چرا آقای روحانی پاسخ کامل به مطالبات جدی مطرح شده حامیان انتخاباتیاش نمیدهد؟ این سوال مهمی است که ذهن بسیاری از حامیان حسن روحانی و به خصوص حامیان جوان او را به خود مشغول کرده است. این در حالی است که دکتر ابراهیم فیاض استاد جامعهشناسی و انسانشناسی دانشگاه تهران در گفتوگو با آرمان در این زمینه معتقد است: «رویکرد حسن روحانی که دارای گرایش راست مدرن است، از اساس با اصلاحطلبان متفاوت است و در حالی که اصلاحطلبان همواره به دنبال صنعتی کردن جامعه بودهاند، روحانی به دنبال تجارت بازار است که یکی از مولفههای مهم راست سنتی در ایران بوده است». دکتر فیاض همچنین در این گفتوگو با عنوان اینکه اصلاحطلبی و اصولگرایی به پایان راه رسیدهاند و پیرگرایی نیز نوعی اشرافیت است هشدار میدهد: «اگر نسل قدیم اجازه ورود نسل جدید به چرخه مدیریت کشور را ندهد، نسل جدید در نهایت راه خود را پیدا خواهد کرد و نسل قدیم را کنار خواهد گذاشت».
در ادامه متن گفتوگوی آرمان با دکتر ابراهیم فیاض را از نظر میگذرانید.
چرا آقای روحانی برای تحقق مطالبات جدی حامیان انتخاباتیاش پافشاری بیشتری نمیکند؟ نمونه این مسأله عدم حل موضوع حصر بهرغم گمانهزنیها و سخنان مختلف مطرح شده و همچنین احتمال فیلترینگ تلگرام است.
مسائلی که شما مطرح میکنید مطالبات مورد نظر اصلاحطلبان است. این در حالی است که بنده آقای روحانی را اصلاحطلب نمیدانم. آقای روحانی از ابتدا نیز اصلاحطلب نبودهاند و همواره یک محافظهکار به شمار میرفتهاند. آقای روحانی راست مدرنی است که بر راست سنتی بار شده است. در شرایط کنونی نیز آقای روحانی دیدگاههای خود را براساس روش راست سنتی و مدرن پیش میبرد و نه اصلاحطلبی. در دو مقطع انتخابات۹۲ و ۹۶ اصلاحطلبان برای به دست آوردن موقعیت بهتر در فضای سیاسی کشور تصمیم گرفتند از آقای روحانی که دارای گرایش راست مدرن است استفاده کنند. در نتیجه این اصلاحطلبان بودند که به آقای روحانی احتیاج داشتند. اصلاحطلبان مدعی «نقادی» هستند، در حالی که آقای روحانی به هیچ عنوان منادی گفتمان نقادی در فضای فکری و سیاسی کشور نبوده است. از سوی دیگر در موضوع فیلترینگ تلگرام آقای روحانی بهرغم اینکه ریاست شورای فضای مجازی را برعهده دارد اما همچنان از رویکرد محافظهکاری و راست مدرن خود استفاده میکند و به همین دلیل نمیتواند در مقابل فیلتر تلگرام ایستادگی جدی انجام بدهد.
به نظر میرسد آقای روحانی از نظر نوع و شیوه تعامل با جهان و همچنین نگاه به آزادیهای سیاسی از برخی از اصلاحطلبان سنتی اصلاحطلبتر است. شاید اصلاحطلبان نیز به همین دلیل از ایشان حمایت کردند. در نتیجه چطور ممکن است ایشان در شرایط کنونی برمدار محافظهکاری و راست مدرن حرکت کنند؟
اگر ما حزب «موتلفه اسلامی» را نماد راست سنتی در نظر بگیریم باید عنوان کرد که آقای روحانی دارای رویکرد راست مدرن است. به همین دلیل نیز ایشان تلاش میکند خود را با مناسبات جدید جامعه جهانی هماهنگ کند. این وضعیت تا حدودی برای آیتا...هاشمی نیز وجود داشت. در زمانی که آقای هاشمی رئیسجمهور بودند نیز برخی عنوان میکردند که ایشان راهنمای چپ میزند اما به راست میپیچد. آقای هاشمی رفسنجانی هیچ گاه به اصلاحطلبان اعتماد نکرد و در مقاطعی که به اصلاحطلبان نزدیک شد بیشتر برای همراهی و همکاری بود و دلیل دیگری نداشت.
