محمود احمدی نژاد در تاریخ پس از جنگ جمهوری اسلامی پدیده ای منحصر به فرد است.کسی که ظهور و توفیق ناگهانیاش در سال ۸۴ اثرات عمیق و غیرقابل بازگشتی بر سیر سیاست و افراد اثرگذار در نظم سیاسی گذاشت. پدیده عزیز کرده فردای سوم تیر سال ۸۴ در آن روزگار چنان دلبری میکرد که بسیاری یاران دیرین را نيز بر سر نوع مواجهه با خود مقابل یکدیگر قرار داد.
احمدی نژاد در دولت اولش ناجی محبوب اصولگرایان و کمال مطلوب بخشی از حاکمیت سیاسی بود. راستگرایان سابق و اصولگرایان آتی که پایان توفان دامنهدار دوم خرداد را که در انتخابات های پیاپی شانسی برای توفیق به آنها نمی داد، باورنداشتند با پیروزی احمدی نژاد از کابوس دوم خرداد، آن هم با صندوق رای و نه ابزارهای نظارتی خلاصی یافته بودند. بخش هایی از حاکمیت نيز که به عملکرد اصلاح طلبان به ويژه در حوزه فرهنگ و مطبوعات و مباحثی چون نواندیشی دینی انتقادهاي تند داشتند و به نوعی این جریان را انحراف از مبانی انقلاب اسلامی و خطرناک می دانستند، پیروزی احمدینژاد را آبی بر آتش می دانستند و با تمام قوا محمود ممدوح را حمایت می کردند.
تخم لق
در انتخابات سال ۸۸ نيز اتفاقاتی رخ داد که پس از سال ۶۰ در فضای سیاسی ایران مشاهده نشده بود. احمدی نژاد در قالب نامزد انتخابات و همچنين رييس جمهور مستقر، و رقبای او که جملگی از مقامات ارشد سابق نظام بودند، یکدیگر وسایر اکابر نظام را مورد تندترین انتقادات و اتهامات قرار دادند. رویه ای که تا امروز نيز تبدیل به جزو جدانشدنی مبارزات انتخابات ریاستجمهوری شده است. پیامد آن انتخابات و حوادث پس از آن، تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی را به دونیمه تبدیل کرد، به عمر سیاسی بسیاری از سیاسیون ارشد پایان داد و برخی تغییر اردوگاههای غیرقابل باور را رقم زد. چهره های باسابقه ای چون ناطق نوری از اصولگرایی کوچیدند و هاشمی رفسنجانی فقید نيز با قدرت رسمی فاصله ای بعیدتر و با اصلاح طلبان رابطه ای وثیقتر یافت.
هزينههاي گزاف و بياساس
اما اصولگرایان و حامیان احمدی نژاد تمام قد پشت او ایستادند و تمام هزینه ها را پرداخت کردند و شاید اکنون نيز آن رفتار، با این توجیه که دفاع آن روزها نه دفاع از احمدی نژاد که دفاع از کلیت نظام بوده است، مستدل به نظر میآید. اما عاشقانه احمدی نژاد و اصولگرایان حتی زودتر از دولت او به پایان رسید و جالب اینکه در دولت دوم حسن روحانی بازهم احمدینژاد پررنگ تر از همیشه است و اعما ل او و یارانش پرسر و صدا و حاشیه ساز شده است. فارغ از هر قضاوتی درباره اهداف و نتایج عملکرد سیاسی عجیب محمود و رفقا، سیاسیون فارغ از طیف و نسبت و نزدیکی با احمدی نژاد و نزدیکانش، مسابقه در اعلام برائت از او گذاشته اند.
معضل احمدينژاد را گردن بگيريد
هر دو جریان سیاسی اصلی کشور باید به سوالات اساسی درباره پدیده احمدی نژاد پاسخ دهند تا شاید محکی شود در عرصه سیاست ایرانی و یک بار دیگر احمدی نژاد خط کشی های سیاسی را باز تعریف کند.
۱-اصلاح طلبان:
اصلاحات همواره خود را جناح مدرن و حامی ارزشهایی چون آزادی و گردش آزاد اطلاعات و دادگاه های عادلانه معرفی کرده است. این جناح سیاسی در چند سال اخیر همواره نسبت به نحوه برخورد با سران خود و همینگونه روند دادرسی آن و نحوه انتخاب وکیل و... اعتراض داشته است. از دیگر گفتمانهای مرکزی این جریان از فردای پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال ۹۲ تغيیر و رفع محدودیت ها و شرایط خاص برخي سران اين جريان بوده است. جالب اینکه این روزها برخي از افراد رسانه ای این جریان گله مندند که چرا محدوديت برای احمدی نژاد تکرار نمی شود؟! به زبان ساده تر آن چیزی را که چند سال است از زبان های مختلف و پرتکرار و در لابی های سطح بالای حاکمیت خواهان رفع آن برای سران جریان خود هستند، برای احمدی نژاد درخواست می کنند.
آیا این یک محک صداقت سیاسی برای این جریان نیست؟ اصلاح طلبان با تکیه مکرر بر عملکرد گذشته احمدی نژاد و تیم همراهش در زمانی که در قدرت بودندرفتار امروز آنان را ریاکارانه و فرصت طلبانه میدانند و می خواهند بگویند آنان همان آدم های گذشته هستند. بدون در نظر گرفتن رفتارهای بی پرنسیپ احمدی نژاد و دوستانش و فارغ از قصد دفاع از رفتارهای بهنسبت سبک آنان میتوان از این گروه از اصلاح طلبان پرسید اگر رفتارهای زمان حضور در قدرت، ملاک است بسیاری از رفتارها و گفتارهای سران اصلاحات در دهه ۶۰ را چگونه می توان در محک صداقت مواضع امروزشان سنجید؟ چگونه این جریا ن توانست با هاشمی رفسنجانی فقید که روزگاری عالیجناب سرخ و خاکستری اش لقب می داد به نقطه مشترک برسد و در انتخابات خبرگان از افرادی حمایت کند که به بیان گذشته خود اصلاحطلبان با آنان فاصله نوری دارد اما برای احمدی نژاد فرصت تغییر وجود ندارد و او باید در گذشته اش منجمد شود؟
۲-اصولگرایان:
حامیان دیروز و شاید بهتر بگوییم عاشقان دیروز هم باید امروز این شهامت و مسئولیتپذیری سیاسی را از خود نشان دهند و بابت آن تبلیغ و تبشیر احمدی نژاد و گرهزدن او به مقدس ترین امور که انتقاد و مخالفت با او را دشوار و حتی هولناک می کرد، پاسخگو باشند و دیگر هیچ سیاستمداری را این گونه از فرط شادی حذف رقیب در هاله حمایت بی پایان قرار ندهند که به درد امروز دچار شوند. نتیجه رفتارهای احمدی نژاد و معدود همراهانش نامشخص است اما اصل غافلگیری، اساس عمل سیاسی این جماعت است و از سوی دیگر هنوز اجماع نظر در سطوح کلان برای نوع مواجهه با این نورچشمی های از چشم افتاده وجود ندارد و باید دید این پرونده چگونه بسته می شود اما پایان کارهرچه باشد سنگ محک خوبی برای عیارسنجی جریانات سیاسی خواهد بود.
احسان اقبال سعيد
- 9
- 5