انقلاب اسلامي ايران در آستانه چهل سالگي قرار دارد و كساني كه در خط مقدم اصلاحات قرار داشتند امروز به عنوان جريان اصلاحطلب به فعاليت سياسي مشغول هستند. پس از اتفاقاتي كه در دي ماه رخ داد، بسياري از چهرههاي اصلاحطلب اذعان داشتند كه ديگر موافق هيچ انقلابي نيستند و بايد راه اصلاحات را در پيش گرفت. «مجيد انصاري» عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو مجمع روحانيون مبارز درباره رابطه اصلاحات و انقلابيگري معتقد است راه نجات كشور اين روزها انقلاب نيست و ثمره انقلاب سال ٥٧ اصلاحپذير است. او ميگويد مخالفت اصلاحطلبان با انقلاب به معناي مخالفت با انقلاب سال ٥٧ نيست زيرا در آن سال تنها راه اصلاح كشور انقلاب بود.
چرا اصلاحطلباني كه در سال ٥٧ در خط مقدم مبارزه با رژيم پهلوي بودند، امروز با هرگونه انقلاب مخالف هستند؟
اين موضوع طبيعي است زيرا انقلاب راهحلي براي هرروز يا هرچند سال نيست. ما بايد درون ساختارهاي موجود در قانون اساسي به دنبال حل مشكلات باشيم. حاكميت وظيفه دارد بر اساس آرمانهاي انقلاب كه در شعارهاي مردم متجلي بود و در قانون اساسي تجلي پيدا كرد، آزاديهاي فردي، اجتماعي و مدني را فراهم كند. خواسته اصلاحطلبان واضح و روشن است.
جريان اصلاحات خواهان اصلاح روند اداره كشور است. مشكلات زيادي در كشور وجود دارد و به عنوان نمونه ميتوان به مشكلات اقتصادي، معيشتي، بيكاري جوانان، عقبماندگي كشور در برخي موضوعات، نرسيدن به اهداف انقلاب، وجود موانع در برابر آزاديهاي مدني و اجتماعي و فسادهايي كه در برخي دستگاهها وجود دارد، اشاره كرد. مردم مطالبات بحقي دارند اما راهحل اين مشكلات انقلاب نيست بلكه اصلاح رو به جلو است. همه بايد در تسريع اين حركت اصلاحي تلاش كنيم. مسوولان نظام در هر رده و سطحي بايد همواره براي شنيدن اعتراض و انتقاد مردم گوش شنوا داشته باشند و به مطالبات جامعه توجه كنند.
چرا اصلاحطلبان معتقدند انقلاب سال ٥٧ اجتناب ناپذير بود؟
بررسي انقلابها و واقعههاي بزرگي كه در جهان رخ داده از جمله انقلاب مردمي و بسيار بزرگ اسلامي در ايران نشان ميدهد انقلابها يك شبه شكل نگرفتهاند. انقلاب سال ٥٧ ريشه در يك سلسله علل و عوامل بسيار زياد در طول تاريخ ايران داشته و اينگونه نبوده است كه جمعي يك شبه و يك ساله تصميم بگيرند انقلاب كنند. فرآيند طولاني تحولات كشور و مطالبات انباشته شده مردم به صورت مداوم با در بسته، سد آهنين يا برخورد قهرآميز حكام مواجه شد.
همين موضوع سبب شد كه جامعه اعم از رهبران، نخبگان و حتي تودههاي مردم به اين جمعبندي رسيدند كه هيچ روزنهاي براي اصلاح و تغيير وجود ندارد و انقلاب تنها راه دگرگونسازي بنيادين و به هم ريختن ساختارهاي قدرت و حكومت موجود است. ريشه اوليه و اصلي انقلاب اسلامي ايران قبل از سال ٤٢ بود. ميتوان گفت جرقههاي اوليه انقلاب با انحراف انقلاب مشروطه توسط رضاخان و استقرار نظام استبدادي محمدرضاشاه زده شد.
اما اگر ١٥ خرداد ٤٢ را مبدا انقلاب بدانيم كه حقيقتا همينطور است، ميبينيم امام خميني سالها قبل از ٤٢ درصدد اصلاحات بودند. امام يك اصلاحطلب واقعي بود و گواه اين موضوع نامههاي زيادي است كه ايشان به شاه نوشت يا سخنرانيهايي كه پيش از سال ٤٢ انجام دادند. امام در نامهها و سخنرانيهاي خود بارها به شاه تاكيد داشتند كه ما كار به سلطنت تو نداريم، كار به حكومت تو نداريم. ما ميخواهيم تو عزيز باشي تو نميخواهي عزيز باشي؟ تعابير اينچنيني در نامهها و سخنرانيهاي امام زياد است.