آیا آقای روحانی نیز به اصلاحطلبان اعتماد ندارد؟
چنین به نظر میرسد. در طول پنج سالی که آقای روحانی ریاستجمهوری را در اختیار داشته در هیچ زمینهای به صورت مستقیم مطالبات اصلاحطلبان را راهبری نکرده است. دلیل این مسأله نیز نوع نگرش ایشان به موضوعاتی نظیر چپ و اصلاحطلبی است و همواره به دنبال رویکرد راست مدرن بوده و در آینده نیز خواهد بود. البته به نظر من آقای روحانی نسبت به آیتا...هاشمی رویکرد مدرنتری را دنبال میکند. به عبارت دیگر تاثیر و نفوذ آیتا...هاشمی بر راست سنتی بیشتر بود.
اگر آقای روحانی به اصلاحطلبان اعتماد ندارد پس چرا از سال۹۲ تاکنون در زمین اصلاحطلبان بازی میکند؟
این قاعده بازی سیاسی است. آقای هاشمی نیز در مقاطعی در زمین اصلاحطلبان بازی میکرد. با این وجود آقای روحانی دارای رویکرد راست مدرن است. راست سنتی بر مبنای تجارت بازار بنا شده و دارای ایدئولوژی تجارت بازار است. در شرایط کنونی نیز آقای روحانی در زمینه تعامل با جهان دارای رویکرد تجاری است و این برخلاف اصول اصلاحطلبی است. اصلاحطلبان که برخی از آموزههای مهم خود را از اندیشههای دکتر شریعتی اتخاذ کردهاند، به دنبال رویکرد صنعتی هستند، نه تجاری. دکتر شریعتی در کتاب انسان و اسلام به صراحت عنوان میکند که جامعه باید به سمت صنعتی شدن حرکت کند. این در حالی است که راست مدرن و راست سنتی روحیه دیگری دارد و نگرش تجاری دارند، نه صنعتی و به همین دلیل بیشتر دنبال تجارت با جهان هستند. در دولت یازدهم و دوازدهم نیز همین اتفاق در اقتصاد ایران رخ داد و دولت آقای روحانی به دنبال تقویت رویکرد تجاری کشور بود. به عنوان مثال آقای عسکر اولادی نیز دارای همین روحیه و رویکرد است. با این تفاوت که از نظر اقتصادی آقای عسکر اولادی در گروه راست سنتی تعریف میشود و آقای روحانی در راست مدرن. راست سنتی در زمینه پسته و خشکبار تجارت میکند و در مقابل آقای روحانی همین تجارت را در زمینه اقلام مدرن مانند هواپیما انجام میدهد. اصلاحطلبان از ابتدا به دنبال صنعتیسازی بومی جامعه بودند و افرادی مانند دکتر شریعتی، شهید بهشتی و دیگران دارای چنین رویکردی در اندیشهها و نوع مدیریت خود بودند. این گروه همواره با مونتاژ مخالف بوده و معتقد بودند باید صنعتی سازی جامعه با توجه به وضعیت بومی جامعه اتفاق بیفتد. این در حالی است که در دولت آقای هاشمی مونتاژ هم در کشور شکل گرفت.
