انتقاد وجود دارد اما از حمایت دولت دست برنمیداریم. برخی در روزهای اخیردرصدد بودند که با تزریق نا امیدی به مردم از طریق فضای مجازی دولت را ناکارآمد جلوه دهند و از هم اکنون روحانی و دولت مطبوعش را زمینگیر کنند و در همین راستا تخریب دولت را با رمز «من پشیمانم» توسط دلواپسان معنا میشود. آنها فکر میکنند با فضاسازی رسانهای میتوانند به اهداف خود برسند، غافل از اینکه اصلاحطلبان با تمام بیمهریها حمایت خود را از دولت بر نداشته و ضمن حمایت، به دولت برای تحقق وعدهها هشدار میدهند. در این راستا رئیسجمهور نیک میداند که در ابتدای راه است و در ادامه باید همان روحانی باشد که به مردم و حقوق شهروندی آنها سلام میفرستاد. البته مشکلات معیشتی و اقتصادی در جامعه همچنان وجود دارد و دولت باید ضرورتا در این حوزه حرکتی چشمگیر داشته باشد تا از زیر فشار افکار عموی بیرون بیاید.
روحانی برای بعد از ۱۴۰۰ هم به این مردم و جریان حامی خود نیاز دارد. پس باید بتواند همواره با آنها ارتباطی موثر برقرار کند. برای بررسی عملکرد دولت، ایجاد کمپین «من پشیمانم» در فضای مجازی و سویهگیری اصلاحطلبان در برابر دولت، «آرمان» با مرتضی مبلغ معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
اخیرا در فضای مجازی کمپینی تحت عنوان پشیمانی از رأی به آقای روحانی به راه افتاده است. بهنظر شما گردانندگان این قبیل مسائل چه کسانی هستند و چه هدفی از این تحرکات دارند؟
در این ارتباط چند نکته را باید متذکر شوم. دولت دوم آقای روحانی ۴ ماه است که روی کار آمده و قطعا رفتارهای این دولت منجر به این نمیشود که بهطور طبیعی چنین کمپینهایی برای عملیات تبلیغاتی و روانی در جامعه به راه افتد. این حرکتها پشت صحنه پیچیدهای دارند و افرادی بهشدت دنبال این هستند که دولت را تخریب کنند. بهنظر میرسد که برخی جریانات میخواهند انتقام شکست محسوس در چند ماه گذشته در مقابل پیروزی حماسی مردم و آقای روحانی در ۲۹ اردیبهشت را با این عملیاتهای گسترده روانی بگیرند. نکته دیگر اینکه شرایط پیروزی آقای روحانی و وعدههای او بهگونهای بود که سطح توقعات را بالابرد و آقای روحانی بهگونهای ظاهر شد که اذعان داشت من به وعدهها پایبند هستم. از اینرو سطح توقعات را بالا برد و در این راستا از او توقع است که بهگونه مناسب و موثر در صحنه ظاهر شود. از سوی دیگر بهدلایل مختلفی که به شرایط سیاسی کشور و فشارهای مختلف موجود باز میگردد و همینطور انعطافهایی که آقای رئیسجمهور یا دولت بعضا از خود نشان داده و چندان معلوم نیست که چه دلیلی داشته، فضا را مساعد کرده تا جریانات ضد دولت در این فضا میدانداری کرده و اهداف خود را دنبال کنند. از طرف دیگر برخی جریانها که از دولت بحق توقع دارند باید مطالبات مردم را به شکلی جدیتر دنبال کنند. دولت و رئیسجمهور باید بهگونهای عمل کرده و با جامعه ارتباط برقرار کنند که بتوانند رأیدهندگان به خود را متقاعد و توجیه کرده و به افکار عمومی پاسخ دهند. دولت باید شرایط خود را برای مردم توضیح دهد. نمیتوان با مصاحبه هر از چند گاه سخنگوی دولت و گفتوگوهای مقطعی، فضای پیچیده سیاسی-تبلیغی را مدیریت کرد. رئیسجمهور، وزرا و مدیران باید بهطور سازنده و موثر در عرصه رسانهای و عمومی ظاهر شوند و با بدنه ارتباط دوسویه برقرار کنند و فضا را مدیریت کنند. اگر این مساله رخ ندهد ممکن است افرادی که در پشت صحنه بهدنبال مغشوش کردن صحنه هستند، موفق شوند و بتوانند در روند اجرایی کشور اخلال ایجاد کنند. از اینرو افراد صاحبنظر باید در حوزههای مختلف به تبین واقعیتها بپردازند. یعنی از سویی دولت را نقد سازنده کنند و از طرف دیگر به دولت هشدارهای لازم را بدهند و مستمرا مطالبات به حق مردم و هرگونه غفلت و کوتاهی از این مطالبات را متذکر شوند، اما در عین حال سعی کنند که این مطالبات مدیریت شود تا حالت انفجاری پیدا نکند و از سطح امکانات فراتر نرود. مجموع این شرایط باید رخ دهد تا دولت بتواند روند حرکتی خود را درست ادامه دهد و مخالفان نیز نتوانند اهداف خود را پیش ببرند.
