره به قدرت است که این جریان را در معرض یک امتحان دوباره قرار داده است.
دل آشوبه جدید در اردوگاه چپ
اصلاح طلبان این روزها با دل آشوبه های جدیدی دست و پنجه نرم می کنند، هر چهره اصلاح طلب از زبان خود، نگرانی هایش برای آینده اصلاح طلبی را واگویه می کند، نگرانی هایی که بیشتر ریشه در اختلاف نگاه میان چهرههای«جدید الاصلاح طلب» و «استخوان خورد کرده اصلاح طلب» درباره آینده این جریان دارد.
دسته ای در اردوگاه چپ به دلیل کمک هایشان به دولت اعتدالی خود را محق دانسته و گاه و بیگاه برا ی دولت روحانی خط و نشان می کشند،همان ها که این روزها فریاد «وا اصلاحات» شان بلند شده است، اما سوی دیگر گروهی از اصلاح گرایان هستند که این سهم خواهی را دون شأن اصلاح طلبی می دانند. همین اختلافات میان نواصلاح طلبان و چهره های سنتی این اردوگاه است که نگرانی ها از بازگشت به تفرقه به این جریان را بیش از همیشه کرده است.
سهم خواهی؛ جرقه اولین اختلاف را زد
استراتژی اصلاح طلبان در سال ۹۲، موجب به روی کار آمدن شیخ حسن روحانی شد. مردی که با وجود سبقه اصولگرایی، مسیر اعتدالی را برای ادامه مشی سیاسیش برگزید و همین تغییر جهت در گذر زمان موجب شد تا شیخ اعتدال جایش را در میان اصلاح طلبان باز کند.
اصلاح طلبان برای روی کار آمدن روحانی از هیچ کمکی دریغ نکردند ، تلاشی که چندی بعد یعنی زمانی که روحانی در حال چینش مهره های کابینه اش بود، موجب شد تا چشم اصلاح طلبان به رئیس دولت یازدهم خیره بماند تاببیند در رونمایی از کابینه اش سکانداری چند وزارتخانه به چپ گرایان هدیه خواهد شد.
اما اصلاح طلبان نه در دولت یازدهم و نه در دولت دوازدهم آنچنان که خواسته شان بود نتوانستند صندلی های زیادی را در کابینه روحانی به نام خود سند بزنند هرچند کارگزارانی ها در این میان سهم به نسبه بیشتری از دیگر هم طیفانشان نصیب شان شد. همین کوتاه ماندن دست چپ نشینان سیاست از کابینه دولت اعتدالی موجب شد تا برخی ساز گله گزاری را کوک کنند.
این گله و شکایت از نحوه چینش کابینه بیشتر از سوی جریانات نواصلاح طلب به گوش می رسد، در مقابل افراد ریشه دار این جریان تلاش دارند با تکیه بر مشی اصلاح طلبانه خود راه را بر هر گونه سهم خواهی ببندند و از این طریق عیش ائتلاف اعتدال- اصلاح طلب را به کام دو طرف تلخ نکنند.
بهزاد نبوی از چهره های شناخته شده اصلاحات هم جز آن دسته از افرادی است که تلاش می کند تا در برابر اما و اگرها چهره های نوظهور اصلاح طلبان در مورد کابینه روحانی، با منطق سیاسی خودش سخن بگوید:« این روزها بدترین حرفی که من میشنوم این است که زحماتش را ما کشیدیم، پست و مقامش به دیگران رسید. بزرگ و کوچک هم این حرف را میزنند. طرح این قبیل مطالب در واقع ضایع کردن اجر کار عزیزان است.
آیا حمایت از روحانی به امید گرفتن پست و مقام بود؟! یا اینکه انتخاب ایشان برای اداره کشور بهتر از رقبا تلقی میشد؟ متاسفانه این روزها اعتراضات به آقای روحانی ریشه در سهمخواهیها دارد. موضعگیریهای سهمخواهانه، علاوه بر ضایع کردن کارها، همراهان معتدل و میانهرو را هم مسالهدار میکند. این که ما بگوییم در انتخابات چه کردیم و چه نقش مهمی داشتیم، جز سهمخواهی چه معنایی دارد؟ اگر دوستان کاری کردهاند به خاطر اعتقادشان و به خاطر منافع کشور و ملتشان بوده است و کارشان نزد خدا و خلق خدا مأجور است.»