اگر آقای روحانی دارای رویکرد راست مدرن است چرا حاضر شده در زمین اصلاحطلبان بازی کند؟ آیا این نوع بازی قواعد بازی سیاسی را بهم نمیزد؟
اصلاحطلبان مبانی معرفت شناسی مشخصی را ارائه نداده و همواره دچار آزمون و خطا بودهاند. به عنوان مثال بخشهایی از جریان اصلاحات با اقدامات رادیکال از این جریان جدا و به اپوزیسیون تبدیل شدند که اغلب آنها نیز در خارج از کشور زندگی میکنند. از سوی دیگر بخشهای سنتیتر جریان اصلاحات نیز همچنان برمواضع سنتی خود در مدیریت کشور باقی ماندند و در رویکرد خود تغییرات جدی به وجود نیاوردند. از سوی دیگر لایههایی از اصلاحطلبان به جای اینکه دنبال انقلاب معرفت شناسی باشند، دنبال فرمالیسم بودهاند که هیچ گاه نیز به نتیجه مشخصی نرسیده است. این در حالی است که راست سنتی و راست مدرن همواره دارای مشی و استراتژی مشخصی بودند و بر یک مدار مشخص حرکت کردهاند. در سال۸۴ و زمانی که اصلاحطلبان شکست خوردند و احمدینژاد روی کار آمد، اصلاحطلبان از نظر تئوری و معرفت شناسی شکست خورده بودند. این اتفاق تا امروز نیز ادامه داشته است. به عنوان مثال اصلاحطلبان که بسیاری از اندیشههای خود را مرهون دکتر شریعتی هستند در مقاطعی بهاندیشههای دکتر شریعتی حمله کردند و برخی از آنها را مردود دانستند. جریان اصلاحطلبی چارچوب مشخصی را نمایان نکرده و به همین دلیل در مواردی زیگراگ رفته و از یک روش مشخص پیروی نکرده است. به همین دلیل نیز نسل جدید اصلاحطلب رفتار متفاوتی نسبت به گذشته در پیش گرفته و احتمال اینکه از روشهای گذشته جریان اصلاحات پیروی کند بسیار اندک است.
البته این وضعیت برای جریان اصولگرایی نیز وجود دارد و نسل جدید اصولگرایی نیز در دیدگاهها و رویکردهای خود تفاوتهای معناداری با نسل گذشته پیدا کردهاند. ضمن اینکه وضعیت در جریان اصولگرایی به شکلی است که اگر اصولگرایان جدید قصد داشته باشند از اصولگرایان سنتی جدا شوند، احتمال اینکه مورد حمایت نهادهای مهم و موثری مانند سپاه پاسداران و روحانیت جوان نیز قرار بگیرند، وجود خواهد داشت. در شرایط کنونی جریان اصلاحات با نسل جدیدی مواجه شده که بین۳۰ تا۴۰ سال سن دارند اما دارای تحصیلات عالیه و ممتاز و بسیار باسواد هستند. این نسل به دنبال تغییر رویکرد جریان اصلاحات به سمت تحقق مطالبات نسل خود است که تفاوتهای مهمی با نسل قبلی جریان اصلاحات دارد. در شرایط کنونی اصلاحطلبان تنها از موقعیت آقای روحانی استفاده میکنند و به مقامها و موقعیتهای جدیدی دست پیدا میکنند. بهجز این هیچ قرابت گفتمانی و معنایی بین گفتمان اصلاحات و گفتمان آقای روحانی وجود ندارد.
به هر حال گفتمان اصولگرایی نیز از اندیشههای دکتر شریعتی در گفتمان خود استفاده کرده است. این در حالی است که به نظر میرسد گفتمان اصولگرایی نیز در یک دهه اخیر به بنبست رسیده و قادر نیست خود را بازتولید کند و باشرایط جدید جامعه منطبق کند. نمونه بارز آن نیز شکست در چهار دوره انتخابات گذشته است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
بنده بارها اعلام کردهام که اصلاحطلبی و اصولگرایی به پایان راه رسیدهاند و باید به فکر راه حل جدیدی برای خود باشند. به نظر من در آینده انقلابیگری رادیکال جایگزین اصلاحطلبی و اصولگرایی و حتی گفتمان اعتدال خواهد شد. در شرایط کنونی در جامعه ایران نوعی انقلابیگری رادیکال در حال ظهور است که اصلاحطلبان و اصولگرایان جوان در آن حضور دارند. این دو گروه نیز هیچ توجهی به اصولگرایی و اصلاحطلبی نخواهند داشت و به دنبال رویکرد جدیدی در فضای فکری و سیاسی جامعه هستند. اغلب این افراد نیز بین۳۰ تا۴۰ ساله هستند که باسواد هستند و دارای تحصیلات عالیه میباشند. نمونه بارز این افراد عماد خاتمی فرزند رئیس دولت اصلاحات است که این گونه مواضع در مصاحبههای اخیر ایشان وجود دارد. بنده در یک سفر به صورت اتفاقی با ایشان همسفر شدم و متوجه شدم که هیچ تفاوتی بین مواضع ایشان با اصولگرایان عدالتخواه وجود ندارد و هر دو گروه روی یک مواضع مشترک پافشاری میکنند. بدون شک نسل جدید از نسل اول انقلاب عبور کرده است و آینده را به دست خواهد گرفت.