دولت باید چه اعمالی انجام دهد تا مردم همچنان به دولت امیدوار باشند؟
من معتقدم باید به این نکته توجه کرد که برخی جریانات افراطیدرصدد فضاسازی هستند و تلاش دارند از شرایط موجود بهرهبرداری کنند و عملیات روانی و تبلیغاتی را به جریان بیندازند و بخشی از این مساله نیز به خود آقای رئیسجمهور باز میگردد. بههر حال بارها گفته شده که رئیسجمهور و دولت باید بهگونهای با افکار عمومی و سرمایه اجتماعی خود روبهرو شوند که حالت اقناعی و متقاعدکننده داشته باشد و شرایط و سیاستها را تبیین کند. برخی از سیاستها و رفتارهای رئیسجمهور و وزرا در چند ماه گذشته این شائبه را پدید آورد که شاید اینها از مواضع خود عقبنشینی کردهاند. در این راستا دولت باید این مساله را جبران کند چون بدبینی چیزی نیست که بهطور طبیعی حل شود. دولت باید برای مردم و جامعه دلیل برخی از عملکردها را توضیح دهد و اگر هم کوتاهی شده باید جبران شود. شرایط کشور بسیار حساس است و دلواپسان بهصورت گسترده و موثر بر این امواج سوار شده و مسالهسازی میکنند. بنابراین دولت باید به مردم توضیح دهد، با آنها ارتباط مستمر داشته باشد و اگر در جایی غفلتی صورت گرفته شفاف به مردم بگوید. این تنها راهی است که میتوان با آن فضا را مدیریت کرد و آرامش و عقلانیتی که راهبرد جامعه، مردم و خود رئیسجمهور بوده، تدوام پیدا کند و خدای ناکرده به سرنوشت نامطلوب مبتلا نشود.
برخی مخالفان در صدد ایجاد شکاف میان اصلاحطلبان و دولت هستند. بهنظر شما با توجه به تجربه سال ۸۴ اصلاحطلبان و دولت باید در مقابل هم چه راهبردی را اتخاذ کنند که به مسائل سال ۸۴ دچار نشوند و تا ۱۴۰۰ یکدیگر را تقویت کنند؟
راهبرد اصلاحطلبان روشن است و باید ادامه پیدا کند. راهبرد آنها دفاع و پشتیبانی از دولت همراه با انتقاد و هشدار مستمر، سازنده و طرح واقعبینانه مطالبات جامعه و مردم در قبال دولت است. البته باید دائما مراقب کارشکنیها و عملیات مخرب جریانهای مخالف دولت و اصلاحطلبان بود. راهبرد دولت نیز باید این باشد که آنچه به مردم وعده داده را عملیاتی کند و به موازات این راه باید ارتباط مستمر و سازندهای با بدنه اجتماعی برقرار کند که اعتماد اجتماعی حفظ شود و مردم قانع شوند.
