پس از كودتا و دستگيري مجدد نواب صفوي پدر از سيستم بريدند
اسلحه ترور حسنعلي منصور را آيتا...هاشمي تهيه كرده بود
فداييان اسلام حتي نسبت به مرحوم كاشاني نيز ديدگاه طرفداري مطلقي نداشتند
ساختار موتلفه پير است. تفكرات دهه چهل همچنان بر اين حزب حكمفرماست
موتلفه، قديميترين تشكل در احزاب حال حاضر كشور و در عين حال عقبافتادهترين تشكل نيز است
بيشك يكي از باسابقهترين مبارزان انقلاب اسلامي ايران شهيد حاج مهدي عراقي است. شهيد عراقي فعاليت سياسي خود را در دهه ۲۰ در تشكيلات فداييان اسلام آغاز كرد. تجربيات او در اين تشكل، در نهايت به تشكيل موتلفه اسلامي و ترور حسنعلي منصور منجر شد.
شهيد عراقي اگرچه ابتدا به اعدام محكوم ولي در ادامه به حبس ابد و پس از چندي از سوي دادگاه مربوط عفو شد. اين شهيد بزرگوار پس از ترور منصور، به ۱۳ سال حبس در زندانهاي پهلوي محكوم شد. مبارزان انقلابي كه در آن روزها در كنار او در زندان بودند از خلق و خوي وي به نيكي ياد ميكنند. پس از حضور امامخميني(س) در نوفل لوشاتو، شهيد عراقي به فرانسه شتافت و فعاليت مبارزاتي خود را در چندماهه منتهي به پيروزي انقلاب نزد امام(س) سپري كرد. پس از ۲۲بهمن، بهعلت اعتمادي كه از جانب امام(س) به وي وجود داشت به سمتهاي متعددي منصوب شد.
در نهايت اين انقلابي مبارز در ۴ شهريور ۱۳۵۸ به دست گروهك فرقان به شهادت رسيد. «قانون» تمامي اين رويدادها و نقش شهيد در پيشامدهاي سه دهه مبارزهاش، از فداييان اسلام تا پيروزي انقلاب را با امير عراقي، فرزند ارشد ايشان بررسي كرد كه مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
از كودكي پدرتان برايمان بگوييد؟
پدر من اول فروردين ۱۳۰۹ در تهران متولد شدند. ايشان بچه دوم خانواده بود، يك خواهر بزرگتر و دو برادر كوچكتر از خود نيز داشتند. اصالت پدر به تهران برميگشت. در كودكي در محله پاچنار سكونت داشتند.
دوران دبستان را در مدرسه حافظ تحصيل كردند. آنگونه كه بنده شنيدم، مادر خانواده از پدر مذهبيتر بودند. مادربزرگ بنده در كلاسهاي تفسير قرآن شركت داشتند و افكار مادر در فرزندان خانواده تاثير بهسزايي گذاشت.
شهيد تحصيلات داشت؟
بله پدر ديپلم داشتند. آن زمان براي ديپلم يازده كلاس، درس ميخواندند. چون در سالهاي آخر تحصيل در فداييان اسلام نيز فعال بودند، كلاس دهم و يازدهم را حاجآقا به صورت شبانه تحصيل كردند.
از نحوه آشنايي شهيد عراقي با نواب صفوي و فداييان اسلام اطلاع داريد؟
از اولين ديدار ايشان كه منجر به آشنايي با نواب صفوي شد، اطلاع دقيقي ندارم. مرحوم نوابصفوي در همان محلههاي جنوب شهر سكونت داشتند و يارگيري خود را نيز از آن مناطق آغاز كردند. بهدليل روحيه مذهبي شهيد عراقي، وي به تشكيلات فداييان گرويدند. مرحوم نواب صفوي از پدر بنده بزرگتر بودند. شهيد عراقي به دليل روحيه اي كه داشتند، به طرف افراد جذاب جلب ميشدند و بهدليل ويژگيهاي شخصيتي، بسيار زود به راس تشكيلات فداييان اسلام راه يافتند.
پيش از ورود به فداييان اسلام، پدر در مبارزات پيرامون بحث بهاييت در مدرسه شركت داشتنداين عضويت پدر تا سال ۱۳۳۲، ادامه داشت. پيش از كودتا، افرادي همچون پدرم و مرحوم رفيعي، از تشكيلات فداييان اسلام جدا شدند.
