در طول تاریخ معاصر ایران، شاهد ظهور و افول احزاب سیاسی بودهایم. این روند در دورههای مختلف تحتتاثیر عوامل سیاسی و اجتماعی با فراز و نشیبهای زیادی مواجه بوده است. طبق اصل۲۶قانوناساسی: «احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.
هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت». اما آنچه امروز شاهد آن هستیم این است که احزاب آنگونه که باید در جامعه جایگاه خود را به دست نیاوردهاند و در جذب و جلب آرای عمومی توفیق چندانی نداشتهاند. در این راستا برای بررسی بیشتر نقش احزاب در کشور مهندس حسین کاشفی سخنگوی سابق جبهه مشارکت و عضو کنونی حزب اتحاد ملت که سابقه نایب رئیسی خانه احزاب ایران را نیز در کارنامه خود دارد با «آرمان» به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
احزاب در ایران کارنامهای پر فراز و نشیب داشتهاند، برآورد شما از نقش امروز احزاب در ایران و تاثیر آن بر جامعه و کشور چگونه است؟
این مساله کاملا روشن است که همه کشورها برای اینکه بخواهند ازهمه ظرفیتها و امکانات بهخصوص سرمایه نیروی انسانی استفاده کنند، طبیعتا بحث کارجمعی و خرد جمعی مطرح میشود. خرد جمعی و کارجمعی در اصناف و نهادهایی نمود پیدا میکند وشکل پیشرفتهتر آن در احزاب است. به این شکل که حزب باید برنامه محور باشد یعنی بتواند در زمینههای مختلف مباحث فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برنامه داشته باشد و به عنوان نماینده مردم یا بخشی از مردم که میخواهند به عنوان دولت سایه مطرح باشند به نحوی کار کنند که هر موقع مردم به سوی آن حزب گرایش پیدا کردند یا از طریق صندوق رأی به آن رأی دادند، بتواند دراداره کشور به عنوان نماینده مردم نقش داشته باشد و این طبیعتا نیاز به یک بستر دارد.
همانطور که اشاره کردید احزاب در دورههای مختلف فراز و فرودهایی داشتهاند و یا اینکه در یکجایی پر رنگ دیده شدهاند و در جایی دیگر کمرنگ و یا اصلا دیده نشدهاند و یا در مقطعی به طورکل از فعالیت آنان جلوگیری بهعمل آمده است. همه اینها به این مساله برمیگردد که همانطور که موجود زنده برای بقای خود نیاز به آب، غذا و هوا دارد و بدون اینها زندگی برایش غیر ممکن میشود باید پذیرفت جامعه یعنی نیروی انسانی که نیاز به تحرک و پویایی دارد. نیروی انسانی باید بتواند برای خود در همه زمینهها ایفای نقش کند.
احزاب در توسعه و پیشرفت کشورها تا چهاندازه سهیم هستند؟
همه کشورهای توسعه یافته به این نتیجه رسیدهاند که اداره کشور به فعالیت احزاب بستگی دارد. در ایران هم مردم باید به این آگاهی برسند و این شیوه را پیگیری کنند اما تا زمانی که این روش اجرا نشود و قدرتها برای مردم تعیین تکلیف کنند و اجازه ندهند مردم در تعیین سرنوشت خود نقش واقعی داشته باشند، از فعالیت واقعی احزاب جلوگیری خواهد شد. به همین دلیل است که ما میبینیم در زمانهای مختلف، آنجا که کمی زمینه فراهم شده تا مردم بتوانند نظر و پیشنهاد بدهند و انتقاد کنند و در کارهای جمعی شرکت داشته باشند، احزاب حضور پررنگتری داشتهاند.
احزاب نیز باید جلو بروند و در تمام عرصهها فعالیت داشته باشند نه اینکه تنها در زمان انتخابات، حزبی بیاید و شعار انتخاباتی بدهد و دیگر اثری از آن حزب دیده نشود. حوزه فعالیت احزاب فقط خاص زمان انتخابات نیست. احزاب باید در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاست خارجی برنامه داشته باشند و پیرامون همه این موارد بحث و گفتوگو داشته باشند مسائل را نقد و بررسی کنند و با دولت در تعامل باشند درجای دیگر اگر نیاز بود پیشنهاد و انتقاد به دولت داشته باشند. در مجموع با چنین حضور فعالی، مردم احساس میکنند نمایندگانشان که این احزاب هستند میتوانند زبان جامعه باشند و صدای مردم را به دولت و مسئولان برسانند. در چنین حالتی است که دیگر مواردی همچون اتفاقاتی که در دی ماه رخ داد پیش نمیآید که مردم احساس کنند صدایشان شنیده نمیشود و مشکلاتشان دیده نمیشود.
