در حالیکه مدت طولانی است جامعتین در میان اصولگرایان با افول مواجه شده و برخی از اصولگرایان نیز به آن تاکید دارند، مجمع روحانیون مبارز در میان اصلاح طلبان هنوز هم با اقبال همراه است. درواقع از زمانی که بسیاری از نیروهای شاخص اصولگرایی از جامعتین فاصله گرفتند، تا حدود زیادی جامعتین نفوذ خود را میان این جریان از دست داد. اما در جریان مقابل که مجمع روحانیون نیز همین نقش را دارد، شرایط به گونه دیگر است.
اما برای فهمیدن دلایل آن نیاز به بازنگری اساسی در اصول و رویکردهای هردو جریان و این دو تشکل مذهبی و سیاسی وجود دارد. مدتی قبل امیر محبیان تئورسین جریان اصولگرایی به نکته ای اشاره کرد که به مذاق برخی اصولگرایان خوش نیامد.
وی با انتقاد از عملکرد اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری درباره افول نهادهای سنتی اصولگرا گفته بود: «بعد از شکست سال ۷۶ عملا ضربهای شدید به اعتمادبهنفس جامعتین وارد شد ولی هنوز نفوذ سنتی آنها پابرجا بود تا اینکه در سال ۸۴ در انتخابات ریاستجمهوری اتفاقات جدیدی رخ داد و با ظهور جمعیت ایثارگران و عصیانگری آنها علیه سیستم سنتی اصولگرایان عملا جایگاه این نهادها تضعیف شد» او معتقد بود گروهی در بدنه تشکیلاتی اصولگرایان حرمت جامعتین را شکستند و عملا محوریت آنها را مخدوش کردند و آنها ادعا دارند اصولگراتر از بقیه هستند. در این فضای نامحترمانه طبعا از جایگاه جامعتین کاسته شد و انفعال امروز جامعتین حاصل اقدامات آن جریانها است.»
نقش روحانیت در جریانهای سیاسی
این در حالی است که در جریان اصلاح طلبی، مجمع روحانیون مبارز که در واقع انشعابی از همان جامعه روحانیت مبارز بود، هنوز میان اصلاحطلبان نفوذ دارد و مورد وثوق تشکلهای اصلاح طلبی باقی ماندهاند. اما این تضاد میان دو جریان حاکی از یک فرآیند است که نشان میدهد، پدیده ای نسبتا مشترک میان دوجریان با نتیجهای کاملا متفاوت روبه رو شده است. در همین خصوص محمد کیانوش راد تحلیلگر مسائل سیاسی اصلاح طلب به «ابتکار» گفت:
« نقش روحانیت در جامعه ایران یک نقش نهادینه شده عمیق و تاریخی است و علی رغم مشکلات و کاستیها و حتی افتهایی که در وضعیت نهاد روحانیت در جامعه ایران وجود دارد اما هم چنان یکی از موثرترین نهادهای اجتماعی در کشور بوده و خواهد بود. البته وجه مثبت و کارکردی روحانیت در مجموع و علیرغم وجود مشکلات در این نهاد توانسته از روحانیت نقش تاثیرگذاری در جامعه به وجود آورد که این مسئله مربوط به نظام جمهوری اسلامی و مبارزات انقلاب اسلامی نیست. بلکه سابقه این تاثیر را میتوان در تاریخ ایران و حتی پیش از اسلام نیز مورد بررسی قرار داد.» وی افزود:« باظهور انقلاب اسلامی روحانیت از وضعیت ادعاگری خارج شد و با دست یافتن به نظام جمهوری اسلامی از موضع ادعاگری و سوال کنندگی به وضعیت پاسخ گویی و اداره کننندگی تغییر پیدا کرد.
به همین دلیل روحانیت که در گذشته به نقد و انتقاد از حاکمیتها می پرداخت، امروز در مقام دفاع و توجیه نظام جمهوری اسلامی برآمده و این خود روحانیت را با سوالها، چالشها و مطالبات جدید از سوی مردم رو به رو کرده است.» اما محمد صادق جوادی حصار فعال سیاسی اصلاحطلب نیز دیدگاهی نزدیک به محمد کیانوش راد دارد. او دراین باره به «ابتکار» گفت:« اولین تشکلی که بعد از انقلاب تشکیل شد جامعه روحانیت مبارز بود .جامعه روحانیت مبارز از ابتدا قصد دخالت در امور سیاسی را نداشتند وبیشتر به سازماندهی مساجد و مسائل دینی
مشغول بودند .