قیام اصلاح طلبان بدلی در برابر اصلاح طلبان ریشهدار
«در هر دو گرايش سياسي، افراد اصيل و قلابي داريم؛ آنهايي که اصيل هستند، با هر گرايشي سياسي، شايسته احترام هستند و وجودشان براي باروري جامعه ضرورت دارد و اگر بدلي باشند که ديگر فرقي نمي کند در کدام جريان دسته بندي شوند؛ آنها جمعي منفعت طلب هستند که با آرمان هاي سياسي- اجتماعي و فرهنگي ملت بيگانه اند.» این صحبتهای مصطفی معین چهره اصلاح طلب، نشان از این واقعیت دارد که «بدلی»ها نه فقط با تندروی هایشان پشت چهرههای شناخته شده اصولگرایی را به لرزه انداخته اند، بلکه اصلاح طلبان نیز چندان دل خوشی از این یاران بدلی ندارند و درگیر مشکلی مشابه آنچه در جریان اصولگرا وجود دارد هستند.
«بدلی» بودن، انگی است که در سال های اخیر برخی از چهره های اصلاح طلب همچون مصطفی کواکبیان و محمدرضا عارف در برهه های زمانی مختلف، آن را از زبان تندروهای اصلاح طلب، تجربه کرده اند. چهره هایی که به دلیل آنکه ترجیح داده اند در بازه های زمانی مختلف به جای تحریم انتخابات و گزیدن گنج عزلت ، کج دار و مریز در چارچوب نظام حرکت کنند، از سوی نو اصلاح طلبان با تندترین برخورد مواجه شدند تا شاید از این طریق خود را «اصلاح طلب تر» نشان دهند.
اما گذر زمان نشان داد که افراد دیگری شایسته نشستن بر کرسی «بدلی»های اصلاح طلب هستند.نکته ای که محمدرضا تاجیک در رابطه با آن اینگونه سخن گفته است:« اصلاحات و اصلاحطلبي را ملالي نيست جز نزديكي شبهاصلاحطلبان و دوري اصلاحطلبان واقعي و راستين. به بيان ديگر، حال و احوال جريان اصلاحطلبي بد نيست اگر اصلاحطلبان تاكتيكي بگذارند. اما حكايت حال و احوال اصلاحطلبان حكايت ديگري است. بسياري از اصلاحطلبان اينروزها به همهچيز و همه كس حال ميدهند بهجز جريان و گفتمان اصلاحطلبي. نوششان شامل حال ديگران، و نيششان شامل حال خوديهاست.»
نگرانی از حضور بدلی ها تنها به ارودگاه اصلاح طلبان محدود نشده است. محمدرضا خاتمی در قد و قامت یک مشارکتی از نگرانی هایش در مورد بدلیهای اصولگرایی و تاثیرش بر رقابت سیاسی گفته است:« برخی اصولگرایان بدلی خودشان را در دل این جریان – اصولگرایی-جا زدهاند در حالیکه باید اصولگرایان واقعی محور شوند تا یک رقابت جانانه داشته باشیم.»
در واقع نگرانی از ظهور و بروز چهره های بدلی از راست نشینهای سیاست به چپ نشینان نیز سرایت کرده است. این روزها اصلاح طلبان بیش از گذشته نگران هستند تا مبادا، گرد و خاک کردنهای بی محابا نو اصلاح طلبان- که شایسته گرفتن لقب«بدلی» شناخته شده اند- عمر بهار سیاسی آنها را کوتاه کرده و آینده سیاسی شان را با اما و اگرهای بیشتری همراه کند.
لیلا شریف
- 14
- 6