همواره تاکید میشود که در ایران حزب به معنی واقعی نداریم. پس احزاب کنونی که تا اندازهای هم نامشان مطرح است تنها تصویر یک حزب را یدک میکشند؟
البته همه احزاب همیشه در یک سطح نبودهاند برخی نیمه فعال و برخی فعال هستند. این موضوع بستگی به شرایط مختلف دارد. اگر آن رشد و آگاهی و توسعه یافتگی در جامعه بهوجود بیاید و دولت هم جدای از این مساله نباشد و بهفکر پیشرفت و توسعه کشور باشد قطعا، زمینه و بستر را برای رشد و فعالیت احزاب مهیا میکند. در اصل اگر دولت خود دارای توسعه یافتگی و آگاهی باشد، نه تنها احزاب را رقیب خود نمیداند بلکه زمینه حضور و فعالیت احزاب را هم فراهم میسازد.
چگونه احزاب میتوانند به عنوان نماینده مردم پیگیر مطالبات آنها باشند؟
این موضوع یکی از اصلیترین وظایف احزاب است. احزاب از طرف مردم برای حل مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیشنهاد میدهند. برنامههای جاری را نقد میکنند. این نشانه پویایی و زنده بودن جامعه است و در این شرایط نقش مردم و احزاب به صورت پررنگ دیده میشود. اما همانطور که میدانید و در چند سال اخیر شاهد آن بودیم در دولت نهم و دهم گفته میشد که ما نیازی به حزب نداریم و اهمیتی هم برای احزاب قائل نبودند در صورتی که قبل از آن مباحثی مانند توسعه سیاسی، خانه احزاب، فعالیت احزاب مطرح و یارانه احزاب مطرح میشود و این بستر فراهم شده بود که احزاب فعالیت گستردهای داشته باشند.
نگاه دولتها به احزاب چه اثری بر روند فعالیت آنها دارد؟
در دولتهای نهم و دهم وجود محدودیتهای فراوانی فضای سیاسی را به فضای امنیتی تبدیل میکند و آن برخوردها با خانه احزاب صورت گرفت که گویا در آن زمان همه به این نتیجه میرسند که نباید کار حزبی انجام داد. اما در دولت یازدهم و دوازدهم بار دیگر این زمینه فراهم میشود و بر این مساله تاکید میشود که این جزء حقوق اولیه مردم است تا بتوانند در اداره کشور توسط احزاب سهیم باشند و بار دیگر احزاب احیا میشوند و برخی دیگر فعالیت خود را از سر میگیرند و امیدوار هستیم همین زمینهای که فراهم شده ادامه یابد و بیشتر از این به این حق قانونی ملت توجه شود. دولت روحانی توانست گام بلندی در توسعه احزاب بردارد.
نقش احزاب در افزایش اعتماد عمومی و کاهش شکاف دولت و ملت چیست؟
درحقیقت اگر بستر واقعی برای احزاب مهیا شود و احزاب جایگاه واقعی خود را در جامعه کسب کنند و مردم احساس کنند یک جایگاهی وجود دارد تا از حقوق آنان دفاع کند و نظرات آنان را بیان کند و مردم امکان ارتباط مستمر با آنان را داشته باشند، آنگاه احزاب موجب انسجام و اتحاد بیشتر مردم میشود و مهمترین مساله در هر کشور همین انسجام و وحدت است. البته در شرایط فعلی هم زمینههایی فراهم شده که امیدواریم به طور جدیتر پیگیری شود که قطعا نتیجه آن به نفع کشور و مردم است و موجب میگردد کشور با یک پتانسیل قویتر مسائل خود را دنبال کند.
اخیرا در برخی محافل سیاسی و اجتماعی این بحث شایع شده که احزاب بیشتر در پی سهم داشتن در نهادهای دارای قدرت هستند و به هر قیمتی سعی دارند نفراتی در این نهادها داشته باشند. پیامدهای اینگونه سهمخواهیها چیست؟
مهمترین چیزی که در احزاب باید درنظر گرفته شود، قبل از مطرح بودن حزب، منافع کشور و مردم است. در این صورت اگر حزبی هم میخواهد در چنین نهادی حضور داشته باشد باید با احساس مسئولیت بیشتر رفتار کند و در این راستا باید به فکر جذب و تربیت نیروهای توانمند و متخصص باشد. نباید به هر قیمتی به دنبال سهمخواهی بود زیرا احزاب شرکت سهامی نیستند. هدف اصلی اداره صحیح مملکت به بهترین وجه ممکن است.