اما به مرور زمان که نقش آنها در مسائل سیاسی بیشتر شد ، اختلاف سلایقی که بین انها بود باعث شد نتوانند با یک گرایش واحد در مسائل سیاسی به ایفای نقش بپردازند در نتیجه تبدیل به دو گرایش عمده شدند و به انشعاب دچار شدند. و انشعاب حاصل از آنها باعث پدید آمدن دو جریان روحانی متفاوت در کشور شد که منشا تاثیرات زیادی در کشورنیز بود.» اما جوادی حصار سرنوشت این دو نهاد روحانیت را به یک شکل میبیند، وی دراین باره افزود:
« در جامعه روحانیت مبارز، آنها نقش اتاق فکر و تولید سازمان و ستاد فرماندهی را برای جریان اصولگرایی به عهده داشتند و همین نقش را مجمع روحانیون مبارز برای نیروهای اصلاح طلب به عهده داشتند. البته در روزگاری هم این دو جریان با یکدیگر موازنه زیادی داشتند، در همان زمان که کروبی رئیس مجمع روحانیون مبارز کشور بود و
مهدوی کنی رئیس جامعه روحانیت مبارز کشور و تهران بود. اما از این طرف که خاتمی و موسوی خوئینیها در جامعه روحانیون هستند و تا زمانی که هاشمی رفسنجانی آنجا بود و فاصله گرفت. یک هموزنی توان در آنها به چشم میخورد. اخیرا هم نه مجمع روحانیون نه جامعتین تاثیر آنچنانی ندارند و هردوی آنها به حزبی داخل جریان ها تبدیل شدند.»
تفاوت رویکردی جامعه روحانیت مبارز با مجمع روحانیون
اما با این تفاسیر محمد کیانوش راد نظر دیگری دراین باره دارد، او معتقد است مجمع روحانیون با فاصله از رفتارهای افراطی توانسته نفوذ خود را میان اصلاحطلبان حفظ کند. وی در ادامه به «ابتکار» گفت:«مهم ترین مسئلهای که روحانیت بعداز مسئله حاکمیت در جمهوری اسلامی با آن مواجه شد ، مفاهیم کلیدی همچون آزادی، نقد حاکمیت، مسئله رای مردم و قرائت مسلط از اسلام بوده است که فصل ممیز روحانیون مبارز با جامعتین دقیقا در تفاوتهای نظری و اقدامات رویکردی است که میان این دو نهاد روحانیت وجود دارد.
درواقع با تایید و پذیرش امام خمینی در انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز زمینه ایجاد گفتمان جدیدی در میان روحانیت به وجود آمد . گفتمانی که مردمی تر، عدالت ورز تر معتقد به آزادی های بیشتر و معتقد به نقد و آزادی های سیاسی نسبت به حاکمیت بود و در ورای این مختصات مهم ترین ویژگی آن اعتقاد به رای مردم در تعیین سرنوشت سیاسی کشور است.» وی افزود:« به ممیز میان جامعتین و مجمع روحانیون مسئله قبول یا عدم قبول رای مردم است. مجمع روحانیون به دلیل اعتقاد به رای مردم در تعیین حاکمان همواره رویکردی مطلوب گرا و نتیجه محور در مقابل مسائل اجتماعی داشته است .
قاعدتا جامعتین به دلیل اینکه به محورهای اساسی مربوط به نقش و رای مردم چندان بهایی نمیدهد قاعدتا با برخورد از بالا با هواداران خویش برخورد می کنند. به بیان دیگر سیاست در جامعتین پذیرش دستور و اطاعت از بالا به پایین است و قاعدتا نیروهای کنشگر سیاسی در میان اصولگرایان نیز ارام ارام از چنین رویکردی روی برمیتابند در نتیجه جامعتین در میان نیروهای اصولگرا کم کم نفوظ خودرا از دست می دهند و با ریزش نیرو مواجه میشوند.» اما این پدیده در کنار ابعاد گسترده و دلایل گسترده ای که دارد بسیاری هم سوال در خود گنجانیده که هرکدام از تحلیلگران و فعالان سیاسی نظر متفاوتی درپاسخ به آن میدهند. اما میتوان گفت در مجموع پس از مدتی این سوال برای جامعتین مطرح شد که مگر چه میخواهند که رویکردهای آنها برای اصولگرایان هم از حیطه جذابیت خارج شده است؟ محمد صادق جوادی حصار
دراین باره به «ابتکار» گفت:« جامعتین و مجمع روحانیون هردو طی این سالها از جایگاه اصلی خود دور و تبدیل به یک حزب در یک جریان شدهاند و الان هم در فضای سیاسی کشور نقش شیخوخیت را بین دو جریان به عهده دارند. جامعتین که مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران، حوزه نفوذ و محدود عملشان جریان اصولگرایی است و عدم اشراف انها به مسائل سیاسی باعث شد نتوانند تاثیرگذاری چشم گیری داشته باشند و نقش آنها در مناسبات سیاسی کم رنگ تر شد و به نظرم بعد از انتخابات ۷۶ که جامعه مدرسین بیانیه رسمی داد و از آقای ناطق نوری حمایت کرد و جامعه روحانیون مبارز تهران نیز به همین ترتیب، و تقریبا تمام نیروهای خودرا بسیج کردند و شکست خوردند. درواقع به نوعی شکست فلسفی دچار شدند..»