علت جدايي پدرتان از فداييان اسلام چه بود؟
به نحوه برخورد شهيد واحدي(نفر دوم فدايیان اسلام) برميگردد. عملكرد مرحوم واحدي با روحيه شهيد عراقي همخواني نداشت. از آن گذشته، ترور حسين فاطمي نيز يكي از عوامل خروج پدر از فداييان اسلام بود. پيش از كودتاي ۲۸ مرداد، رابطه پدر با فداييان اسلام قطع شد و دوسال بعد نيز مجتبي نواب صفوي به شهادت رسيد. پس از شهادت نواب صفوي، روند زندگي پدر به كلي تغيير كرد، ايشان ازدواج كردند و تشكيل خانواده دادند.
در تمامي ترورهاي انقلابي فداييان اسلام در دهه ۲۰ پدرتان نقش مستقيم داشتند؟
پدر در تصميمگيريها يا جلسات فداييان اسلام شركت داشتند. اينكه در سر صحنه ترور نيز حضور داشتهباشند، اطلاع دقيقي ندارم. بدنيست خاطرهاي از شهيد نقل كنم كه پس از ترور رزمآرا، آيت ا..كاشاني از پدر پرسيدند كه فردي كه رزمآرا را به قتل رسانده، خود را عبدا..موحد معرفي ميكند، چرا شما او را خليل طهماسبي معرفي كردهايد. پدر نيز در جواب گفته بودند طهماسبي بيراه نگفته، همه ما عبدا... و موحد هستيم.
گفته ميشود كه پدرتان در ترور احمد كسروي حضور داشتند، شما اين گفته را تاييد ميكنيد؟
خير، مرحوم نواب صفوي نقش اصلي را ايفا كردهاست. تا آنجا كه من ميدانم اسلحه مرحوم نواب عمل نكرده و با كوبيدن همان سلاح، كسروي و منشياش را از پاي درآوردهاند. ترور وي به پيش از تشكيل فداييان اسلام برميگردد و بيشتر به شكل خودجوش صورت گرفتهاست.
مرحوم آيتا..كاشاني، از جزييات نقشههاي فداييان اسلام با خبر بودند؟
خير، آيتا..كاشاني در ريز فعاليتهاي فداييان اسلام نبود. اگر در قالب هاي امروزي بخواهيم ترسيم كنيم، فداييان اسلام گروه تندوتيز و عملگرايي بودند كه علاوه بر سخنراني، دست به عمل نيز ميزدند. امروزه شايد خيليها عملكرد آنها را نپسندند و فداييان را افراطي بدانند ولي در زمان خودشان آنها تاثيرگذار بودند. آنها در نخستوزيري مصدق و راهيابي كاشاني به مجلس نقش موثري داشتند.
به اعتقاد شما بهتر نيست كه قضاوت درباره عملكرد گروه هاي تاريخي را با توجه به شرايط آن برهه زماني كه گروه دست به عمل ميزده، بررسي كرد؟
بله فرمايش شما صحيح است. برخي افراد ميانسالي كه امروز ميبينيم، در جواني از لحاظ شخصيتي بسيار متفاوت بودهاند. فداييان اسلام نيز ساختار جواني داشت و ممكن است اشتباهاتي در عملكردشان وجود داشته باشد. محيط، بسيار تاثيرگذار است. فردي مانند اكبر گنجي را نگاه كنيد. كسي كه در جواني آن موضعها را ميگرفت و نسبت به مرحوم هاشمي و بهشتي واكنش تندي را از خود نشان ميداد، حال مدعي ليبراليسم شده و خود را فردي آزاديخواه معرفي ميكند.
افرادي كه اينچنين بيثبات هستند، از دو حال خارج نيستند، يا منفعت شخصيشان ايجاب ميكند كه اينگونه باشند يا تحت تاثير فضاي عمومي، دست به اين كارها ميزنند. به اعتقاد من اين بيثباتيها بيشتر به منفعت شخصي برميگردد. البته اين نكته را نيز بگويم كه ما ايرانيها احساساتي هستيم. صبح درود بر مصدق ميگوييم و ظهر به يكباره مرگ بر مصدق سر ميدهيم. اگر روزي مملكتمان نيز ضربه بخورد از همين نقطه ضعف خودمان است.