در اینجا احزاب ضمن اینکه باید برنامه دقیق داشته باشند در کنار آن حتما باید تربیت نیرو در زمینههای مختلف را در دستور کار خود داشته باشند. البته اشکالی هم ندارد که اگر واقعا نیروی متخصص و مفیدی دارند، مناسب با تخصص و مهارت آن عضو، او را به نهادها پیشنهاد دهند. ولی اگر حزبی تنها هدفش داشتن عضوی در یک نهاد است این قطعا نمیتواند در راستای منافع ملی و کشور باشد. باید افراد در جایگاه مناسب با تخصص خود قرار بگیرند تا وقتی مردم نگاه میکنند، شاهد این باشند که شخصی کارآمد و با تخصص در جایگاه مناسب خود قرار گرفته که احساس مسئولیت میکند و از همه مهمتر پاسخگوست و از عهده وظیفهاش برمیآید.
چرا احزاب در جهت یک اتحاد و ائتلاف بزرگ حرکت نمیکنند تا با تشکیل یک حزب قدرتمند تاثیرگذاری بیشتری در امور کشور داشته باشند و چرا برخی از احزاب و اگر دقیقتر بگوییم چرا احزاب اصلاحطلب، پس از کسب موفقیتهای سیاسی دچار انشقاق و اختلاف میشوند؟
در حال حاضر گفته میشود که چیزی نزدیک به ۲۰۰ حزب پروانه فعالیت گرفتهاند که البته اینها با قانون جدید قطعا همین تعداد نخواهند ماند و تعدادشان کاهش خواهد یافت. خیلی خوب است که ما احزاب توانمند داشته باشیم که بتوانند درهمه زمینهها فعال باشند. این احزاب باید خودشان به این فکر باشند که اتحاد بیشتری داشته باشند. البته این مساله تنها خاص احزاب اصلاحطلب نیست. در جناح اصولگرا هم همین مساله را شاهد هستیم که احزاب زیادی حضور دارند که به یک تفاهم کلی نرسیدهاند و اختلاف نظرهای زیادی دارند. در شرایطی که احزاب هنوز نتوانستهاند به دلایل مختلف جایگاه اصلی خود را بهدست آورند کار بهصورت جبههای پیش میرود به این صورت که تعدادی از احزاب با یک ائتلاف یک جبهه را تشکیل میدهند تا اهداف کلی خود را پیگیری کنند. و این هم در احزاب اصلاحطلب دیده میشود و هم در احزاب اصولگرا. باید تلاش بیشتری در این خصوص صورت گیرد تا احزاب جایگاه و قدرت خود را در کشور به دست آورند.
وجود احزاب قدرتمند چه تاثیری بر پیشبرد اهداف عالی کشور دارد؟
قطعا وجود احزاب توانمند به نفع کشور و منافع ملی است. همه احزاب برای رسیدن به این جایگاه باید تلاش کنند و در این راستا در چارچوب قانون و اخلاقمداری حرکت کنند. احزاب باید این نکته را مد نظر داشته باشند که مبنای حزب بر دموکراسی است و نظر اکثریت در کار حزبی بسیار حائز اهمیت است. در ائتلافها و تشکیل جبههها نیز باید احزاب طبق مرامنامه و اساسنامه رفتار کرده و از تکروی پرهیز کنند که این نوع رفتارها مغایر با روح دموکراسی و کار حزبی است. این موارد باید کاملا فرهنگسازی و نهادینه شود. گاهی شاهد این قضیه هستیم که بهطور مثال در برخی احزاب شخصی به عنوان دبیرکل حزب انتخاب میشود و او توقع دارد برای همیشه دبیرکل بماند. در اینصورت میبینیم که آن چرخش مسئولیتی صورت نمیگیرد در حالی که باید این جریان پویا باشد و این فرصت به همگان داده شود زیرا در حزب همه از حق و حقوقی مساوی برخوردارند و همه حق رأی یکسان دارند. درکار جبههای هم به همین نحو است یعنی هر حزب فقط یک حق رأی دارد.
