یکی از دغدغه های اساسی در عرصه فعلی سیاست حضور افراد با رویکردهای دو نبش است. بدان معنا که سیاستمداران با حمایت یک جناح و یا حزب وارد عرصه سیاست میشوند اما با گذشت زمان از آن تفکرات و اهداف جناحی فاصله میگیرند یا در برهههای مختلف و بعضا حساس زمانی، به گونهای عمل میکنند که نه تنها هیچ سنخیتی با جریان سیاسیشان ندارند بلکه بعضا در تضاد است.
اما این نگرانی مختص به جناح خاص نیست، بلکه هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان به آفت افراد بیهویت در عرصه سیاست دچار هستند. بنابراین یکی از دغدغههای اصلی هردوجریان سیاسی در حال حاضر همین افرادی هستند که نمیتوان به هویت اولیه آنها اطمینان کرد و امکان دارد عوامل متعددی که بیشتر آنها نیز به منافع فردی بازمیگردد در تغییر رویکرد آنها موثر باشد. نمونه این اتفاقات در عرصههای حساس و سرنوشت ساز کشور بیشتر به چشم میخورد.
چراکه قطعا افرادی که قصد ورود به عرصه سیاست از طریق رانتها و یا لابیهای موجود را دارند در شرایط شلم شوربا و شلوغی فضای سیاسی که کشمکشهای جناحی نیز به آنها اضافه میشود، بیشتر فرصت عرض اندام پیدا میکنند. به عنوان مثال در انتخابات مجلس و فراکسیون امید به وضوح این اتفاق رخ داد و نتیجه حواشی بعد از انتخابات آن حضور افرادی بود که رویکرد ها و تفکرات دو نبش داشتند.
شاید در وحله اول از اصلاحطلبی و رویکردهای جناح اصلاحات حمایت کردند اما با گذشت زمان فاصله گرفتن آنها از رویکردهای اساسی و اولیه فراکسیون امید حاشیه ساز شد. اما این تنها مثال در این مسئله نیست و اتفاقی که در حال رخداد است رشد بی رویه این افراد در هردو جناح است که دامن گیر جناحهای سیاسی میشود.
اگر طمع قدرت برای منافع ملی باشد مثبت است
درهمین خصوص محمد صادق جوادی حصار فعال سیاسی اصلاح طلب درگفتوگو با ابتکار گفت:« یکی از دلایل حضور نیروهای مختلف در عرصه سیاسی ورود به قدرت و در نتیجه بهره مندی از فواید آن است. تجربه هم ثابت کرده برخی از افراد وقتی توسط یک جریان سیاسی به قدرت نزدیک میشوند یا تمایل دارند نزدیک شوند و ناکام میمانند، سعی میکنند روشهای دیگر را هم امتحان کنند. یکی از این روشها پیوستن به جریان مخالف است.
رویکرد عمده این افراد ورود به قدرت سیاسی و استفاده از تاثیر جریانها برای کسب مناصب سیاسی است، البته مقوله منفی هم نیست. اصل قدرت سیاسی اگر برای رسیدن به منافع ملی و عمومی باشد، رویکرد مثبتی است و اساس بسیاری انقلابها هم همین مورد بوده است.» وی افزود:« یکی از کارکردهای عمده احزاب نیز همین است که بتوانند در تعامل با قدرت سیاسی همه یا بخشهایی از آن را متاثر از خود کنند یا قدرت سیاسی را به دست بیاورند. این مسئله فارغ از نیت خوانی که ببینیم نیت فردی که قصد ورود به قدرت را دارد منافع ملی یا شخصی است، حضور افراد متخصص و کارشناس را میطلبد و این افراد کنشگران سیاسی هستند.
این کنشگران سیاسی اتفاقا، در حوزه عمل سیاسی به دو دسته تقسیم میشوند. عده ای هستند که بیشتر رفتار آنها معطوف به نظریات سیاسی است و در حوزه اندیشهای رقم میخورد. نویسندگان ،پردازان و روزنامه نگاران از این جمله افراد هستند وعده ای دیگر نیز هستند که با گرایشهای اصلاح طلبانه در حوزه بسیج افکار عمومی نقش آفرین هستند. احزاب نیز به همین شکل است.»
