به گزارش انتخاب، لاریجانی در انتخابات اخیر مجلس در سال ۹۴ در حوزه انتخابیه قم، حمایت جریان اصلاح طلب و اعتدالگرا را پشت سر خود دید؛ پس از ورود به مجلس، بخشی از این جریان قائل به حمایت از او برای نشستن روی صندلی ریاست بودند و بخش دیگر نیز محمدرضا عارف را مناسب این سمت می دانستند.
در شرایطی که افرادی مانند حسین مرعشی ریاست عارف را ترجیح می دادند، اصلاح طلبان دیگری ماندند صادق زیباکلام و غلامحسین کرباسچی، معتقد بودند ریاست لاریجانی بر مجلس آن را کارآمدتر خواهد کرد. زیباکلام گفته بود: «مجلسی که لاریجانی در راس آن قرار بگیرد کارایی، نفود و قدرتش خیلی بیشتر از مجلسی است که عارف در راس آن قرار گیرد.»
کرباسچی هم این گونه استدلال کرده بود که: «با مجلسی روبهرو هستیم که دارای سه ضلع اصلاحطلب، اصولگرا و افراد مستقل است...تجربه به ما میگوید آقای لاریجانی بهتر میتواند از عهده این گروه در جهت اداره صحیح مجلس برآید. یک زمانی هم هست که فشارهای بیرونی از ناحیه نهادهای خارج از مجلس درباره برخی از لوایح و... پیش میآید که باز هم به نظر من ارتباط آقای لاریجانی به لحاظ سوابق و فعالیتهای گذشته او در رابطه با این نهادها بسیار بیشتر است.
لاریجانی منطق آنها را درک میکند و حتی ارتباط شخصی با برخی از آنها دارد. او بهتر میتواند مجلس را اداره کند به گونهای که این تضادها منجر به گرفتاری نشود. مهم نیست امثال ما ایشان را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم. مهم این است که کشور از دعوا و مرافعه به جایی نمیرسد. ما باید با یک مفهومی به ملاکهایی برای تفاهم ملی برسیم. اگر بنا باشد کسی تفاهم ملی ایجاد کند، شخصیتی مثل ایشان بهتر میتواند در این جهت حرکت کند.»
در این میان، عمده موافقان ریاست عارف هم بر نقش لاریجانی در تصویب برجام و کمک به دولت روحانی برای پیشبرد برنامه هایش اذعان داشتند. به بیان ساده تر، کسی از اصلاح طلبان بر توانایی های لاریجانی تردیدی نداشت و صرفا آنها به دنبال «گزینه اصلح» بین این دو می گشتند.
تغییر نگاه اصلاح طلبان به لاریجانی از چه زمانی کلید خورد؟
تغییر نگاه اصلاح طلبان به لاریجانی در فرایندی که شاید یک دهه طول کشیده، اتفاق افتاده است. لاریجانی تا سال ۸۳ عمدتا به دلیل عملکرد خود در صداوسیما، یکی از بزرگترین مخالفان دولت اصلاحات قلمداد می شد؛ به زعم اصلاح طلبان، او نهایت تلاش خود را برای سنگ اندازی در مسیر برنامه های دولت های هفتم و هشتم به کار بسته بود.
لاریجانی در سال ۸۴ و در روزگاری که هنوز خبری از نواصولگرایان اعم از طیف احمدی نژاد و جبهه پایداری در سپهر سیاسی کشور نبود یا حداقل کسی آن ها را جدی نمی گرفت و در حد و اندازه کسب کرسی ریاست جمهوری تصور نمی شدند، به عنوان کاندیدای منتخب اصولگرایان برگزیده شد. اما نه قالیباف، نه محسن رضایی و نه احمدی نژاد هیچ یک حاضر نشدند به نفع او کنار بروند.
با انتخاب احمدی نژاد و کناره گیری حسن روحانی از سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت پرونده هسته ای، لاریجانی، جایگزین او شد تا بلکه بین رویه آشتی جویانه روحانی با طرف غربی و مواضع تند احمدی نژاد صلحی برقرار کند اما خیلی زود معلوم شد که او جایگاهی در افکار احمدی نژاد ندارد. بنابراین جای خود را به جلیلی داد و آماده ورود به مجلس شد. در انتخابات مجلس در سال ۸۶ هم با یک تدبیر دوراندیشانه، برای دوری جستن از «دعوای سرلیست» میان او و حداد عادل ترجیح داد از قم کاندیدا شود و البته پس از ورود به مجلس، جایگاه ریاست را از حداد گرفت.
تفاوت نحوه ریاست او بر مجلس با نوع مدیریت حداد خیلی زود به چشم آمد. از طرفی در سکوت آن سال های اصلاح طلبان، او عملا نقش متعادل کننده سیاست های دفعی و تصمیمات غیرکارشناسی دولت احمدی نژاد را بر عهده گرفت. در مجلس نهم، این شیوه مدیریت وی آشکارتر هم شد؛ به ویژه که در این دوره مجلس از حساسیت های بیشتری هم برخوردا بود. اولا نیمی از آن با دولت احمدی نژاد و نیم دیگر با دولت روحانی همزمان بود و در ثانی، اقلیت جبهه پایداری قدرت بیشتری گرفته و در موارد متعددی با تصمیمات دولت روحانی به مقابله برخاسته بود. از طرف دیگر، مجلس نهم، اولین پارلمان تشکیل شده پس از حوادث سال ۸۸ بود و در غیاب اصلاح طلبان، نقش لاریجانی بیش از پیش به چشم آمد.
