برجام يكي از اقداماتي بود كه دولت روحاني براي تغيير چهره ايران در فضاي بينالملل به كارگرفت. حالا كمترين نتيجه و دستاورد اين توافقنامه را ميتوان در واكنشهايي ديد كه برخي سران كشورهاي اروپايي و مواضع شوراي امنيت و سازمان ملل در حمايت از ايران و اين توافقنامه بر زبان ميرانند.
آن هم در حالي كه رييسجمهور امريكا به عنوان مخالف سرسخت اين توافقنامه قد علم كرده است. رسول منتجبنيا، قائممقام حزب اعتماد ملي بيان ميكند كه برخورد نامناسب و زشت آقاي ترامپ و به كار بردن ادبيات سخيف و وقيح يك رييسجمهور كشوري قدرتمند مثل امريكا نه تنها سودي براي اين كشور نداشته بلكه خسارتهاي فراواني بر دولت و ملت امريكا تحميل كرده و اعتبار جهانياش را خدشهدار كرده است.
ارزيابي شما از سخنان ترامپ در مورد ايران و واكنش رييسجمهور در قبال سنگاندازيهاي امريكا در برجام چيست؟
برخورد نامناسب و زشت آقاي ترامپ و به كار بردن ادبيات سخيف و وقيح يك رييسجمهور كشوري قدرتمند مثل امريكا نهتنها سودي براي اين كشور نداشته بلكه خسارتهاي فراواني بر دولت و ملت امريكا تحميل كرده و اعتبار جهانياش را خدشهدار كرده است. ايران تنها خسارتي كه محتمل است در صورت خروج امريكا از برجام متحمل شود، كاهش سرمايهگذاري خارجي است. اين برخورد آقاي ترامپ فوايد و مزيتهاي زيادي را براي ايران به وجود آورد.
بايد توجه داشت كه به كار بردن ادبيات و تعابير بسيار موهن و زشت از كسي كه خود را رييسجمهور كشور بزرگي مانند امريكا ميداند نسبت به يك حكومت مردمي و انقلابي مثل ايران با عباراتي چون فاسد، ديكتاتور و جنايتكار نشان ميدهد كه او از شخصيت و شايستگي لازم براي رياستجمهوري برخوردار نيست. او نسبت به حكومتي كه انتقاد دارد اينگونه وقيحانه برخورد كرده است.
اين نوع ادبيات در تاريخ سياسي نظير ندارد. حتي هيچ كدام از ديكتاتورهاي تاريخ اينطور وقيحانه صحبت نكردهاند. اين خود دليل بر بيلياقتي آقاي ترامپ است و دليل بر اينكه مردم شريف امريكا در انتخابات اكثرا به او راي ندادند و او در سيستم الكترال موفق به راي آوري شد و آراي اكثريت مردم را به دست نياورد. امروز خبر ميرسد كه مردم امريكا از او ناراضي هستند و به دنبال فرصتي هستند كه ترامپ كنارهگيري كند.
ديدم كه در برابر ادبيات سخيف ترامپ، آقاي روحاني با لحني مستدل و مبرهن و ادبياتي قاطع مسائل را يكي پس از ديگري پاسخ داد. اگر آقاي ترامپ حكومت ايران را غير مردمي و ديكتاتور ميداند و ميخواهد با اين تعابير بين حكومت و مردم فاصله بيندازد بايد توجه كند كه اگر مردم امريكا از او ناراضي هستند، رييسجمهور ايران با راي بالاي مردم روي كار آمده است. مردم در صحنههاي مختلف از قبيل انتخابات و تظاهرات ٢٢ بهمن و روز قدس وفاداري خود را به جمهوري اسلامي و انقلاب شان ابراز كردهاند. آقاي ترامپ بايد فكري براي خود كند كه مردم امريكا او را قبول ندارند.
فردي كه سابقه مسووليت سياسي و مديريت كلان را ندارد و تاجري است كه جز به منافع مادي نميانديشد. چنين فردي زمام امور كشور امريكا را به دست گرفته و ميخواهد يك پيمان بينالمللي و توافق بزرگي كه سازمان ملل و شوراي امنيت تصويب كردهاند را لغو كند. بنابراين از آقاي ترامپ نه تنها اين تعابير پذيرفته نيست بلكه از حكومت امريكا نيز پذيرفته نيست كه جمهوري مردم سالار ديني ايران را غير مردمي قلمداد كند. ما ميدانيم كه نخبگان امريكا و اكثريت مردم اين كشور از اظهارات آقاي ترامپ اظهار شرمندگي ميكنند.