امام به شاه توصيه ميكردند دست از وابستگي بردار و استقلال كشور را پاس بدار. با دين مردم بازي نكن، آزاديهاي مردم را سلب نكن، مردم را سركوب نكن. مجموعهاي از نصايح، پيشنهادات و انتقادات كه شخص امام و ساير مبارزين در طول اين مدت داشتند، به در بسته دربار شاه برخورد و حكومت شاه نيز به جاي شنيدن صداي مردم، شنيدن صداي نصيحت دلسوزان و شخص حضرت امام به تقويت دستگاه شكنجهگر ساواك و توسعه دستگيري مبارزين و خاموش كردن هرگونه صداي انتقاد و اعتراض پرداخت.
اگر به تاريخچه شكلگيري ساواك دقت كنيم، ميبينيم به موازات بلند شدن صداي اعتراض مردم و طرح مطالبات بيشتر، ساواك تقويت شد، شكنجهگاهها توسعه پيدا كرد، آزاديها محدود شد، مطبوعات و رسانههاي آزاد تعطيل شدند و منتقدين و معترضين اعم از روحاني، دانشگاهي و بازاري به بند كشيده شده و به شديدترين شكل ممكن سركوب شدند.
سرانجام در سال ٥٦ امام احساس كردند هيچ روزنهاي براي اصلاح وجود نداشته و رژيم شاه قصد اصلاح ساختار را ندارد از همين رو تلاش براي تغيير رژيم جديتر شد. پس از وقايع ١٩ دي جرقه اصلي انقلاب زده شد و مردم موجب شدند امواج خروشان انقلاب شكل گيرد. اوجگيري انقلاب در سال ٥٦ نتيجه رفتار حكومت شاه و مقاومت در برابر هرنوع اصلاح، آزادي و غيرانديشي بود در نتيجه انقلاب تنها گزينه اصلاح براي وضعيت كشور و مردم بود.
در ميان صحبتهايتان فرموديد كه انقلاب راهحل نيست و بايد از طريق اصلاحات مشكلات را حل كنيم. آيا مردم نشانههاي اصلاح را در مجموع حاكميت ديدهاند تا به اصلاحات اميدوار بمانند؟
حتما ديدهاند. مردم ايران هرگاه جدي به صحنه آمدند، تغييرات اساسي ايجاد كردند. در زمان جنگ تا زماني كه مردم به صحنه نيامده بودند، هر روز قطعهاي از سرزمين را از دست ميداديم اما وقتي كه مردم با دستهاي خالي به ميدان آمدند، در گام اول توانستيم متجاوزين را متوقف كرده و در گام دوم به عقب رانيم.
همين مردم وقتي در سال ٧٦ به صحنه آمدند توانستند عرصه سياسي كشور را برخلاف برنامهريزيهايي كه صورت گرفته بود، تغيير دهند و آقاي خاتمي را به عنوان رييسجمهور انتخاب كنند. در سال ٩٢ نيز بر خلاف ارادهاي كه وجود داشت، عمل كردند. بر اساس آن اراده حتي شخصيتي همچون مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني رد صلاحيت شده بود تا فضا براي شخصيتهاي مورد نظرشان باز باشد اما مردم اين فضا را تغيير دادند.
اين را قبول دارم كه مسير اصلاح مسير دشواري است. مانع اصلاحات بسيار جدي است اما ما هرگز مايوس نيستيم و معتقديم كه مشكلات از طريق حضور مردم، مقاومت و همدلي نيروهاي دلسوز قابل حل است. اين را نيز در نظر داشته باشيد كه گامهاي بلندي به سمت اصلاحات برداشتهايم و خدمات بزرگي صورت گرفته است. نبايد تنها نيمه خالي ليوان را ببينيم. برداشتن گامهاي بلند و رو به جلو در حوزههاي مختلف ناشي از همين حضور تحولخواهانه مردم بوده است.