ایستادگی لاریجانی در مقابل تصمیمات غیرکارشناسی دولت، هزینه های زیادی برای شخص او به دنبال داشت. به تدریج حملات تندروها به او آغاز شد و نقطه ی اوج آن بهمن ماه ۹۱ بود، وقتی تعدادی از نیروهای نیابتی تندروها به لاریجانی کفش و مهر پرتاب کردند. طیفی که بعدها در گزارش تحقیق و تفحص مجلس نیز تا حدی به هویت شان اشاره شد.
کمی بعد، در ماجرای مشهور یکشنبه سیاه مجلس، محمود احمدی نژاد تلاش کرد تا شخص لاریجانی را در مظان اتهام قرار دهد؛ در واکنش، لاریجانی اولا اجازه داد تا احمدی نژاد تمام صحبت هایش را تمام کرده و فیلم موردنظرش را هم پخش کند؛ سپس در پاسخ هایی بی سابقه به او، حتی به موضوع «بگم بگم»هایش در مناظرات انتخابات ۸۸ هم کنایه زد.
نقش او در به ثمر نشستن تلاش های وزارت خارجه دولت روحانی در موضوع برجام نیز بر کسی پوشیده نیست. او بارها با موضع گیری های خود راه را برای مذاکره کنندگان تسهیل کرد و در نهایت نیز در مقابل دست اندازی های نمایندگان تندرو برای عدم تصویب مجلس، هوشمندانه و با ارائه طرحی ابتکاری که بسیاری از نمایندگان ار راضی می کرد، موانع را از پیش پا برداشت.
لاریجانی در آستانه انتخابات مجلس دهم، زمانی که بحث ردصلاحیت ها مطرح شد، شخصا برای مذاکره با شورای نگهبان به همراه حسن روحانی پا پیش گذاشت؛ کاری که شاید از عهده اصلاح طلبان در شرایط سیاسی سال ۹۴ هم برنمی آمد.
او البته در ماجرای حصر نیز موضع متفاوتی نسبت به برخی از اصولگرایان دارد. محمدرضا خاتمی در این باره گفته بود: «در مسئله مهمی مانند رفع حصر ما می بینیم که آقای لاریجانی با اصلاح طلب ها همدلی و همراهی دارد. بنابراین، به این جنبه ها باید توجه کرد. سیاست هم به معنای واقعی کلمه یعنی بده- بستان، هیچ ایرادی ندارد اگر بخشی از نیروهای سیاسی که با قدرت همراهی می کنند بهره آن را هم ببرند.»
آیا لاریجانی کاندیدای اصلاح طلبان می شود؟
اگر لاریجانی اعلام کاندیداتوری کند، احتمالا مهمترین مسئله آن است که اصلاح طلبان و اعتدالگرایان از او حمایت خواهند کرد یا خیر. درباره این موضوع باید به چند نکته توجه داشت.
اول اینکه لاریجانی با عملکرد خود در دهه اخیر به ویژه در ۴ سال گذشته، عملا خود را در کنار حسن روحانی و پشت سر مرحوم آیت الله هاشمی به عنوان یکی از تصمیم سازان جریان اعتدالگرایی مطرح کرده است.
در ثانی، سخنان اخیر دکتر عارف در خصوص احتمال عدم ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالگرایان در سال ۹۸، هم یک زنگ خطر است و هم یک پالس ناامیدکننده. اگر این جدایی رخ دهد و به انتخابات ۱۴۰۰ نیز کشیده شود، اولین موضوع نگران کننده احتمال بازگشت تندروها به مجلس یازدهم و نیز پررنگ شدن رفتارهای پوپولیستی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ است. محمد هاشمی در همین زمینه احتمال تکرار انتخابات سال ۸۴ را گوشزد کرده و گفته است: اگر اصلاحطلبان با اعتدالگرایان ائتلاف نکنند ممکن است مانند سال۸۴ با چند گزینه وارد رقابتهای انتخاباتی شوند و به همین دلیل به نتیجه مطلوب دست پیدا نکنند.
سومین نکته پس از پذیرش لزوم تداوم ائتلاف میان اصلاح طلبان و میانه روها، تاثیر رفتار سیاسی اصلاح طلبان در انتخاب کاندیدای نهایی است. به بیان ساده تر، اگر اصلاح طلبان به دنبال شخصی به جز لاریجانی هستند دست کم دو کار جدی را باید زمینه سازی کنند. یکی تلاش برای بهبود روابط با ارکان تصمیم گیر نظام که می تواند زمینه حضور کاندیداهای آنها را فراهم کند و نیز زمینه سازی برای معرفی کاندیدایی رای آور که بتواند از فیلترهای تایید صلاحیت نیز عبور کرده و حساسیت زا نباشد. و دوم جلب رضایت اعتدالگرایان برای توافق روی کاندیدای موردنظر برای حفظ ائتلاف.
آنچه مسلم است اینکه تداوم ائتلاف میان این دو برای انتخابات ۹۸ و به ویژه ۱۴۰۰، ضروری تر از شخص منتخب نهایی برای جایگزینی حسن روحانی است.
- 14
- 2