گفته ميشود، شهيد عراقي در آزادي نواب صفوي از زندان در زمان مصدق نقش داشتهاست، از جزييات اين اتفاق اطلاعي داريد؟
پدر به همراه يك گروه ۵۰ نفره در اعتراض به بلاتكليفي نواب صفوي دست به تحصن زدند. خاطرهاي از پدر در آن زمان برايتان نقل كنم كه در روزهاي آخر تحصن، موادغذايي كمي برايشان باقي ماندهبود. مرحوم پدر ميگفت كه سه تخم مرغ براي ۵۶ نفر ماندهبود كه پدر مجبور شدند آن را با تيغ بين همه مساوي تقسيم كنند.
موضع شهيد عراقي نسبت به مرحوم مصدق چگونه بود؟
بيشك موضع پدر نسبت به مصدق مثبت نبود. خاطرات «ناگفتههاي» شهيد عراقي را اگر بخوانيد، در آنجا اشاره شده كه تحت تاثير نوابصفوي بودهاند. فداييان اسلام حتي نسبت به مرحوم كاشاني نيز ديدگاه طرفداري مطلقي نداشتند. ويژگي فداييان اسلام در اين بود كه اگر مخالفتي با جناحي داشتند آن گروه را زير بار توهين قرار نميدادند و حتي در برههاي اگر لازم بود به همان افراد كمك ميكردند. براي مثال ميتوان به انتخابات مجلس اشاره كرد كه آنها در راهيابي مليگراها و شخص مرحوم كاشاني كمك شايان توجهي كردند.
شهيد عراقي چه سالي ازدواج كردند؟
پس از كودتا و دستگيري مجدد نواب صفوي، پدر از سيستم بريدند. در سال ۱۳۳۴ با نوه دايي خود ازدواج ميكند. پدر مادري بنده فردي متمول و مذهبي بود، درحالي كه پدر من در خانوادهاي متوسط قرار داشت. آنگونه كه شنيدم، پدرم از خانواده اش درخواست ميكند كه مادرم را خواستگاري كنند در حالي كه مادربزرگم به پدر ميگويند كه سطح خانواده آنها به ما نميخورد و از طرف ديگر نيز مادربزرگم رويش نميشد به دايي خود اين پيشنهاد را بگويد. در نهايت به هر شكلي كه بود، اين ازدواج سرميگيرد. ۶ سال پدر مشغول خانواده ميشود تا اينكه دوباره با شروع مبارزات امام(س) در دهه چهل به صحنه مبارزه برميگردد.
حاصل اين ازدواج چند فرزند بود؟
سه فرزند پسر؛ بنده كه فرزند ارشد خانوادههستم، برادرم نادر، و حسام كه همراه پدر شهيد شد و كوچكترين برادرم بود.
پدر شما بهعنوان يكي از بنيانگذاران حزب موتلفه اسلامي چه نقشي در تشكيل آن داشت؟
ريشه موتلفه اسلامي به هياتهاي مذهبي برميگردد. مسجد ابوالفضل و هيات اصفهانيها و ساير هياتها، شاكله موتلفه اسلامي را تشكيل ميدادند. از قرار معلوم يك روز اين هياتها براي ديدار امام خميني(س) به قم عزيمت ميكنند. امام(س) به آنها انتقاد ميكند كه چرا شماها گروه گروه هستيد و متحد نميشويد. از آنجا به بعد، همه اين هياتها و جمعيتهاي كوچك به شكل هياتهاي موتلفه اسلامي، گروه واحدي را تشكيل دادند.
در ترور حسنعلي منصور، پدرتان چه نقشي داشت؟
پدر، مسئول شاخه نظامي موتلفه اسلامي بود. از اين رو آموزش نيروها را برعهده داشت. معدن ذغال سنگ زياران يا كورههاي آجرپزي به مركز آموزشي براي بچههاي موتلفه اسلامي تبديل شدهبود. شهيد عراقي از امكاناتي كه داشت، نهايت استفاده را ميكرد. مسئوليت ترور منصور با آن چهارنفر بود.
شهيد عراقي، كه نيروهاي موتلفه را آموزش ميداد، خود در كجا آموزش ديدهبود؟
تجربيات ايشان به زمان حضورش در فداييان اسلام برميگشت.
اينكه گفته ميشود اسلحه ترور منصور را مرحوم هاشمي تهيه كرده بود، ادعاي درستي است؟
خدا مرحوم هاشمي را بيامرزد. ميگفتند هرجايي اين ادعا را بيان كنيد من تكذيب ميكنم. از قرار معلوم گويا اين اسلحه را آيتا..هاشمي تهيه كردهبود. ولي پدر در دادگاه مدعي شد كه اسلحه را از نواب صفوي كه ۱۰سال پيش از آن كشته شدهبود، گرفتهاست. كسي نميتوانست نواب صفوي را نبش قبر و او را بازخواست كند. اگر ادعاي ديگري ميكردند افراد زيادي دستگير ميشدند و به شكل دومينو، اين دستگيريها پيش ميرفت.