شما عنوان میکنید نسل جدی اصلاحطلب و اصولگرا دارای رویکرد انقلابیگری رادیکال خواهند شد. منظور شما از انقلابیگری همان انقلابیگری سال۵۷ است یا انقلابیگری به معنای جدید آن؟
نسل جدید از بسیاری از جهات با نسل اول انقلاب تفاوت دارد. نسل جدید با سوادتر و دنیا دیدهتر هستند و بسیاری از آنها در کشورهای اروپایی و آمریکا تحصیل کردهاند، به زبانهای زنده دنیا مسلط هستند و با جهان پیرامون خود ارتباط دارند. نکته مهم دیگر اینکه نسلی که امروز بین ۲۰ تا ۳۰ سال دارد پشتوانه نسل جدیدی است که بین ۳۰ تا ۴۰ سال دارد و نسل جدید را در بسیاری از زمینهها حمایت و پشتیبانی میکند. در شرایط کنونی نیز نسلی که دارای۳۰ تا ۴۰ سال است با نسل اول انقلاب تنش خواهد داشت و در آینده نیز این تنش آشکارتر خواهد شد. نسل جدید در بین دانشگاهیان و روحانیون به وجود آمده است و تفاوتی نمیکند این تنش در چه حوزهای وجود داشته باشد.
با وجود این نسل چه چشم اندازی میتوان برای مدیریت آینده کشور در نظر گرفت؟ نسل جدید چه تغییرات مهمی در آینده کشور به وجود خواهد آورد؟
ما باید این مسأله را بپذیریم که نسل اول انقلاب «پیر» شده است. شرایط کشور هم به شکلی است که به نظر میرسد نسلهای جوان نمیتوانند به آسانی تا زمانی که این افراد در صحنه حضور دارند، وارد مسئولیتها شوند. این وضعیت بسیار به وضعیت اتحاد جماهیر شوروی شبیه است که در آنجا نیز نسلهای جوان به آسانی نمیتوانستند وارد کار شوند. این در حالی است که برخی به صورت مرتب و در تریبونها و رسانهها علیه اشرافیتگرایی سخن میگویند. به نظر من پیرمردگرایی هم نوعی اشرافیت است. در شرایط کنونی مدیریت در بخشهایی پیر شده است و این پیرگرایی نوعی محافظهکاری را در سطح بالای مدیریت جامعه شکل داده است. این افراد شعار جوانگرایی هم مطرح میکنند اما در عمل اجازه نمیدهند جوانان وارد چرخه مدیریتی جامعه شوند. این وضعیت در بین هر دو جریان سیاسی کشور اعم از اصلاحطلب و اصولگرا وجود دارد و در هر دو جریان اجازه ورود جوانان به راحتی داده نمیشود. در حالی که در شرایط کنونی ما با ترویج آقازادگی در بین جریانهای سیاسی نیز مواجه هستیم و بسیاری با استفاده از رانت سیاسی فرزندان خود را وارد چرخه مدیریتی کشور میکنند. در نهایت، نسل قدیم یا اجازه خواهد داد نسل جدید در راستای تحقق مطالبات نسلی وارد چرخه مدیریتی شود یا اینکه نسل جدید راه خود را پیدا کرده و خود را به نسل قدیم تحمیل میکند. از سوی دیگر لازم به نظر میرسد که همواره نسبت به قوانین مدیریتی کشور بازنگری صورت گیرد و نو شود که این نیز مستلزم تغییر در برخی از نگرشهای جامعه است. بدون شک نسل جدید دنبال روزآمدی در همه شئون خواهد بود.
احسان انصاری
- 20
- 6