وقایع اخیر کشورمان اگرچه به صورت مستقیم عملکرد چهارساله دولت را در تیررس خود قرار داده، در انتها به نفع دولت تمام شد. امروز حجت بر دولت تمام است. برای حرکت در جهت بهبود وضعیت اقتصادی راهکاری جز جراحی اقتصادی وجود ندارد، زیرا در غیر این صورت کلاف سر در گم اقتصاد ایران پیچیدهتر خواهد شد. به گونهای که درسالهای آینده و در صورت عدم ایجاد اصلاحات اقتصادی، دولت باید فقط به سرکوب بحرانها بپردازد. پس چه بهتر که روحانی به عنوان رئیسجمهوری که حدود ۲۴میلیون رأی از مردم اخذ کرده است مشکلات مختلف از جمله بحرانهای بانکی، بیمهای و صندوقهای باز نشستگی را با مردم در میان بگذارد.
بحرانهایی که به اعتقاد کارشناسان در حال تبدیل شدن به ابر چالش هستند و برای حل و فصل این بحرانها و بهبود شرایط، ریز به ریز مشکلات اقتصادی را باید با مردم در میان گذاشت و برنامههای دولت را هم با مردم بازگو کرد. در این صورت دولت روحانی میتواند حمایت قاطع مردم را با خود به همراه داشته باشد و به عنوان مصلحی اقتصادی آیندهای شفاف را پیش چشم مردم به تصویر بکشد. در این صورت رئیسجمهور با قدرت هرچه تمامتر میتواند به یاری مردم و سایر ارکان قدرت پیروزمندانه دولت را به دولتی اصلاحطلب و رئیسجمهوری تحولگرا تحویل دهد.
برای بررسی ریشهای موضوع حوادث اخیر آرمان با محمد صادق جوادی حصار عضو فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
وقایع اخیر باعث شد برخی از تحلیلگران از نوعی شکاف بین دولت و ملت سخن به میان آورند و برای کاستن از این شکاف توصیههای مختلفی به رئیسجمهور از جمله اهتمام به سفرهای استانی بکنند، تا چه اندازه ممکن است ایجاد تغییرات در روش دولت مثبت باشد؟
هرچند ایجاد تغییرات در دولت امری اجتنابناپذیر است، مشخص نیست که برنامهای به این منظور در دستور کار دولتمردان وجود دارد یا خیر. اتاق فکر ریاستجمهوری در مورد لزوم تغییرات یا عدم تغییر در روش و حتی تغییر مدیران دولت، به هم اندیشی بیشتر نیاز دارد. روش دولت نباید به گونهای باشد که رئیسجمهور وعدههایی بدهند که امکان تحقق آن وجود نداشته باشد، زیرا این امکان وجود دارد که شرایط برای تحقق شعارهای رئیسجمهور آنچنان از سوی رقبا سخت شود،که وی رئیس جمهوری ناکام در نزد مردم جلوه کند و از این طریق جلوه جدیدی از عدم تحقق برنامههای دولت محقق شده و از سوی دیگر ناامیدی نسبت به دولت پدید آید. باکمال تاسف شرایط عمومی کشور، شرایط خوبی نیست. دائما تشنج به افکار عمومی علیه دولت از سوی رسانهها و شبکههای مجازی تزریق میشود. این اقدامات سبب وقایع اخیر شده است. این درحالی است که نقد وظیفه همگان است اما مخالفان دولت ناامیدی در جامعه پمپاژ میکنند. آنها جز این سیاست رسالت دیگری برای خود قائل نیستند و بعد از این هم علیه دولت اقدام خواهند کرد تا روحانی رئیسجمهوری موفق در نزد افکار عمومی جلوه نکند.