ما اين اظهارات را پاي مردم اين كشور نميگذاريم و ميدانيم كه دست صهيونيسم اين مساله را بر اين كشور تحميل كرده است. ترامپ الان ماموريت دارد كه منافع صهيونيسم و اسراييل را هرچه بيشتر تامين كند. اين هم نخستين و آخرين حركت او نخواهد بود. او به صورت يكجانبه نقشه جغرافياي منطقه را با كلمات خود زير و رو ميكند و براي خليج هميشه فارس نام جعلي به كار ميبرد. برجام يك پيمان بينالمللي است و اينكه ترامپ ميخواهد يكجانبه آن را لغو كند، دليل بر بيلياقتي او است.
در داخل كشور نيز جريانها و گروههاي سياسي نسبت به اين موضوع واكنش نشان دادهاند. از سويي آنها مشغول بازيابي انسجام دروني خود نيز هستند. به نظر شما جريان اصلاحات چه ضرورتي را به لحاظ تشكيلاتي احساس ميكند؟
ما بايد سراغ نهادهاي ماندگار و ثابت و پايدار در جريان اصلاحات برويم كه با تغيير اشخاص و شرايط سازماندهي از بين نرود و دگرگون نشود. ائتلافهاي موسمي در ايام انتخابات يك امر پذيرفته شده در تمام دنيا و كشور ما است و تجربه به قدمت از ابتداي انقلاب اسلامي پشت سر آن قرار دارد.
در ايام انتخابات احزاب و گروهها با هم ائتلاف ميكنند و به صورت جبههاي وارد صحنه ميشوند اما قبل از انتخابات بايد تمام تلاشمان را روي تقويت احزاب، فعال كردن آن و به خصوص ايجاد يا تقويت چند حزب فراگير قدرتمند بگذاريم كه در هر جبهه چند حزب گسترده و فراگير وجود داشته باشد و با هم رقابت كنند. اين هم درون جبهه و هم خارج از آن و برابر جريان مقابل اين رقابت به وجود بيايد.
ما بايد ميدان رقابت را براي احزاب باز كنيم و آنها را تقويت كنيم. بنده معتقدم چيزي كه در عرصه سياست پايدار و ماندگار است از نهادهاي غير حكومتي احزاب و تشكلهاي سياسي هستند و ما بايد همه تلاشمان را روي اين مساله بگذاريم. در هر جناح شخصيتهاي محوري و محبوب وجود دارد كه نبايد با احزاب رقابت كنند. آنها بايد از موقعيت و محبوبيت خودشان براي تقويت و تثبيت احزاب استفاده كنند. بايد همه تلاش كنند كه كشور به سمت نظام حزبي برود و فردگرايي را تبديل به فعاليتهاي جمعي كنند. فعاليتهاي فردي را تبديل به فعاليتهاي حزبي و شناسنامهدار كنند.
اگر چنين باشد در فاصلهاي كه تا انتخابات داريم شاهد حضور چند حزب قدرتمند خواهيم بود. اين احزاب با هم ائتلاف ميكنند و شخصيتهاي حقيقي هم آنها را كمك ميكنند تا حركتي ماندگار در كشور به وجود آيد. هم در انتخابات ميتوانند باهم وحدت و انسجام داشته باشند و هم در خارج از انتخابات فعاليت حزبي ميكنند. تمام هم و غم ما پيروزي در انتخابات نيست و اين يكي از اهداف است. ما وظيفه داريم توسعه سياسي در كشور به وجود آوريم و دموكراسي را توسعه و تعميق بخشيم.
در طول سال احزاب بايد مورد حمايت حكومت و شخصيتهاي سياسي ملي قرار بگيرند. در دوران انتخابات هر جبههاي براي خود يك ائتلاف و اتحاديه تشكيل دهد و به صورت جبههاي شانه به شانه هم بروند تا بتوانند انتخابات را مديريت كنند. در اين صورت هم در انتخابات موفق خواهيم بود و هم از دموكراسي و توسعه سياسي فاصله نگرفتهايم؛ هم گامهاي بلندي به طرف تحزب برداشتهايم.
ائتلاف با اصولگرايان معتدل چقدر لازم است كه ادامه پيدا كند؟ آيا اين ائتلافها ممكن است باعث تضعيف هويت اصلاحطلبانه و حركت جبههاي اصلاحطلبان شود؟
ائتلاف با اصولگرايان معتدل يك تاكتيك سياسي بوده كه اصلاحطلبها براي تضمين موفقيت خودشان يك روش جديدي را به نام اعتدالگرايي عنوان كردند. اين روش شامل هم اصلاحطلبان و هم اصولگرايان معتدل ميشد. به اين خاطر كه احتمال ناكامي ميدادند در صورتي كه خودشان به تنهايي وارد صحنه ميشدند و اصولگرايان هم احتمال شكست ميدادند. همين شد كه ائتلاف كردند تا جبهه عامتري را به وجود بياورند.