اخیرا معاون اول رئیسجمهور اظهار داشته که برخی مدیران بیانگیزه آویزان کشور شدهاند و نه تنها خود کنار نمیروند بلکه کنار هم گذاشته نمیشوند. با توجه به اینکه میانگین سنی دولت بالاست و از جوانان توانمند و تحصیلکرده در سطوح مدیریتی کمتر استفاده میشود، این موضوع در آینده چه تبعاتی خواهد داشت؟
یکی از کوتاهیها و غفلتهایی که در دولت اتفاق افتاد عدم استفاده از ظرفیت عظیم جوانان در دولت بود. اینکه زمینه و بستر را فراهم کنیم تا نیروهای جدید و توانا در عرصه حاضر شوند و برای خدمت هرچه بیشتر آماده باشند امری مهم و ضروری است. از سوی دیگر استفاده از زنان که نیمی ازجامعه را تشکیل میدهند نیز از ضروریاتی است که باید بدان پرداخت. اینها مطالبات مهمی بود که اتفاق نیفتاد و در آن غفلت و کوتاهی صورت گرفت. از سوی دیگر بحث استفاده از مدیران شجاع و کار آمد بارها مطرح بوده است. دولت در شرایطی که فشارهای بسیار گستردهای را دارد و انبانی از خرابیهای گذشته را به ارث برده برای اینکه این بار سنگین را به دوش بکشد به مدیران توانمند، شجاع و تجربه پسداده نیاز دارد تا بتواند فضاهای نا متعادل را بشکند و با شجاعت امور را پیش ببرد که بازهم در این مساله غفلت شد. یکی از دلایلی که جامعه نیز مضطرب شده و سطح انتقادات بالارفته نیز همین امر است.
زمانی که شجاعت لازم نباشد؛ تدبیر مدیریتی لازم نیز نخواهد بود تا تصمیمهای جدی و قاطعی برای استفاده از مدیران توانا و کارآمد اتخاذ گردد. در این راستا کمتر شاهد این هستیم که مدیران میانسال در جایگاه مشاورت قرار گیرند و عرصه اجرایی را به مدیران جوانتر بدهند. البته نباید جانب انصاف را از دست داد چون دولت در این دوره نیز تا حدی به جوانگرایی روی آورده، کما اینکه یکی از وزرا نیز از جوانان است. البته در عین این تلاشها شاهدیم که میانگین سنی دولت در این دوره نسبت به دوره گذشته بالاتر رفته است. من معتقدم رئیسجمهور و وزرا باید شجاعت به خرج دهند و برخی فضاها را بشکنند و تصمیمات جدیتری در خصوص مطالبات جامعه اتخاذ کنند.
برخی معتقدند که دولت در چند ماه اخیر دچار روزمرگی شده و برنامه مدونی در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی ندارد. از سوی دیگر همچون دولت گذشته شاهد ضعف دولت در اطلاعرسانی و ارتباط با جامعه هستیم. این مسائل را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهنظر من نمیتوان اینطور قضاوت کرد که دولت برنامه ندارد و به روزمرگی دچار شده است. واقعیت این است که تلاشهایی صورت میگیرد و رئیسجمهور در گزارش ۱۰۰ روزه خود اشاره کرد یا در صحبتهای وزرا بدان اشاره میشود. از اینرو برنامهها و راهبردهایی مشخص شده و قرار شده هر دستگاهی طبق برناهمه زمانبندی شده، عمل کند. این اتفاقات در حال رخ دادن است و البته نمیتوان پس از گذشت ۳ ماه گفت دولت به روزمرگی دچار شده است. این تحلیل غیر واقعبینانه است. مهم اینکه آنچه در ابتدای کار در راستای برنامهها و اولویتها گفته میشود و عملیاتی که قرار است در آینده رخ دهد دنبال شود. دولت باید در رأس کارهای خود مراقبت کند که وزرا طبق آنچه در برنامه آمده عمل کنند و بر عملکرد آنها نظارت صورت گیرد و با هر نوع کوتاهی در این زمینه برخورد شود. از این حیث باید تلاش کرد که دولت در آینده به روزمرگی دچار نشود و گرنه اکنون ۳ماه از عملکرد دولت گذشته و هنوز زمان زیادی برای عملکردهای بهتر و موثرتر دولت باقی راست. در مورد اطلاعرسانی نیز بارها گفته شده که ارتباط اقناعی با جامعه فرایندی است که حتما باید اتفاق بیفتد. ارتباط با جامعه متقاعدسازی و اعتمادسازی فرایندی چند لایه است و چیزی نیست که با دو مصاحبه و گفتوگو بتوان آن را حل کرد. تمام وزرا، معاونان و روابط عمومیها باید به شکلی علمی، کارشناسانه و موثر بتوانند چنین فرایندی را طراحی کنند و با جامعه در ارتباط باشند تا به پاسخگویی بپردازند، اعتمادسازی کنند و نقطه نظرات مردم را دریافت کنند. از اینرو دولت باید سرمایهگذاری جدی روی این امر انجام دهد تا بتواند جامعه را متقاعد کند و عملیات روانی گسترده مخالفان را نیز خنثی کند.
