موضوع انتقاد برخی اصلاح طلبان از دولت دوازدهم از جایی در میانه تابستان کلید خورد، همان جایی که روحانی لیست وزیران پیشنهادی خود را به دولت فرستاد و هیچ زنی در میان آنها نبود. بعد هم ترکیب دیگر اعضای کابینه مطالبات زنان و جوانان را چندان پاسخ نداد تا ابراز نارضایتیها قدری بیشتر بشوند.
طیبه سیاوشی، نایب رئیس فراکسیون زنان مجلس و از جمله نمایندگان اصلاحطلبی بود که از یک سو در زمان انتخابات تلاش زیادی برای رأی آوردن حسن روحانی انجام داد و از سوی دیگر انتقاداتی جدی نسبت به عدم معرفی وزیر زن ابراز کرد. با این حال او در گفتوگو با ایران تأکید میکند اگر باز هم به انتخابات ۹۲ و ۹۶ برگردد، به حسن روحانی رأی خواهد داد و از این رأی پشیمان نیست.
شما هم بهعنوان یک اصلاحطلب، مانند برخی که امروز از رأی ۲۹ اردیبهشت به آقای روحانی ابراز پشیمانی میکنند، آیا از این رأی پشیمان هستید؟
به هیچ عنوان. مسأله رأی ما به آقای روحانی به نظرم کاملاً مسأله روشن و مشخصی است. ما در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم سه انتخاب داشتیم؛ یا رأی به آقای روحانی، یا رأی به آقای رئیسی یا عدم شرکت در انتخابات. این جریان شکل گرفته و اعلام پشیمانی میکند باید به این سؤال پاسخ بدهد که آیا منظورش این بوده که یا در انتخابات شرکت نکنیم یا میبایست به آقای رئیسی رأی بدهیم؟ من فکر نمیکنم که الزاما اگر با علم به همین موقعیت فعلی دولت به موعد انتخاب برگردیم، منتقدان و پشیمانان امروز آقای روحانی باز هم حاضر باشند که تن به ریاست جمهوری آقای رئیسی دهند.
چرا این ارزیابی را دارید؟
چون این حرکت بیشتر از آنکه یک حرکت منطقی باشد رفتاری ناشی از احساسات است. افرادی که به همین راحتی، کمتر از شش ماه پس از تشکیل دولت میگویند پشیمان شدیم، فردا هم با کوچکترین اتفاق مثبتی میتوانند بگویند اشتباه کرده بودیم و پشیمان نیستیم. ضمن اینکه نباید جامعه را در این خصوص چندان مقصر بدانیم. به هر حال روی گروههای مختلف جامعه فشار است و برخی دیگر تاب تحمل ندارند و بهترین جایی هم که میشود به آن فشار آورد، همین دولت است. مسأله این افراد نیستند. مسأله اصلی جای دیگری است که این مسیر را هدایت میکند و مشغول مسیر دادن به آن است. جریانی که مشغول کف و سوت زدن برای این دست موضعگیریهاست و از آن ابراز خوشحالی میکند قطعاً در انتخابات ۲۹ اسفند در اردوگاه هواداران آقای روحانی نبوده است.
خوشحالیها از این پشیمانی توسط کسانی است که در سالهای ۸۴ تا ۹۲ در زمره جریان حاکم بر کشور بودند و در دولت اصلاحات و بعد از آن در دولت تدبیر و امید آقای روحانی هم از انداختن هیچ سنگی جلوی پای دولت فروگذار نکردند. اینکه اوضاع کشور یکسره تار و سیاه تصویر شود به نفع این جریان است و به نظرم آنها میخواهند از همین موقعیت برای انتخابات ۹۸ و پس از آن ۱۴۰۰ بهره بگیرند. بنابراین توصیه من این است که جامعه و خصوصاً طیف طرفداران دولت و حامیان انتخاباتی آقای روحانی وارد فضای احساسی و شور و هیجان منفی نشوند و قدری مسائل را همه جانبهتر ببینند. ما در این شرایط قطعاً انتقاداتی جدی داریم و برخی جاها معتقدیم که عملکرد دولت یا خوب نبوده یا میتوانسته بهتر باشد. اما این به آن معنا نیست که آقای رئیسی یا تفکری مانند احمدینژاد را به آقای روحانی ترجیح میدادیم. حداقل جریان اصلاحات اگر صد بار هم به انتخابات ۹۲ و ۹۶ برگردد باز هم انتخابی را که کرده تکرار خواهد کرد.