حكم پدرتان ابتدا اعدام بود؟
بله ولي در نهايت به حبس ابد تقليل يافت.
چه شد كه حبس ابد نيز به ۱۳ سال حبس كاهش يافت؟
پس از ۱۳ سال عفو خوردند و در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شدند.
در زمان آزادي پدر شما ايران بوديد؟
ايران نبودم. براي تحصيل به آمريكا رفته بودم. البته در ارديبهشت ۵۷ براي ديدار پدر، طي سفري يك ماهه به ايران بازگشتم.
شهيد عراقي پس از آزادي تا پيروزي انقلاب چه فعاليتي داشتند؟
بهمن ۵۶ كه آزاد شدند تا زمان پيروزي انقلاب، كارهاي كورهپزخانه را پيش ميبردند و همزمان فعاليت اجتماعي نيز داشتند. تا آنكه پس از ۹ ماه، امام(س) از نجف به پاريس رفتند و پدر نيز به آنجا عزيمت كردند. زمانيكه پدر قصد سفر به پاريس را داشت، من را نيز مطلع كرد. بنده نيز در همان اوايل سكونت امام(س) در نوفل لوشاتو به آنجا رفتم.
از مدت زماني كه در نوفل لوشاتو حضور داشتيد، برايمان بگوييد؟
در همان روزهاي اول به نوفل لوشاتو رفتم. هنوز مانند روزهاي آخر اقامت امام(س)، آنجا شلوغ نشدهبود. خانهاي كه براي امام اجاره كردهبودند، در كنار خيابان باريك و باغي قرار داشت. همچنين آن باغ به محل سخنراني حضرت امام(س) تبديل شدهبود.
وقتي وارد خانه شدم، متوجه شدم كه امام و سايران براي اقامه نماز جماعت در اتاق كوچك طبقه بالا حضور دارند. بيشتر دانشجويان انجمن اسلامي اروپا در نوفل لوشاتو حاضر بودند و بين دانشجويان اروپا و آمريكا يك تقسيمبندي وظايف ناخواستهاي اتفاق افتادهبود. كارهاي تداركات در دست بچههاي آمريكا و فعاليت فرهنگي، بيشتر برعهده بچههاي اروپا بود.
جالب اينكه بين دانشجويان آمريكا و اروپا اختلافاتي وجود داشت. بيشتر مواقع، ناهار ساندويچ تخم مرغ به مهمانان ميدادند و خبرنگاران خارجيتصور ميكردند كه تخم مرغ براي ما خيلي مقدس است. شبها نيز هشت نفري بوديم كه براي خواب به اتاق زير شيرواني ميرفتيم. افرادي از جمله غرضي و محمد هاشمي از جمله حاضران در اين اتاق بودند.
از لحظهاي كه پدر توسط ساواك دستگير شد، خاطرهاي داريد؟
بله آن شب من همراه پدر بودم. آن شب در مراسمي كه سخنرانش مرحوم هاشمي بود، حضور داشتيم. پس از مراسم، پدر به همراه شريكش سوار بر يك تاكسي ۱۰۷بنز شديم. به ياد دارم كه هوا سرد بود و برف زيادي آمدهبود.
تاكسي در انتهاي مسير نزديك خانه در قلهك، توي برف گير كرد. زمانيكه به خانه رفتيم متوجه غيرعادي بودن شرايط شديم. تعدادي از ساواكيها پيش از آمدن ما، در خانه حاضر شدهبودند. شريك پدر گفت: حاجي گويا مهمان داريد، پدر نيز در پاسخ گفت بله دوستان با من كار دارند. تصاوير آن شب را در ذهن دارم. ميفهميدم كه اتفاقي در حال رخ دادن است ولي نميدانستم آن اتفاق از چه جنسي است.
حاج آقا از ساواكيها خواست كه به سرويس دستشويي برود. همان لحظه گويا آنها نيز فهميدهبودند كه پدر بيجهت دستشويي نرفتهاست. پس از آنكه پدر را بردند يك نفر از آنها به دستشويي رفت و متوجه دفترچهاي شد كه ديگر محتواي آن قابل خواندن نبود.