حضور سیاستمداران بی هویت در عرصه سیاسی موقت است
اما فارغ از تبعاتی که این افراد با حضور خود در عرصه سیاست با استفاده از اسم جناحی خاص برای آن به ارمغان میآورند، نحوه ورود آنها در جریان ها نیز بسیار حائز اهمیت است. بدان معنا که چگونه این افراد وارد جریان ها میشوند که از حضور آنها نیز جلوگیری نمیشود تا زمانی که به وضوح عقاید دو قطبی خود را نشان نمیدهند، متوجه شخصیت چند وجهی آنها نمیشوند.
علی دورانی فعال سیاسی اصولگرا در این باره به «ابتکار» گفت:« ورود این افراد از زمان ظهور احمدی نژاد و اطرافیانش شکل گرفت. چراکه آنها از نردبان نیروهای انقلابی استفاده کردند و خودشان را صاحب سبک و ایدئولوژی دانستند. در حال حاضر هم جایگاه آنها بین جناح های سیاسی کاملا روشن است. این گونه افراد شاید بتوانند به طور موقت به رانتهای قدرت دست پیدا کنند اما به مرور زمان به راحتی حذف میشوند.
در زمان انقلاب به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی بعضی از دشمنیهایی که از سمت جدا شدگان از انقلاب و دشمنان داخلی آن شکل میگرفت خیلی زود با انقلاب تسویه حساب میکردند.» وی افزود:« در دهههای اخیر به دلیل با تجربه شدن جریانها ظهور این افراد به لحاظ کیفی جدی تر شدهاست. به عنوان مثال احمدی نژاد را در داستان تسخیر لانه جاسوسی ببینید؛ در آن زمان هم رفتار خاصی داشته و مشخصههای رفتاری او در طی زمان نیز به همان شکل ماند اما در آن زمان جدی گرفته نمیشدند.
اما در حال حاضر به دلیل پیچیدگی که در عرصه سیاست وجود دارد و جدیتر شدن روند رشد جناحها، این افراد نیز به طور جدیتری برای حضور در عرصههای سیاسی تلاش میکنند.» محمد صادق جوادی حصار نیز دراین باره به «ابتکار» گفت:« این افراد بیشتر از طریق همین جریانهای سیاسی یا از طریق لابیهای قدرت، وارد عرصه سیاست شدند. آنها به گونهای وارد سیاست ایران شدند که بسیاری از افراد با شرایط مساوی امکان حضور در قدرت را پیدا نمیکردند.
چراکه کسی آنها را نمیشناسد و معمولا از بین این افراد کسانی که از رانتهای قدرت بهرهمند هستند، بر بقیه مقدم ترند. بالاخره این اتفاقات معمول و رایج در کشور است. در بدو انقلاب هم این افراد بودند اما هدف و روحیه آنها متفاوتتر بود. اما با گذشت زمان جریانهای بیشتری روی کار آمدند ؛ چپ، راست، ملی مذهبی ها، روحانیون، روحانیت ملی مذهبیها، تکنوکراتها، کارگزاران و... و به همین شکل از یکدیگر تفکیک شدند.»
جناح های سیاسی بی ثبات هستند
مسئله قابل توجهی که در روند رو به رشد حضور این افراد وجود دارد، افزایش آنها در هردو جریان است. به طوری که شاید در طی مدت زمانی کوتاه از افراد زیادی با وجهه مشخص سیاسی، رفتاری خلاف خاستگاه اصلی آنها دیده باشیم. علی دورانی درخصوص علل روند افزایشی این افراد در هردو جریان به «ابتکار» گفت:« یکی از علتهای اصلی آن وضعیت بی ثبات جناحها و جبههبندیهای سیاسی در کشور است و در هر انتخابات یک جبهه بندی خاص رخ میدهد.
معمولا هم به طور غیرمستقیم با بعضی از جناحها و تشکلهای سیاسی مرتبط هستند. شرایط طوری است که فکرمیکنند اگر بتوانند از منافع وابسته به یک جناح استفاده کنند، بیشتر میتوانند در عرصه سیاسی موفق باشند. طبیعی است که رفتار دو گانه اتخاذ میکنند و حضور آنها حضور با ثباتی نیست و این افراد هم در عرصه کلان سیاسی مضر هستند. هم در درون جریانها، زمانی که افراد به خواسته های خود میرسند به جناحی که در آن حضور داشتند، دهن کجی میکنند.» وی افزود:« متاسفانه بعضی وقتها این افراد با ضرباتی که به خاستگاه خود میزنند، سعی در بزرگ کردن خود دارند. آنها با نوعی تخریب خواستگاه اولیه خود سعی میکنند در عرصه سیاست و قدرت مناصبی را به دست بیاورند و معمولا جناح ها در تلاش هستند تا از شر این افراد در امان بمانند و وجنات آنها دامن گیر جناح ها نشود.»
