جریانی که در کشور تحت عنوان جناح راست فعالیت می کند، از نظربسیاری فعالان سیاسی به برخی کنشها مشهور است که اخیرا هم دوباره مطرح شده اند. جناح راست که بعدها به اصولگرا معروف شد در طول تاریخ جمهوری اسلامی بارها به حذف جریانهای سیاسی با استفاده از کلید واژه هایی ساختگی و مخصوص به خود یا از طریق نفوذ در نهادهای نظارتی پرداخته است که در حال حاضر اکثریت فعالان سیاسی و افکار عمومی آنها را به این نوععکس العمل ها میشناسند.
شاید نتوان برای این نوع عکس العمل ها «نخستین بار» در نظر گرفت. چرا که به عقیده برخی جامعه شناسان بیخ و بن پرورش و تربیت و حتی اصول جناح تندرو و رادیکال مسائلی چون حذف رقیب بوده است. جریان اصولگرا بارها و بارها اقدام به حذف جریانهای سیاسی با استفاده از اسم رمزهایی کرده است که به نوعی این عکس العمل را برای آنها تبدیل به اصول اساسی این جریان کرده است.
به عنوان مثال در جریان انقلابیون(نسل اول انقلاب)، جریان راست تحت این عنوان که این جریان تندرو هستند و یا خواستار انحصاری کردن اقتصادند، برای حذف آنها تلاش کرد. یا در جریان اصلاحات که اکثر اصولگرایان، فعالان اصلاحطلبی را فتنه گر میخوانند و بازهم به جای رقابت روش حذف اصلاح طلبان را برگزیدند.
حتی طیف احمدی نژادی ها نیز از این حذف و اضافه جریان اصولگرا بی بهره نماندند و اصولگرایان هر چند برای روی کار آمدن احمدی نژاد خود را به آب و آتش زدند اما زمانی که احساس کردند آنها در حال تبدیل شدن به یک رقیب سیاسی هستند، با انحرافی خواندن آنها، روش معمول حذف را به کارگرفتند. اما اینکه چرا این جریان، حذف را جایگزین رقابت کرده است نیاز به بررسیهای بسیاری دارد. شاید ریشههایی از آن به تاریخ بازگردد و یا شاید واقعا حذف جریان رقیب برای آنها آسان و کارسازتر بوده است.
تاثیرات عدم اقبال و عدم اعتماد به نفس
در همین خصوص امان الله قرایی مقدم، جامعه شناس گفت:« عدم اقبال و عدم اعتماد به نفس به علاوه سابقه تاریخی از عواملی هستند که بیشترین تاثیرگذاری را در رفتارهای جریان رادیکال و راستگرا داشتهاند. واقعیت این است که آنها پرورش یافته مشارکت جویی و همکاری همراه با تجانس نیستند و در طول تاریخ همواره سعی کردند از آب گل آلود ماهی بگیرند و افراد را به حذف یکدیگر وادار کنند و با استفاده از تهمت و سیاه نمایی ، خود به تنهایی صحنه گردان باشند. در طول تاریخ ثابت شده که از سمت بعضی جریانها همواره روشهای تخریبی به کار گرفته شده که عاری از همکاری و همدلی هستند.»
وی افزود:« درواقع جریانهای این چنینی از گذشته تا به حال مانع از یکدستی و یکرنگی مردم شدهاند به طوری که نوعی اپیدمی را در بعضی تودههای مردم جا انداخته اند که به واسطه آن نمیتوانند برتری بقیه نسبت به خود را بپذیرند. این عدم یکدستی از کودکی روی زندگی فرزندان ما سایه میاندازد. بدان معنا که در کتابهای درسی و رفتارهای عامه دختر و پسر را به شکلی بی رحمانه علیه یکدیگر میشورانند.