وقتي ميخواهند كانديدا معرفي كنند، معيارشان ديگر اصلاحطلبي نيست بلكه اعتدالگرايي است. در زمان چيدن كابينه و واگذاري مسووليتهاي ديگر متر و معيار اعتدالگرايي است. يعني در واقع هويت اصلاحطلبي منقلب ميشود به اعتدالگرايي. در واقع اصلاحطلبي تحت الشعاع قرار ميگيرد. در واقع بايد به اين سمت برويم كه اصلاحطلبها با مباني ايدئولوژيكي و سياسياي كه دارند روي پاي خودشان بايستند. اصولگراها بايد تندروها را كنار بزنند و با هويت اصولگرايي و معتدل وارد صحنه شوند. ايده آل براي ما اين است كه با شعار و آرمان اصلاحطلبي وارد صحنه شويم و اصولگرايان هم با اين ايده و آرمان وارد صحنه رقابت شوند.
بايد توجه كرد كه اقدام انجام شده در چند انتخابات گذشته مبني بر ائتلاف يك اقدام تاكتيكي و اورژانسي براي رسيدن به موفقيت بوده است اما ائتلاف يك اقدام اساسي، دايمي و ايدئولوژيك نيست. از همين الان اصلاحطلبان بايد خود را آماده كنند تا وقتي كه بتوانند مستقل وارد صحنه شوند و پيروزي را به دست آورند. اين مساله دور از ذهن نيست. اصلاحطلبان موقعيتي را در جامعه دارند كه اگر تلاش كنند و انسجام خود را حفظ كنند، اميد موفقيتشان بسيار بالا است.
در انتخابات ٩٨ مشخصا اين ائتلاف بايد ادامه پيدا كند يا بايد مستقلا وارد ائتلاف شوند؟
همان طور كه اشاره كردم دكترين ما ائتلاف نيست بلكه براي اصلاحطلبان و اصولگرايان معتدل اين يك تاكتيك است. اگر ما در زمان انتخابات متوجه شديم كه ميتوانيم به صورت مستقل وارد انتخابات شده و پيروز شويم، دليلي ندارد كه ائتلاف كنيم. ميتوانيم كانديداهايي را كه هويت اصلاحطلبي دارند وارد صحنه كنيم.ولي اگر ديديم كه آسيبپذير هستيم و شرايطمان همانند چند انتخابات گذشته است، بايد ائتلاف را ادامه دهيم. بايد بپذيريم كه ائتلاف ما با اصولگرايان معتدل يك اقدام استرتژيك، دايمي و ماندگار نيست و يك روش زودگذر است.
با توجه به گفته شما اين پرسش مطرح ميشود كه اين شرايط ويژه انتخاباتي براي اصلاحطلبان برطرف شدني است و تحت چه شرايطي اصلاحطلبان ميتوانند به اين ائتلاف پايان دهند؟
بخشي از شرايط آينده اصلاحطلبان به وضعيت دولت مورد حمايت اصلاحطلبان بستگي دارد. اگر دولت توفيق بالايي داشته باشد، اصلاحطلبان در سالهاي ٩٨ و ١٤٠٠ ميتوانند مستقل وارد صحنه شوند. همينجا اشاره كنم كه به دليل اينكه اصلاحطلبان دولت را حمايت كردند و بدون شك و ترديد و مثل روز روشن اين مساله براي همه مسجل است كه بدون حمايت اصلاحطلبان آقاي روحاني نميتوانست توفيق پيدا كند و رمز موفقيت آقاي روحاني حمايت اصلاحطلبان بوده و هست، الان بايد خيلي با احتياط و حساب شده حركت كنيم.
چرا كه دولت اصلاحطلب نيست و حضور اصلاحطلبان در دولت خيلي كمرنگ و در استانها هم چنين است. معلوم نيست سياستهاي آتي دولت تا چه اندازه مورد قبول اصلاحطلبان باشد و تا چه اندازه بتواند اميد مردم را افزايش دهد. اينجا اتخاذ تصميم و برنامه در برابر مردم نياز به كنكاش و بحث و مذاكره دارد تا دچار مشكل نشويم. از طرفي نميتوانيم حمايتمان را از دولتبرداريم چرا كه به مردم تعهد دادهايم. از طرف ديگر نبايد بدون انتقاد از دولت حمايت كنيم. لذا بايد اصلاحطلبان محتاطانه، با حساب و كتاب و سنجيده عمل كنند تا دچار مشكل نشويم.
- 13
- 6