اخیرا مطرح شده که با توجه به ضعف و کاستیهای عملکردی شورای عالی سیاستگذاری نهادی تحت عنوان پارلمان اصلاحات در راستای تجمیع احزاب اصلاحطلب جایگزین شورای عالی شود، این مساله را چگونه تحلیل میکنید؟
واژهسازی و حرفهای بزرگ زدن و شبیهسازی خیلی راحت است. بالاخره پارلمان مقولهای است که مربوط به حاکمیت و حکومت است و چنین واژهای را نمیتوان در جایگاه دیگری به کاربرد. البته آنچه مد نظر همه کسانی است که برای بهبود وضع و روند کار اصلاحطلبان مطرح میکنند به اصلی مهم باز میگردد که اصلاحطلبان وارد فرایندی مبتنی برکار جبههای، خرد جمعی، اجماع، یکصدایی و در رأس آن محور قراردادن دائمی منافع ملی و مصالح عمومی شوند. این نکتهای بسیار اساسی است که باید تقویت شود و هر ایدهای که بتواند به تقویت این حرکت منجر شود، ایده مثبت و سازندهای است که البته باید واقعی و عملیاتی نیز باشد. در درون جبهه اصلاحات صاحبنظران و افراد مختلف در حال کار و تلاشند تا این فرایند که در ۵، ۶ سال گذشته جریان پیدا کرده و مستمرا بهبود پیدا کرده و اصلاح شده، در آینده نیز چنین اتفاقی رخ دهد تا این حرکت جبههای کارسازتر، دموکراتیکتر و گستردهتر شده و پیش برود. حال این نامگذاریها مساله فرعی است و خیلی مشکلی را حل نمیکند. مهم این است که از نظر محتوا روند بهگونهای باشد که به اصلاح و ارتقای سطح فعالیتها منجر شود.
برخی معتقدند که فعالیتهای شورای عالی سیاستگذاری در انتخابات مجلس یا ریاستجمهوری بیشتر سلبی بوده تا ایجابی تا چه حد با این مساله موافقید؟ اصلاحطلبان تا چه حد میتوانند در مجلس یا سایر نهادها ایجابی عمل کنند؟
مفاهیم سلبی و ایجابی نسبی است و بالاخره متناسب با شرایط کشور تعریف میشود. ممکن است که بحرانهایی عارض یا گرفتاریهایی حاصل شده باشد که در این راستا طبیعی است که اقتضای سیاست عملی باشد که طی آن از بحران خارج شویم. از اینرو نمیتوان در شرایط بحرانی مسائل طبیعی و عادی را بهعنوان راهبرد یا اولویت قرار داد. درانتخابات سال ۹۲ اولویت این بود که کشور از بحران مدیریت و خسارتهای گسترده نجات پیدا کند. این مهم را میتوان از جهتی حرکت سلبی نامید، اما از جهتی نیز حرکتی ایجاد محسوب میشود چون کشور از شرایطی بحران به حالت سازنده و طبیعی باز گشته است. از سوی دیگر اگر انتخابات مجلس را در نظر بگیریم در مجلس نهم با صداهای آنچنانی و تندروهایی که داشت، طبیعی بود شرایط قوه مقننه به حالت تعادل باز گردد که این مساله را نیز میتوان به ۲ دید سلبی و ایجابی تفسیر کرد. از طرف دیگر واقعیتهای دیگری نیز وجود دارد که قابل تامل است. زمانی که رقابت ناسالم و تبعیضآمیزی در کشور وجود دارد که جریان اصلاحطلب برای رقابت با مشکلات بسیار گسترده و دستاندازهای بسیار سخت مواجه است، اما جناح مقابل با همه امکانات و تسهیلات وارد رقابت میشود طبیعی است که در چنین شرایطی باید مبتنی بر آن شرایط سیاستورزی و رقابت