از نقش مادر در طول اين ۱۳ سال بگوييد؟
مادر با وجود علم بر مبارزات سياسي، حاضر به ازدواج با پدر شدند. در طول مبارزات نيز همواره پدر را ياري كردند. حاج خانم براي فرزندانش هم مادر و هم پدر بود. خدا خيرشان بدهد، به بهترين شكل هر دو نقش را ايفا كردند.
از پدر خاطرهاي مربوط به زمان زندان شنيدهايد كه برايمان نقل كنيد؟
زندان همه روزهايش خاطره است. اينكه بنشيند و از آن دوران برايمان خاطرهاي نقل كند، نه به اين شكل نبوده و صحبتهاي ايشان در كتاب ناگفتهها آمدهاست و اين كتاب بهترين منبع خاطرات شهيد عراقي است.
موضوعي كه به ياد دارم و شايد بهعنوان خاطره جالب باشد، اين بود كه پدر در دوران زندان مسئوليت آشپزخانه سياسي و سايران را برعهده داشت. حتي اواخر نيز براي ملاقات او وقت حضوري ميدادندكه به آشپزخانه برويم. زندانبانها احترام پدر را نگه ميداشتند. علت مسئوليتهاي ايشان در زندان نيز همين موضوع بود.
در بحبوحه انقلاب غير از حضور در نوفل لوشاتو فعاليت ديگري نيز داشتيد؟
خير، يك ماه در نوفل لوشاتو بودم و دوباره به آمريكا برگشتم. ارديبهشت ۵۸ به ايران آمدم و قصد داشتم كه تنها براي چندماه در ايران حضور داشتهباشم كه آن اتفاق براي حاجآقا رخ داد و براي هميشه در ايران ماندگار شدم.
در چه رشته و كدام دانشگاه تحصيل ميكرديد؟
در رشته امور بينالملل در كالج خصوصي و مذهبي مريمانت تحصيل ميكردم. دليل اينكه اين دانشگاه را انتخاب كردم، حضور فرزندان عمهام در آن منطقه بود. پس از آن نيز به دانشگاه ايالتي رفتم.
چرا در اين رشته تحصيل كرديد؟
هميشه دوست داشتم كه سفير شوم. پس از انقلاب به حوزه نفت رفتم. اوضاع سفارتخانهها را كه ديدم، تصميمم تغيير كرد. موقعيت بسياري برايم بهوجود آمد. در زمان قطبزاده و پس از آن فرصتهاي بسياري فراهم شد ولي زود متوجه شدم كه اين فضاي كاري با روحيه بنده سازگار نيست.
در هيات موتلفه اسلامي، پدر با كدام شخص بيشتر ارتباط داشتند؟
پدر تا حدودي با تمام افراد شاخص موتلفه در ارتباط بودند.
چه ويژگي شهيد عراقي را شاخص ميدانيد؟
چند ويژگي را ميتوانم نام ببرم. ابتدا ويژگي انعطاف پذيري شخصيتي ايشان را بهعنوان شاخص ميدانم. روحيهاي كه پدر داشتند اين بود، كه به يك گروه وابستگي نداشتند. دليل آن به دوران طولانيمدت زندان ايشان برميگردد. در زندان ديگر نميتوان فقط از حزب خود سخن گفت و با ديگران ارتباط نداشت. چيزي كه برايم جالب است اين بود كه پدرم از يك طرف با فردي مانند مرحوم طيب رضايي در ارتباط بود و از طرف ديگر با مراجع از جمله آيتا..مرعشينجفي نشست و برخاست داشتند.
فاصله بين اين دو شخص بسيار است. براي من توجه به اين نكته مهم است كه ميتوانست با فردي در منتهاي منفي و فردي در نهايت مثبتبودن ارتباط برقرار كند. در روابط اجتماعي، آدم بسيار عاطفي بود. هميشه قدم اول را محكم برميداشت و همين ثابت قدمي ايشان ديگران را بهسوي او جذب ميكرد. شجاعت ايشان نيز مثال زدني بود. در دوران كوتاه زندگي ايشان پخته با مسائل برخورد ميكردند.
رابطه شهيد عراقي با ساير گروههاي مبارز به چه شكل بود؟
حاجآقا سعي داشت كه نقش مياندار را ايفا كند. اطلاع داريد كه بين برخي گروهها در دهه ۵۰ اختلاف افتاده بود. پدر سعي داشتند كه با محبت، آنها را جذب و مخالف آن بودند كه ساير افراد را از خودشان طرد كنند.