این جناح، جناح اصولگرا است.» قرایی مقدم تصریح کرد:« سنت گرایان اصولا محافظه کار هستند. از نقد میترسند و از برتری رقبای خود واهمه دارند. چراکه آنها پرورش یافته مکتب سنت گرا هستند. محافظه کاری و ترس از رقیب از اصول آنها است. درواقع جریانی که با نوجویی و نوگرایی موافق است و از شنیدن ایدههای جدید ترسی ندارد رقیب جدی آنها است. زیرا جناح محافظه کار درواقع به روش ضرب المثل قدیمی عمل میکند«یواش میاد،یواش میره، که گربه شاخش نزنه» درواقع مسئول مستقیم اکثر مشکلات فعلی جامعه اصولگرایان هستند چراکه هرکس حرف نو زد او را حذف کردند یا تحت فشار قرار دادند و ایدههای نو را در نطفه خفه کردند.»
برخی جریانها چالش را مملو از تهدید میکنند
اما ماجرای حذف رقیب و به نوعی حذف هر کس که حرفی به غیر از حرف اصولگرایان میزند به همین جا ختم نمیشود و این ماجرا به نوعی اپیدمی در میان آنها تبدیل شده است که به عقیده برخی تحلیلگران سیاسی یکی از عللی که جامعه از آنها روی برمیگرداند نیز محسوب میشود. مهدی مطهرنیا تحلیلگر مسائل سیاسی دراین باره به «ابتکار» گفت:« رقابت از هویتی چالش برانگیز برخوردار است.
اصولا در جامعه ایران چالش نه به عنوان یک محل مملو از فرصت که آوردگاه آکنده از مانع محسوب میشود، معنا شده است که این اشتباه محض است. در ایران نگاه به مفاهیمی چون چالش یک نگاه علمی نیست و نگاه به رقابت و مذاکره نیز همین گونه است. به عنوان مثال مذاکره محل بازی برد برد است. اما وقتی مذاکره کنندگان انقلابی وارد عمل میشوند فکر میکنند مذاکره محل مناظره است و باید صد در صد ببرند و برد و باخت در آن مطرح است. رقابت از نظر آنها مکانی برای مناظره و بعضا منازعه است که معنای اصلی رقابت به معنای تعامل مثبت در جهت رسیدن به موفقیت را نیز از آن میگیرد.» وی افزود:« آنها چالش را هم مملو از تهدید میکنند. رقابت یک محیط چالش برانگیز است که در آن آکندگی فرصت ها وجود دارد و افراد باید از فرصت رقابت به عنوان پیشرفت استفاده کنند.
اما چون این نگاه به مفهوم رقابت به عنوان مفهوم حاکم در رفتار و کنش، برخی جناحهای سیاسی در ایران وجود ندارد، رهیافتهای آنها براساس حذف رقیب به کار گرفته میشود. در مقام تمثیل در واقع چالش نقش هوا برای هواپیما در جهت موفقیت برای پرواز و پیروز شدن در جاذبه زمین ابقا میکند. رقابت برای جناحهای سیاسی باید مانند هوا در هواپیما عمل کند و به آن به چشم یک فرصت برای پیشرفت و تعامل نگاه کنند.»
شخصیت سنتی نیز غیر از خود کسی را نمیبیند
با این تفاسیر یکی از مسائل اصلی در این موضوع بی معنا شدن رقابت و جایگزینی تهدید و منازعه است. به طوری که در رفتارهای اخیر اصولگرایان در فضای مذاکره و انتخابات هم شاهد این رفتارها بودیم. در طول مناظرات انتخاباتی و فضای رقابتی در انتخابات، جناح اصولگرا روش های تخریبی را به کار گرفت که میتوانست در انتها به حذف رقیب ختم شود و این اولین بار نبود که شاهد این عکس العملها از سوی این جناح سیاسی بودیم.
قرایی مقدم دراین باره به «ابتکار» گفت:« یک جامعه سنتی و محافظه کار نمیتواند بپذیرد که حرف نو زده شود. همین است که رئیس جمهوری در بازگشایی مدرسه عنوان کرد باید به دانش آموزان اجازه بدهیم ایده های نو ارائه کنند. اما شما به عنوان شخصی که در جامعه حضور دارید و قدرتی هم ندارید، در نظام آموزش و پرورش فعلی این حرف را بزنید از مدرسه به بیرون راهنمایی میشوید. جامعه سنتی ، شخصیت سنتی بار میآورد. شخصیت سنتی نیز غیر از خود کسی را نمیبیند.