وقتي از گامهاي رو به جلو در حوزههاي مختلف صحبت ميكنيد منظور اين است كه اصلاحات در نهادهايي غير از دولت نيز مورد انتظار است؟
منظور از اصلاحات، يك گروه و دو گروه نيست. صحبت از انجام اصلاحات در ساختارها و روشها است. مثلا قوه قضاييه ما بايد حتما تغييرات اساسي در رفتار و كردار خود صورت دهد تا مردم اعتماد كنند. قوه قضاييه عادل، شجاع و مستقل ميتواند اعتماد مردم را جلب كند. مثال ديگر صدا و سيما است. مردم مايل هستند كه صدا و سيما به عنوان رسانه ملي عمل كند و نه به عنوان رسانه يك باند و گروه افراطي. مردم ميخواهند كه در كار دولت كارشكني نشود، مردم مايل هستند كه روابط ما با دنيا بهبود يابد و سرمايه خارجي جذب شود.
ما براي ايجاد اشتغال براي جوانان ناگزير به سرمايهگذاري هستيم و سرمايهگذاري نيز بدون آرامش و تعامل با دنيا ميسر نيست. مردم خواستههاي مختلفي از جمله رفع مشكلات معيشتي، رفع فساد (فسادي كه احيانا در قالب رشوه، پارتيبازي، خويشاوندسالاري به جاي شايسته سالاري، اشكالات اداري چه در دولت و چه در نهادهاي ديگر وجود دارد) و... دارند. اينها چيزهايي نيست كه قابل حل نباشد و با تكرار اراده مردم و تلاش مسوولان قابل حل است.
در دهه هفتاد شاهد بوديم كه جناحهاي راست و چپ سياسي به جريان اصلاحطلب و اصولگرا تبديل شد. در عين حال جريان اصولگرا قايل به اين تقسيمبندي اصلاحطلب و انقلابي است. به عبارتي سعي ميكند اصلاحطلبان را كه در خط مقدم انقلاب اسلامي ٥٧ بودند به نوعي از انقلاب جدا كنند. چرا جريان اصولگرا ميان اصلاحطلبي و انقلابيگري تفاوت قائل ميشود؟
من نميدانم كه منظور جريان اصولگرا از انقلابيگري چيست. انقلابيگري متناسب با شرايط زمان و مكان تعريف ميشود. در سال ٥٧ وقتي رژيم شاه با همه توان در برابر مردم به ميدان آمده بود و سركوب را در دستور قرار داده بود، انقلابيگري اين بود كه مردم نترسند و از طريق اعتصابات و تظاهرات هدف خود يعني سرنگوني رژيم شاه را دنبال كنند و همين اتفاق هم افتاد. انقلابيگري بعد از استقرار جمهوري اسلامي اين بود كه همه منافع شخصي را كنار گذاشته و روحيه فداكاري اول انقلاب را حفظ كنند.
انقلابيگري همان بود كه در هشت سال دفاع مقدس بسياري از مردم، جوانان، دانشجويان و روحانيون دست از زندگي شخصي خود شسته و براي دفاع از كشور با دست خالي مقابل دشمن مسلح و متجاوز ايستادند. انقلابيگري در مذاكرات برجام اين بود تيم هستهاي ما كه هجده ماه با كمال قدرت و اعتماد به نفس مقابل ١+٥ بايستد و از حقوق مردم دفاع كند. انقلابيگري امروز در اين است كه همه با هم در راستاي سرمايهگذاري، توليد و توسعه همكاري كنند تا كشور ما از كشورهاي همسايه عقب نماند.
انقلابيگري هميشه به اين نيست كه رگ گردن را كلفت كرده و صدا را بالا ببرند و در تريبونها به اين و آن فحش دهند. عدهاي فكر ميكنند كه انقلابيگري فقط به نعره زدن است. به اينكه ما به همه دنيا بياحترامي و فحاشي كنيم. نه؛ انقلابيگري به فهم درست و حركت عقلاني مبتني بر منافع ملي و اسلامي است. امروز انقلابيگري در اتحاد ملي، مهرباني و همبستگي ملي، همكاري و تعامل داخلي، سعهصدر، نگاه اميدوارانه به جلو و مبارزه با عوامل يأس و نااميدي است. انقلابيگري امروز در كار مضاعف براي پيشبرد كشور و رفع فقر و فساد است. هر تفسير ديگري از انقلابيگري در اين مقطع، گام نهادن در مسير انحرافي و بيفايده است.