گامهای دولتمردان را تا چه اندازه در جهت ایجاد آرامش تحلیل میکنید؟ روحانی و نزدیکان و مشاوران او در مقابل مخالفان بیمنطق که فرق نقد و تخریب را نمیدانند چگونه باید رفتار کنند؟
اتفاقات اخیر هنوز به درستی برای مردم تحلیل نشده است. ایرادات ریشهای به برخی تحلیلها و پاسخها وجود دارد، بنابراین اگر رئیسجمهور با حوصله بیشتری در جهت ایجاد آرامش در جامعه گام بردارند، مؤثر عمل کردهاند. سخنان خوب مستدل و منطقی اگر از سوی دولت ارائه شود میتواند به کاهش ناآرامیها در جنبههای مختلف فکری و عملی کمک کند. بنابراین رسانهها نیز باید در ایجاد آرامش به دولت یاری رسانند. زمانی که رسانه ملی به کمک دولت نمیآید و امکان بهرهمندی از این تریبون ملی برای نماینده واقعی مردم یعنی روحانی، فراهم نمیشود رسانههای حامی دولت و افکار عمومی معطوف به دولت، باید به کمک یکدیگر آمده وشرایطی فراهم کنند، تا رئیسجمهور و دولت مورد نظر خود را پشتیبانی کنند. به نحوی که نیاز به اقدامات دیگر نباشد. اگر به این سمت حرکت کنیم و فضا توسط مردم، رسانهها و به خصوص هواداران دولت مدیریت شود، التهابات در هر سطحی کاهش پیدا میکند، دولت نیز میتواند با توجه به پشتوانه شایسته خود برنامههای مثبتی ارائه دهد. اتفاقا عدم همراهی یا ایستادن در حاشیه حامیان دولت، آنها را در حمایت از گزینه خود در درون حاکمیت سست و مقصر نکرده است. واقعیت آن است که مردم در حمایت از دولت کوتاهی نکردند. حال نوبت دولت است که با تلاش بیشتر برنامههای مطلوبی ارائه دهد تا جامعه امیدوار شده و از مشکلاتی که ممکن است به آن گرفتار شود، دورشود. آرزوی ما این است که آرامش لازم به جامعه باز گردد.
نخبگان در شرایط فعلی آراء متفاوتی را دارند آنها چه کمکی میتوانند به دولت و ایجاد فضای آرام در جامعه بکنند؟
پیچیدگی خاصی در تحلیلهای نخبگان در حوادث اخیر به وجود آمده است. آنها باید به تفسیر واقعی حوادث و وقایع اخیر بپردازند و امکانات دولت برای عبور از بحرانهای اخیر را آنگونه که هست، برای مردم به تصویر کشند. نخبگان موافق دولت، میتوانند به سمت نقد منصفانه از دولت حرکت کنند و نقد به معنای تخریب نیست. نقد به معنای جدا کردن سره از ناسره است. نقد به معنی بررسی نقاط قوت و ضعف هم زمان با یکدیگر است. دولت امکانات خاص و البته محدودی دارد. این امکانات باید برای مردم بازگو شود. باید به مردم گفت که مشکلات مختلفی وجود دارد. واقعیت آن است که کشور ما دارای ۴ رکن است. رکن قضائی، تقنینی، اجرایی و رهبری. اگر به این چهار رکن نگاه کنیم و هم این ارکان را به صورت خوشبینانه دارای قدرت مساوی بدانیم شاید تنها ۲۵درصد قدرت در اختیار دولت باشد. قدرت ۲۵درصدی ظرفیت خاصی است که نه قدرت تأثیرگذاری کم دارد و نه میتواند بیش از این تأثیر بگذارد. دولت اگر بخواهد کاری انجام دهد، باید با قدرت مجلس همراه شود تا با قدرت ۵۰درصدی توانمندی اجرای برنامههای خود را داشته باشد.
در چنین شرایطی اگر قوه قضائیه هم به دولت کمک کند قطعا درصد موفقیت رئیسجمهور بیشتر خواهد شد. اگر رهبری نیز همانند همیشه از دولت حمایت کنند، کار تمام خواهد شد و دولت برای عبور از بحرانهای مختلف انگیزه فراوانی پیدا خواد کرد. اما گاه یکی از قوا همراه نیست. نخبگان جامعه میتوانند به متن جامعه القاء کنند که دولت تا چه میزان دارای توانایی است و چه کاری از دولت برآورده میشود و چه موانعی عادی و طبیعی بر سر راه دولت قرار دارد. اگر این موانع به خوبی رصد شود و مردم در جریان قرار بگیرند، آنگاه توقع مردم از دولت تنظیم خواهد شد که قوه مجریه تا چه اندازه توقع دارد و چه کارهایی میتواند انجام دهد. باید به نخبگان احترام گذاشت تا آنها جسارت نقد و تحلیل مباحث را داشته باشند.
مسئله امنیت نقدکنندگان به دولت برای رسیدن به راهکاری واحد تا چه اندازه اثرگذار است؟
دقیقا همین طور است. منتقدان دولت باید از امنیت کافی برخوردار شوند، زیرا بعضا منتقدان دولت به تخریب به جای بیان نظرات خود میپردازند. رفتن به این سمت که دولت را با عینک سیاه یا سفید مورد بررسی قرار دهیم، مثبت نیست. اینکه دولتها را مطلقا خوب یا بد بدانیم باعث به حاشیه رفتن فرشته نقد است. نقد به دولت باید به صورت مستمر صورت گیرد.