خارج از دوران زندان، موضع پدرتان با ملي گرايان چگونه بود؟
اگر ارتباط تشكيلاتي منظورتان است كه هيچ ارتباطي بين آنها وجود نداشت، اما اگر ارتباط با افراد منظورتان است، بله با اشخاص رفاقت داشت. به ياد دارم در يك ملاقات كه نزد پدر رفتهبوديم، مهندس توسلي نيز آمدهبودند. بهطوركلي رفاقت را با افراد حفظ ميكردند. شما يادتان باشد كه حاجآقا، بچه قديمي تهران و اهل رفاقت بود. هميشه ميگفت آدمي كه ۵۱درصد خوبي و ۴۹ درصد بدي دارد، هنوز قسمت خوبش به بدياش ميچربد و تو ميتواني با او رفاقت داشتهباشي. يك جملهاي آقاي بادامچيان از پدر در زندان نقل ميكنند كه پدر ميگفت با قمارباز هم ميتواني رفاقت كني به شرط آنكه در بازياش آن فرد صداقت داشتهباشد. معيارهاي او با معيارهاي امروزي تفاوت بسياري داشت.
در زمانيكه پدر در زندان بود شما بهعنوان فرزند آقاي عراقي، تحت فشار نبوديد؟
خير؛ در مدرسه علوي كه تحصيل ميكردم تاحدودي تمامي مسئولان مدرسه از اين اتفاق خبر داشتند و از اين بابت مشكلي نبود. مشكل براي من فقط مسائل عاطفي بود. ممكن بود اگر همكلاسيهايم ميفهميدند پدرم زندانياست، بُعد منفي يك زنداني برايشان تجسم شود و تنها اين موضوع برايم ناخوشايند بود.
پس از آزادي، پدر شما شهيد اندرزگو را ملاقات كردند؟
اطلاعي از اين موضوع ندارم. پدر در يك مستند، درباره شهيد اندرزگو صحبت ميكنند و آنگونه كه من اطلاع دارم اين مستند، اساسي براي ساخت فيلم تيرباران شد. همين مستند تنها يادگار تصويري ما از شهيد عراقي است.
با انقلابيون آن زمان، رفت وآمد خانوادگي داشتيد؟
با آقاي هاشمي رفتوآمد خانوادگي داشتيم ولي موتلفهايها در آن زمان زندان بودند.
پس از فروپاشي فرقان و دستگيري اعضا آن،آيا متوجه شديد كه چه كسي پدرتان را ترور كردهاست؟
كسي كه پدر را ترور كردهبود، فردي جوان و نحيف به نام غلامرضا يوسفي بود. روزي كه حكم، اجرا ميشد بنده به اتفاق عمويم به اوين رفتيم. يوسفي از مسئولان خواستهبود كه ما را ببيند. زمانيكه پيش ما آمد، گفت تنها كسي كه هيچ وقت براي ترورش به اجماع نرسيديم و بحث بر روي ترور او بالا ميگرفت، حاج مهدي عراقي بود. از ما حلاليت گرفت. ضارب شهيد مفتح را بهياد دارم كه خوشحال و خندان به سمت اجراي حكمش در حال رفتن بود. پيش از اجراي حكمشان نيز جلسه اي تشكيل دادهبودند و قرآن ميخواندند و شادمان بودند كه تا لحظات ديگر پيش خدا خواهندرفت.
به غير از شهداي شاخصي كه ميشناسيم، فرقان شخص ديگري را نيز ترور كردهبود؟
بله حاجي طرخاني، كه ترور وي بيشتر رنگ تسويه حساب داشت. اين فرد پيش از انقلاب، آنها را پشتيباني مالي كردهبود. پس از انقلاب ،دوباره كه نزد او رفتهبودند وي از كمك كردن آنها طفره رفته و همين عامل، باعث انتقام آنها شدهبود.
شهيد عراقي پس از انقلاب چه سمتهايي را پذيرفتند؟
سرپرستي زندان قصر، روزنامه كيهان و بنياد مستضفعان از جمله سمتهاي ايشان بود.
آخرين ديدار ايشان با امام(س) چه زماني بود؟
يك هفته پيش از شهادت، به من گفتند كه ميخواهيم به قم برويم. من نيز به همراه آنها به قم رفتم. عكس مرحوم پدرم در كنار امام(س) مربوط به همان سفر است. اين آخرين ديدار پدر با مرحوم امام(س) بود.