تمام جوامع سنتی به بدبختی دچار هستند. کشور ژاپن تا زمانی که پادشاهی اداره میشد جزیی از جوامع عقب مانده بود اما پس از آن روش پادشاهی و مطلق گرایی را حذف کرد و توانست پیشرفت کند.» وی افزود:« مثال کشور ژاپن به نوعی بازگو کننده جریانی است که برای به دست آوردن قدرت از هر حربه ای استفاده میکند و به همین دلیل همیشه در افول باقی میمانند. سنت گراها با گذشت زمان به انفجار خواهند رسید و بر اساس تغییر و تحولات ناچار به بازسازی میشوند.
بنابراین روانشناسی نمیتواند کاری برای آنها انجام دهد. این جامعه است که این افراد با چنین شخصیتی را پرورش میدهد. داستانهای مختلفی در این مورد هست. امیر کبیر ، منصور حلاج، ملاصدرا، همه و همه از افرادی هستند که قربانی حرف حق خود شدند. افرادی مثل علم الهدی با نگاههای سنتی و رادیکال باعث افول جامعه میشوند.»
رویکرد سنتی دیگر پاسخگوی جامعه نیست
در انتها قرایی مقدم در خصوص آینده سیاسی این جریان به «ابتکار»گفت:« سیاست و جامعه شناسی از یکدیگر جدا نیستند. ویژگی جامعه سنتی این است که افراد نمیتوانند حرف نو و حق بزنند. این افراد آرام آرام توسط جوانان و نسل جدید حذف میشوند. مسائلی مثل حجاب و رفتارهای اجتماعی نشان میدهند رویکرد سنتی دیگر پاسخگوی جامعه نیست. جوانان با پوشش خود فریاد میزنند.
به جامعه نگاه کنید، افراد راست گرا دیگر هیچ اقبالی میان جوانان ندارند چرا که نقش جوانان در جامعه بینظیر است.» وی افزود:« سنت گراها نمیدانند با جوانان چه کنند و سعی میکنند با حذف رویکردهای آنان، کنترل کنند.البته که تغییر و بازسازی افکار آنها زمان بر است. تعلیم و تربیت و دانشگاه ها سراسر از جوانانی است که فکرهای نو دارند و بنیان سنت گرایی را نابود خواهند کرد.
در نهایت نکته قابل توجه در این مسئله، از دست دادن وجهه و اعتبار سابق بخشی از روحانیت در میان مردم است. درواقع آنها دیگر جایگاه سابق خود در جامعه را ندارند.» همچنین مهدی مطهر نیا نیز ادامه این روش را منفی دید و معتقد بود رقابت باعث نشاط در فضای سیاسی میشود البته رقابت از نوع سالم. مطهرنیا گفت:« در رقابت برد معنا ندارد. در رقابتهای سیاسی باید رقیب را پاس داشت و از او حمایت کرد. چراکه به واسطه او میتوان پرواز در دنیای سیاست را تجربه کرد. این درحالی است که بسیاری از سیاست مداران ما به رقیب نه به عنوان هوایی برای پرواز بلکه جاذبهای برای پیروز شدن مینگرند.
این موجب میشود که به جای آنکه از یکدیگر به عنوان فرصت بهره ببرند و در یک رقابت معنادار موجب ایجاد فضای با نشاط در فضای سیاسی شوند، به سمت و سوی حذف یکدیگر روی میآورند. این مسئله از یکسو به فقدان آگاهی و دانایی نسبت به مفاهیم سیاسی بازمیگردد و از سوی دیگر فرهنگ تعارضی که در سالهای سال و دهه های متفاوت در وجود ایرانیان رخنه کرده است. در مجموع در سپهر فکری بسیاری از اصولگرایان معانی تعاملی جای چندانی پیدا نمیکند.»
- 13
- 5