پرداختن به مسأله گفتوگوی ملی این روزها به یک موضوع داغ در رسانههای ایران تبدیل شده است. اصلاحطلبان از ضرورت آن مینویسند و اصولگرایان اما نسبت به این گفتوگوها نظرات مختلفی دارند. اما نکته اصلی اینجاست که هنوز این دو طیف سیاسی به هدف و نقطهای برای آغاز این گفتوگوها دست پیدا نکردند. از سویی برخی از اصولگرایان تعبیرهای خاصی برای طرح گفتوگوی ملی از سوی اصلاحطلبان به کار میبرند و طرح این موضوع را یک حربه برای ورود به قدرت میدانند. آذر منصوری، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران در گفتوگو با «ایران» به برخی از این شائبهها پاسخ داد.
خانم منصوری! یکی از مسائلی که این روزها در رسانهها مطرح میشود بحث بر سر لزوم انجام گفتوگوی ملی است. دلیل ضرورت این گفتوگوها در سطح ملی چیست؟
من فکر میکنم با توجه به صورت مسأله واقعیتهای ایران باید به راه حلها و گفتوگوی ملی بپردازیم. مسأله مهمی که ضرورت این گفتوگوها را دوچندان میکند، وجود شکافهایی است که برگرفته از اختلافهای سیاسی در فضای سیاسی کشور وجود دارد و بسیاری از مشکلات را تحتالشعاع قرار میدهد. یعنی در هر حوزهای که برای حل مشکل اقدام میشود، سیاستزدگی و اختلافاتی که وجود دارد مانع از رسیدن به یک راه حل میشود.
در حال حاضر در کشور شکافهایی در حوزههای مختلف اعم از سیاسی، فرهنگی و اجتماعی وجود دارد که طبیعتاً تداوم این شکافها نه تنها میتواند مشکلات موجود در کشور را بیشتر کند، بلکه این نگرانی وجود دارد که هرکدام از این نگرانیها به یک بحران لاینحل تبدیل شود که طبیعتاً نتیجه آن نیز مشخص است. بنابراین، این گفتوگوها به این دلیل اهمیت دارد که برای حل مشکلات کشور بدون کنار هم نشستن و گفتوگو برای دریافت دقیق و واقعی مسائل موجود، نمیتوان به یک راه حل قابل اجرا رسید. اگر این اختلافات در کشور ادامه پیدا کند، اثرات خود را تا جایی میتواند به جا بگذارد که در یک مرحله با اعتراضاتی روبهرو میشویم که موجب غافلگیری همه گروههای سیاسی میشود. به نظرم بیشترین ضرورت توجه به گفتوگوهای ملی شکافهایی است که در جامعه و مردم باعث آزار شده است.
یکی از مسائلی که جریان اصولگرا درباره بحث گفتوگوی ملی مطرح میکند این است اصلاحطلبان از این شیوه به دنبال ورود به حاکمیت هستند. سؤال اینجاست آیا اصلاحطلبان به دنبال چنین هدفی از گفتوگوی ملی هستند؟!
به هیچ عنوان! نگاه ما به گفتوگوی ملی این گونه نیست و بعید میدانم که مجموعه طیف سیاسی اصلاحطلب نیز به دنبال چنین هدفی از گفتوگوی ملی باشند و چنین دیدگاهی داشته باشند. بویژه آقای خاتمی که بعد از دولت اصلاحات نشان داده که هیچ تمایلی برای بازگشت به قدرت ندارد و تلاش او معطوف به توسعه جامعه مدنی و تقویت نهادهای مدنی کشور است. بنابر این من فکر میکنم که القای این مسأله که تلاش اصلاحطلبان برای رسیدن به قدرت دلیل طرح گفتوگوی ملی است، باعث میشود که گفتوگوها صورت نگیرد.
شاخصهای این گفتوگوها چه چیزهایی میتواند باشد؟
یکی از شاخصهایی که در این گفتوگوها باید مد نظر قرار بگیرد، توجه به قانون اساسی واجرای دقیق قانون اساسی است که در چنین شرایطی مجموعه جریانهای سیاسی از ظرفیت و حقوق و جایگاه برابر برای حضور در عرصههای نهاد انتخابی و قدرت برخوردار شوند و این مردم هستند که باید انتخاب کنند که به کدام رویکرد برای اداره کشور علاقهمندند. من فکر میکنم که این مسائل جزو فرعیاتی است که اصل مسأله را تحتالشعاع خود قر ار میدهد. در حالی که جریان اصلاحطلب در ۱۰ سال گذشته به حداقلها برای ایجاد اصلاحات در ساختار حقیقی و حقوقی کشور تن داده است.