ریشه بحرانهای موجود در کجاست؟
باید به حافظه تاریخی مراجعه کرد. آنچه امروز درحال وقوع است گاوی است که ده سال پیش آبستن بوده. بیش از ۵۰ استاد ممتاز اقتصاد ایران به احمدینژاد نامه نوشتند که مسیری که انتخاب کرده تولید را به مردم منتقل خواهد کرد واقتصاد ایران را به بدترین ورشکستگی خواهد کشید. آن زمان دولتمردان به جامعه نخبگان بیتوجهی کردند. هیچکدام از مقامات آن زمان از آن ۵۰ اقتصاددان نپرسید که به استناد کدام پژوهش اقتصاددانها چنین ادعایی کردند. حال امروز همان پیشبینی به وقع پیوسته است. اقتصاد در مرحله خطر ناکی قرار گرفته که امکان ایجاد بالانس بین هزینه و فایده وجود ندارد. میتوان بین هزینه و درآمد بالانس ایجاد کرد. باید به صورت ریشهای و آرامتر به دنبال چاره گشایی بود. دولت نمیتواند معجزه کند.
البته عوام فریبی نیز مسیر درستی نیست. توجه به رفتارهای پوپولیستی زهر است. هرچند این کشور از پوپولیسم ضربه خورده اما درمان آن رفتار پوپولیستی نیست. باید برخلاف مسیر گذشته رفتار کرد، اگرچه هزینه دارد. درحال حاضر ایران کشوری آسیبدیده و مانند یک مجروح تصادفی است. ابتدا باید علائم حیاتی را چک کنیم. بعد به درمان بپردازیم. اما اگر بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی بخواهیم به درمان اقتصاد بپردازیم، اقتصاد خواهد مرد. بحرانی که امروز در کشور وجود دارد بحران ناامیدی یأس و بیسرانجامی برای تحصیلکردگان و دانشآموختگان است. آن روزی که مشکلات ابتدایی در حال تبدیل به بحران بود چرا کسی پیگیر نشد و چرا افرادی که تذکراتی دادند با آنها برخورد شد و از جوامع علمیطرد شدند. آن روزی که دانشآموزان ابتدایی سه شیفت در حال آموختن بودند و بعد از چند سال به دبیرستان رفتند چرا به فکر نبودیم. چرا برای اینکه همین افرد به تحصیل در مراتب عالی علمی بپردازند در هر دهکورهای دانشگاه پیام نور ساختیم و تبعات آن را در نظر نگرفتیم. اگر این افراد دیپلم بودند امکان ایجاد اشتغال برای آنها بیشتر بود تا اکنون که با سیل فارغالتحصیلان ارشد و دکترا مواجه هستیم. امروز فارغالتحصیلان مختلف روی دست دولت ماندهاند. در آن مقطع تنها به فکر آن بودیم که نیروی کار را در دانشگاه معطل کنیم، اما اکنون این نیروی کار تحصیل کرده است و کاری برای او نداریم. این افراد نیازهایی دارند. سخت است که یک فرد با فوق لیسانس و دکترا پول توجیبی خود را از پدر دریافت کند. این موارد به عقده تبدیل میشود.
راهکار حل این بحران را چه میدانید؟
هر بحرانی، روشی برای حل و فصل دارد. بحرانی که امروز به وجود آمده تنها از طریق تولید، کار و سرمایهگذاری قابل حل است. در حوزه سرمایهگذاری به لطف و درایت برخی، شرایط به گونهای است که هیچکشور خارجیای حاضر به سرمایهگذاری در ایران نیست. سرمایهگذار داخلی هم تمایلی به سرمایهگذاری ندارد. ضمن اینکه سرمایه او کفاف مشکلات را نمیدهد. آنقدر هم هزینه دولت در ایران بالاست که نمیتوان بیش از میزان فعلی اشتغال ایجاد کرد. این ذهنیت عدم امنیت شغلی و فقدان آرامش برای جوان کشنده و زجرآور است وجوان را به واکنش وا میدارد. باید کاری کرد که این ذهنیت تغییر کند و برای رسیدن به این هدف باید از نخبگان کمک گرفت. تمام این موارد در پناه صبر و آرامش به وجود خواهد آمد.