البته در چند سال گذشته اتفاقات خوب و مبارکی رخ داد گرچه ضعفهایی هم داشته است. بهطور مثال شورای عالی سیاستگذاری در بخش احزاب اصلاحطلب توانست اقدامات خوبی انجام دهد. در سال ۹۲ در انتخابات ریاستجمهوری و در سال ۹۴ در انتخابات مجلس شورای اسلامی و در سال ۹۶ در انتخابات ریاستجمهوری توانستند با انسجام و اتحاد کار جبههای و ائتلافی خود را انجام دهند و به موفقیت هم برسند بنابراین باید این انسجام حفظ شود و به طوردائم بررسی شود که نقاط ضعف آن برطرف و نقاط قوت آن تقویت گردد که قطعا نتیجه اتحاد و انسجام دقیق و موثر میتواند یک خروجی داشته باشد که به نفع ملت و کشور خواهد بود.
چرا بهرغم اینکه شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات نقش مهمی در پیروزی اصلاحطلبان ایفا نموده، همچنان انتقادهایی به این شورا مطرح میشود؟
البته هیچ کاری بدون نقص نیست ولی آنچه در این چند دوره نشان داده شده آن است که با انسجامی که بین اصلاحطلبان به وجود آمد با محوریت رئیس دولت اصلاحات، شاهد هستیم که شورای عالی سیاستگذاری عملکرد خوبی در جهت حفظ آن داشته ضمن اینکه نباید این انتظار را داشته باشیم که کار حتما بدون نقص باشد. باید این زمینه فراهم شود تا ضعفها و کاستیها برطرف گردد زیرا کارهای جمعی و خرد جمعی براساس نظرات جمع است ما نباید هر کاری را چند بار از اول شروع کنیم و هرازگاهی به نقطه اول باز گردیم و کار را از اول آغاز کنیم. باید کاری را که شروع کردهایم و نتیجه مطلوب از آن هم گرفتهایم، ادامه دهیم.
آیا اقدامی جدی در جهت برطرف نمودن موانع موجود بر سر راه شورای عالی سیاستگذاری صورت گرفته؟
آنطور که من اطلاع دارم در این خصوص یک کارگروهی تشکیل شده که این کار گروه عملکرد شورای عالی سیاستگذاری در این چند سال اخیر و در این چند انتخابات را بررسی میکند و قرار است گزارشی در یک جلسه رسمی ارائه دهد که این شورا از نظر ساختاری و از نظر اعضا چگونه است و باید اعضا این گزارش را بشنوند و تصمیم بگیرند. مساله مهم این است که ما باید قدر انسجام را بدانیم و به راحتی این وحدت را از دست ندهیم. اتفاقی که بین احزاب اصولگرا رخ داد این بود که بعد درگذشت مرحوم مهدویکنی و مرحوم عسکراولادی دیگر نتوانستند آن انسجام گذشته خودشان را به دست بیاورند.
درگذشت بزرگان اصولگرا کمر اصولگرایی را خم کرده است. بنابراین ما باید از وضعیت احزاب اصولگرا درس بگیریم و این انسجامی که امروز ایجاد شده را قدر بدانیم و در جهت بهتر شدن و مستحکم شدن آن حرکت کنیم. امروز با توجه به این توفیقاتی که در سطح استانی و ملی به دست آوردیم باید سمت یک ائتلاف فراگیر قدم برداریم و امیدواریم این روند تا جایی پیش برود تا احزاب آن جایگاه واقعی خود را در کشور بهدست آورده و عملکرد خوبی داشته باشند و به وظایف خود نیز در جهت پیشرفت کشور به خوبی عمل کنند. در حال حاضر با توجه به وجود مشکلات بر سر راه احزاب، باید کار جبههای را در پیش بگیریم که البته این در دستور کار شورای عالی اصلاحات قرار دارد.
چندی پیش برخی از احزاب که توفیق چندانی در جلب حمایت عمومی نداشتهاند بار دیگر بحث تشکیل پارلمان اصلاحات را مطرح کردهاند. آیا به نظر شما این یک روند موازی با اهداف شورای عالی سیاستگذاری نیست؟
این حق هر حزبی است که در این شورا عضو بشود یا نشود و حتی مبحثی جدید مطرح کند. ضمن احترام به نظرات این عزیزان لازم است بگویم همه باید به کار جمعی اعتقاد داشته باشیم و تابع خرد جمعی باشیم و از تفرقه و یا ایجاد شکاف بپرهیزیم. اصولا قبل از مطرح شدن این مباحث در داخل، مطرح کردن آن در جامعه مصلحتآمیز نیست و باید قبل آن در نظر داشته باشیم که آیا این مباحث به صلاح کشور است یا نه.
محمد حسین جعفری سمیع
- 13
- 1