انقلاب اسلامي سال ٥٧ در سال ٩٦ و در آستانه چهلسالگي تا چه حد توانسته به اهداف خود دستيابد؟
آرمانها و اهداف نسبي هستند. همانطور كه هر نظامي يا حتي مسلماني و عدالتخواهي داراي درجات مختلف است. مثلا انسان تراز اولي مثل حضرت علي(ع) به لحاظ خصلتهاي شخصي، معنوي يا شاخصهاي زمامداري در جايگاهي ايستاده كه ما در برابر آن هيچ هستيم. توجه داشته باشيد كه انقلاب اسلامي، انقلاب ايستايي نبود كه مثلا بگوييم بعد از چهل سال به كدام يك از اهداف مطرح شده رسيده است يا خير؟ اين انقلاب در مسير تكامل هيچگاه متوقف نخواهد شد و بايد همواره به سمت جلو و آينده بهتر حركت كند.
بطور نسبي در بسياري از زمينهها پيشرفت كرديم. بالاخره انقلاب اسلامي توانست سرنوشت كشور را به دست مردم بسپارد. نظام موروثي، ديكتارتوري و عقبمانده شاهنشاهي را به نظام جمهوري تبديل كند. درست است كه در مسير انتخابات با برخي از تفسيرهاي نادرست از نظارت يا برخي مداخلات مواجه هستيم اما هنوز مردم هستند كه نمايندگان را انتخاب ميكنند، هنوز مردم هستند كه با حضور پاي صندوق راي رييسجمهور را انتخاب ميكنند. در حوزه اقتصاد نيز پيشرفتهاي بزرگي داشتيم. در كشاورزي به خودكفايي رسيديم.
در صنعت نفت گامهاي بلندي برداشتيم. جمعيت سي و چهار، پنج ميليوني سال ٥٧ به ٨٦ ميليون نفر رسيده و در سطح رفاه عمومي ازجمله توسعه، عمران و آبادي روستاها و شهرها، خدماترساني مثل آب، برق، گاز و... پيشرفت داشتهايم و وضعيت با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. نميخواهم بگويم كه نميتوانستيم بهتر از اين عمل كنيم اما گامهاي بزرگي در حوزه فناوري، بهداشت و درمان و... برداشتهايم.
همين كه اميد به زندگي در كشور نسبت به اول انقلاب نزديك به ٣٠ سال افزايش يافته است نشان از سرمايهگذاريهاي بزرگ در حوزه سلامت، بهداشت، رفاه و... دارد. متاسفانه اين روزها برخي فقط آيه يأس ميخوانند و در مقايسات خود بهترينهاي كشورهاي ديگر را كنار برخي از كمبودهاي كشور ميگذارند. اين در حالي است كه همه كشورها داراي مشكلات و پيشرفتهايي هستند. ما نيز داراي پيشرفتها و كمبودهايي بوديم و هستيم.
صرفا نيمه خالي ليوان را ديدن شرط انصاف نيست. از سوي ديگر از خود راضي بودن نيز درست نيست. بايد نقاط قوت خود را تقويت كرده و قصورها را نيز بپذيريم و در جهت رفع آن بكوشيم. بنابراين معتقد هستم كه انقلاب بطور نسبي در رسيدن به اهداف خود موفق بوده و هنوز راههاي ناپيموده بسياري دارد. به اعتقاد من انقلاب از طريق اصلاح مداوم ميتواند به راه خود ادامه دهد.
مسوولان نظام در هر رده و سطحي بايد همواره براي شنيدن اعتراض و انتقاد مردم گوش شنوا داشته باشند و به مطالبات جامعه توجه كنند.
در سال ٥٦ نتيجه رفتار حكومت شاه و مقاومت در برابر هرنوع اصلاح، آزادي و غيرانديشي بود در نتيجه انقلاب تنها گزينه اصلاح براي وضعيت كشور و مردم بود.
اين را قبول دارم كه مسير اصلاح مسير دشواري است. مانع اصلاحات بسيار جدي است اما ما هرگز مايوس نيستيم و معتقديم كه مشكلات از طريق حضور مردم، مقاومت و همدلي نيروهاي دلسوز قابل حل است.
انقلابيگري متناسب با شرايط زمان و مكان تعريف ميشود.
انقلاب اسلامي، انقلاب ايستايي نبود كه مثلا بگوييم بعد از چهل سال به كدام يك از اهداف مطرح شده رسيده است يا خير؟ اين انقلاب در مسير تكامل هيچگاه متوقف نخواهد شد.
زهير موسوي
- 11
- 5