کرد. وقتی نیروهای مجرب، شناخته شده و موثر از صحنه حذف میشوند باید بهخاطر مصالح کشور به سراغ نیروهایی رفت که کمتر شناخته شده هستند و طبیعی است که آثار و عوارض خود را دارد. بدین جهت برخی از این نیروها به تعهد خود عمل نمیکنند و برخی نیز به علت عدم تجربه از اثرگذاری لازم برخوردار نیستند. بنابراین باید متناسب با واقعیتها عمل کرد. البته این امر بدین معنی نیست که اصلاحطلبان اشکال و کوتاهی ندارند، همین فراکسیون امید میتوانست قویتر عمل کرده و مدیریت کارآمدتری برآن جریان پیدا کند. اینکه گفته میشود باید در سازوکار اصلاحطلبان بازنگری و اصلاح صورت گیرد در همین راستاست. باید کوتاهیها، غفلتها اشکالها و خطاها جبران شود و تلاش شود راه حل جبرانی برای آن توسط صاحبنظران و افراد مختلفی که دستاندرکار هستند، صورت گیرد تا روند بهبود پیدا کند.
اخیرا مباحثی مطرح شده که تحرکات آقای احمدینژاد برای جلوگیری از کنش موثر آقای لاریجانی برای انتخابات ۱۴۰۰ است. اساسا عملکرد آقا ی احمدینژاد را چگونه ارزیابی میکنید و تا چه حد برای شخصی مثل آقای لاریجانی شانس رقابت در انتخابات ۱۴۰۰ قائل هستید؟
بهنظر من اینکه چند نفر از طرفداران آقای احمدینژاد به چه دلیل چنین تحرکاتی از خود نشان میدهند، علل مختلفی دارد و با یک دلیل نمیتوان اینگونه رفتارها را تحلیل کرد. یکی از این دلایل این است که این افراد برای اینکه قوه قضائیه به پروندهای آنها رسیدگی نکند یا در روند امور اخلال ایجاد کنند، چنین تحرکاتی را انجام میدهند تا به نوعی فرار به جلو داشته باشند. از سوی دیگر چون اصولگرایان و جریان احمدینژاد چند سال دست در دست یکدیگر بودهاند و یکدیگر را تایید میکردند، حال این افراد معترض هستند که چه شد، ما که زمانی خوب بودیم و ما را تایید میکردید، چرا بهخاطر دو اعتراض با ما اینگونه رفتار میکنید؟ از سوی دیگر کسانی باید پس از ۸ سال دلیل اقدامات مخرب خود را به مردم پاسخ دهند و بگویند که چرا سرمایه ملی به یک سوم سقوط کرد و فضای بینالمللی برعلیه ایران شکل گرفت و مدیریت کشور افت کرد؟ برای اینکه از پاسخگویی فرار کنند میخواهند با فرار به جلو خود را منتقد همان چیزهایی جلوه دهند که در زمان آنها بهوجود آمد. در مورد آقای لاریجانی نیز ممکن است که اصولگرایان بخواهند او را کاندیدا کنند یا خود آقای لاریجانی بخواهد در ۱۴۰۰ کاندیدا شود، اما بهنظر من بسیار زود است که از هم اکنون برای انتخابات ۱۴۰۰ تصمیم گرفت و صحبت کرد. فضای کشور بسیار سیال است و تنوع زیادی دارد و با توجه به فقدان احزاب و سامان سیاسی لازم و سازنده در کشور امکان پیشبینی چند سال آینده برای این حرکتها وجود ندارد. هر کس در این ارتباط گمانهزنی کند نظر شخصی خود را گفته و ممکن است در سالهای آینده اتفاقات دیگری رخ دهد و روندی در کشور شکل بگیرد که معادلات تغییر کند و منطبق با آن شرایط جناحهای مختلف تصمیمگیری کنند.
حمید شجاعی
- 19
- 4