اصولگرایان و جامعتین
اما با این وجود برخی اصولگرایان نظری متفاوت با آنچه تابه حال گفته شد دارند. و معتقد هستند جامعتین هنوز نفوذ خود را میان اصولگرایان دارد و فرضیه فاصله جامعتین از اصولگرایی دسیسه اصلاحطلبان است. حسین کنعانی مقدم فعال سیاسی اصولگرا از جمله افرادی است که اینچنین فکر میکند او در این باره به «ابتکار» گفت:« به نظر من این مسئله القایی است که از طریق اصلاح طلبان به اصولگرایان وارد شده که میخواهد نشان دهد اصولگرایان از از جامعتین حرف شنوی ندارند. این یک جنگ روانی است که اصلاح طلبان میان اصولگرایان به راه انداخته اند. به نظر من اصولگرایان هیچ فاصله ای از جامعتین نگرفته اند. انتخابات اخیر نشان داد وقتی جامعتین بر روی یک کاندید تمرکز میکنند همه آنها یک صدا میشوند.
من اصلا قبول ندارم که جامعتین تاثیر خودرا از دست داده و رو به افول رفته باشد به هر حال ۱۶ میلیون بدون اجماع به دست نیامده است و تاثیر جامعتین و نفوذ آنها در اصولگرایی به طور واضح مشخص است.» این اظهارات کنعانی مقدم در حالی مطرح میشود که مدتی قبل ابوالقاسم رئوفیان، دبیرکل حزب اسلامی ایران زمین و عضو جبهه پیروان خط امام(ره) و رهبری با اشاره به اینکه عوامل بازدارنده موجب شده است جامعتین مانند گذشته در جریان اصولگرایی نقشآفرین نباشد، گفت: «جامعتین از جایگاه نقش محوری و نفوذ خود در بین اصولگرایان افول کرده است تاجایی که تعیینکننده خط سیر انتخاباتی، افرادی غیر از آنها هستند.» او در زمینه فعالیت جریانهای تازهکار بهجای جریانهای ریشهدار در عرصه اصولگرایی گفت:
«اینکه طیفها و جریانهای قدیمی به این جمعبندی برسند که بهعنوان زیرمجموعه تشکلهای جدید حرکت کنند، این نتیجهگیری غلطی است. در صحبتی که با آیتالله موحدیکرمانی درباره نحوه سازوکار انتخاباتی اصولگرایان داشتم، ایشان معتقد بودند که باید فضا را برای ورود ایدههای نو و طرحها و افراد جدید باز کرد تا در تصمیمگیریها، آنها هم مشارکت داشته باشند.» رئوفیان افزود: «اما آنچه اتفاق افتاد این نبود، بلکه همانهایی که در انتخاباتهای گذشته برنامهریزی میکردند، آمدند پشت یک تابلوی جدید و اینگونه به جامعه تزریق کردند که پشت این تابلو فکر نو، برنامه نو و سیاستهای نو قرار دارد و این اشتباه کمی نبود و دیدیم که جواب هم نداد.»او در رابطه با اینکه چه عاملی باعث ظهور جمنا در انتخابات شد، اظهار کرد:
«البته آنها هم نتوانستند نقشآفرینی داشته باشد، چراکه زمانی نقشآفرینی معنا پیدا میکند که به پیروزی بینجامد. ائتلاف اصولگرایان هم نشات گرفته از همسویی و همدلی نبود، بلکه برگرفته از مدل کلیشهای مبنی بر اینکه وحدتی صوری پدید آید، شکل گرفت.»
نکته جالب توجه این است حجت الاسلام حسین ابراهیمی در گفتوگو با «ابتکار» ضمن تاکید بر اصولگرا نبودن امیر محبیان و ابوالقاسم رئوفیان، فاصله جامعتین از جریان اصولگرایی را رد کرد و گفت:« چنین چیزی تا به حال که عملا صحت نداشته است. آقای محبیان و آقای رئوفیان در متن اصولگرایی حضور ندارند. من اصلا فاصله جامعتین از اصولگرایی را قبول ندارم. برنده و بازنده بودن ارتباطی به کم و کاستی در نفوذ جامعتین ندارد. نقش روحانیت در طول تاریخ انقلاب مشخص است و بنیان اولیه انقلاب روحانیت بوده است. »
- 11
- 5