با توجه به اینکه مردم گرفتار بودن خود را اعلام میکنند و مشکلات آنها چند وجهی شده در چنین شرایطی اگر مشکلات توسط دولت با مردم در میان گذاشته شود این موضوع باعث ترمیم شکافهای موجود میشود؟
البته بخش زیادی از مردم اعتماد خود را به روحانی از دست ندادهاند. مردم به دولت انتقاد دارند. کمپین پشیمانی از رأی به روحانی ناموفق بود و دستاوردی نداشت. بسیاری از نخبگان جامعه همان زمان اعلام کردند که از رأی دادن به روحانی پشیمان نیستیم و تنها نسبت به ایشان منتقد هستند. منتقدان اعتقاد دارند که روحانی میتواند بهتر عمل کند اما نمیکند. این مشکل باید حل شود. البته روحانی دارای معذوراتی است و ما با این معذورات آشناییم اما ایشان آنقدر هم در معذورات نیستند. آقای روحانی ۲۴میلیون رأی از مردم گرفته و این ۲۴میلیون رأی دارای قدرت هستند. این میزان رأی طلب میکند که آقای روحانی جدیتر برخورد کند.
نوع عملکرد روحانی باعث نخواهد شد که جامعه در آینده نسبت به جریان اصلاحات هم ناامید شود؟
اصلاحطلبان باید مرز حمایت خود را با آقای روحانی و مطالبات اصلاحطلبانه روشن کنند. ما نباید مطالبات اصلاحطلبانه و رفتارهای اصلاحی را با روش آقای روحانی به صورت صد در صد گره بزنیم. ما از موضع اصلاحطلبی از روحانی حمایت میکنیم و مادامی که رئیسجمهور در مسیر بنیانهای مدنی و تقویت حضور و شفافیت اجتماعی و تقویت قانونگرایی و پرهیز از عدم شفافیت، حرکت میکند حمایت جریان اصلاحات را خواهد داشت، اما اگر روحانی خلاف این مسیر را حرکت کند طبیعتا اصلاحطلبان اعلام موضع خواهند کرد. اما نقدهای اصلاحطلبان نیز نباید جریان تمامیتخواه را آنچنان متوهم کند که اصلاحطلبان پشت دولت را خالی کردهاند و در انتخابات شرکت نخواهند کرد وآنها میتوانند با حداقل رأی ثابت خود انتخابات مجلس و ریاستجمهوری را ببرند و خواب پریشان آنها رو به پیان است. به نظر من اصولگرایان نباید دچار توهم شوند. جریان مخالف دولت ومقابل اصلاح طابان دچار توهم شده. اصلاحطلبان در انتخابات آینده ریاست مجلس و ریاستجمهوری مایوس نیستند. دلواپسان نمیتوانند دو سنگر مجلس و ریاستجمهوری را به سادگی فتح کنند. اصلاحطلبان به راحتی دست از حمایت از روحانی بر نخواهند داشت، اگرچه منتقد او هستند.
در هر حال حل مشکلات اقتصادی در ایران هزینه دارد. یکی از راههای حل مشکلات دولت لغو یارانه طبقات بالای جامعه است. اما برخی از مردم از این موضوع ناراحتند راهکار دولت چیست؟
هزینه یارانه بر دوش دولت سنگین است، اما باید سایر هزینهها را هم مدیریت کرد. بودجههایی که در حوزههای فرهنگی اختصاص مییابد باید مدیریت شود. در این مسیر مجلس باید به دولت کمک کند و قدرت حل مشکلات با حمایت مجلس و قوه قضائیه افزایش خواهد یافت تا بتوانیم از این بحران بگذریم. این عمل جراحی باید انجام شود تا زمانی که این سرطان درمان نشود وضعیت عمومی دخل و خرج کشور تضعیف خواهد شد. اگر این جراحی انجام نشود هزینهای که برای درمان میشود را خرج تکسین خواهیم کرد. با مسکن زدن مشکلی حل نخواد شد. این غده سرطانی باید از اقتصاد ایران خارج شود و یارانه مستقیم را تنها به دهکهای کم درآمد و فقیر جامعه برسانیم. از طرف دیگر اگر قرار است قیمت حاملهای انرژی افزایش یابد در مقابل خدماتی باید به مردم در حمل و نقل عمومی داده شود. واقعیت آن است که دولت بخشی از این هزینه را پرداخته و اتفاقات اخیر هزینه تصمیات دولت است. چه بهتر که دولت به صورت واقعی و علمی به مسیر اصلاحات اقتصادی ادامه دهد.
یاسمین طالقانی
- 11
- 3