این جریانی که راه افتاده را آیا میتوان با جریان عبور از رئیس دولت اصلاحات در سالهای بعد از ۱۳۸۰ مقایسه کرد؟
به نظرم در نتیجه قابل قیاس هستند. همانطور که نتیجه پروژه نا پخته و بدون حساب و کتاب عبور از رئیس دولت اصلاحات به روی کار آمدن احمدینژاد ختم شد، در این برهه هم در صورت جدی شدن عبور از روحانی دقیقاً همین اتفاق تکرار میشود. اما یک تفاوت هم به نظر من بین این دو وجود دارد. در دولت دوم اصلاحات جریان عبور از رئیس دولت اصلاحات از درون جناح اصلاحطلب و توسط برخی از نخبگان سیاسی کلید زده شده که به هر حال برای آن پلان و توجیهاتی داشتند. هر چند نهایتاً نقشه آنها نتیجه عکس داد. ولی جریان عبور از روحانی را هیچ یک از نخبگان سیاسی اصلاحطلب و اعتدالی تا الان تأیید نکرده است. ما هرچه اظهارنظر توسط چهرههای سیاسی میبینیم در نفی این روش است و این بدان علت است که جریان عبور از روحانی به واسطه یک حس آنی و فارغ از آینده نگری است که با تحریک و تقویت برخی عناصر مخالف دولت در حال شکل گرفتن و هدایت شدن است. ارزیابی کلی من این است که جریان عبور از روحانی نسبت به عبور از رئیس دولت اصلاحات، حرکتی کورتر و ناپخته تری است.
چرا اینطور فکر میکنید؟
توضیح دادم. یکی به این دلیل که به نظرم جریان عبور از روحانی توسط مخالفان انتخاباتی ایشان در سالهای ۹۲ و ۹۶ در حال تقویت شدن است. حال آنکه پروژه عبور از خاتمی را خود نخبگان اصلاحطلب کلید زدند. ضمن اینکه شرایط دولت دوم آقای روحانی نسبت به دولت دوم آقای خاتمی به مراتب بدتر و نا مساعدتر است. محدودیتهایی که برای جریان اصلاحات در این مدت گذشته ایجاد شده، انباشت شدید نارضایتی در میان مردم، وضعیت بد و غیر قابل تحمل اقتصادی و معیشت نامناسب مردم، وضعیت نامناسب درآمدهای دولت و این دست مسائل است که شرایط امروز را نسبت به دولت دوم آقای خاتمی سختتر میکند. بعد هم در میان کسانی که موضوع پشیمانی از رأی به آقای روحانی یا عبور از ایشان را مطرح کردهاند هیچ ایده مشخصی بهعنوان آلترناتیو وجود ندارد. یعنی تقریباً هیچ حرفی در قبال این سؤال ندارند که با این پشیمانی اگر به انتخابات بر میگشتید چه میکردید و آیا به نظر شما آقای رئیسی به روحانی ارجعیت داشت؟
ایده عبور از آقای رئیس دولت اصلاحات هم در نهایت نشان داد، ایده کوری است.
بله. ولی وقتی که مطرح میشد کور بودن آن معلوم نبود و با گذشت زمان انتخاب آقای احمدینژاد بود که کور بودن این ایده معلوم شد. در واقع در طی سالهای ۸۰ تا ۸۴ کسانی که بحث عبور از خاتمی را مطرح میکردند یک نقشه راه هم داشتند که البته شکست خورد و به نتیجه نرسید. ولی جریان عبور از روحانی همین نقشه راه خوشبینانه و غیر واقعگرایانه را هم ندارد.