محل شهادت پدر كجا بود؟
خيابان زمرد، پشت حسينيه ارشاد ايشان را به شهادت رساندند.
در اولين دوره رياست جمهوري، خانواده شهيد عراقي از فردي حمايت نكردند؟
خير، خانواده ما موضع خاصي نداشتند.
شما خودتان را فرد سياسي ميدانيد؟
به معناي واقعي كلمه سياسي هستم ولي اگر به معناي مستعمل امروزي منظورتان است، نه سياسي نيستم.
پس از انقلاب در چه حوزهاي فعاليت داشتيد؟
در زمان قطبزاده در امور بين الملل صدا و سيما مشغول بودم. بعد از آن به بنياد مستضعفان رفتم و روابط عمومي آنجا را راه اندازي كردم. پس از آن نيز چندسالي در وزارت نفت در بخش امور بينالملل فعاليت داشتم كه پس از مدتي متوجه شدم با شغل كارمندي ميانه خوبي ندارم و به كل از سيستم كارمندي خارج شدم.
در حال حاضر در چه حوزهاي فعال هستيد؟
در امور بينالمللي فعاليت دارم.
از شما براي عضويت در حزب موتلفه دعوت نشدهاست؟
چندين بار دعوت كردهاندولي روحيه بنده با فعاليتهاي تشكيلاتي سازگاري ندارد. ارتباط دوستانه با موتلفه وجود دارد و در دوره مرحوم عسگراولادي بيشتر از امروز بود ولي ارتباط تشكيلاتي با موتلفه تا به امروز نداشتهام.
آيا شما بهعنوان فرزند يكي از موسسان اين تشكيلات، معتقد هستيد كه موتلفه نياز به تجديد ساختار دارد؟
ساختار موتلفه پير است. تفكرات دهه چهل همچنان بر اين حزب حكمفرماست. در جريانها، افراد هستند كه آن را هدايت و تحول ميدهند. تا زماني كه مرحوم عسگراولادي حضور داشتند، تشكيلات موتلفه منسجمتر بود ولي امروز شخصي براي ايجاد تحول وجود ندارد. نمونه آخر همين انتخابات بود. چندروز پيش به يكي از دوستان مي گفتم كه ميرسليم را بهعنوان فردي علمي در انتخابات خراب كردند.
اگر روزي امكان چهرهشدن وي وجود داشت با اين عملكرد آن ها، اين شانس از بين رفت. موتلفه كهنه شدهاست و قصد تغيير و تحولي ندارد. هميشه در مملكت ما فرد و شخص بوده كه تحولات را بهوجود آوردهاست. براي مثال امام(س) روند مبارزات را به انقلاب پيش برد. ولي امروز موتلفه شخصي را ندارد كه آن را انسجام ببخشد. افرادي نيز كه هستند دل و جگر نوآوري را ندارند و با سيستم سنتي، كار تشكيلاتي ميكنند.
پس نياز به تغيير ساختار را حس ميكنيد؟
بيشك نياز به تغيير ساختار حس مي شود. موتلفه قديميترين تشكل در احزاب حال حاضر كشور و در عين حال عقبافتادهترين تشكل نيز است. بعد از ۵۰ سال هنوز نميدانند كه در فرآيند انتخابات چگونه برخورد كنند.
خاطره اي از پدرتان و امام(س) داريد كه برايمان نقل كنيد؟
در سال ۴۲ كه اتفاقات فيضيه پيش آمده بود، پدر در آنجا حضور داشتند. امام(س) دستور دادند كه همه خانهشان را ترك كنند. همه جز پدرم از آنجا خارج شدهبودند. پدرم نقل ميكند كه غروب آمدم لب حوض تا دستم را بشويم، امام(س) همان لحظه او را ديده و فرمودند مگر به شماها نگفتم كه از اينجا خارج شويد. پدر گفتند كه بله شما فرموديد ولي تكليف داشتيم كه بمانيم. امام(س) نيز فرمودند كه تكليف را چه كسي مشخص ميكند. پدر در جواب گفتند تكليف با شما هست ولي تشخيص اين تكليف برعهده ما ميباشد و بعد از شنيدن اين كلام، امام(س) رفتند. پدر نقل مي كند وقتي اين جمله را گفتم اشك در چشمم حلقه زد.