شایسته سالاری باید معیار قرار گیرد
در نهایت اما مسئلهای که حائز اهمیت است جلوگیری از ورود این افراد بی کارنامه به عرصه سیاست است.
منظور از بیکارنامه صرفا فعالیت سیاسی نیست. مسئله اصلی فعالیت سیاسی در یک روند مشخص است که آنها معمولا این روش را در پیش نمیگیرند و هر سمتی که منافع آنها، کشش بیشتری به آن سمت داشته باشد میروند حال آنکه این منافع به سمت خلاف تفکری که از آن حمایت میکردند برود، برای آنها اهمیتی ندارد.
محمد صادق جوادی حصار با بیان اینکه جلوگیری از ورود این افراد به عرصه سیاست سخت است به«ابتکار» گفت:«جلوگیری از ورود این افراد کار سختی است اما میتوانیم برای استفاده بهینه از ظرفیتهای ملی در مناصب حاکمیتی، شفافیت، قانون گرایی و شایسته سالاری را ملاک عمل قرار دهیم.
البته معمولا از هرجریان و جبههای افراد شایسته برای حضور در قدرت ردصلاحیت میشوند و معمولا افراد متصل به لابیهای قدرت و ثروت جایگزین میشوند. در کل باید شایسته سالاری در انتخاب افراد ملاک قرار گیرد.»
احزاب میتوانند از ورود افراد بی هویت جلوگیری کنند
یکی از عللی که در پس رشد افراد بی هویت در عرصه سیاسی خودنمایی میکند عدم وجود تشکیلات حزبی فراگیر در کشوراست که در جای خود تاثیرات مخربی در رشد افراد بی ارتباط به فعالیتهای حرفهای سیاسی داشته است. علی دورانی در این باره به «ابتکار» گفت:« اگر نقش احزاب جدی تر گرفته شود قطعا با حضور کم تر این افراد مواجه
میشویم. چراکه اگر هرشخص در دوران انتخابات از جناحی خاص حمایت کنند با تعریف قوانینی به خصوص میتوانیم الزامی برای آنها را در پاسخگویی به آن جناح به وجود بیاوریم. درواقع با تثبیت وضعیت جناح ها و جبهه ها میتوانیم از استفاده برخی افراد از آبهای گل آلود جلوگیری کنیم.
اگر به این سمت برویم که احزاب فراگیر داشته باشیم تا این احزاب بتوانند نهله های سیاسی را نمایندگی کنند، مردم سالاری دینی در جامعه جا خواهد افتاد و سوء استفاده افراد از جریانهای کم تر خواهد بود.» وی افزود: «درواقع بهتراست جناحهای سیاسی شناسنامه دار شوند. نقش احزاب مورد بازتعریف قرار گیرد. مخصوصا قوانینی که در انتخابات وجود دارد، چه در مورد برگزاری و تبلیغات انتخابات و چه قوانین جانبی آن و قوانین جامع و مانعی شود.»
محمد صادق جوادی حصار نیز دیدگاهی نزدیک به علی دورانی داشت و معتقد بود عدم تشکیلات حزبی در کشور، ساختار آن را سنتی کرده است. وی دراین باره به «ابتکار» گفت:«حزب در جامعه سیاسی ایران مثل این است که بخواهیم سیستم کشاورزی را آبیاری سنتی کنیم یا مکانیزه اما اینکه از سرناچاری از آبیاری سنتی استفاده کنیم دلیل بر صحیح بودن این شیوه آبیاری نیست. ما در جامعه سیاسی اگر بخواهیم از احزاب استفاده لازم ببریم باید سیستم دولتی و مدیریتی را حزبی کنیم. اگر احزاب قدرتمند در کشور وجود داشته باشد و بتوانند مدیریت کشور را به دست بگیرند دیگر با ورود این افراد منافع طلب سیاسی کمتر مواجه می شویم چراکه در حال حاضر سیستم حزبی موثر در کشور نداریم.»
در انتها میتوان گفت مسئله افراد بی هویت سیاسی، دغدغه هردوجناح است و فعالان سیاسی هردوجناح اصولگرا و اصلاحطلب، نبود تشکیلات حزبی را در آن موثر میبینند. اما تنها دلیل رشد این افراد نبود تشکلها و نهادهای مردمی نیست. چراکه این افراد از بدو تولد انقلاب ایران وجود داشته اند و حضور آنها نیز روند افزایشی داشته است.
- 16
- 6