فکر میکنید این جریان چقدر بتواند در میان مردم همراهی کسب کند؟
در میان مدت من فکر نمیکنم مردمی که به آقای روحانی رأی دادند به این راحتی و سرعت از رأی خود برگردند. ولی در درازمدت باید خطر تزریق این ناامیدی به جامعه را جدی گرفت که میتواند منجر به یک انفعال عمومی شود و این انفعال هم نتیجه خود را در انتخاباتهای ۹۸ و ۱۴۰۰ نشان دهد.
شاید غیرواقعبینانه نباشد بگوییم که انتقادات به دولت آقای روحانی از جایی شروع شد که ایشان در ترکیب وزیران خود از زنان استفاده نکرد. بعد این انتقادات جلو آمدند و چیزهای دیگری هم به آنها اضافه شد و به وضعیت فعلی رسیدیم. شما بهعنوان یکی از نمایندگان زن مجلس در همان مقطع معرفی دولت انتقادات خیلی زیادی را مطرح کردید. فکر میکنید فعالان حوزه زنان چقدر حق دارند امروز از رأی به آقای روحانی پشیمان باشند؟
حق دارند پشیمان باشند و این حق را کسی از آنها نگرفته و نمیگیرد، اما باید تبعات آن را هم قبول کنند و پای تبعات این پشیمانی هم بایستند. ما هنوز هم آن انتقاد را به آقای روحانی داریم که از زنان در جمع وزیران خود استفاده نکرد. اما از منظر حقوق زنان تمام موضوع این نیست. به هر حال نسبت به گذشته تعداد بیشتری معاون وزیر یا فرماندار و دهیار زن منسوب شدهاند که جای خوشحالی است. ضمن اینکه باید نتیجه کار دولتها در قبال زنان را هم ببینیم. در دولت آقای احمدینژاد درست است که وزیر زن داشتیم اما آیا وضعیت زنان ما در آن دولت بهتر شد یا بدتر؟ ما هنوز هم معتقدیم و توقع داریم که در سطح مدیران کل و مدیران میانی کشور بیشتر از زنان و ظرفیت این قشر بهره بگیرند. اما این به آن معنا نیست که کلیت بازی صورت گرفته را زیر سؤال ببریم.
برای جمع کردن این وضعیت و خاتمه دادن به پروژه عبور از روحانی به نظر شما چه کار باید کرد؟
به نظر من عبور از روحانی هنوز پروژه نشده و یک سر و صدای مقطعی اما بلند است. ولی فارغ از این باید دو نکته را بگوییم؛ یکی وظیفه خود دولت و دیگری وظیفه نخبگان سیاسی. نخبگان سیاسی باید در این مقطع به مردم آگاهی بدهند و توصیف کنند که عبور از روحانی میتواند چه نتایج عملی برای جامعه در پی داشته باشد. نخبگان باید جلوی تئوریزه شدن این کار را بگیرند. اما وظیفه مهمی هم بر دوش دولت است که در ضمن اینکه تمرکز و انرژی زیادی را صرف رفع مشکلات کشور کند باید ارتباط صمیمانهتر و نزدیکتری با مردم و جامعه بگیرد. دولت امکانات رسانهای زیادی ندارد اما از همین رسانههای محدودی هم که دارد باید به مراتب مؤثرتر از این چیزی که میبینیم استفاده کند.
ضمن اینکه جایگاه ریاست جمهوری خودش بهعنوان یک تریبون در ایجاد صمیمیت و ارتباط با مردم جایگاه ویژهای دارد. دولتمردان و شخص رئیس جمهوری باید بیشتر و بیواسطهتر از این چیزی که هست، در میان مردم حاضر باشند و سادهتر و بیآلایشتر حرف خود را به مردم بزنند. من شکی ندارم که مردم اگر نگوییم تمام توضیحات دولت را ولی بخش زیادی از آن را قبول و درک خواهند کرد.
احسان بداغی
- 12
- 6