بين نسل اين دهه و نسل پوياي دهه پنجاه و شصت چه تفاوتي وجود دارد؟
تفاوت كه بسيار است. معيارهاي اين نسل با نسل دهه پنجاه و شصت تغييرات بسياري كرده و قابل مقايسه نيست. در بخشي، افراد اين نسل موفق و در بخش ديگري نسل گذشته موفق بودهاند. مشخص نيست كه در درازمدت اين معيارها پاسخگوي نياز جامعه باشد ولي چيزي كه امروز آشكار شده ناموفق بودن اصول و معيارهاي اين دهه است. مردم به نسبت گذشته در جهت منفي قدم گذاشته اند. بُعد معنوي كمرنگ شده و ديگر ايثار، اعتماد، صداقت و غيره به شكل گذشته نيست. البته هيچكدام به صورت مطلق وجود نداشتهاند ولي نسبت به گذشته كمرنگ شده است. براي بنده كه متولد دهه ۳۰ هستم، كمي تحمل شرايط امروز ناخوشايند است. ولي نسل جواني كه آن زمان را نديده برايش امروز تفاوتي ندارد. عملكرد برخي مسئولان نيز موثر بودهاست.
پدرتان در تحول طيب چه نقشي داشتند؟
در تظاهرات عاشورا، همه نگران بودند كه حسين رمضان يخي و طيب مانند ۲۸ مرداد بيايند و مراسم را بههم بزنند. از ترس اينكه اتفاق اين شكلي نيفتد پدر از طريق برادر طيب، نزد او ميرود. هيات عزاداري طيب يك سرش گلوبندك و يك سر آن ميدان اعدام بود. ميخواهم بگويم كه چنين عظمتي داشت. در همان گفتوگو، پدر به طيب ميگويد كه امام(س) گفتهاند طيب هيچ عمل خلافي نخواهد كرد كه پس از اين صحبت، طيب گفته شهيد عراقي را تاييد ميكند و منقلب مي شود. بهگونهاي كه بعد از اتمام جلسه، طيب به فرزندش دستور مي دهد كه برود عكس امام(س) را بگيرد و بياورد به بالاي مغازه بزند.
پس از آن هرچه به طيب فشار آوردند كه از امام(س) برائت كند اين خواسته حكومت را نپذيرفت و در نهايت نيز تيرباران شد. در بحث طيب، هميشه به ياد سخن امام حسين(ع) ميافتم كه مي فرمودند اگر دين نداري آزاده باش. انتهاي هر دو رفتار، يكي است. چه وجه مشتركي در اين بين وجود دارد. از آزادگي نيز ممكن است انسان به شهادت برسد. كسي كه تمام خلافها را مرتكب شده بود در نهايت برسر ايستادگي پاي حرفش به شهادت ميرسد. به قول مرحوم عسگراولادي اتهامي نبود كه نتوان به مرحوم طيب وارد كرد ولي ميبينيم كه در نهايت همچون حر بن رياحي رستگار مي شود.
پدر وصيت داشتند كه در قم به خاك سپرده شوند؟
خير؛ بعد از شهادت، من تصور داشتم كه پدر را در بهشت زهرا(س) دفن كنند. در بهشت زهرا(س) منتظر بودم كه حاجآقا انواري را ديدم و پرسيدم جنازه كجاست ، گفتند به قم فرستاده شدهاست. تعجب كردم و با حالت اعتراض گفتم كه چرا به قم فرستاديد. وقتي گفتند كه امام (س) دستور دادند، من ديگر حرفي نزدم.
امام(س) نيز در مراسم خاكسپاري حضور داشتند؟
امام(س) تشريف آوردند ولي نماز را حاجآقا گلپايگاني خواندند. بعد از تشييع جنازه، خانواده نزد امام(س) رفتند. به ياد دارم كه آخر شب امام(س) سر مزار حاضر شدند و مدتي را آنجا خلوت كردند.
شهيد عراقي در حرم دفن شدند؟
خير در صحن به خاك سپرده شدهاند. شهيد مطهري و ساير علما در مسجد داخل حرم دفن شده اند. تنها شهيد مفتح مانند پدرم در صحن به خاك سپرده شدهاند.
توصيه اي به نسل جوان داريد؟
در اين زمانه بايد از جوانان توصيه گرفت. به نظرم دنيا در كل رو به بدي پيش ميرود تا اينكه در بُعد معنوي حركت كند. البته طبيعي است، چرا كه هرگاه دنيا به اين سمت و سو پيش رفته يك منجي براي بشريت ظهور كردهاست. روزگار سخت و دين داري دشوار شدهاست. اميدوارم كه خداوند كمك كند و باقيمانده ايمانمان از بين نرود.
- 11
- 6