یکی از مسائل دیگری که روی بحث مذاکره ملی در کشور سایه انداخته است این است که برخی اصولگرایان مطرح میکنند که اصلاحطلبان با طرح این موضوع به دنبال خالی کردن شانه از مسئولیت خودشان در وقایع سال ۸۸ هستند. مگر گفتوگوی ملی به دنبال چیست که گروههای سیاسی مقابل شما چنین موضعی در مقابل این طرح دارند؟
یکی ار دلایلی که ما هنوز نتوانستیم از فضای ۸۸ عبور کنیم و به مشکلات جدی مانند حصر به یک نتیجه مورد توافق و مشترک برسیم همین رویکرد و نگاهی است که برخی در طیف مقابل به اصلاحطلبان و رخداد ۸۸ دارند. در تمام این سالهایی که از وقایع سال ۸۸ میگذرد جریان اصلاحات همیشه در معرض تنگناها بوده است اما همیشه این طیف فعالیت و رفتارهای خودش را در چارچوب قانون اساسی تعریف کرده است. اتفاقاً اگر گفتوگویی با این موضوع برگزار شود و طرفین بخصوص جریان اصولگرا که انگشت اتهام به سمت اصلاحطلبان گرفته به این گفتوگوها تن بدهند بسیاری از این سوء تفاهمها در قالب این گفتوگوها حل میشود.
البته معتقدم که همه اصولگرایان هم چنین عقیده ای ندارند. یک جریان در میان اصولگرایان وجود دارد که به هیچ وجه تمایلی به گفتوگو ندارد. این جریان به دنبال این است که به این شکافها بیشتر دامن بزند و طبیعتاً با تداوم این رویکرد تفاهم ملی هم به یک ایده دست نیافتنی تبدیل میشود. به نظرم از وقایع ۸۸ تا همه مشکلاتی که کشور امروز با آن دست و پنجه نرم میکند محورهای گفتوگوست. مهم این است که نقطه شروع و آغاز این گفت وگوها کجا باشد.
تحلیل شما از مواضع جریان اصولگرا نسبت به طرح موضوع گفتوگوی ملی چیست؟
به اعتقاد من بخش عمدهای از جریان اصولگرا به ضرورت گفتوگوی ملی اقبال نشان دادند و از شکلگیری این گفتوگو دفاع کردند. اما در این راه سؤالاتی وجود دارد. سؤال این است که با توجه به این ضرورت مسیری که باید برای رسیدن به این گفتوگوها طی کرد چه مسیری است؟ با پاسخ به این سؤال میتوان نقطه آغاز این گفتوگوها را تعیین کرد. پرداختن به کلیت لزوم این گفتوگوها خوب است اما دغدغه من این است که این گفتوگوها از یک نقطه آغاز شود.
چند وقت قبل مفهومی تحت عنوان «صلح دوفاکتو» توسط آقای بهزاد نبوی در رسانهها مطرح شد. مفهوم این عبارت این است که گروههای سیاسی بر سر منافع ملی باید با یکدیگر به گفتوگو بپردازند. موضوعی که روی جزئیات آن بحثها و چالشهای زیادی وجود دارد. آیا این موضوع را میتوان یک نقطه برای شروع بحثها دانست؟
من احساس میکنم که غالب جریان اصولگرا بر سر مسائلی که بر سر منفعت ملی بودن آن بحث است اقبال نشان دادند. به طور مثال برجام یک مسأله است که اکثریت اصولگرایان به اینکه برجام در چارچوب منافع ملی است اعتقاد دارند. شاید لازم باشد که هرکدام از جریانهای سیاسی ابتدا در طیف متکثر خودشان به یک جمع بندی در رابطه با گفتوگوی ملی دست پیدا کنند و راه حلها را با هم مرور کنند. موضوع صحبت بر سر منافع ملی میتواند محور گفتوگوها باشد. موضوع مد نظر من الگوی انجام این گفتوگوهاست.
از دید شما بهترین الگو برای آغاز گفتوگوی ملی چیست؟
راههای متفاوتی وجود دارد. اینکه افراد شاخص سیاسی آغازگر این امر باشند یا دولت به عنوان مجری قانون اساسی و یا خانه احزاب هرکدام یک راه حل و الگوست. اما من فکر میکنم بهترین الگو استفاده از ظرفیتهای احزاب و شخصیتهای حقیقی جریانهای سیاسی است. در این میان دولت هم میتواند بستر مناسب برای شکلگیری این گفتوگوها را فراهم کند. اقدامی که وزارت کشور بعد از اعتراضات اخیر در دعوت از احزاب برای همفکری انجام داد یک اقدام خوب بود که خود این مسأله میتواند به عنوان شروع یک گفتوگو بین احزاب و گروههای سیاسی باشد.
- 11
- 2